روز پنجم ( لوازم تربيت شدن)
روز پنجم ( لوازم تربيت شدن)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در طول این چند شب گذشته عرض کردیم انبیاء برای تربیت بشر آمده­اند و ادیان آسمانی طرح تربیت انسان هستند. بعد عرض کردیم برای موثر واقع شدن تربیت، فرد مورد تربیت باید خواهان تربیت باشد. اگر کسی نخواهد نمی­شود. همچنین عرض کردیم که باید قوانین و قواعد تربیت را بخواهد و استقامت کند. یک روز، دو روز، سه روز، چهار روز، سی سال، چهل سال، نیاز به استقامت هست. و عرض کردیم معنای استقامت این است که آنچه انجام داده را خراب نکند.

شاید حاج آقا حق شناس صد بار برای ما آیه 92 سوره مبارکه نحل را فرموده بودند. داستان زنی را مثال می­زند و می­فرماید: وَلا تكونوا كالـّتي نقَضَتْ غـَزْلهَا مِنْ بَعْدِ قوَّةٍ أنكاثا مانند آن زنی نباشید که دستور می­داد تا کنیزانش چیزی را ببافند و آنها هم بسیار خوب و مستحکم و درست می­بافتند و هنگام غروب به آنها می­گفت باز کنید. هرچه بافته بودند، از بین می­رفت. ما شب تا صبح و صبح تا شب کار می­کنیم و یک مرتبه یک غیبتی می­کنیم و یا با کسی تندی می­کنیم و همه را به باد می­دهیم. انسان باید مراقب باشد تا عملش را خراب نکند و به باد ندهد. گناه ولو کوچک باشد ممکن است همه چیز را خراب کند. توقع از من و شما بیشتر است.

چنین تربیتی به حیات می­انجامد. هرکسی پس از تولد یک موجود زنده است. اما حیات او یک حیات حیوانی است. هرکس می­تواند به حیات انسانی برسد. شروع حیات انسانی با ایمان است. از لحظه­ای که انسان به ایمان می­رسد دلش با آن گره می­خورد. ایمان یک گره­ای است که با قلب انسان می­خورد و باز نمی­شود. مثلا اگر به کسی بگویند ریاست جمهوری ایران را به شما می­دهند به شرطی که شما دست از دوستی امام حسین (علیه السلام) بردارید، می­گوید شما بگو پادشاهی جهان را می­دهم، من قبول نمی­کنم و نمی­خواهم.

یکی از یاران امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به حضرت عرض کرد اگر مرگ تنها در دستگاه شما پیدا شود و بیرون از دستگاه شما سلطنت ابدی باشد، من آن را نمی­خواهم بلکه شما را و مرگ با شما را انتخاب می­کنم. این مطلب بسیار مهمی است. یکی دیگر از یاران ایشان گفته بود که اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم باز همین راهی را انتخاب می­کنم که الان انتخاب کردم. اگر از سایر یاران امام حسین (علیه السلام) نیز می­پرسیدند آیا حاضرید خوشی و سلطنت را به جای امام حسین (علیه السلام) انتخاب کنید، آنها هم پاسخ منفی می­دادند.

در آیه 122 سوره مبارکه انعام می­فرماید: أوَمَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ او مرده است و ما او را زنده می­کنیم. اصلا انبیاء آمده­اند تا انسان­ها را از حیات حیوانی به حیات انسانی برسانند. به حساب حیات انسانی آنها مرده­اند. اگر الان بشریت را مورد محاسبه قرار دهیم اکثرا مرده­اند زیرا اکثرا در حد حیات حیوانی­اند. اگر کسی ایمان بیاورد و آن عقد قلبی و آن بند، در دلش ایجاد شود، زنده می­شود. می­فرماید: أوَمَنْ كانَ مَيْتا کسیکه مرده است فأحْيَيْناهُ ما او را زنده می­کنیم. در ادامه می­فرماید: وَجَعَلنا لهُ نورًا اگر زنده شد یک نوری به همراه دارد. از آن لحظه به یک فهم تازه می­رسد. همراه هر زندگی، یک فهمی هست. هرچه درجه حیات انسان بالاتر رود، درجه فهمش بیشتر می­شود و توانایی­اش هم بالاتر می­رود. در رابطه با یکی از علمایی که می­شناسید گفته­اند، کودکی را نزد او آوردند و گفتند این بچه مریض است. او هم یک حمد یا چیز دیگری را در هوا نوشت و آن بچه خوب شد. دوست دیگری کودکش مشکلی داشت. او را نزد بزرگوار دیگری برد. می­گفت روی پیشانی بچه­ام چیزی نوشت و حالش خوب شد. انسان به فهم و توانایی می­رسد. اگر من آن فهم و آن توانایی را ندارم، مشخص می­شود که آن مایه را ندارم. همراه حیات، یک توانایی هست. فهمی بیشتر از آنچه که مردم دارند، هست. در آیه می­فرماید هرکس که مرده بود، ما او را زنده کردیم. بنابراین انبیاء برای زنده کردن آمده­اند. این زنده کردن، زنده کردنی غیر از زندگی معمولی است که همگان دارند. یک چیز مضاعفی است که شما پیدا می­کنید و به آن می­رسید. اگر انسان به این زندگی برسد، هیچ حادثه­ای آن را خدشه­دار نمی­کند. حوادث قیامت بسیار بزرگ است. اما حتی آن حوادث هم چنین زندگی­ای را خدشه­دار نمی­کند.

أوَمَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ وَجَعَلنا لهُ نورًا یک نوری به او می­دهیم که با آن زندگی می­کند. ذره ذره جلوی پایش را می­تواند ببیند. اگر جایی خطا باشد نمی­رود. اگر درست باشد می­رود. امروزه تا چه حد به تشخیص خطا و صواب احتیاج داریم؟ هر روز. در مقابل این فرد، کسی است که در ظلمات است. در هزاران تاریکی است. وای از آن تاریکی­هایی که انسان همراه خود به آن عالم ببرد. تاریکی این عالم هیچ ارتباطی با تاریکی آن عالم ندارد. تنهایی این عالم هیچ ارتباطی با تنهایی آن عالم ندارد. خدا برای هیچ یک از ما پیش نیاورد. در ادامه آیه می­فرماید: ليْسَ بخارج مِنهَا اگر در آن عالم تنها بودی یا در ظلمت بودی، از آن خارج نمی­شوی. اصلا بیرون آمدنی نیست. اگر من گناه یا یک رای باطل را دوست دارم به این معناست که ظلمت را دوست دارم و نمی­توانم از آن بیرون بیایم. انبیاء و اولیاء و ادیان برای تربیت بشر آمده­اند. یک مرحله تربیت این است که از مردگی به زندگی برسیم.

به سراغ آیه بعد برویم. زمانی که ما پای درس حاج آقا حق­شناس می­نشستیم، می­دیدیم ایشان یک کتابچه دارند که 20 یا 30 نشانه دارد. با خود می­گفتیم آقا چطور این نشانه­ها را پیدا می­کند. حال خود من هم گرفتار آن مطلب شده­ام. قرآنم 20 نشانه دارد. فرقش این است که چشم ایشان بینا بود اما چشم بنده بینا نیست.

شخصی می­گفت پای منبر حاج آقا نشسته بودیم. حاج آقا صحبت می­کرد. در یکجا مکث کرد. یک لغتی یادش نمی­آمد. یک آقایی به ستون محراب تکیه داده بود، لغت را گفت و حاج آقا شنید و فرمود. دومرتبه در طول صحبت لغت دیگری را فراموش کرده بودند. آن آقا نشسته بود گفت و حاج آقا شنید و گفت. بعد فرمود هرکجا گیر کنی، می­گویند.

شخصی به نام آقا میرزا علی بود که شاگرد مغازه­ای در بازار دروازه بود و از اصحاب مرحوم آقا شیخ محمد حسین زاهد بود. پیرمرد بسیار خوبی بود. فوت او باعث حسرت من شد. گفت خواب دیدم حاج آقا حق­شناس در وضوخانه مسجد وضو می­گیرند و کسی هم کنارشان ایستاده. یک آقایی هم به دیوار تکیه کرده بود، جلو آمد و گفت آقا من دیشب خواب دیدم شما دارید وضو می­گیرید. حاج آقا پرسید وضو تمام شد یا نشد؟ گفت بله آقا وضو تمام شد. حاج آقا فرمودند که این نشانه یک سفر عمره یا حج است. گفت یک آقایی هم آن عقب ایستاده بود. فرمودند آن آقا همیشه با من است. همان آقایی که آنجا به ستون محراب تکیه کرده بود و آنجا نشسته بود.

در آیه 97 سوره مبارکه نحل می­فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذكـَرٍ أوْ أنثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فلنـُحْيِيَنـّهُ حَيَاةً طيِّبَةً وَلنجْزيَنـّهُمْ أجْرَهُمْ بأحْسَن ما كانوا يَعْمَلونَ هرکس که عمل صالح انجام دهد، مرد باشد یا زن. آقا بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. ممکن است بگویند زن قاضی نشود، یا فرمانده لشگر نشود. اما اینها از شئون دنیایی است. دو روز است و تمام می­شود. اما در شئون انسانی که تا ابد همراه انسان است، هیچ فرقی بین زن و مرد نیست. زن و مرد در انسانیت هیچ فرقی با هم ندارند. ممکن است در شئون دنیایی با هم تفاوت­هایی داشته باشند اما در شئون انسانی هیچ تفاوتی با هم ندارند. مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذكـَرٍ أوْ أنثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ هرکس عمل صالح انجام دهد. عمل صالح یعنی چه؟ یعنی عمل درست. من الان اول از خودم و بعد از شما می­پرسم. آیا این نمازی که امشب خواندی نماز درستی بود؟ هرکس عمل درست بکند، مرد باشد یا زن باشد، البته باید خدا را قبول داشته باشد، وَهُوَ مُؤْمِنٌ ، بعد قیامت را قبول داشته باشد. باید ایمان داشته باشد. فلنـُحْيِيَنـّهُ حَيَاةً طيِّبَةً به او حیات طیبه­ای می­دهیم. اینجا صحبت از یک امر دیگر است. در آنجا گفتند مرده را زنده می­کنیم، در اینجا می­فرمایند به زنده حیات طیبه می­دهیم. اگر این حیات رشد کند، به حیات طیبه می­رسد. در ابتدا، فرق بین مرده و زنده است اما در اینجا از یک امر بالاتر سخن گفته است. طیبه یعنی پاکیزه. یعنی دیگر در آن زندگی چیز آلوده­ای نیست. در روایات متعددی هم آمده است که اگر کسی حرص نداشته باشد و قانع باشد حیاتش طیبه می­شود. اگر انسان قانع باشد، حیاتش طیبه می­شود. البته انسانی که قانع باشد و حرص نداشته باشد، حسود هم نیست. این مرحله دوم است. دیشب عرض کردیم که مرحله اول این است که عمل انسان پاکیزه شود و مرحله بعد این است که خودش پاکیزه شود. اخلاقیاتش پاکیزه شود. در مرحله­ای که اخلاقیات انسان پاکیزه شود، دیگر نمی­ترسد، حرص ندارد، حسد ندارد، تکبر ندارد. خوشا به حال انسانی که به این مرحله برسد. در اینصورت به حیات طیبه رسیده است. نمی­توان به طور دقیق گفت که طیبه یعنی چه. اما در اینجا توصیفی آورده که بسیار زیباست. وَلنجْزيَنـّهُمْ أجْرَهُمْ بأحْسَن ما كانوا يَعْمَلونَ از زمانی که به حیات طیبه رسیدی اجر تو بهترین عملی که انجام داده­ای می­شود. مثلا اگر هفتاد سال نماز خوانده­ای همه را مانند زمانی که به حیات طیبه رسیدی، حساب می­کنند. یک زمانی نمازی می­خواندی که اصلا هیچ چیز نمی­فهمیدی. آن را هم با قیمت درجه یک با تو حساب می­کنند.

بنابراین طرح ادیان این است که شما زنده بشوید. بعد در زندگی به حیات طیبه برسید. ادامه را انشاء الله در شب بعد عرض می­کنم.

دوستان قدر این یا ابا عبدالله گفتن را بدانید. گفته­اند اگر می­خواهید یک لیوان آب بنوشید، به سه جرعه بنوشید. بسم الله بگویید و یک جرعه بنوشید، الحمدلله بگویید و جرعه بعد را بنوشید، الحمدلله بگویید و جرعه بعد را بنوشید و باز الحمدلله بگویید و بعد به امام حسین (علیه السلام) سلام بگویید. اگر این را گفتی بخشیده شدی. بسیار خوب است. بسیار خوب است. آن سلام بر امام حسین (علیه السلام) یک زیارت است. مگر یک زیارت کم است؟ یک زیارت یک بهشت است. بار دیگر که آب نوشیدی، یک بهشت دیگر.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای