آدم دارد یک تجارت می کند. زندگی می کند یعنی تجارت می کند. دارد از عمرش می دهد. باید یک چیزی بگیرد. هر لحظه از عمرت را که می دهی باید یک چیزی بگیری. اگر گرفتی، آن چیز مفید و به درد بخور بود، سود کردی.
اگر توانست تمام این عمر را از خیرات پر کند، از خدمت، از هدایت، از نماز، خب سود کرده. اگر این عمر را داده و چیز به درد بخوری نگرفته، [یعنی] همان چیزهایی که عرض کردم، خدمت، عبادت، کمک به مردم. تحصیل علم، چیزی در برابر این عمری که از او گذشته به دست نیاورده.
در بعضی از روایات دارد در هر نماز. هر نماز که بلال اذان می گفت و دنبال پیغمبر می آمد، ایشان در خانه امیرالمومنین می آمد و اهل این خانه را صدا می کرد که برای نماز بیایند. با عنوان السلام علیکم یا اهل البیت و بعد هم آیه تطهیر را برای آنها می خواند.
خدای متعال ما را در این عالم خلق کرده و برای ما عمری معین فرموده.و این عمر را یک سیر دانسته است.تمام مدتی که شما عمر می کنی، در حال سیر هستی. چه بدانی، چه ندانی. چه توجه داشته باشی، چه توجه نداشته باشی. چه به این سیر ایمان داشته باشی، چه نداشته باشی. در هر صورت انسان در طول عمرش در یک سیر است.
اگر شما اراده بینهایت بکنید، پای اراده بینهایت شدنت بایستی، بینهایت می شوی.
عمر شما، سرمایه شماست. هر لحظه عمر خودت را داری مصرف می کنی. مصرف می کنی. هر لحظه عمر خودت را داری مصرف می کنی. اگر سود بردی، خب سود بردی. اگر مصرف نکردی و سود نبردی، چه می شود؟ ضرر می شود.
حق تقوا این است که اصلا هیچ، هیچ کاری، هیچ چیزی جز طاعت نداشته باشید. هرکاری می کنید، اطاعت باشد. این می شود حق تقوا.
یک جایی را خدای متعال خلق فرموده. آنجا باغ های سرسبزی ست که زیر درختانش نهرها جاریست. بعد اضافه می فرماید که کسانی که در آن جایگاه اند، به سلطنت مطلق رسیده اند. به سلطنت مطلق رسیده اند. همه چیز دارند. هرچه بخواهند برایشان هست، هرچه بخواهند برایشان هست. هرچه بخواهند برایشان حاضر است.
پاکی های عملی، پاکی های موهبتی مثل پاکی ماه رمضان و ماه محرم با هم جمع می شود و به پاکی نفس و جان آدم تبدیل می شود.
بنابراین اگر کسی مواظب رفتار و اعمال خودش نباشد، رحمت خدا از او می گریزد. نسیم رحمت به جانب او نمی وزد. اگر بخواهد گاهی رحمت خدا به سوی او بیاید باید مواظبت اعمال و رفتار خودش باشد. این یک مرحله است.
قدم اول این است که من گناه نکنم. بعد یواش یواش فکر گناه هم نکنم. بعد یواش یواش اخلاق بد را هم کنار بگذارم. اینها همه موانع راه ذکر خداست. موانع راه ذکر خداست. ذکر خدا در دلی که بخل دارد، نیست. اصلا نمی آید. در دلی که حسد دارد اصلا نمی آید. در دلی که از محبت دنیا سرشار است، مثل ماها، اصلا نمی آید.
. حوادث سهمگین و خطرناک پیش آمده. این نمی ترسد. خودش را نمی بازد. امتحانات بزرگ پیش آمده. امتحان مالی پیش آمده. این با خونسردی از کنار یک مال بزرگ می گذرد. اعتنا نمی کند.
حرف های خوب، فقط حرف است. حرف است. اگر اینها به واقعیت تبدیل نشود، آنجا برای این غیر واقعیت ها اصلا جا نیست. همه را آدم می گذارد و می رود.
وقتی انسان قدرت اداره خودش را طبق فرمان عقل به دست بیاورد می تواند به قدرت اداره جهان هم برسد. ببینید در میان این نیروها نیروی عقلانی انسان است که درواقع برترین این نیروهاست.
وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ. یک دسته در به دست آوردن خیرات سبقت می گرفتند. بعد فرمود که ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ. خیلی است ها. در قرآن اینجور فضل الکبیر کم است.
حالا می خواهم یک آیه برای شما بخوانم که بگویم ... قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ. قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ [15 مائده]. برای شما از طرف خدا یک نور و یک کتاب آشکار آمده است. راه را نشان می دهد.
کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند از آن درکات، از آن اسفل سافلین نجات پیدا می کنند. به اعلا علیین. از این طرف گفته اند به اعلا علیین [می رسد.] به اعلا علیین [می رسد.] خدای متعال ما را خلق نکرده بود که در اسفل سافلین بمانیم. خودمان ماندگاری در اسفل سافلین را انتخاب می کنیم.
وقتی آدم می تواند یک وضوی تمام بگیرد، یک نماز تمام بخواند که یک شخصیت، یک شخصیت تمام داشته باشد. شخصیت تمام. وضو گرفتن آب ریختن به صورت و دست و اینها هست؛ اما نیست.
انسان یک قدری دارد. حیوانات یک قَدَری دارند. فرشتگان یک قَدَری دارند. هر کدام به قَدَر خودشان خلق شده اند. حد و اندازه تعیین شده از طرف خداوند تبارک و تعالی. مخلوق خدا هستند. هر کس قَدَر خاص خودش را دارد.
فرمایش امیرالمومنین در نهج البلاغه است که یک مضغه ای در انسان هست. یک گوشتی است که اگر او سالم باشد، همه بدن سالم است. سالم است یعنی از نظر رفتار و اعمال. و اگر او خراب باشد، همه اعضا و جوارح خراب است.