روزنهم (قدم اول ِ درست شدن)
روزنهم (قدم اول ِ درست شدن)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

این جلسه هم در ادامه صحبت­های جلسه دیشب است. بحث شب گذشته در مورد این بود که انسان برای رسیدن به عمل صالح باید چه اعمالی را انجام دهد. در قرآن هم این مسئله عنوان شده است در سوره مبارکه احزاب آیه 70-71 يا أيّها الذينَ آمَنوا اتـّقوا اللهَ وَقولوا قوْلا سَديدًا يُصلِحْ لكُمْ أعْمالكُمْ ای کسانیکه ایمان آورده­اید تقوا داشته باشید. یعنی مواظب رفتار و اعمالتان باشید. گناه وارد اعمالتان نشود. خلاف رضایت خداوند نباشد. و در ادامه فرموده­اند: عمل صواب انجام دهید. عمل صواب به معنی عمل درست است. اگر اعمالتان درست باشد و در طول روز گناه نکنید، آنوقت خداوند کمک و توفیق و توان انجام اعمال صالح را می­دهد. این مطلب را هم دیشب عرض کردیم که عمل صواب عملی است که انسان به آسانی بتواند برای آن جواب دهد. یعنی اگر در درگاه خداوند از او بپرسند: چرا این اعمال را انجام دادی؟ میتواند پاسخ چراها را بدهد. این جواب دادن، برای اعمال ثواب امکان پذیر است. انسانی که عمل صواب دارد خداوند هم به او کمک می­کند تا نمازش درست شود. نماز خلاصه زندگی انسان­ است. از صبح تا ظهر در چهار رکعت نماز ظهر خلاصه می­شود و از ظهر تا عصر در نماز عصر خلاصه می­شود. انسان باید به این مسئله دقت کند. اگر اعمالی که در طول روز انجام می­دهد را خلاصه کنند چه چیزی از آن در می­آید؟ اگر در آن اعمال صواب بود انسان به طور طبیعی می­تواند در نماز حواسش را جمع کند. درحالیکه ما نمی­توانیم. نماز را با تصمیم و عزمی که در تمام نماز حواسمان جمع باشد شروع می­کنیم. به بسم الله و الحمد الله که میرسد، حواسمان پرت می­شود. این حواس پرتی بی­اختیار پیش می­آید نه با اختیار خودم. مثلاً گاهی انسان دنبال گمشده­اش میگردد. خودش نمی­خواهد در نماز دنبال گمشده­اش بگردد. این حواس پرتی نشانه این است که یک قسمت از طول روزش صواب نبوده است. امروز یک زندگی معمولی داشته است. گناه هم نداشته. انسان با زندگی معمولی نمی­تواند به چراها جواب بدهد. چرا اینکار را کردی؟ نمی­دانم چرا. زمانی نماز انسان درست می­شود که اعمالش درست شود. به اصطلاح امروزی­ها پروسه­ی سختی است. خیلی مرد می­خواهد. انسان باید دنبالش را بگیرد تا به ثمر برسد. باید ذره ذره اعمالش را کنترل کند. ببینید لازم نیست شما از یک صبح که تصمیم گرفتی بتوانی تا شب تمام اعمالت را صالح کنی. بلکه کم­کم و روز به روز باید تلاش کرد. در انجام عمل صالح مثل این است که انسان هر روز با خودش کشتی بگیرد و بیشتر از روز قبل پیشرفت کند. مرحوم آیت­الله حق­شناس فرموده بودند: در مجلس ختمی که مراجع برای آيت الله سید محمد تقی خوانساری گرفته بودند، اگر من به آنجا می­رفتم اشخاصی که دم در ایستاده­ بودند همه اصحاب بیت آن مرجع­ بودند و شناخته می­شدم بنابراین نرفتم. اما وقتی طلبه ها ختم گرفته بودند، دیگر طلبه­ها مانند هم هستیم. آنجا رفتم. این را به عنوان مثال عرض می­کنم. مثلاً فرض کنید سر سفره دو جور خورشت هست. قرمه و قیمه. من قرمه سبزی را خیلی دوست دارم. آن را انتخاب می­کند. انسان باید اینطوری مدام در حال تقسیم کارهایش از لحاظ خوب و بد بودن باشد. اگر کسی اهلش باشد و همت کند خداند به او کمک می­کند. یک جور دیگر این را عنوان کنم. انسان هر کاری را که انجام میدهد، لازم باشد. بهترین غذای عالم را می­خورید، اما لازم است. اگر لازم نیست دیگر نه. هرچه لازم است آن را انجام می­دهید. هرچه وظیفه شخص باشد، آن کار را انجام بدهد. اگر انسان نماز را درست بخواند، نمی­داند چقدر طول می­کشد تا خودش هم آدم درستی بشود. آدمی که درست می­شود، معجزه می­کند. انسان­هایی که درست می­شوند، معجزه می­کنند. پیغمبر را نمی­گوییم. این آدم­ها وقتی درست می­شوند، معجزه می­کنند. در این مورد در آیه 9 سوره مبارکه عنکبوت می­فرماید: وَالذينَ آمَنوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ لنُدْخِلنّهُمْ في الصّالِحينَ.کسانیکه ایمان دارند و عمل صالح انجام می­دهند، حتماً حتماً حتما لنُدْخِلنّهُمْ في الصّالِحينَ سه تا حتماً دارد، ما آنها را جزء صالحین قرار می­دهیم. یعنی جزء انسان­های درست می­شوند. دست زدن به عبای انسان­ درست تبرک است. خوردن باقیمانده غذایش شفاست. مرتبه انسان درست، بالا است.

انسانی که می­خواهد درست شود، اول باید اعمالش را درست کند. قدم اول درست کردن اعمال است. یعنی خود را از گناه پاکیزه کند. این مسئله بسیار مهمی است که حتما باید انجام شود. خود عمل گناه مساوی است با جهنم. گناه جهنم است. گناه جهنم است. اگر یک زمانی انسان از ته قلبش از خدا برای گناهانش بخشش طلبید و فرضا ولیّ خدا هم شفاعت کرد و خدا بخشید، حساب دیگری دارد. اما اصل و قانون این است که گناه جهنم است. در مورد بعضی گناهان قرآن وعده قطعی داده است. در آیه 19 سوره مبارکه نور می­فرماید:إنَّ الذينَ يُحِبّونَ أنْ تشيعَ الفاحِشَة في الذينَ لهُمْ عَذابٌ أَليمٌ در مورد غیبت است که می­گویند وعده قطعی دارد. این مسائل برای کدام آدم است؟ ما وقت نداریم برای خودمان کاری کنیم. از صبح تا شب وقت نداریم. می­گویند وقت ندارم برای خود کاری بکنم. بنده که در خدمت شما هستم هم وقت ندارم. از صبح ساعت 6 از خانه بیرون می­روم و تا ساعت 1 شب کار دارم. البته در سایر ایام ساعت 6 از خانه بیرون نمی­آیم. حالا فرض کنیم کسی وقت دارد. همت هم دارد. اهل درد است. یعنی اگر حسود است، از حسود بودن خودش دردش می­آید. از بخیل بودن خودش دردش می­آید. می­خواهد خودش را معالجه کند. اگر کسی عیب­هایش را معالجه کرد یک اتفاق ممتازی برایش رخ می­دهد. در آیه 19 سوره مبارکه جاثیه می­فرماید:إنَّ الظّالِمينَ بَعْضُهُمْ أوْلياءُ بَعْض اگر انسان متوجه این آیه باشد کمرش راست نمی­شود. إنَّ الظّالِمينَ بَعْضُهُمْ أوْلياءُ بَعْض مردم دو دسته­اندیا ظالمند یا متقی. متقی کسی است که خیالش از خودش راحت شده است. دیگر هیچ مشکلی ندارد. در مقابل متقی شخص ظالم قرار دارد. شخص می­گوید خدایا من هیچ گناهی نمی­کنم حسودی­ام بروز نمی­کند. مراقبم بخلم و تکبرم، بروز نکند. به واجبات مالی­ام عمل می­کنم. حتّی یک مقدار بیشتر انجام می­دهم. مثلاً مستحبات را هم انجام می­دهم. اما این پول و مال به جانم بسته است. این وابستگی هم درجه دارد. این شخص ظالم است و در قرآن می­فرماید مردم یا ظالمند یا متقی هستند. متقی کسی است که از شر خودش راحت شده است. اصلا بخل و حسد و تکبر درونش وجود ندارد. این نکته ممتازش است. وَاللهُ وَليّ المُتــّقينَ. زمانیکه انسان از شرّ صفات نادرست راحت شد، تحت سرپرستی خدا قرار می­گیرد. معلم پیدا می­کند. معلم آسمانی. معلم الهی. و این انسان به مقصد می­رسد. سرپرست او را، به مقصد می­رساند. دلسوزی این معلم چقدر است؟ خداوند از مادر مهربانتر است. بالاتر و دلسوزتر وجود ندارد. گاهی یک معلمی دلسوز است ولی اقتدار ندارد. مثلاً دلش برای کودکی می­سوزد اما توانش را ندارد برایش کاری انجام دهد. اما خداوند هم دلسوزی­اش در نهایت است و هم اقتدارش کافی است. اینها حتماً آدم را به مقصد می­رساند. وقتی این انسان به مقصد رسید این آدم معجزه می­کند. این را باور داشته باشید. وَاللهُ وَليّ المُتــّقينَ. معلوم می­شود که هیچ ولیّ دیگری ندارد. ولی­اش منحصراً  خدا است. شما می­توانید تمام عالم را جمع کنید که به این شخص تیر بیاندازند. مگر می­شود؟ تیر به او نمی­خورد. اصلاً شخصی نمی­تواند به این آدم تیر بزند. یک کسی بالای سرش ایستاده و امور او را اداره می­کند که اقتدارش بینهایت است. پس چرا امام حسین (علیه السلام) این طور شد؟ ولیّ او مصلحت دید که دانه دانه تیرها طبق مصلحت و به اجازه­ی او به ایشان می­خورد.

برای نمونه عرض کنم. عبارت حدیث هم در کافی و هم در لهوف سیّد ابن طاووس است. وَ رَفرَفَ النـّصر عَلی رأس الحُسَین صبح روز عاشورا یا شاید هم زمانیکه دیگر اوضاع سخت شده بود فرشته­ی پیروزی یا پرنده پیروزی بالای سرش بال بال زد. ایشان بین پیروزی و شهادت مخیر شد. ایشان شهادت را انتخاب کرد. حتّی به ایشان گفته بودند اگر بخواهی همان مقام­هایی که برای تو قرار داده بودیم، بدون شهادت به تو می­دهیم. ایشان فرمودندنه. در اختیار خودش بود.

با اختیار خودش. ذره ­ذره­ و لقمه لقمه­ای که می­خورد را معلمش به او می­گوید بخور یا نخور. اینچنین خوب به مقصد می­رسد. اگر شخص ظالم باشد چگونه است؟ در آیه 19 سوره مبارکه جاثیه می­فرماید: إنَّ الظّالِمينَ بَعْضُهُمْ أوْلياءُ بَعْض بعضی ظالم­ها بر دیگر ظالم­ها ولیّ هستند. ما همه تحت ولایت ظالم هستیم. و در آیه 14 می­فرماید: بما كانوا يَكْسِبونَ خودش کرده است. مثلا شیطان می­تواند در پنج درصد وجودت تاثیر بگذارد. خودت این اجازه را دادی. چرا اجازه دادی؟ نباید اجازه داد.  آنوقت شیطان نمی­آید. هر شخص ظالمی، شخص ظالم دیگری بالای سرش سوار است. آن وقت ظالم از آدم می­دزدد. کار ظالم فقط دزدیدن است. از عمر و جوانی و زمان و ... انسان می­دزدد. اگر پنج دقیقه از وقت حرام شد دزد آن را برده است. انسان درستکار پنج دقیقه از وقتش هم بیهوده نمی­گذرد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای