جلسه 6/1/94 (سرعت در خيرات)
یک قطره اشک خوب آتش جهنم را خاموش می کند. خاموش می کند. دو رکعت نماز خوب بهشت را بر آدم واجب می کند. دعای آدم مستجاب می شود. آدم مستجاب الدعوه می شود. با دو رکعت نماز خوب.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

بحث مان این بود که یک بهشت اعمال داریم. چون بهشت ها سه تا هستند. یک بهشت اعمال است که آدم در بهشت اعمال خودش وارد می شود. یک وقت در مرتبه بالاتری از بهشت است که این بالاتری ها را اصلا نمی شود اندازه گرفت که چقدر بالاترند. فرمودند که یک مرتبه ای از بهشت با یک مرتبه دیگر، فاصله اش مثل این است که شما در زمین نشسته ای و ستاره ها را نگاه می کنی. انقدر فاصله است. حالا اگر صدتا منزل فاصله باشد، چه می شود؟ یک منزل بالاتر و یک بهشت بالاتر، بهشتی است که انسان در بهشت صفات خودش می رود. بهشت صفات است. بعد هم یک مرحله بالاتر بهشت ذات آدمی است که آنجا کجاست که نمی دانیم کجاست. حالا. در بحث بعد عرض کردیم که همه کار از عمل آدمی درست می شود. آدم با عملش ساخته می شود. اگر صفات خوبی هم هست یا خدایی نکرده صفات بدی هست، به عمل می شود. صفات بد آدمی با عمل درست می شود. صفات خوب آدمی هم با عمل درست می شود. اگر ذات آدمی تغییر می یابد و تبدیل به بهشت آدمی می شود، آن هم با عمل درست می شود. عملی که آدم انجام می دهد. آن عمل چه عملی است؟ ببینید ذات آدمی را تغییر می دهد. تغییر ذاتی ایجاد می کند. فرمایش امیرالمومنین است. این را در کلمات قصار فرموده اند و در جاهای دیگر هم باز فرموده اند. فرمود لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ دنیا برای هیچ کس خیر ندارد. مگر برای دو نفر. من در دنیا زندگی می کنم. برایم خیر است؟ نه یا بله؟ برای این دو نفر خیر است. زندگی دنیا فقط برای این دو نفر خیر است. بفرمایید زندگی دنیا فقط برای این دو نفر سودبخش است. زندگی دنیا برای این دو نفر نتیجه بخش و ثمربخش است. چیست؟ إِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ یک کسی در گذشته خرابی ای به بار آورده است. بفرمایید همه ماها در این راستا هستیم. کسی در گذشته یک گناه کرده است. زندگی اش وقتی برایش خیر است که دارد این را جبران می کند. وقتی من خرابی به بار آوردم، این یقه مرا رها نمی کند. یک کلمه بد گفتم. یقه مرا رها نمی کند. یک نگاه بد کردم. یقه ام را رها نمی کند. رها نمی کندها. خیلی جدی است. مگر اینکه توبه کنم. رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ یک مردی گناهی کرده است و دارد آن را تدارک می کند. جبران می کند. خوبی اش این است که می توان جبران کرد. ببینید عمل دست از گریبان آدمی برنمی دارد. قطعی است. آن شب هم باز عرض کردیم که در آیه 39 سوره مبارکه نجم می فرماید: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی انسان اصلا مالک هیچ چیزی نیست. مگر مالک عملش. فقط مالک عملش است. مالک هیچ چیزی از این چیزهایی که در دنیا دارد، نیست. همه را رها می کند و می رود. مگر مالک عملش. خب؟ بنابراین عرض می کنم که عمل دست از گریبان آدمی برنمی دارد، واقعا دست برنمی دارد. این که با توبه حل می شود، مرحمت خداست. اگرنه خب شما کار خوب کردی، بهره کار خوبت را می بری. اگر خدایی نکرده کار بدی کردی هم خب نتیجه اش را می بینی. نه. این را می شود درست کرد. خرابی را می شود درست کرد. من دل شما را سوزانده ام. می آیم دست به دامان شما می شوم و از شما رضابت می طلبم. اگر من را حلال کردی، رضایت دادی، خب حل است. حل شد. آن که گریبان من را رها نمی کرد، حالا رها می کند. لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا دنیا برای هیچ کس خیر ندارد. اصلا آدمی به دنیا آمده است که خیری تهیه کند. این فقط برای این دو نفر خیر دارد. برای این دو دسته. بقیه چطور؟ همه برایشان ضرر است. إِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ دارد جبران می کند. ببینید توبه یعنی جبران. توبه یعنی جبران. من یک وقتی نمازهایم را درست نخوانده ام. خب قضایش را بخوان. قضایش را بخوانی، جبران می شود. یک وقت من روزه نگرفته ام. خدایی نکرده عصیانا و عمدا روزه نگرفته ام. خب جبران می کنم. قضایش را می گیرم و مثلا کفاره اش را می دهم. خب این جبران است. وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَات که حالا نکته اصلی مان این است. یک کسی دارد در کار خیر می کوشد. می دود. قرآن دوتا فرمایش دارد. یک جا از سرعت سخن گفته. در آیه 133 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ بدوید. بدوید دنبال... یک آقایی بود که آقای خیلی خوبی بود. در بازار پارچه فروش ها، پارچه فروش بود. اولین لباس قبا را من از ایشان خریدم. آدم خیلی خوبی بود. شاگرد آقا شیخ رجبعلی خیاط بود. خدا هردویشان را رحمت کند. گفت پدرم من را گذاشت بازار و یک مغازه برایم تهیه کرد. آن وقت سهل بود. مثل الان میلیاردی نبود که. مثلا فرض کنید یک مغازه از صاحبش اجاره کرد. مثلا. گفت می خواهم پسرم کاسب حبیب الله شود. خب. ایشان می گفت ما به مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط برخورد کرده بودیم و من پیش ایشان می رفتم و گاهی هم ایشان به من سر می زد. یک روز آمده بود در مغازه من نشسته بود. یک بنده خدای شهرستانی آمد که پارچه بخرد. من پارچه را گذاشتم روی میز و گفتم پشم و ... نخش را نگفتم. نمی دانم خرید یا نخرید. رفت. شیخ گفت که فهمیدی با خودت چکار کردی؟ چکار کردم؟ کاری نکردم. وقتی این حرف را زدی، شیطان پیشانی ات را بوسید. گفت قربان این صورت بروم. عه؟ عجب. ما می خواستیم کاسب حبیب الله شویم. این یعنی چه؟ این چه شد؟ من چه غلطی کردم؟ حالا به اینها کاری ندارم. بعد گفت که من یک آرزویی داشتم. نگفت چه. خیلی آقای خوبی بود. سید بود و آن وقت در بازار دوخته فروش ها دو نفر بودند که مردم قبول شان داشتند و یکی شان ایشان بود. بعد گفت من یک آرزویی داشتم و به ایشان گفت. گفت اوووه تو به اندازه میدان مال فروش ها، آشغال جمع کرده ای. قدیمی های تهران میدان مال فروش ها را می شناسند و دیده اند. بنده هم آن قدیم ها دیده بودم. نزدیک چهارراه مولوی یک میدان مال فروش ها داشتیم که باید به دست راست خیابان می رفتیم. گفت به اندازه میدان مال فروش ها آشغال جمع کرده ای. نمی شود. چند سالم بود؟ شانزده سال. یک همچین سن هایی گفت. شانزده سالم بود. در شانزده سالگی، یک ساله. آن وقت نه تلویزیون بود. نه نمی دانم چه و چه و چه. نه این روزنامه ها و مجله ها بود. نه این خیابان ها بود. نه انقدر فضاحت و کثافت در این خیابان ها بود. پس چه؟ نمی دانم. یک میدان آشغال جمع کردی. باید اینها را برطرف کنی. افتادم به دنبال این کار و شب های جمعه گریه ها کردم و بیداری کشیدم و از این حرف ها. نگفت که بعد به آرزویم رسیدم یا نه. رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَات. می خواستم این را عرض کنم. در قرآن یک سرعت داریم که فرموده اند وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ، به سوی مغفرت بدوید. سرعت بگیرید. خب باید کار کنی. برای مغفرت باید کار کنی. حداقلش را گفته اند که در شبانه روز هزار و یک بار استغفار کنی. خب؟ دومی را در آیه 21 سوره حدید فرموده اند که: سَابِقُوا سبقت بگیرید. یعنی به مسابقه بروید. در مسابقه شرکت کنید. در مسابقه شرکت کنید. مسابقه راه خیر. سعی کنید جلو بزنید. به چه کسی می شود جلو زد؟ حالا عرض می کنم. بعد فرمود که رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَات وَ لا يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى، اگر عمل شما با تقوا همراه بود، تقوا یعنی چه آقا؟ یعنی من مراقب چشمم هستم. مراقب زبانم هستم. مراقب گوشم هستم. مراقب عصبانیتم هستم. مواظب رضایتم هستم. مثلا یک چیزی می بینم و بدم نمی آید. خودم نیستم ها. اما من بدم نمی آید. یک چیزی را می گویند و من بدم نمی آید. مثلا یک کسی به یک کسی فحش داد. من خودم فحش نمی دهم. اما از فحش این بدم نیامد. تو شریکی. وَ لا يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى می گوید ما که عمل زیاد نخواستیم. عمل خوب خواستیم. می خواستم این را عرض کنم. در آیه 1 سوره مبارکه ملک می فرماید: تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا امام فرمود که نفرمودند اکثرُ عملا. نگفتند زیاد. احسن را معنا فرمودند اصوب. یعنی عملی که به هدف می خورد. عملی که به هدف می خورد. یعنی عمل درست. عمل خوب. زیاد؟ نه زیاد نخواستیم. خوب خواستیم. حالا می گویند اینگونه. من اگر مراقب چشم و گوش و زبانم باشم، عملم خوب می شود. با مراقبت رفتار، عمل من خوب می شود. آن وقت عمل خوب یعنی چه؟ یعنی عمل قبول. عمل قبول نتیجه اش چیست؟ تاثیرش را در ساختمان من می گذارد. در ساختمان من تاثیر می گذارد. عمل خوب کم کم باعث می شود که کینه از دل من برود. اگر شما عملی کردی و در درونت هیچ کینه ای نبود، این عملت قبول است. تمام شد. وَ لا يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى. بعد می فرمایند: وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟ دو رکعت نماز قبول کم نیست. مدام من عرض می کردم. یک آقایی سوال کرد. اگر دو رکعت نماز خوب بخوانی بهشت بر تو واجب می شود. بهشت بر تو واجب می شود. می گویند عمل خوب کم نیست. اگر عمل قبول شد، کم نیست. كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟ چیزی که قبول است، در درگاه خدا قبول است، دیگر کم نیست. یک قطره اشک خوب. قطره اشک می شود خوب نباشد؟ نمی دانیم. یک قطره اشک خوب آتش جهنم را خاموش می کند. خاموش می کند. دو رکعت نماز خوب بهشت را بر آدم واجب می کند. دعای آدم مستجاب می شود. آدم مستجاب الدعوه می شود. با دو رکعت نماز خوب.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای