جلسه چهارشنبه 27/12/93 (صراط)
دهان باید درمورد حرف مردم کاملا بسته باشد. چشم آدم باید کاملا پاک باشد. دروغ اصلا در زندگی اش نباشد. مرحوم آیت الله مشکینی رضوان الله علیه از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نقل می کنند که ایشان فرموده بود من به عمرم دروغ نگفته ام...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

من یک چیزی درمورد عزای حضرت صدیقه طاهره و برخوردش با نوروز عرض کرده بودم. این را بلوتوث کردند و نشرش کردند. ما راضی نیستیم نه کسی اینجا عکس بگیرد و نه از اینجا حرف ببرد بیرون. این صحبت ها درست می شود و ویرایش می شود و در سایت نشر می شود. من به این نشر بی اجازه سخن راضی نیستم. یعنی عمل حرام می شود. حالا اگر کسی از حرام باک ندارد، نمی دانیم. ببینید معمول شماها جوان هستید. ناگزیر خانواده دارید و تحت سرپرستی خانواده آنها ممکن است با شما برخورد کنند. اگر شما بخواهی در تمام مدت سیاه بپوشی، ممکن است برخورد کنند و ناراحت شوند. نه نباید به ناراحتی آنها عمل کرد. اگر راضی نبودند و ناراحت بودند، لباس سیاه تان را در بیاورید. برای دید و بازدید هم که دید و بازدید یک صله رحم است و صله رحم واجب است. مستحب است. آن عبادت است. اگر بگوییم این سال بر شما مبارک باشد، این هم که دعاست و مانعی ندارد. با عزا هم هیچ منافات ندارد. فقط آن روز سوم که روز خاص عزای حضرت صدیقه است، آن روز را آدم باید به عزاداری بپردازد. شبش و روزش و اینها به عزاداری بپردازید. روزهای دیگر برای دید و بازدید رفتن مانعی ندارد. چون ایام عزا هم هست مثلا ممکن است آدم تخمه نشکند. چون اینها علامت شادمانی است، آن را انجام نمی دهیم. بنابراین حق هیچ کسی ضایع نشود. پدر و مادر را نباید ناراضی کرد و اذیت کرد و دل شان بگیرد و بشکند.

خب. ما در قرآن از یک صراط سخن داریم. یک صراط. در آیه 153 انعام فرمودند: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا مسجد پیامبر نه سنگ فرش بود و نه آجر فرش بود و نه فرشی در آن پهن بود. حالا فرش را یک طوری پهن کرده اند که شما نمی توانی جُم بخوری. سابقا یک فرجه ها و فاصله هایی بود که آنجاها سنگ بود و ما می رفتیم روی آن سنگ ها سجده می کردیم. اما آن را هم پر کرده اند بخاطر اینکه شیعه ها می آیند آنجا سجده می کنند. مسجد پیامبر که فرش نبود. رمل بود. بنابراین روز تابستان که از صبح آفتاب به این زمین تابیده بود، پیشانی را که روی این سنگ ها می گذاشتند، می سوخت. آمدند خدمت رسول خدا عرض کردند که آقا اجازه می فرمایید ما دور عمامه ای که بر سر داریم را روی پیشانی مان ببندیم که پیشانی مان نسوزد؟ اجازه نفرمود. آن راه علاجی که فرمود این بود. لفظش خمره است. خمره در زبان فارسی یک معنایی می دهد. اما در آنجا یک پیچه ای از حصیر است. مانند جانماز که گاهی داریم. اگر جانماز حصیری باشد، نامش خمره است. ایشان اجازه فرمود که این کار را بکنند. خمره بگذارید زیر سرتان. همین کاری که ما در سجده می کنیم. سجده آنها درست برخلاف سنت پیغمبر است. روی فرش سجده می کنند بر خلاف سنت پیامبر است. پیامبر روی رمل سجده می کرد. روی خاک سجده می کرد. حداکثر روی خمره. لفظش یادتان بماند. یعنی حصیری که به جای جانماز می گذارند. روی حصیر سجده می کردند. خب. آنجا پیامبر روی رمل ها یک خط صاف کشید و آیه 153 سوره انعام را خواند. أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا این را راست من است. أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا. به درستی که این راه راست من است. حالا ترجمه ساده برایتان عرض کردم. در ادامه می فرماید: فَاتَّبِعُوهُ دنبال این راه راست بروید. وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ. آن وقت در اطراف خط کشید. از این راه راست از این طرف و آن طرف خط کشید. وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ راه های دیگر را نروید. فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ شما را از راه خدا دور می کند. هیچ راه دیگری را نروید. أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ این سفارش خداست. راه خدا و نه راه دیگری. ما هیچ راه دیگری را نمی خواهیم برویم. راهی که ما می رویم، دقت کنید، این هم خیلی مهم است. پیغمبر مکرر این را می فرمودند. مکررها. در خطبه غدیر هم یک بار این فرمایش را فرموده اند. دوتا نکته اساسی در خطبه غدیر فرمودند. یکی این را فرمودند که من دارم از میان شما می روم و در میان شما دو چیز باقی می گذارم که اگر به این دو چیز چنگ بزنید، هرگز گمراه نمی شوید. بله؟ این حرف اول شان بود. از آن نکته های اساسی، یکی این است. إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقلَین. ثَقَل. ثقل یعنی چیز گرانبها. إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقلین کِتابَ الله و عِترَتی. هدایت فقط در این دو است. تک این نه و تک آن هم نه. إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقلَین کِتابَ الله و عِترَتی وَ إن تَمَسکتُم بِهِما لَن تَضلّوا ابداً مادامی که به این دو تمسک بجویید. به این دو. ببینید بنابراین قرآن و عترت پیغمبر هردو مطرح اند. فرمایش دوم شان چه بود؟ فرمودند ألَست أولی بِکُم مِن أنفُسِکُم؟ آیا من از شما بر شما حق بیشتر و ولایت بیشتری ندارم؟ هر کسی بر خودش ولایت دارد. ولایت ولی خدا بر شخص، از ولایت خودش بر خودش بیشتر است. ألَست أولی بِکُم مِن أنفُسِکُم؟ آنها گفتند بَلی یا رَسُول الله. فرمود مَن کُنتُ مُولاه فَهذا عَلیٌ مُولاه. این هم نکته دوم بود که نکته ای اساسی بود. بنابراین أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا کجا پیدا می شود؟ وقتی آدم قرآن و عترت هردو را داشته باشد. هردو را داشته باشد. ببینید علمای ما هر فتوایی که برای ما می گویند، حرف هایی است که از قرآن و فرمایشات عترت گرفته اند. آن شخص گفت خدمت مرحوم آیت الله خوانساری رسیدم. مساله پرسیدم. بعد گفتم آقا نظر شما چیست؟ ایشان فرمود نظر من یعنی چه؟ اتفاقا عین این را به امام صادق علیه السلام عرض کردند که آقا نظر شما چیست؟ فرمودند نظر من یعنی چه؟ آنهایی که نظر خودشان را گفتند، آنها هلاک شدند. ما که فقط هرچه می گویید عین فرمایشات جدمان است. جدمان هرچه می گوید عین حرف های جبرئیل است. حرف های جبرئیل هم عین فرمایشات خداست. این. فقط این به مقصد می رسد. ما می دانیم قرآن کلیات مسائل اسلام را دارد. این را فراموش نکنید. قرآن کلیات مسائل اسلام را دارد. برای شناخت اسلام، قرآن لازم است. قطعی است. لزومش قطعی است. توضیح لازم دارد. توضیحش را پیغمبر فرموده و ائمه ما همان فرمایشات پیغمبر را برای ما می گویند. حضرت صادق فرمودند هرچه من می گویم حرفی است که از پدرم شنیده ام. ایشان از پدرش شنیده. از پدرش شنیده، تا امیرالمومنین. امیرالمومنین هم از رسول خدا شنیده و ایشان از جبرئیل شنیده. اینگونه ها. همین سند. از جبرئیل شنیده و ایشان هم از خدا شنیده. این به ثمر می رسد. أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا این راه راست من است. آن را متابعت کنید. وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ هیچ راه دیگری را نروید. امروز از هر روز دیگری در جهان راه های بیشتری در اختیار هست. فقط شما باید یک کمی چشمت را در اینترنت بگردانی تا هزارتا راه چاه برایت باز شود. راه چاه البته. خب این یکی بود. آیه دومی که می خواستیم عرض کنیم یک عبارت دیگر است. در آیه 15 سوره مائده می فرماید: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ ای اهل کتاب رسول ما برای شما آمده است. برای شما بسیاری از آنچه را که شما پنهان کرده اید، توضیح می دهد و تبیین می کند. ببینید در میان اهل کتاب، بالخصوص یهود، یک تیره از تیره های یهود کتاب آسمانی در اختیار داشتند. دوازده تیره اند دیگر. دوازده تیره بودند. حضرت اسرئیل، اسرائیل یعنی بنده خدا که لقب حضرت یعقوب است. ئیل خداست و آن هم به معنای عبد است. ایشان دوازده تا پسر داشته. اینها را می دانید. از هر پسری یک تیره از تیره های بنی اسرائیل به وجود آمدند. آن وقت کتاب آسمانی در دست یکی از تیره ها بود. هرمقداری را که می خواستند، در اختیار دیگران قرار می دادند. هرمقداری را نمی خواستند، نمی گذاشتند. می گفتند شما بسیاری از حرف ها و احکام خدا را مخفی کرده بودید. تا آن زمان مخفی است. بعد از این دوره، اینها زیر و رو هم کردند. الان تورات هایی که در دست هست، تقریبا مربوط به هزار سال پیش است. می فهمید؟ نسخه های خطی تورات مال هزار سال پیش است. قدیمی تر ندارند. گفتند یک تورات قدیمی شاید دو هزار ساله در موزه بغداد بوده که بعد از بر هم خوردن دولت شان، در آن غارتی که موزه بغداد شد، آن را بردند. که برده؟ حالا. حداکثر مال دوهزار سال هم باشد، حضرت موسی مال چند سال پیش است؟ حضرت عیسی ششصد سال قبل از پیغبر ما بودند. می شود چقدر؟ دو هزار سال. حضرت موسی هزار و پانصد سال قبل از حضرت عیسی بودند. خب. اگر دو هزار سال هم باشد، نسخه خطی دوهزار ساله، باز هم کم است. چه عرض می کردیم؟ اینها در داستان اسماعیل و اسحاق، ذبیح را که اسماعیل است در نسخه های موجود عوض کردند و تبدیل به اسحاق کردند. یعنی در کتاب دست بردند. اینجا می فرماید بسیاری از آنچه که مخفی کرده بودید، برای شما آشکار کرد. این پیامبری که آمده بسیاری از آنچه که مخفی کرده بودید را برای شما آشکار کرده است. بعد حالا به این قسمت کار داریم. قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ از طرف خدا برای شما نور و کتابی مبین آمده است. کتاب مبین. خب؟ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ خدا به وسیله این کتاب هر کس را که به دنبال رضای خدا باشد را هدایت می کند. این آن نکته اساسی بود. هدایت نتیجه این است که شخص دنبال رضای خدا باشد. رضای خدا را بخواهد. آن وقت هدایت شامل می شود. چه جور هدایتی؟ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ به راه های سلامت. آنجا گفتیم صراط یک دانه است. اما در صراط، سبلِ سلام هست. در این راه که یک دانه است، أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا، سبیل های سلامت هست. یعنی در درون صراط، سبیل هست. یک کسی از طریق نماز به اوج می رسد. یکی از طریق امر به معروف می رسد. می تواند. امر به معروف یکی از سبل سلام است. نماز یکی از سبل سلام است. یکی از طریق خدمت به خلق. من این را عرض می کردم. یک آقای بزرگواری بود که من هم چندین بار از ایشان صحبت کردم. متاسفانه نامش یادم رفته بود. حالا الان هم اسمش یادم نیست. اگر خدا بخواهد، یادم می آید. برای اولین بار در تهران یک صندوق خیریه درست شد. صندوقی که وام می دهند. آن وقت ده هزار تومان می دادند. این کار در مسجد لرزاده انجام شد. این اولین بود. بعد هم بعدی ها شد و بعدی ها و یک مقدمه خوبی بود برای مثلا صدتا صندوق خیریه دیگر که وام می دهند. یک آقایی آنجا بود. این کارمند بود. مثلا حساب دار یک تجارت خانه بود. مثلا باید روزی چند ساعت، هشت ساعت به آن تجارت خانه می رفت تا سر ماه یک مزدی بگیرد. دارا نبود. آنهای دیگر مختلف بودند. بعضی هایشان هم سرمایه دار بودند که آنجا سرمایه گذاشته بودند. در هرصورت. خانمش به ایشان می گفت تو همه اش دنبال کار مردمی. صبح زودتر از خانه می روی و دنبال کار مردمی. شب دیرتر به خانه می آیی. باز دنبال کار مردمی. آن وقتی که در خانه هستی، مثلا ده تا تلفن می کنی و باز دنبال کار مردمی. مثلا سر کار هم که هستی، باز دنبال کار مردمی. ایشان سن زیادی نداشت که فوت کرد. چهل و چند سالش بود. خدا رحمتش کند. بعد خانمش خوابش را دیده بود که در یک باغی است. ایشان گفته بود این، آن بدو بدو ها برای کار مردم است. مهم این است که آدم یک کار خیری را که عهده دار شده، آن کار خیر همه زندگی اش بشود. البته این به این معنا نیست که در سایر وظایفش کوتاهی کند. اگر به زن و بچه اش نرسد، خراب کرده است. اگر مثلا من کار دارم و خدمت به خلق دارم و نمازم عیب می کند، نمی شود. من همیشه نماز می خوانم. اما به خدمت خلق نمی پردازم. نمی شود. باید همه را. برایتان عرض کرده ام. در سیره امیرالمومنین فرموده اند که سحر قبل از اذان به مسجد می آمد و مناجات می فرمود. بعد اذان می گفت و بعد نمازش را می خواند. تعقیبات می خواند و درس داشت و بعد هم می نشست و کار مردم را انجام می داد. قضاوت مردم. حل مشکلات مردم. مراجعه می کنند و مشورت دارند، ایشان مشورت بدهد. اگر دعوا دارند، دعوایشان را حل کند، تا ظهر. باز نمازش را می خواند و نافله اش را می خواند و واجبش را می خواند و باز به کار مردم مشغول می شد. بعد چکار می کرد؟ باز نماز عصرش را می خواند و نافله اش را می خواند و کارهایش را می کرد و باز می نشست به کار مردم تا مغرب. باز مغرب نمازش را می خواند و کارهایش را می کرد و باز می نشست به کار مردم. تا نماز عشا. نماز عشا را هم که می خواند، به خانه می رفت. در خانه چکار می کرد؟ سجاده اش را پهن می کرد و مشغول نماز می شد. نمی شود. باید هم به خانواده برسد، هم به مردم برسد، هم به خودش برسد. این می شود. این می شود سبل سلام. اگر شما اینگونه بودی، به همه سبل سلام رسیدی. اگر به یکی رسیدی، اگر آنهای دیگر فوت شد، اصلا هیچی. به درد نمی خورد. اگر زن و بچه اش از دست رفت و این داشت یک کار خیری می کرد، نمی شود. مسئول است دیگر. آدم مسئول زن و بچه اش است. مسئول مردم هم هست. مسئول همسایه هایش هم هست. مسئول هم شهری هایش هم هست. و خب. اما ببینید مثلا یک کسی نماز خیلی خوبی می خواند. کارهای دیگر را هم می کندها. اما نماز خیلی خوبی می خواند. سبیل سلامت او نمازش است. یک کسی نمازش را درست می خواند و همه کارهایش را می کند. دیگر شبانه روزش را گذاشته برای امر به معروف مثلا. خب این از طریق امر به معروف به مقصد می رسد. یک کسی از راه خدمت خلق. عمده کارش خدمت خلق است. در آن غرق شده. بدون اینکه کارهای دیگرش زمین بماندها. این مهم است. کار دیگر زمین نمی ماند. وظایفش زمین نمی ماند. خب؟ این به راه های سلامت رسیده است. می گویند کسی که از رضای خدا متابعت می کند، خدای متعال خودش او را هدایت می کند. نام این می شود هدایت خاص. هدایت عمومی که برای همه است. قرآن را برای همه فرستاده اند. حالا کسی اصلا قرآن را باز نمی کند. خب این نه. خودش نخواسته. اما کسی که دنبال رضای خداست، خدا او را هدایت خاص می کند. قیدش این است. مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ. یک کارهایی هم برای خدا می کند. لازم نیست هیچ کس خبردار شود. لازم نیست هیچ کس خبردار شود. فرمودند دیگر. با دست راست صدقه بدهید، دست چپ خبردار نشود. شب نیا به خانه برای خانمت بگو بله امروز رفتیم اینجور و اینجور و اینجور. لزومی ندارد. هیچ کس خبردار نشود. آن وقت حالا صد تا شرط هم دارد. آدم در دلش منت گذاشته. در دلش نسبت به او منت دارد. احساس می کند یک حقی نسبت به آن بنده خدا دارد. نه. می گوید تو بر من حق داری. نه من بر تو. مثلا. خب. وَيُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ آنها را از ظلمت ها [بیرون می برد.] در اثر متابعت از خدا آدم به راه های سلامت می رسد. چه زمانی به راه های سلامت می رسد؟ وقتی که مشکلات آدم حل شود. آدم یک مشکلاتی خودش با خودش دارد. آن حل نشود، آدم به جایی نمی رسد. من کار می کنم. یک وقت هم ریا می کنم. یک وقت هم به آن کاری که می کنم، عجب می کنم. در دلم کینه دارم. خودم را نسبت به مردم برتر می دانم. مثلا راضی نیستم به کوچک تر از خودم سلام کنم. سختم است. از این جور چیزها. اینها مشکلات آدم است. مثلا من شاگرد دارم. مثلا. خب سختم است به شاگردم پیش سلام شوم. حالا مثال عرض می کنم. آنها راحت کفش من را جفت می کنند. اما من راحت کفش آنها را جفت نمی کنم. مثال می گوییم ها. سختم می شود که من کفش های آنها را جفت کنم. اینها عیب های آدم است. یک وقت پول دارم اما سختم است بدهم. اگر اینها را درست کنیم، آدم به آن راه های سلامت می رسد. راه های سلامت یعنی شیطان دیگر دستش به شما نمی رسد. می گویند یک بزرگی شیطان را خواب دیده بود. خودش را بالای یک کوه بلند دیده بود. خب مرد بزرگی بود دیگر. به جاهای بلند رسیده بود. بالای کوه بلندی ایستاده بود. روی کوه مقابل هم شیطان ایستاده بود. حالا اینها برای فهمیدن مساله است. نه اینکه واقعا این روی کوه است و او هم روی کوه است. گفت من پیرمرد شده ام. از من گذشته. هفتاد هشتاد سالم است. می شود دست از من برنداشته باشی؟ گفت فقط اگر چنگم به تو بند شود. فقط دستم بهت بند شود، جایت آن ته است. ته جهنم. شما اگر به سبل سلام رفتی، چرا سلامت است؟ چرا سلامت است؟ چون خدا مراقب آدم است. اگر اخلاق آدم خوب شود، خدا آدم را مراقبت می کند. اخلاق خوب بعد از درست شدن عمل است ها. من نمازم درست باشد. دروغ نگویم. غیبت نداشته باشم اصلا. در زندگی ام غیبت نداشته باشم. می گویند یک کسی پیش مرحوم آقا شیخ مرتضی غیبت کرده بود و اینها نتوانستند بروند به او بگویند. حالا نمی دانم چگونه بوده. شرایطش را نمی دانم. ایشان گفت بیست سال زحمتم به باد رفت. من نمی خواستم. من به این حرفی که این زد راضی نبودم. دستم هم نرسید. بیست سال زحمتم را به باد داد. اینگونه است. دهان باید درمورد حرف مردم کاملا بسته باشد. چشم آدم باید کاملا پاک باشد. دروغ اصلا در زندگی اش نباشد. مرحوم آیت الله مشکینی رضوان الله علیه از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نقل می کنند که ایشان فرموده بود من به عمرم دروغ نگفته ام. به عمرم دروغ نگفتم. اینها می شودها. نگویید نمی شود. اگر تا الان هم ده هزارتا دروغ گفته ام، از امروز دیگر نگویم. دیگر نگویم. در زندگی ام دروغ وجود نداشته باشد. می شود. آدم توانایی دارد که این کار را بکند. بعد آدم به اخلاقش می رسد. اگر اخلاقش هم درست شود، این را مکرر عرض کردم؛ دست مهربان خدا بر سرش است. همین که اینجا فرمود. يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ او را به راه های سلامت می برند. دیگر همیشه سلامت است. خطر شیطان از او دور می شود. خطر شیطان نابود کننده آدم است. خب. ما که خودمان چیزی در درگاه خدا نداریم. فقط خدای متعال را به آبروی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها قسم می دهیم که این سال آینده ما که شروعش به نام مبارک ایشان و عزاداری ایشان مبارک است، ما با عرض ارادت به ایشان از ایشان می خواهیم که ان شاء الله سال آینده را برای مردم ایران، برای مردم مسلمان، هرجا دوستان و شیعیان امیرالمومنین هستند، برای آنها مبارک کند و هرچه شر و ضر هست، از آنها دور کند و آن را سال فرج امام زمان علیه السلام قرار بدهد. ما را در رکاب آن بزرگوار خدمت گزار قرار بدهد. همه چیز ما را مورد پسند و رضایت آن حضرت قرار بدهد.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای