روز هفتم محرم الحرام 20/8/92 ( شما كاسب هستيد!)
روز هفتم محرم الحرام 20/8/92 ( شما كاسب هستيد!)
دهه محرم زمانی است که انسان ثمره زحمات یک سال گذشته خودش را می برد. اگر یک سال درست راه رفته باشد و با دقت حرف زده باشد و با دقت نگاه کرده باشد و غذا خورده باشد و ...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

این دهه محرم زمانی است که انسان ثمره زحمات یک سال گذشته خودش را می برد. اگر یک سال درست راه رفته باشد و با دقت حرف زده باشد و با دقت نگاه کرده باشد و غذا خورده باشد و با دقت به جایی رفته باشد و همه چیزش با حساب و دقت باشد، می تواند در ماه رمضان مثلا در شب های قدر و در دهه محرم مثلا در شب عاشورا بهره اش را ببرد. می شود شب عاشورا شبیه شب های قدر باشد. آدمی که زندگی معمولی می کند، مثل ماها که زندگی معمولی داریم هم از محرم بهره مند می شود. مثلا به مقدار زیادی بارهایمان سبک می شود و یک تجدید قوایی می کنیم. اما باز دومرتبه در طول سال آینده زندگی می کنیم دیگر. در زندگی هم آدم یک وقت تند می رود، یک وقت کند می رود. یک وقت زمین می خورد. یک وقت بلند می شود. زندگی معمولی. اگر به زندگی اش دقت کرده باشد در این دهه جای بهره مندی بسیاری هست. خیلی. عقل من نمی رسد.

خب. یک مطلب دیگر. اینها حرف هایی است که صد مرتبه عرض کرده ایم. هرکاری که آدم می کند، دارد چیزی کسب می کند. آدم کاسب است. چه بخواهد و چه نخواهد و چه توجه داشته باشد و چه توجه نداشته باشد دائما دارد کسب می کند. هر خیالی که کردی یک کسب کردی. هر نگاهی که کردی یک کسب کردی. هر راهی که رفتی، هر قدمی که برداشتی، هر قلمی که زدی، کسبی کرده ای. همینطور بشمارید دیگر. همه کارها. اگر کل این کسب ها خوب باشد و درونش آشغال نباشد، همان حرف قبلی پیش می آید. آدم ثمرش را در دهه محرم می برد. خب آن ثمر چیست؟ ثمر این است که ما الان داریم روی زمین زندگی می کنیم. تا آخر هم روی همین زمین هستیم. وای از آن روزی که زیر زمین باشیم. در گل گیر کرده باشیم. در مورد بلعم باعورا در آیه 176 سوره اعراف یک أخْـلـَدَ إلى الأرْض هست. این گیر کرده بود. به عُلقه های زمینی گیر کرده بود. می گویند اسم اعظم را آموخته بود. خیلی عظیم است. حالا چکار کرده بود؟ احتمالا یک ریاضت های بزرگی کشیده بود و در اثر ریاضت های بزرگ اسم اعظم را به او داده بودند. می شود یک کسی ریاضت بکشد و مثلا خدای متعال در دستش شفا قرار دهد. بنده بلد نیستم ها. نه بلدم و نه کرده ام و نه می دانم. مثال عرض کردم. مثلا ریاضت بکشد و طیّ الأرض پیدا کند. می شود. ممکن است. اما تو به جایی نرسیده ای. ریاضت کشیده ای و فقط همین را گیر آورده ای. بعد هم تمام می شود. انسان برای یک جایگاه بلندی خلق شده است. آن استقامت ها و پیگیری ها و مداومت بر کسب های خوب و کنترل تمام اعمال و رفتار سخت است. آن ریاضت ها سخت نیست. سخت هست ها. اما خیلی سخت نیست. این سخت است که آدم درست راه برود. لذا اینجا از زیرش در می روند و اگر کسی بخواهد کاری کند آن طرف می رود. می رود جن گیر می شود و از این حرف ها. رفقای من به یکی از این آقایان جن گیر برخورد کرده بودند. ایشان گفته بود هر کسی نباید در این راه بیاید. این کار خیلی مثلا دل می خواهد. خیلی همت می خواهد. مثلا فرض کنید می رود در بیابان و دور خودش خط می کشد و مثلا ممکن است او را بکشند و چطور شود. نتیجه این کارها جن گیری است. حالا اگر جنی باشد و جن گیری راست باشد آدم آخرش جن گیر می شود. اما هیچ چیز نیست. شخص همین جا به باد فنا می رود. همین جا. اما آن که حاج آقای حق شناس می فرمودند و من نمی فهمم این بود که می گفتند در دُرست راه رفتن، استخوان ِ آدم آب می شود. استخوان آدم آب می شود نه گوشتش. بنده شل و تنبل ماه رمضان که می گذرد مثلا پنج کیلو از وزنم کم می شود. خب چیزی نیست. شما یک ذره بیشتر همت کن، ده کیلو کم می شود. اینها چیزی نیست. آدم چند ماه رژیم بگیرد چند کیلو کم می شود دیگر. در آن راه استخوان آدم آب می شود. شاید این هم برای آنچه که میخواستند بگویند کم و کوچک بود. فقط می خواستند بفرمایند درست راه رفتن چقدر سخت است. مثلا من هر روز و هر شب با اخلاق خوب با زن و بچه ام برخورد کنم. مثلا اگر بچه جیغ زد من جیغ نزنم. مثلا اگر فلان طور شد چکار کنم. بنا بوده هر روز نماز اول وقت بخوانم، خب بخوانم. ببینید این را برای جوان ها عرض می کنم. بنا بوده که چشم من به نامحرم نیفتد. این برای همیشه است. اگر رفتم بیمارستان و پرستار آمد بالای سرم، اینجا نگاه کردن به نامحرم جایز نیست. حرام است. فرقی ندارد. اگر حرام است، حرام است دیگر. پرستار آمده به من آمپول بزند، خب او زن است. نامحرم است. مثلا. باید دائما مراقب بود. حالا عبارت را ببینید. در آیه 13 سوره مبارکه احقاف می فرماید:إنَّ الـَّذينَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثـُمَّ اسْتـَقاموا کسانی که گفتند ربّ ما خداست یعنی دستورات خدا درست است. آنچه که در علم سیاست غربی می گویند که مثلا می گویند انسان آزاد است درست نیست. این را قبول ندارم. من حرف خدا را قبول دارم. انشاء الله ما هم این را می گوییم. ثـُمَّ اسْتـَقاموا بعد هم روی حرف مان بایستیم. این به ثمر می رسد. قدیم ها ظرف های مسی داشتیم. این ظرف های مسی را چکش می زدند. انقدر چکش می زدند تا صاف شود. حالا ورق مس است و ورق مس را به هم متصل می کنند و چهارتا چکش می زنند که ظاهر چکش خورده داشته باشد. چکش خورده غیر از ظاهر چکش خورده است. انسان باید چکش بخورد. انقدر چکش بخورد تا صاف شود. إنَّ الـَّذينَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثـُمَّ اسْتـَقاموا پایش بایستد. باور کنید همه ما همین جا گیر هستیم. من برای پسرم مجلس عروسی گرفته ام. آقا یک ذره موسیقی باشد عیب ندارد. نه آقا اگر موسیقی بد است شب عروسی پسرم هم بد است. در مجلس خانم ها هم بد است. اگر بد است بد است. اگر درست است هم که هیچ. إنَّ الـَّذينَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثـُمَّ اسْتـَقاموا آن وقت نتیجه اش خیلی بزرگ است. در ادامه آیه می فرماید: فـَلا خـَوْفٌ عَلـَيْهـِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنونَ این فقط خاصیت اولیاء خداست. آن حدیث هایی که در شب های گذشته از امیرالمومنان می خواندیم چه بود؟ فرمود که دیگر غصه ای ندارد. همه غصه هایش را ریخت دور. دیگر هیچ غصه ای برایش نیست. آقا شما کسی را دیده اید که اصلا هیچ غصه ای نداشته باشد؟ فقط یک غصه دارد. وقتی آن غصه اش هم برطرف شود، دیگر همه غصه هایش برطرف شده. آن غصه اش هم این است که به آنجایی که باید می رسیده نرسیده. بنده خدا باید به خدا نزدیک شود. نزدیک شود یعنی چه؟ یعنی اخلاقش خوب شود. وقتی آدم تند است، خب اخلاقش خوب نیست. وقتی گذشت دارد، اخلاقش خوب است. این به خدا نزدیک است. این نزدیکی خیلی هم چیز عجیب و غریبی نیست. زحمت دارد. اما عجیب و غریب نیست. یعنی هیچ درویشی و از این حرف ها نیست. اگر اخلاق آدم خوب شود. پاک شود. رفتارش پاک شود و اخلاقش خوب شود. این بنده به خدا نزدیک است. تمام کوشش همه اولیاء هم همین است که به خدا نزدیک شوند. این است که زحمت دارد. حوصله می خواهد. آدم نباید از میدان به در رود. باید پشتکار داشته باشد. آقا برای اینکه بشود، آدم باید همت داشته باشد و زحمت هایش را تحمل کند. تحمل کند و دست به دامان شود. این دست به دامانی برای این است که آدم خسته نشود و از میدان به در نرود. آقا شما شیطان را ندیده اید. وقتی که آدم می خواهد تکان بخورد و یک کاری بکند، شیطان به میدان می آید. این که شیطان به میدان می آید را ندیده اید. کمرش را قرص می کند تا کمر آدم را بشکند. مرحوم آقای آقا سید جمال گلپایگانی یک داستانی دارد. ایشان در اصفهان که بودند اساتید خوبی داشتند. خب البته استعدادشان هم برجسته بود. خب آنجا کارهایی کرده بودند و بعد هم به نجف آمده بودند و مشغول درس بودند و بعد هم آنجا یک استاد خوبی پیدا کرده بودند. مسجد سهله در شب چهارشنبه شلوغ می شد. ایشان در یک شب سه شنبه ای که خلوت است به آنجا رفته بود. طبق قاعده مشغول شد و نماز خواند و تعقیبات خواند و سفره اش را باز کرد تا یک کمی نان بخورد و یک چرتی بزند و بلند شود مشغول عبادت شود. یک شب. نه هر شب. نترس پسر! بعد صدای ناله ای شنید. صدای ناله او را برد. اصلا یادش رفت غذایش را بخورد. تمام شب را تا صبح ناله کرد. از اوایل شب بوده دیگر. مثلا به حساب الان ساعت هشت بوده. از آن موقع ناله کرد تا صبح. البته گاهی آرام می شد و بعد دومرتبه. معلوم بود نخوابیده. بعد هم نماز می خواند و چکار می کرد. خواند: ما به این در نه پی هشمت و جاه آمده ایم. یک غزل بسیار ممتازی است. ضجه می زد ها. بعد هم آقای آقا سید احمد کربلایی استادش ایشان را پیدا کرد. بعد هم به استادش گفت آقا من را پیش ایشان ببر و بعد رفت خدمت ایشان و به کمالات رسید. اینگونه. این آدم که در تمام طول هفته دارد در همان درست راه رفتن که اولش سخت است، جان می کَند، باید دست به دامان شود تا به ثمر برسد. باید دست به دامان شود. اگر به ثمر برسد می فهمد اصلا هیچ کاری نکرده بود. تمام زحماتی که کشیده بود، اصلا هیچ چیز نبود. هیچ چیز. خیلی زحمت کشیده ها. صد بار استخوانش آب شد. بعد که به مقصد رسید طبق فرمایش امیرالمومنین به قرار امن و راحت رسیده. در این دنیا امن و راحت وجود ندارد. اما این آدم به امن و راحت می رسد. فرمایش امیرالمومنین است. به قرار امن و راحت می رسد. به باب سلامت می رسد. دیگر از این به بعد همه چیز برایش سلامت است. عالم پر از بلا شود برای او سلامت است. عالم را فتنه و امتحان بگیرد، برای او سلامت است. آقا باز عرض می کنیم. این مداومت می خواهد. پیگیری می خواهد. استقامت می خواهد. هیچ جریان درویشی هم نیست و هیچ ذکر خاصی هم نباید گفت. باید مراقب خودش باشد. هرچه بیشتر مراقب بودی، احتمال اینکه به ثمر برسی بیشتر است. برای اینکه زحمت شما حتما به ثمر بنشیند باید دست به دامان شوید. دست به دامان حضرت علی اصغر شوید. نمی دانم از چه زمانی بود. از وقتی ما خدمت حاج آقای حق شناس بودیم ایشان متوسل به حضرت علی اصغر بود. یعنی یک دهه محرم رفیقمان را دعوت کرده بود و تمام دهه روضه حضرت علی اصغر می خواند. البته من فکر می کنم این اواخر ایشان دیگر دست به دامان حضرت علی اکبر شده بود. دیگر از امیرالمومنین دم می زد. نمی فهمم. اما یک همچین چیزهایی دیده بودم. دیگر اطلاع ندارم که چه بود و چه شده بود. باید به حضرت علی اکبر علیه السلام توسل کنیم. ببینید گریه های ما برای حضرت علی اصغر نصفه ماند. اصلا نصفه هم نشد. برای حضرت قاسم همینطور. همه کسانی که اینجا برایشان گریه کردیم به جایی نرسید. شما گریه کن ندیده اید. بنده شنیدم. شما نه شنیده اید و نه دیده اید. یک رفقایی داشتیم که گریه کن بودند. سه چهار ساعت گریه می کردند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای