شب هشتم فاطميه دوم 30/1/92 ( بار را از دوش خودت بردار )
شب هشتم فاطميه دوم 30/1/92 ( بار را از دوش خودت بردار )
طرح اولیه این است که شیطان، آدم را نابود کند. هیچ وقت دشمنی به سختی شیطان، وجود نداشته است. ما حالا با شیطان شوخی می کنیم، زندگی می کنیم، دوستی داریم...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

حدیثی را برای شما عرض کردم خدای متعال فرمودند: اگر کسی با حق مردم که به گردن دارد، به خانه ای از خانه های من بیاید و به نماز مشغول شود، من او را لعن می کنم، تا وقتی که حق مردم را ادا کند و بار از دوشش بردارد. این حدیث را مفصل و مکرر توضیح دادیم. حالا بعضی دوستان ممکن است تازه شنیده باشند، یکبار دیگر برای آنها عرض می کنیم. اما اگر بار از دوشش برداشته باشد، او را در شمار اولیاء خودم قرار دادم. خیلی حرف مهمی است. دقت کنید؛ در این حدیث آن عبارت نیامده اما معنایش این است. اگر کسی باری بر دوش نداشته باشد، عبارت روی روایتی دارد مظلمه. من حق مردم را زیر پا بگذارم، این می شود مظلمه. اگر با مظلمه به خانه من آمده باشد، در توضیحش عرض کردیم که اگر کسی بار مردم به دوش دارد، از رحمت خدا کمتر بهره مند می شود. باز مثل اینکه اگر کسی گناه می کند، از رحمت خدا کمتر بهره مند می شود. اگر کسی فکر نادرست می کند، فکر هم حاصل می شود دیگر. اگر کسی فکر نادرست کند و اعتقادات نادرست داشته باشد، از رحمت خدا کمتر بهره مند می شود. اگر آدم بخواهد از رحمت خدا کاملا بهره مند شود، باید اعتقاداتش درست باشد، فکر بد نداشته باشد، حق مردم را به گردن نداشته باشد، گناه را کنار گذاشته باشد. حدیثش را برای شما خواندم. هر کسی بر گناه اصرار کند، عبادتش قبول نمی شود. عبادتهایش را خراب می کند. اگر کسی گناه می کند و اصرار بر گناه دارد، آن اصرار بر گناه عبادتهایش را خرا ب می کند. نمازش را خراب می کند. حالا این دیگر دم دست همه ما است دیگر. ما نماز می خوانیم، می بینیم که نماز مان درست در نمی آید. اینکه نماز درست در نمی آید، یکی از این عیبها است. بار مردم بر دوش دارید، نمازت درست در نمی آید. یک لحظه حواست در نماز است، لحظه بعد نیست. چرا؟ مگر چه مشکلی وجود دارد؟ می گویند وقتی آدم به نماز ایستاد، از زمین تا آسمان رحمت نازل می شود. خب، چرا برای ما نمی شود؟ می گوییم خب، خودتان خراب کردید. حق مردم به گردنتان است. بار مردم به گردنتان است. ببینید؛ چند شب است من این حرف را دارم تکرار می کنم؟ من سؤال می کنم. از کسی هم سؤال نمی کنم که جواب بدهد. هر کسی به دل خودش به زندگی خودش نگاه کند که آیا از زمانی که مرتب حق مردم را تکرار کردم، یک نفر به فکر افتاد که برود، یک باری را سبک کند؟ یک نفر. مثلا حاج عباس همسایه را آزار داده است، برود از او رضایت بطلبد. فقط یک نفر. نمازمان درست در نمی آید، از همین جاها است. آن لعنتی که گفتند این است. نه مثل آنهایی که شمر را لعنت می کنند ها. این بنده خدا که اهل ایمان، نماز و اهل درستی است، نه. این باید در رحمت خدا غرق شود.

ببینید، نماز می خواند باید غرق در رحمت خدا شود. ما یک بار در عمرمان هم غرق شدن در رحمت خدا را نچشیدیم. این مطلب را مکرر در جمع دوستان عرض کردم. ما یک دوستی داشتیم آن زمان که این حادثه برایش اتفاق افتاده بود، جوان بود. توضیحش را نمی توانم عرض کنم. فقط عرض کنم شبیه داستانی است که برای حضرت یوسف علیه السلام اتفاق افتاده بود و به همان شکل فرار کرده بود. گفت ابتدا پایم را روی میز گذاشتم و بعد روی مبل و بلندی پنجره گذاشتم و به پایین پریدم و رفتم. حالا در بسته بود و باز شد و به فرض اگر هم بسته بود، باز می شد. می گفت به آن صحنه اصلا نگاه نکردم. ایشان آمده بود یک نماز خوانده بود. فقط یک نماز چهار رکعتی. نماز یعنی این. گفت الله اکبر، نفهمیدم. آقا؛ ما الله اکبر می گوییم، نمی فهمیم. ایشان یک جور نمی فهمید و ما هم یک جور. تا سلام نماز. می گفت سلام نماز، برگشتم. می شود که همه نمازها اینگونه شود. مایه اش چیست؟ همین هایی که عرض کردم. بار کسی به دوش نداشته باشد. اگر من غیبت کردم، بروم حلالیت بطلبم. مشکل مالی با کسی نداشته باشم. البته یک وقت من بدهکارم، ندارم. یک وقت اگر من بدهکارم و ندارم، چاره ندارم. یعنی آن حسابش باز جداست. یک وقت من تقصیر کردم، قدیمها می گفتند ورشکست به تقصیر. تقصیر کرده، ورشکست شده است. مال مردم به باد رفته است. این دیگر کاری نمی تواند بکند. خودش کرده است. یک وقت شده و اتفاق افتاده است. مثلا فرض کنید دوستی داشتید که با شخصی معامله داشته، با یک کسان دیگری و این شخص مال آن نفر را برده است، خب، بعد یک مرتبه گیر افتاده است و می گوید من کاری نکردم. من تقصیر نکردم. من به تمام ضوابط عمل کردم. حالا شده است. این باز یک مقداری حسابش جدا است. در هر صورت، حق مردم، حق مردم است. مرحوم حاج آقای حق شناس فرمودند: در درسهایشان دارد. یکی آمد گفت آقا اگر امشب از این دنیا بروی، بدهکاری. گفت خب حالا اگر ما مردیم و بدهکار یک نفر هم بودیم، چه اشکالی دارد؟ ببینید؛ هیچ گیری در عالَم وجود ندارد، مگر اینکه خودم کردم. فقط گیر خودم کردم، وجود دارد. هیچ گیر دیگری وجود ندارد. خب، برای اینکه آدم بتواند نماز بخواند، نمازی که تمامش رحمت باشد، این منوط است به اینکه اصرار بر گناه نداشته باشد. ممکن است یک زمانی پیش بیاید که انسان بر روی سرش بزند و بگوید خدایا عجب غلطی کردم. خدایا بد کردم. توبه کردم. خب، حل می شود. این نه. اما یک کسی نه. عادت به گناه دارد. یکی از دوستانمان رفته بود و با یک آقایی می خواست شریک شود، دو تا شریک بودند. یکی از آن شریک ها گفت که به محض اینکه گوشی تلفن را برداشت ، شروع کرد بیست تا دروغ گفت. هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده است. داریم صحبت اولیه یک معامله را می کنیم. آیا بیست تا دروغ گفت؟ این می شود اصرار بر گناه. آن هم گناه کبیره ای مثل دروغ؟ این روایت متعدد آمده است. از امام سؤال می کنند. من اسم آن گناهان را نمی برم. شخصی مؤمن است، واقعا خدا را قبول دارد، قیامت را قبول دارد، آیا فلان گناه را انجام می دهد؟  امام فرمودند: ممکن است که یک زمانی انجام دهد. اسم آن گناه را نمی برم. آیا ممکن است فلان گناه دیگر را انجام دهد؟ امام فرمود: ممکن است. یا یک گناه دیگر را انجام دهد؟ امام فرمود: ممکن است. یا دروغ بگوید؟ نمی شود. امام فرمود: مؤمن دروغ نمی گوید. دروغ سخت است. حالا البته خیلی هم ساده است کلمه را کم و زیادش می کند، راست می شود دروغ و دروغ می شود راست. اول؛ اصرار بر گناه نداشته باشد. دوم؛ بار مردم بر دوش نداشته باشد. آقا یک همتی می خواهد ها. آن اوایل جوانی که خدمت حاج آقای حق شناس رسیده بودیم،

آن وقت راه افتادیم که هر حق و حقوقی از مردم به گردن داریم، درستش کنیم. بدون این عمل، آدم به هیچ جایی نمی رسد. هیچ وقت نماز دُرُست نمی تواند بخواند. هیچ وقت گریه دُرُست نمی تواند داشته باشد. ناقص در می آید دیگر. همه کارهایش ناقص در می آید. وقتی حق مردم به گردن دارد، همه کارش ناقص در می آید. حالا آن طرف نمی دانیم چطور می شود. این حرف مهم بود. خداوند فرمودند اگر بار مردم بر دوش نداشته باشید، اصرار بر گناه هم نمی کنید، یک اتفاق تازه پیش می آید. آن اتفاق تازه این است که عبارتش را من همان ابتدا برای شما گفتم. من همان گونه که با اولیاء خودم عمل می کنم، با تو هم عمل می کنم. چکار می کنم؟ مواظبش هستم. من اولیاء خودم را مواظبم. ذره ذره زندگیشان را مواظبت می کنم. به یک رفیق برخورد کرده، رفیقش باطنش با ظاهرش فرق می کند. من به اینها برخورد کردم. نمی دانم خدا چطور مرا از دستش نجات داد. چه شیطانی بود. ما هم جوان و صاف و ساده بودیم. اما خدا نجات داد. نمی گذارد آدم به دست رفیق بد بخورد. آن دوستمان گفت که یک مرکزی است که به هرکسی که آنجا وارد می شود، معرفت نفس می آموزد. به نظرم، سه روز از ساعت 8 صبح باید برود، تا ساعت 11 شب. سه روز سیصد هزار توان هم بپردازد، بعد از سه روز، معرفت نفس می آموزد. به نظرم شیطان از این بزرگتر دیگر نمی شود. آدم خجالت می کشد بگوید. یک آقایی می گفت این گاو ما نظر کرده است. انبوه مردم می روند برای این گاو. الله اکبر. چرا اینجا ارزان حساب می کنید؟ پای دین که به میان می آید، آدم ارزان حساب می کند. بنابراین این انسان را خدا کمک می کند و گول این حرفها را نمی خورد. دیگر این طرفها نمی رود. اصلا برخورد نمی کند به استادی که آن استاد راه نادرست نشان بدهد. همه زندگی اش را خدای متعال مراقبت می کند. همه کارش تحت نظر قرار می گیرد. اگر آدم همه زندگی اش تحت نظر باشد، به جایی می رسد. ببینید؛ ما عمرمان گذشته است. این نکته را می خواستم امشب عرض کنم. اگر آدم به یقین برسد، ما به یقین نسبت به اعتقاداتمان، نیاز داریم. حداقل نسبت به آخرین لحظه. آخرین لحظه عمر، آدم احتیاج به یقین دارد. یقین یعنی چه؟ یعنی آسمان زمین بیاد و زمین به آسمان برود، این رأیش عوض نمی شود. حال مثال ساده تر عرض کنم. اگر ده میلیون روی میزش بگذارند، می گوید رأی من همین است که گفتم. عوض نمی شود. اگر صد میلیون هم شود، عوض نمی شود. آقا یک میلیارد گذاشتند. گذاشتند که گذاشتند. دوستمان یک چیز عجیبی را گفت. گفت با یک آقایی صحبت می کردم، یک معامله ای پیش بود که دو میلیارد تومان سودش بود. این شخص، مقلد مرحوم آیت الله بهجت بود. بعد من گفتم آقا مرحوم آیت الله بهجت این معامله را صحیح نمی داند. گفت خب، ولش کن. خیلی بارک الله دارد. یعنی با دو میلیارد، رأی این آدم عوض نمی شود. اگر من باشم دو میلیارد به بنده پیشنهاد شود، سعی می کنم مرجعم را عوض کنم که این دو میلیارد را بدست آورم. اما نه. رأی این فرد عوض نمی شود. این مسئله، لحظه آخر خطر دارد. اگر آدم عوض می کند، لحظه آخرش خطر دارد. حالا شما ان شاء الله صد سال، صدو بیست سال زنده هستید، اما یک وقت به آخر می رسد دیگر. دقت کنید؛ آن لحظه شیطان با تمام قدرتش می آید. ما هنوز با شیطان پنجه نیانداختیم. طرح اولیه این است که شیطان، آدم را نابود کند. هیچ وقت دشمنی به سختی شیطان، وجود نداشته است. ما حالا با شیطان شوخی می کنیم، زندگی می کنیم، دوستی داریم. هیچ وقت دشمنی به سختی شیطان برای آدمیزاد، وجود نداشته است. با تمام قدرت و انرژی می آید آن لحظه آخر، ایمان انسان را بگیرد. یقین آنجا به درد می خورد. شیطان کیست؟ برای این مسئله آن مقدمات لازم است که می گوید کاری کرده باشم.

یک نکته این است که انسان، اصرار بر گناه نداشته باشد. حق و حقوق مردم را بدهد. اگر به کسی آزار رسانده است، برود و از او رضایت بطلبد. داستان مرحوم آیت الله حق شناس را مکرر برای شما عرض کردم. فرمودند که یک جایی بود، نمی دانم حالا چطور شده است. کسی غیبت کرد از یک شخصی، ما هم شنیدیم. هر چقدر هم تلاش کردیم حلش کنیم، مثلا برویم دفاع کنیم، نشد. مثلا فرض کنید یک نفر به یک کسی چیزی گفته بود و به گوش من هم رسید. مثلا به من نمی خواسته بگوید که من طرفش باشم. گفتند و من هم شنیدم. مثلا من دویدم به دنبالش، سوار ماشین شد و رفت. خب چکارش کنم؟ من غیبت را شنیدم و کاری هم نمی توانم بکنم. رفتم و آن آدم را گیر آوردم. گفت نمی بخشم. نمی بخشم. آقا من نگفتم. من شنیدم. مرحوم آیت الله حق شناس فرمود که گریه کردم. جوان بودم دیگر. گریه کردم، خم شدم، تا دستش و پایش را ببوسم. حق مردم اینگونه است. گفت حالا چون تو خودت نبودی و شنیدی، از تو می گذرم. اما از آنها نمی گذرم. خب، اگر اینگونه بود چکارش کنیم؟ در هر صورت؛ حق مردم را به گردن نداشته باشد، اصرار بر معصیت نداشته باشد، خدای متعال، امور او را بر عهده می گیرد. اینکه امور او را بر عهده می گیرد، سرانجام انسان می تواند به یقین برسد. اگر به یقین رسید، به یک کشتی مستحکمی رسیده است که آن کشتی هیچ وقت گرفتار طوفان نمی شود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای