جلسه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان 4/4/95 ( وظیفه ی ما )
وبه یعنی چه؟ اولش این است که این کاری که می کردم را دیگر نمی کنم. سابقا گاهی دروغ می گفتم. الان دیگر نمی گویم. دروغ را کنار گذاشتم. جدی. ثانیا پشیمانم. از کرده گذشته خودم پشیمانم. این یک توبه است. توبه درست.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

خدای متعال باز یک سال دیگر به ما عمر داد و باز یک شب نوزدهمی را درک کردیم و خدمت شما رسیدیم. امیدواریم که این مرحمت و عنایت را باز هم، باز هم تکرار بفرماید و سال های بیشتری هم خدمت تان برسیم و هم به عافیت باشد. این یک.

مطلب دوم اینکه شب ها، شب های قدر است. شب اول از شب های قدر است. این ها حرف هایی است که می دانید. تکرار می کنیم تا توجه حاصل شود. شب های قدر، شب هایی است که سرنوشت آدمی برای تمام یک سال برای آدم تعیین می شود. اگر آدم در خانه خدا تضرع بیشتری بکند و توسل بیشتری به ائمه و اولیاء دین بکند، امیدواریم که سال ها و روز های بهتری را در انتظار داشته باشد. این را مهم می دانیم. ببینید توسل، توجه، دعا و تضرع در خانه خدا می تواند بر سرنوشت یک سال ما تاثیر جدی بگذارد. من تجربه اش را هم دارم که شرایطش مناسب نیست که عرض کنم. این یک شب است. ببینید سه  تا یک شب داریم. سه شب. تمام سال سه شب. این سه شب می تواند مشخص کند تمام سال آدم چگونه باشد. این را مهم بدانیم. این هم حرف دوم. حرف سوم این است که این شب ها، شب های دعا و توبه است. اگر در این شب ها توبه کنیم، از همه شب های دیگر امید بخشایش بیشتری وجود دارد. از همه شب ها و روزهای دیگر امید بخشایش بیشتر وجود دارد. سال های گذشته هم خدمت تان عرض می کردم که اگر آدم تصمیم بگیرد که فقط یک گناه، تصمیم بگیرد یک گناه جدی را از زندگی اش حذف کند، این توبه کننده حساب می شود. ممکن است حتی به برکت این کسی که جدا برای توبه تصمیم گرفته است، دعای همه جمعیت برآورده شود. حتی یک توبه کننده. حالا غیر از اینکه سرنوشت خود او عوض می شود، حتی برای ما هم تاثیر بگذارد. حالا اگر همه جمعیت تصمیم بگیرند یک گناه را کنار بگذارند. همه جمعیت یک گناه. یا اگر همت بیشتری دارند، برای همه آنچه که خدا راضی نیست تصمیم بگیرند. این ممکن است. شیطان آدم را می ترساند. از کارهایی که شیطان می کند می ترساند. می گوید نمی شود. اصلا امکان ندارد. تو نمی توانی. تو زورت نمی رسد. مگر می شود؟ می ترساند. فقط می ترساند. یعنی دروغ است. سخن او دروغ است. اگر آدم، اگر آدم با توکل بر خدا، اگر آدم با توکل بر خدا توبه کند، [می شود.] توکل بر خدا یعنی چه؟ یعنی خدایا من می دانم خودم توانایی این کار را ندارم. تو می توانی. این را هروقت بگویید و راست بگویید، آن کار حتما می شود. حالا مثال عرض می کنم. دو بعد از نصفه شب خوابیده اید. مثلا می خواهید یک ساعت دیگر بیدار شوید سحری بخورید و نماز صبح تان را بخوانید. خب به طور طبیعی آدمی که خسته است، بخوابد دیگر بیدار نمی شود. اما اگر من به طور جدی بگویم خدایا من نمی توانم. تو می توانی. من از خودم ناامیدم. امیدم به تو است. اگر آدم اینطور بخوابد [بیدار می شود.] این را مثال عرض کردم ها. این برای همه زندگی هست. هرجا آدم بر خدا توکل کند، هرجا، اصلا مطلقا استثنا ندارد. [در آیه 3 سوره طلاق می فرماید:] وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. هرکس که بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت می کند. هیچ چیز دیگری احتیاج ندارد. لازم ندارد هیچ ساعتی برای بیدار شدن کوک کند. لازم ندارد هیچ کمکی برای ترک گناه بگیرد. اگر آدم با توکل بر خدا ترک گناه کند و تصمیم بر ترک گناه بگیرد، نه به من ها. من نه ها. من نمی توانم. آدم این من نمی توانم را یادش نرود. بداند خدایا تو می توانی. تو می توانی به من کمک کنی. می شود. همه جمعیت ما، همه جمعیت مردم تهران، همه جمعیت مردم عالم اگر همینجور توکل کنند، می شود. جهانی که بدون گناه باشد بهشت می شود. در این عالم نمی شود بهشت درست کرد. اما می شود. اگر آدمیان همت کنند. حالا از این هم می گذریم.

می خواستیم یک دانه از وظایفی که ما به عهده داریم را عرض کنیم. حالا ان شاء الله ان شاء الله هر شب دو سه تا نکته [می گویم.] می دانید فرصت مان کم است. من تقریبا نیم ساعت فرصت دارم که خدمت شما سخن بگویم. بحثی که امشب می خواهیم عرض کنیم درمورد صله رحم است. ببینید کسی نیست که باشد و هیچ کسی را نداشته باشد. مثلا در ده هزار نفر ممکن است یک نفر باشد. یک نفر است نه پدر دارد. نه مادر دارد. یعنی پدر و مادرش از دست رفته اند. ولو کسی که پدر و مادرش از دست رفته اند هم باز صله رحمش باقی است دیگر. حالا می خواهیم بگوییم اصلا نمی شود. فرض  ندارد کسی وظیفه صله رحم را نداشته باشد. حالا ببینید صله رحم چه می کند. حدیث اول. حضرت صادق علیه السلام فرمود صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسنُ الجَوارِ. یک وظیفه دیگر را هم فرموده اند که حالا عرض می کنم. يَعمُرانِ الدّيارَ وَ یَزِیدانَ فِى الأَعْمارِ. صله رحم. حالا توضیح عرض می کنم صله رحم یعنی چه. صله رحم و همسایگی خوب، با همسایگان خوش رفتار بودن. نه اینکه او ده برابر به من خوبی می کند و من یک برابر خوبی کردم. نه. حتی می گویند اگر او بدی می کند، [تو خوبی کن.] نه اینکه اگر او بدی می کند، من بدی نمی کنم. نه. حتی اگر او بدی می کند، من خوبی می کنم. در هرصورت اگر آدم نسبت به همسایگانش خوش رفتاری کند، خوب رفتار کند، با ادب رفتار کند، آزار ندهد، همسایگان خودش را آزار نکند. دوتا وظیفه فرمودند. صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسنُ الجَوارِ. همسایگی خوب. يَعمُرانِ الدّيارَ. شهرها را آباد می کند. شهرها را آباد می کند. وَ یَزِیدانَ فِى الأَعْمارِ. عمرها را زیاد می کند. شما یک سلام به خویشاوندت کردی. کوشیدی شما زودتر سلام کنی. این صله رحم است. یک مثالش است ها. یک مثالش است. شما به عمویت رسیدی. حالا البته چون شما جوان تر هستی باید هم زودتر سلام کنی. حالا مثلا. ادب کردی و بر اساس ادب زودتر سلام کردی. ادب کردی. کرنش کردی. نسبت به عموی خودت کوچکی کردی. این عمرت را دراز می کند. شهرها را آباد می کند. یک کشور آباد می شود. به خاطر اینکه مردمش صله رحم می کنند. لازم است اینها مسلمان هم باشند؟ نه. آدم های خوبی باشند؟ نه. صله رحم خاصیت دارد. اگر مسلمان باشد، آن وقت در موارد بعدی می بینیم که چه آثار خوبی نسبت به آن عالم دارد.

روایت دوم: قال ابا عبدالله علیه السلام. باز حضرت صادق علیه الصلاه و السلام است. فرمود صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ يَوْمَ الْقِيامَةِ. ببینید روز قیامت پنجاه هزار سال است دیگر. پنجاه هزار سال. یعنی پنجاه موقف. هر موقفی هزار سال است. ما می گوییم و شما هم می شنوید و یک مقداری آدم خیلی جدی حسابش نمی کند و... پنجاه هزار سال یعنی چه؟ حالا. می فرماید که حساب سهل می شود. موقف اول موقف نماز است. باید هزار سال شما را در موقف نماز نگاه دارند تا جواب بدهی که روز اول تکلیف نماز صبحت را چگونه خواندی. می گوییم من اصلا غسل را بلد نبودم. پدر و مادرم به من یاد نداده بود؟ چه کسی است که پدر و مادرش غسل را به او یاد داده باشند؟ شما در این جمعیت بگویید. پدر و مادر غسل را به فرزندش آموخته باشد. از اول تکلیف. حالا که تکلیف های دوازده ساله داریم. دوازده سالش است تکلیف شده. نه خودش می داند و نه پدر و مادرش می دانند. راحت. می گذرد. سه سال نماز نخوانده. مثلا اگر پانزده سال را بدانند. سه سال نماز نخوانده و سه سال روزه درست نگرفته. خب سخت می شود. ببینید نماز را من فقط قضایش را می خوانم. روزه را چکار کنم؟ من روزه را عمدا خوده ام. چون نمی دانستم. حالا ممکن است به خاطر ندانستن یک راه نجاتی باشد. قضایش. خب من باید سه ماه روزه قضا بگیرم. چه کسی همت می کند؟ سخت است. صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ يَوْمَ الْقِيامَةِ. حساب روز قیامت را سهل می کند. صله رحم حساب روز قیامت را سهل می کند. ببینید یک داستانی را نقل می کنند. می گویند حضرت پیامبر مثلا دو درهم را به سلمان دادند. دو درهم هم به ابوذر دادند. گفتند بروید. داستان است ها. فردا آمدند. یک سینی را روی آتش گذاشته بودند. سلمان برو بایست جواب بده که دو درهم را چکار کردی؟ می خواهم سهل و سخت را عرض کنم. او روی آن سینی ایستاد و گفت این دو درهم را دم در به فقیر دادم. برو پایین. حسابت تمام شد. آقای ابوذر زن و بچه دار بود. گفت آقا این مقدار سبزی خریدم. این مقدار نان خریدم. مثلا فرض کن این مقدار به بقال محله بدهکار بودم پس دادم خب طول کشید دیگر. می خواهم بگویم سهل و سخت چیست. ببینید هیچ کار خلافی نکرده بودها. همه کارهایش درست بود. حساب مال کارهای درست هم هست. یعنی کارهای درست را هم از من حساب می کشند. اگر همه اش وظیفه ات را انجام دادی، راحت هستی. آمد پای حساب می گوید خدایا من وظیفه ام را انجام دادم. برو. اصلا حساب ندارد. این آدم اصلا حساب ندارد. مثلا شما رفتی کار. به چه دلیل رفتی کار؟ وظیفه ام بوده. من داشتم درس می خواندم. خب درس خواندن وظیفه ام بوده. بعد ازدواج کردم. وظیفه ام بوده. یک خانه تهیه کردم. وظیفه ام بوده. ماشین خریدم. در حدها. در حد. وظیفه ام بوده. حساب ندارد. راحت برو. یک وقت نه. من هرسال باید ماشینم را عوض کنم و یک مدل بالاتر بخرم. خب آدم یک مقدار معطل می شود. می پرسند چرا خریدی؟ چرا؟ آخر به چه دلیل؟ به چه دلیل بوده؟ صله رحم حساب را سهل می کند. به سهولت از شما حساب می کشند و عبور می کنی. پنجاه هزار سال است. اصلا شوخی نیست. اگر ما بیست دقیقه در صف نانوایی بایستیم می گوییم آقا من دو ساعت است در صف ایستاده ام. بعدش چه؟ وَ ِهىَ مَنْسَأَةٌ فى العُمُرِ. آن آقایی که آخر عمری باید بیاید جان من را بگیرد، یادش می رود بیاید. یادش نمی رودها. عقب می افتد. آنجا چه عرض کردیم؟ یَزِیدانَ فِى الأَعْمارِ. عمر دراز می شود. عمر زیاد می شود. ببینید باز این را هم نگفتیم. حالا آن تُهَوِّنُ الْحِسابَ مال آدم مومن است. مال آدم درست است. اینهای دیگرش شرط ندارد که مسلمان و مومن باشد. هرکس صله رحم کند ثمر دارد. هرکس. و تَقِىِ مَصارِعَ السّوءِ آدم بد زمین نمی خورد. فرض کنید یک آقایی ده میلیون پول داشته. ده بیست سی چهل میلیون تومان هم از دیگران گرفته و دارد کار می کند. یک مرتبه یک نفر می آید و کل پنجاه میلیونش را می خورد و می رود. هم همه سرمایه خودش به باد رفت. هم مال مردم. من مال مردم را چکار کنم؟ این می شود بد زمین خوردن. نمی گذارد آدم بد زمین بخورد.حالا یک چیز دیگر اضافه می کنند که اگر آدم این را هم یاد بگیرد خوب است. معمولا ماها عادت نداریم. آشنا نیستیم. می فرماید صَدَقَةَ الليلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ. اگر کسی شبانه و در تاریکی شب که هیچ کس نمی بیند صدقه بدهد، این صندوق های صدقه چیز خوبی است. آدم در کوچه عبور می کند. هیچ کس هم نیست. کوچه هم تاریک است. یک صد تومانی صدقه در آن می اندازد. یک پانصد تومانی. حالا صد تومانی دیگر قیمت ندارد. یک پانصد تومانی می اندازد. یک هزار تومانی. این غضب پروردگار را که در اثر گناهان بد من غضب کرده است فرو می نشاند. ببینید من آبروی شما که مسلمانی را برده ام. خدا غضب نمی کند؟ بیخود. بی دلیل. [آبروی کسی را برده ام.] برایتان این مثال را گفته بودم. آن دوستمان گفت که دو نفر در اداره ما بودند. آن آقای دوست مان با رفیقش اول وقت که می شد به مسجد نزدیک اداره می رفتند و نماز می خواندند. خب نماز اول وقت وظیفه آدم است. کاری نکرده. آن دو نفر که اتفاقا قیافه های مثلا مسلمانی هم داشتند رفته بودند پیش رئیس اداره و گفته بودند که آقا اینها ریا می کنند. اینها ریا می کنند به نماز می روند. شما از کجا می فهمی ریا می کنند؟ اینها ریا می کنند به نماز می روند. ریا در دل آدم است .من ریا را از کجا می فهمم؟ تهمت زدی. تهمت کم نیست ها. یعنی اگر بگوییم، اگر بگوییم صد برابر غیبت است. حالا غیبت را با زنا مقایسه کرده اند که از بس بد است من عرض نمی کنم. خب به چه دلیل تو این حرف را زدی؟ صدقه شبانه که از چشم ها پنهان می ماند و هیچ کس از آن خبردار نمی شود. حتی درمورد صدقه گفته اند یک جوری صدقه بده که اگر با دست راست صدقه دادی، دست چپت خبردار نشود. انقدر پنهان. حالا من این را تعبیر و تفسیر می کنم به اینکه شما صدقه می دهی و خودت هم یادت می رود. اگر خودت یادت رفت... عمل خوبی که آدم یادش برود برایش می ماند. یک وقت یک آقایی گفت من سی بار به کربلا رفتم. من خیلی ناراحت شدم. تو چرا انقدر شمردی؟ اگر نمی شمردی شاید. حساب است ها. در قبولی یک ذره کم و زیاد ممکن است آدم یک مرتبه از دست بدهد. روایت بعدی. حضرت صادق علیه السلام. إنَّ صِلَهُ الاَرْحامِ تُزَکَّی الاَعمالُ. یک حرف تازه. می گویند اعمال شما را تزکیه می کند. یعنی شما نماز می خوانی، به برکت صله رحم نمازت خوب می شود و اگر خوب شد، قبول می شود. اعمال را تزکیه می کند. خیلی است. تُزَکَّی الاَعمالُ. اعمال خوب آدم که ما نمی دانیم چقدر قیمت دارد. اگر خوب باشد و مورد پسند باشد قیمت دارد. به برکت صله رحم عمل شما خوب و پسندیده می شود. تُنْمِي الْأَمْوَالَ باز حرف تازه. اموال آدم رشد می کند. نمو می کند. بفرمایید که برکت می کند. من برکت داشتن و برکت نداشتن مال را دیده ام. من در یک مدرسه معلم بودم. حقوق داشتیم. حالا یک وقت مثلا دویست تومان بود. البته خیلی زیاد بود. مثلا آن حد آخرش که شاید الان باشد، مثلا دویست هزار تومان است. حقوق یک معلم در مدارس طلبگی دویست هزار تومان. این دویست هزار تومان برکت داشت. یک پول های دیگری هم مثلا یک وقت هایی بود. تا به دست من آمد مثل این بود که یک قطره آبی روی آتش چکید. مثل برق از بین می رفت. برکت مال. حالا اگر شما اداره ای هستی، اگر بخواهی مالت برکت داشته باشد، چکار کنی؟ کارت را درست انجام بده. کارت را درست انجام بده. کارمند خدمتگزار مردم است. از بیت المال حقوق می گیرد. این بیت المال یا پول نفت است. نفتی که ایران دارد حداقلش مال تک تک افراد این کشور است. هرکس مسلمان است، در این پول نفت شریک است. خب بخشی از بیت المال این است. بخشی هم مالیات است. مالیات چیست؟ حالا به زور است یا به درستی است و این حرف ها را کاری ندارم. اگر به عدالت گرفته می شود یا به خلاف عدالت کاری ندارم. مالیات. باز مال مردم است. باید صرف مردم بشود. تو از این دو گونه پول حقوق می گیری. نمی دانم گونه سوم هم داریم؟ خدمتگزار مردم هستی. پول می گیری که خدمت کنی. یک دقیقه این کسی که مراجعه کرده را معطل کنی. اگر آدم قیامت را قبول داشته باشد، خیلی کارها را نمی کند. قیامت را قبول داشته باشد. همان حساب که عرض کردیم. حساب. اموال آدم برکت پیدا می کند. رشد می کند. باز در عبارت بالا داشتیم تُهَوِّنُ الْحِسابَ. اینجا در ادامه می فرماید: تُيَسِّرُ الْحِسَابَ. حساب را سهل می کند. آقا این خیلی است ها. باز داستان پنجاه هزار سال را حساب کنید. احتمالا جاهای دیگر هم متعدد این داستان را نقل کرده ام. می گویند یک کسانی سر از قبر برمی آورند و به بهشت پرواز می کنند. سر از قبر در می آورد و به بهشت پرواز می کند. چرا پرواز می کند؟ ماموران بهشت از آنها سوال می کنند شما که هستید؟ چه هستید؟ چکاره اید؟ چطور شده؟ جهنم را دیده اید؟ می گوید ما جهنمی ندیدیم. صراط دیدید؟ ما از صراط نگذشتیم. کسی از شما حساب کشید؟ ما حساب ندیدیم. مگر شما چکار کرده بودید؟ می گویند ما دو خصلت داشتیم. دقت کنید یکی اینکه در خلوت از خدا می ترسیدیم. در خلوت. هیچ کس نیست. یک پسر جوانی پشت اینترنتش نشسته. در اتاق خودش است. هیچ کس نیست. تلگرام هم که دیگر اتاق خلوت هم لازم ندارد. هیچ کس نیست. ما در خلوت از خدا می ترسیدیم. دوم به قسمت راضی بودیم. شما شهر را بگردید ببینید چند نفر هستند به قسمت راضی اند. شما خیلی هم با عرضه ای. اما یک وقت کار برای آدم با عرضه هم نمی گردد. حالا به هر دلیلی. مثلا خدایی نکرده نمازش را مهم نمی داند. نمازش برایش بی اهمیت است. زندگی آدم عوض می شود. اگر کسی نمازش برایش مهم باشد، نمازش اول وقت باشد، فرق می کند. حالا به هر دلیلی. مثلا فرض کنید که صله رحم ندارد. مثلا نسبت به پدرش قطع رحم دارد. یک دوستی داریم. می گفت که اوقات من از اهل خانه مان تلخ است. خب نمی شود. نمی شود شما نسبت به پدر و مادرت عصبانی باشی. نمی شود. عرض کردم اگر پدر و مادر به شما ظلم هم کرده باشند، شما نمی توانی نسبت به او به غضب نگاه کنی. اگر به صورتش به غضب نگاه کنی، باختی. تند و بلند صحبت کنی، باختی. او ظلم کرده. باشد. قانونش این است. نمی شود با پدر و مادر جنگید. نمی شود بی ادبی کرد. نمی شود بی احترامی کرد. نمی شود حالا وقتی از دنیا رفتند فراموش شان کرد. من سالی یک بار سر قبرشان می روم. نمی شود. همه اینها در زندگی شما و در زندگی خودت [تاثیر می گذارد]. حالا غیر از اینکه پسرت و فرزندت وقتی بزرگ شد آنچه که تو با پدر و مادرت کردی را چند برابر [می کند؟] من یک وقت هایی خودم به حساب خودم می گفتم آن فرزند ده برابر با تو می کند. اصلا  این را هم نمی گوییم. من اصلا بچه ندارم. زندگی آدم با خدمت به پدر و مادر آباد می شود. همان که گفتند صله رحم آباد می کندها. راس صله رحم پدر و مادرند دیگر. وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى بلا را از آدم دور می کند. بلا را از آدم دور می کند. این تصادفی که همین تازگی اتفاق افتاده و ده بیست تا سرباز کشته شدند، این بلاست. یک بلاست. این آقا دیده که مثلا ترمزش بریده. هزار نفر با ترمز بریده به مقصد رسیدند. یک جوری شد ماشینشان متوقف شد. هیچ کس عیب نکرد. یا همه یک عیب های مختصر کردند. می شود. یک چیزی باید بلا را از آدم دور کند. خدمت به پدر و مادر بلا را از آدم دور می کند. دست مادرت را ببوسی، بلا را از شما دور می کند. تَدْفَعُ الْبَلْوَى بلا را از آدم دور می کند. وَ تَزیدُ فِی الرِّزق. آنجا فرمودن اموال رشد می کند. اموال رشد می کند. اینجا هم همان را می گویند. رزق آدم زیاد می شود. رزق شما در این شب های احیا مقدر می شود. در سال آینده وضع مالی شما چگونه باشد. چقدر بهره مند شوی. رزق. ببینید رزق. از مال خودت چقدر بهره مند شوی. خیلی هستند خیلی هم مال دارند و بهره مند هم نمی شوند. حالا من اسمش را نمی گویم. آن دوستمان مامور برق بود. گفت من رفتم منزل آقای فلان. از تاجران قدیم. خب کارهای برقی ام را کردم. برایم دو رنگ غذا و دورنگ خورشت آوردند. من خوردم. بعد رفتیم که به آن آقا سلام کنیم و مثلاب رویم. پیرمرد بود دیگر. روی کرسی دوازده رنگ خورشت بود. این نوک انگشتش را می زد در آن خورشت و می چشید. بعد هم همه ظرف ها را برمی داشتند و می بردند. دوازده رنگ خورشت. حالا چون این قدیمی بود، رسم های قدیمی [را داشتند]. فقط نوک انگشتش را می زد و می چشید. تا بخواهید هم ثروت داشت. فکر می کنم عتیقه هایی داشت که حالا خودش تهیه کرد و به او ارث رسیده بود، قابل قیمت گذاری نبود. فقط عتیقه هایش. می شود آدم مال داشته باشد و خودش بهره نبرد. وای به حال اینکه من از حرام جمع کرده باشم و خودم هم نخورده باشم و به دست بچه ها رسیده باشد. بچه ها چه می دانند این پول ها از کجاست؟ برای آنها حلال است. آنها نباید حساب حرام و حلالی اش را بدهند. من باید حساب حرام بودنش را بدهم. آنها سودش را می برند. من باغ، ویلا و نمی دانم چه و چه از حرام و حلال درست کردم. آنها بهره اش را می برند و من حسابش را پس می دهم. حالا از آن آدم ها که اینجا نمی آید. یک ذره حرف خودمان را بزنیم. یک مشکل. همه ما کم و زیاد از این مشکل برخورداریم. هیچ کس حساب کار خودش را نمی کند. یک داستانی دارد که مقدمه و موخره دارد و عرض نمی کنم. یک آقای آقازاده ای که طلبه جوانی بود به یک بزرگی برخورد کرده بود. عموی ایشان هم مرد خیلی بزرگی بود. عمویش گفت که نمی خواهد حرف های آن آقای بزرگوار را گوش بدهی. این که من می گویم را انجام بده. چکار؟ مثال است ها. برای اینکه ما ها هم بفهمیم. گفت شب که می خوابی یک تسبیح دستت بگیر. بگو من صبح که از خانه بیرون آمدم چشمم به یک نامرحم افتاد و یک دقیقه معطل شدم. چشم افتاد که گناه ندارد. اما معطل شوی چه؟ چشم من یک دقیقه در آن صورت متوقف شد. یک. بعد هم رفتم و با دوستم برخورد کردم. اول من باید سلام کنم. ادب این است دیگر. هرکسی اول سلام کند ثوابش چقدر است؟ فرمودند چقدر صواب آن کسی است که پیش سلام می شود. پیش سلام شدن مستحب است. این مستحبی است که صوابش از واجب خودش بیشتر است. جواب سلام واجب است و سلام کردن مستحب است. ثواب این مستحب مثلا ده برابر آن واجب است. به این کار ندارم. من باید پیش سلام شوم. کوتاهی و تنبلی کردم. یا خدایی نکرده یک ذره خودم را ... خب این دو. بشمار. هر وقت تمام شد می گذاری زمین و می خوابی. جوان هم راحت می خوابد دیگر. بی خیال. فردا شب هم بشمار. در طول روز هم مواظبت می کردی. دیشب شمرده ام دیگر. مثلا نگاه به نامحرمم را شمرده ام. مثلا خدایی نکرده اگر دروغ گفته ام شمرده ام. اگر غیبت کرده ام شمرده ام. عددهایش معلوم ات. فردا سعی می کنم که کمتر باشد. اگر آدم این کار را بکند، ممکن است همت پیدا کند، همت پیدا کند و کم کند. اگر حساب کند. اگر نه، آزاد است که آزاد است. اصلا آدم یادش هم نیست. مثلا امروز... به نظرم آن دوستمان نقل می کرد. حالا دقیق یادم نیست. تازه با دو نفر شریک شده بود. گفت آن شریک این گوشی را بلند کرد و بیست تا دروغ گفت. هیچ هم نتیجه نشد که حالا مثلا یک معامله ای کرده باشند و صد میلیون هم سود برده باشند و بیست تا هم دروغ گفته باشند. نه فقط داشت جنس را معرفی می کرد. بیست تا دروغ گفت. دروغ ساده است دیگر. دوتا کلمه است دیگر. مثلاها. می گوید قیمت اولیه این دستت هست؟ می گوید نه. در یک مجموعه خریدم، دستم نیست. خب این یک دروغ. در حالی که کاملا دستم است. مثلا سود چجوری؟ نه آقا من سودش را با انصاف حساب کردم. در حالی که مثلا پنج برابر حساب کردم. مثلا. هی دروغ دروغ. می شود. در یک تلفن پنج دقیقه ای می توانم ده تا دروغ گفته باشم. بعد هم که تلفن را گذاشتم اصلا یادم نیست که ده تا دروغ گفته ام. این بد است. من هیچ حساب و کتاب کار خودم را ندارم. هیچ حساب و کتاب کار خودم را ندارم. من نمی خواهم بگویم ممکن است چه بشود. خدایی نکرده یک وقت آدم عاقبت به شر می شود. می گویند یک مرد عالم و زاهد بزرگی از زاهدان و عابدان قدیم عمرش شصت و پنج سال شده بود. خب حساب کرد که من در پانزده سالگی بالغ شده ام. پنجاه سال است. پنجاه سال، پنچاه تا سیصد و شصت و پنج روز است. مثلا. حساب کرد و گفت اگر من در طول این مدت فقط روزی یک گناه کرده باشم، چه چیزی می شود! یک وقت شما خدایی نکرده یک گناهی کردی. اگر جبرانش کردی [خوب است]. اگر جبران نکردی، می ماند. در دستگاه های حقوقی یک قانون دارند. مثلا این شامل مرور زمان می شود. این دروغی که من اول روز پانزده سالگی گفتم شامل مرور زمان نمی شود. من باید این را حل کرده باشم. باید جبران کرده باشم. جبران دروغ چیست؟ اگر مثلا به یک نفر یک ضرری خورده، باید یک رضایتی از او بگیرم. اگر هم نه، فقط یک حرفی زدم که دروغ بوده، مشکل را بین خودم و خدای خودم حل کنم. مثلا فرض کن شب نوزدهم یا شب بیست و یکم به شرطی که خواب نباشم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم یا بیست و سوم، در خانه خدا واقعا، واقعا توبه کنم. آقا توبه یعنی چه؟ بلد هستیم ها. توبه یعنی چه؟ اولش این است که این کاری که می کردم را دیگر نمی کنم. سابقا گاهی دروغ می گفتم. الان دیگر نمی گویم. دروغ را کنار گذاشتم. جدی. ثانیا پشیمانم. از کرده گذشته خودم پشیمانم. این یک توبه است. توبه درست. حالا بیشتر هم هست. ممکن است آدم کارهای بیشتری هم انجام دهد. یک فرمایشی از امیرالمومنین نقل است که یک نفر دائم استغفرالله می گفت. حضرت فرمودند این چه حرفی است تو می زنی؟ توبه شش تا چه دارد و نمی خواهیم اینها را عرض کنیم. همین دوتا اصل اولیه است. همین الان که ما اینجا نشسته ایم یکی از کارهایمان را در نظر بگیریم و بگوییم خدایا من غلط کردم. دیگر این کار را نمی کنم. پشیمانی و ترک گناه. این توبه ات قبول است. این جبران درجه پایین است. اگر یک کسی کارهای بالاتر هم کرد [خیلی بهتر است.] می گویند اگر یک لقمه حرام خوردی، لقمه حرام خوردی و در بدنت گوشت و پوست و استخوان از حرام رویید، باید یک کاریش بکنی. فرض این است. اگر این گوشت ها و پوست و استخوان با... یک مساله عرض کنم. اگر یک خانمی بیست و چهار ساعت تمام یک بچه ای را شیر بدهد و چیز دیگری بینش نخورده باشد. مثلا دو وعده غذا نخورد. در این فاصله همه اش شیر باشد. یا پانزده بار پیوسته باشد، این بچه به این خانم محرم می شود. امروز صحبت بود. گفتند استاد ما مرحوم آیت الله مجتهدی در شب های احیاء هر شب این مساله را می گفت که اگر یک مادر بزرگی نوه دختری خودش را شیر بدهد، چه می شود؟ طلاق لازم ندارد. تمام. دخترش از پدر این بچه که شوهرش است جدا می شود. حالا این را ضمنی عرض کردیم. آدم یک لقمه هم بخورد یک چیزی اش می شود. حالا گفتند آن پانزده وعده یا بیست و چهار ساعت گوشت را می رویاند. اصطلاح شان این است . اگر بدن آدم از مال حرام، [رشد کند]. مال حرام. مال حرام. مال حرام چیست آقا؟ الحمدلله زمان ما همه جا ریخته. آن بنده خدا گفت یک جایی رفته بود. آن طرف کشو را کشید. در کشو دو سه تا سکه بود. نشان داد که ایشان هم کارش را انجام دهد. در شرع رشوه مال قاضی است. اصطلاح رشوه مال قاضی است. قاضی حتی اگر بخواهد حق را هم بگوید، یعنی یک چیزی بگیرد که حق را بگوید هم مشکل پیدا می کند. چه برسد به اینکه بخواهد ناحق بگوید. اما این پول های دیگر ولو اینکه ممکن است از لحاظ شرعی نامش رشوه نباشد، اما حرام است. حرام است. با این پول ها. مثالش این است. ما اصطلاح اختلاص را داریم. نمی دانم. از همین چیزهایی که در زمان ما رایج شده است. مال مردم است. بانک. هزار و پانصد میلیارد. نمی دانیم. در هرصورت. اگر گوشت و پوست و استخوان بدن آدم با پول حرام رشد کند، می گویند چاره ای ندارد جز اینکه آتش جهنم این پوست و گوشت و استخوان را بسوزاند. یا اینکه خودت حل کنی. مال مردم را پس بدهی. وقتی من به شما بدهکار شدم و پول شما را بردم، حالا گرفتم و اختلاص کردم و رشوه گرفتم و... وقتی پول را به شما برگرداندم و از شما رضایت گرفتم حل شد دیگر. مثلا بعضی آقایان مراجع می گویند اگر شما با پول خمس نداده یک جنسی را بخری، یک پنجم از این جنس مال تو نیست. یا پول خودت نخریدی. این پول خمس است. آن وقت اگر بعد رفتی و مثلا با مرجعت مشکلت را حل کردی، خب آن وقت حلال می شود. از این جور چیزها خیلی هست. حالا ان شاء الله شب های دیگر درمورد اینکه لقمه حرام چه بلایی سر آدم خواهد آورد عرض خواهیم کرد. وقتی ایشان دارد دعا می خواند، یک دقیقه دل تان را به دعا بدهید. ببینید من دارم با شما صحبت می کنم. دارم ده جا را هم نگاه می کنم. نشد که. وقتی من دارم دعا می کنم، دارم با خدای متعال صحبت می کنم. دارم با خدا صحبت می کنم. یک دقیقه دل مان را بدهیم. به یک دقیقه دل به دعا دادن، یک مرتبه کار درست می شودها. یک دعا مستجاب می شود. یک سرنوشت عوض می شود. یک سعادت برای شما می نویسند. یک دقیقه دل تان برود پیش خدا. یک دقیقه دل تان برود پیش خدا. و حالا ان شاء الله توسل هم می کنند. ان شاء الله. تا ایشان نیامده اگر شما یک قطره اشک برای امام حسین بریزید، آن توبه را انجام داده اید دیگر. اگر یک قطره اشک بریزید می بخشند. یک قطره اشک برای امام حسین خیلی زور دارد. خیلی قوت دارد. خیلی اثر دارد. اما نه اینکه من مال مردم بخورم و ده جور دروغ و غیبت و تهمت دارم. صد جور به مردم ظلم می کنم و بعد هم. نه. این هیچی نمی شود. سالی ده بار هم به زیارت کربلا بروم به درد نمی خورد. باید آنها را درست کنی.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای