جلسه چهارشنبه 99/11/22
اگر شما اراده بینهایت بکنید، پای اراده بینهایت شدنت بایستی، بینهایت می شوی.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

آدمیزاد را ساخته اند که بینهایت بشود. می گویند هرموجودی تعریف دارد جز آدمیزاد که تعریف ندارد. یک وقت تعریفش می شود گرگ. یک وقت تعریفش می شود خوک. یک وقت تعریفش می شود فرشته. البته می گویند که شاید اینجوری [باشد]. فرشتگان از یک انسانی، از یک جوانی که در دلش آشوب گناه به پا شده، آشوب می شود، مثل یک آتشفشان آتش می بارد و این جوان دارد با آن می جنگد، با آن شهوتی که مثل آتشفشان منفجر شده، آتش گرفته، دارد آتش می بارد، این دارد می جنگد. من عرض می کنم فرشته ها، انگشت به دهان گرفته اند. حالا آنها که انگشت ندارند. داریم مثال می زنیم. از تعجب درباره این آدم، این جوان، چطور؟ فرمایش امیرالمومنین است ها. متحیر مانده اند که این چطور می تواند اینطور بجنگد، از خدا بترسد و از گناهی پرهیز کند که در سینی گذاشته اند. آماده کرده اند و آورده اند جلویش گذاشته اند. این چشمش را می بندد. چشمش را می بندد. پشتش را می کند. از آنجا فرار می کند. از آن گناه فرار می کند. واقعا، می خواهم عرض کنم جا دارد که فرشته ها انگشت حیرت به دهان بگیرند. این آدم می تواند به جایی برسد که فرشته ها از مرتبت و مقام این آدم در حیرت غرق می شوند. عرض کردم که آدمیزاد را برای بینهایتی خلق کرده اند. آدمیزاد را برای بینهایت شدن خلق کرده اند. آن روز عرض کردم که هر موجودی تعریف دارد. شما می توانید کبوتر را تعریف کنید. بگویید این قدش است. این طولش است. این عرضش است. این توانایی هایش است. این خواسته هایش است. تمام می شود. فرض کنید در یک ورقه یادداشت تمام تعریف یک کبوتر را می نویسید. می توانید در یک صفحه بزرگ تر تعریف طاووس را بنویسید. همه چیزش را هم توضیح بدهید. حالا مثلا این از سلسله پرندگان است. از سلسله پستانداران است. از سلسله چه. تعریف کامل می شود. آدمیزاد را نمی شود تعریف کرد. چون یک سرش در بینهایتِ بدی است. یک سرش هم در بینهایتِ خوبی است. آمال خیلی است. آن وقت اگر آدم با گناه غرض شود، در گناه غرق شود، در گناه غرق شود، خودش را نابود کند، این استعداد بینهایت شدن را نابود کند، ببینید چقدر باخته. قرآن شاید ده بار، بیست بار از خسران سخن گفته. خودش را و همه چیزش را، حالا به زبان بنده، خودش را و همه چیزش را باخته. این آدم. آقا این می توانسته به جایی برسد که همه عالم، همه عالم در مشتش باشد. همه عالم در مشتش باشد. به فرمان او رفتار کنند. به فرمان او رفتار کنند. عالم به فرمان او رفتار کنند. این به مثلا یک ابرو فروخته. به یک غذای... مثلا به یک ساعت، دوساعت نشئگی. چه را فروخته؟ یک بینهایت را به یک قران. حالا یک قرانش را هم سابقا می گفتند پول سیاه. درجه پایین پول ایران، پول سیاه بود. پول سیاه. قاعدتا می گفتند پول سیاه چون مسی بوده و در طول زمان رنگش سیاه شده بوده. پول سیاه. به یک پول سیاه فروخته. همه این حرف ها هول و هوش اراده آدمی دور می زند. اگر شما اراده بینهایت بکنید، پای اراده بینهایت شدنت بایستی، بینهایت می شوی. یک انسان سایه چه می شود؟ سایه خدا. یک انسان سایه خدا. یعنی بینهایت. سایه بینهایت، خدای متعال، حالا درمورد تعریف خدای متعال می گویند که بینهایت فوق بینهایت. بینهایت فوق بینهایت. سایه اش چه می شود؟ سایه اش بینهایت می شود. این آدم است. ببینید که ما این بینهایتی را به یک مسابقه فوتبال می فروشیم. به یک شب با رفقا دور هم بنشینیم و بگوییم و بخندیم. بایستیم و بگوییم و بخندیم. چقدر از این دو سه ساعت حظ کردی؟ بعد هم پایان این گعده یکی دو ساعته که گفتیم و خندیدیم و خوردیم و نوشیدیم و فلان و این حرف ها چیست؟ یک یخی، یک تلخی. آن شادمانی را آدم همراهش به بستر نمی برد. یخی و تلخی می برد. بعد از یک جلسه دو سه ساعته که گفت و شنید و خندید و خورد و نوشید و بازی درآوردند و یک نفر را مسخره کردند و مثلا خندیدند و یکی از رفقایشان را دست انداختند و مثلا خندیدند. از این کارهایی که بعضی از جوان ها در اجتماعات شان می کنند. این با پایان تلخی و سردی و یخی، به رخت خواب می رود. تازه اگر خوابش ببرد. آن طرف چیست؟ آقا آن طرف، همه چیز بینهایت است. لذت، بینهایت. راحت، بینهایت. امنیت، بینهایت. هوشیاری، بینهایت. مستی، مستی در عین هوشیانری، آن مستی های آن عالم مستی در عین هوشیاری است. قرآن از شراب طهور صحبت کرده دیگر. کسی که از شراب طهور می نوشد مست می شود. اما یک مستی که عین هوشیاری است. عین هوشیاری است. این را تو نمی فهمی. من نمی فهمم. چون مستی عین هوشیاری را هیچ نچشیدی. حالا در این بازار آمده ای. بازاری که اینجا بینهایت می فروشند. از آن طرف هم بینهایت می فروشند. چون بازار دوتا متاع است. بینهایت خوبی، بینهایت بدی. هیچ موجودی مثل انسان نمی تواند بد باشد. هیچ موجودی. هیچ موجودی مثل انسان نمی تواند خوب باشد. هردوطرفش در بینهایت است. قرآن می فرماید که إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ [179 اعراف]. اینها مثل، مثل دقت کنید، مثل چهارپایان اند. بعد می فرماید بَلْ هُمْ أَضَلُّ. می گویند اینجا یک جمله حذف است. إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ، ثم هم کالانعام. اول مثل چهارپایان اند. و بعد چهارپا هستند. یعنی الان دیگر گرگ است. مثل گرگ است. یعنی گاهی کمتر است. بعد هم گرگ است. گرگ کامل. بعد چه؟ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. بدتر از هر حیوان چهارپایی. بدتر از هر گرگی. این گرگ است. خوک هم هست. خرس هم هست. نمی دانم مار هم هست. یعنی صفات مار را دارد. صفات موش را دارد. صفات خرس را دارد. صفات گرگ را دارد. صفات خوک را دارد. اصلا خدا همچین چیزی خلق نکرده. می گویند در قیامت یک کسانی با یک قیافه ای می آیند که آدم از قیافه شان وحشت می کند. آدمیزاد است. قیافه اش وحشت آور است. اگر قیافه گرگ باشد، خب گرگ انقدر وحشت آور نیست. قیافه خوک باشد، انقدر وحشتناک نیست. اما این قیافه انقدر بد است و مخلوط ار حیوانات است که می گویند اصلا خدا هیچ حیوانی را اینجوری خلق نکرده. این را خودش خلق کرده. این حیوان، بدتر از هر حیوانی را خودش خلق کرده. با کارهایی که آدم می کند. شمابا کارهایی که می کنی خودت را خلق می کنی. من باکارهایی که می کنم دارم خودم را خلق میکنم. خلق دوباره، سه باره، چهار باره، پنج باره، شش باره. حالا ماها متاسفانه یک روز دنبال خلق خوب می رویم. یک روز دنبال خلق بد می رویم. قاطی می کنیم. یک اراده، یک اراده، یک اراده. اگر می خواهی اراده ات قوی شود، اگر می خواهی اراده ات قوی شود، نمازت را درست کن. نمازت را درست کن. اگر نمازت را درست کنی، همه چیزت درست می شود. ببینید یک وقت هایی من می خواهم یک کاری بکنم. اراده اش را ندارم. توانایی اش را ندارم. توانایی ارادی ها. توانایی اش را ندارم. یک وقت بازویم توانایی ندارد خب هیچی. شما دیگر اصلا مکلف نیستی. یک وقت نه. بازو توانایی دارد. اراده اش را، اراده ام توانایی ندارد. این را با نماز می شود درست کرد. هرچه شما نماز را بهتر بخوانی، به آن و مستقیم روی اراده شما می رود. حالا به عبارت دیگر روی ساختمان شما. ساختمان شما بهتر می شود. مثلا به یک ساختمانی با گل، همینطور گل روی هم چیده اند. دیواره های باغات دهات را دیده اید دیگر. البته گل را پرورده می کنند. بعد همینطور گل را روی هم می چینند دیگر.یک ردیف گل می چینند. باز دومرتبه یک ردیف دیگر گل می چینند. تا مثلا یک متر، دومتر بشود. این است. یک وقت با آجر می چینند. یک وقت با سنگ می چینند. یک وقت دیوار فولادی است. یک وقت یک موشک های هوشمندی امریکا داشت که شصت متر بتون آرمه را سوراخ می کرد. حالا دیگر بستگی دارد که شما چجوری روی خودت کار کنی. روی خودت روی نمازت. نمازت چیست؟ نماز چجوری درست می شود؟ اگر چشمت را درست کنی، چشمت در اختیارت باشد، نمازت خوب می شود. آن حمد وسوره که قدم اول است. آدم باید حمد و سوره اش درست باشد. وضویش درست باشد. غسلش درست باشد. این قدم اول است. قدم اول نماز درست است. بعد هم اگر چشمش را درست کند، نمازش درست می شود. شما وقتی اختیار ذهنت را به دست می گیری که اختیار چشمت را به دست گرفته باشی. خدا مرحمت کند.

السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا ابا عبدالله.

ما می خواستیم از سه عالم بزرگوار نام ببریم که در این فواصل نزدیک از دست دادیم. مرحوم آیت الله مصباح. یک فوق فرشته بود. یک فوق فرشته بود. بعد آیت الله علوی سبزواری که ما هفته پیش عکسش را اینجا داشتیم. او هم یک چیزی بود که ما نمی دانستیم چیست. حالا من گفتم آقای مصباح فوق فرشته بود. او را نمی دانستیم چیست. یکی هم آیت الله ضیاء آبادی. چقدر جنس آدم می تواند خوب شود. همان ساختمانی که می گفتیم ها. در اثر رفتار خوب جنس ساختمان آدم خوب می شود. جنسش خوب می شود. اگر اول گلی است، بعد نقره می شود. بعد طلا می شود. بعد الماس می شود. بعد یک چیزی می شود که نمی دانیم چیست. انقدر از خوبی ها. این را مکرر عرض کردم. عرض کردم یک دانه برگ، یک برگ از یک درخت بهشتی بکنند و به کره زمین بیاورند، کل کره زمین بهشت می شود. چجوری است؟ یک برگ. بابا یک برگ. این انقدر خرمی و حیات و انرژی و زندگی در این یک دانه برگ است که کل زمین را بهشت می کند. یک سرزمین هایی داریم. مثلا کشمیر را بهشت روی زمین می گفتند. مثلا. حالا همه کره زمین کشمیر می شود. کویر لوت هم می شود. حتی کویر لوت هم بهشت می شود. با یک دانه برگ. باور می کنید. با یک برگ. انقدر. گفتند اگر یک بهشتی، یک کمی از آب دهانش در اقیانوس ها بریزد، همه دریاهای زمین شربت می شود. یک حویر بهشتی یک ذره از آب دهان خودش. خب یعنی چه؟ یعنی چه؟ خب. خدایا ما را از این چیزهایی که گفتیم محروم و ناامید و دست نرسیده، باخته، قرار نده. تو می توانی. تو می توانی. تو می توانی. تو می توانی. هر خاری را به گل تبدیل کنی. هر مسی را به طلا تبدیل کنی. به بالاتر از طلا تبدیل کنی. با ما هم یک چنین کاری بکن. مرحمتا و عنایتا. همه گذشتگان ما را علی الخصوص این سه تا بزرگوار. در مورد آقای مصباح باید مجاهد هم بگوییم. یک مجاهد بزرگ. یک مجاهد بزرگ. یک مجاهد بزرگ. سرباز. می گویند سرباز. یعنی سرش را در دستش می گیرد و با سرش بازی می کند. سرباز. یعنی کسی که با سر خودش بازی می کند. آنهایی که در کربلا بودند همه خون هایشان را... خونش را از این سینه اش درآورد. قلبش را پاره کرد و آن خون هایی که در قلبش بود درآورد و ریخت جلوی امام حسین. سلام الله علیهم. حالا ایشان هم همه چیز، همه چیزش را آورده بود ریخته بود جلوی پای امام زمان. محاسبه هم نمی کرد که من همه چیزم را ریختم. نه خونم را. همه چیزم را ریختم. محاسبه هم نمی کرد. خدا هم جزایش را داد. خدا همه، همه اینها را، همه اموات ما را غریق بهار رحمت، مغفرت و رضایت خودش قرار بدهد. امام زمان ما را از ما در نهایت رضایت مرحمت بفرما. مرحمت بفرما. صدقه بده. رضایت امام زمان را به ما صدقه بده. رضایت امام زمان را به ما صدقه بده. به ما مرحمت کن. عنایت کن. یک کاری کن ما گناه نکنیم. یک کاری کن، کمک کن، کمک کن، کمک کن، کمک کن. هرکس گناه نکرد، خدا کمکش کرده. کمک کن، کمک کن ما هم هیچ گناه نکنیم. هیچ. ولی ات را از ما راضی و خشنود، [بگردان]. از همه چیز ما، از همه کار ما، از همه اخلاق های ما، از همه زندگی ما، از زن و بچه ما، دوستان ما راضی و خشنود بفرما. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای