جلسه چهارشنبه 99/4/25
حرف های خوب، فقط حرف است. حرف است. اگر اینها به واقعیت تبدیل نشود، آنجا برای این غیر واقعیت ها اصلا جا نیست. همه را آدم می گذارد و می رود.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین المُنتَجَبین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

قیامت روز واقعیت است. قیامت روز واقعیت است. یک ذره غیر واقعیت آنجا راه ندارد. و متاسفانه ما هرچه می گوییم و می کنیم از واقعیت بهره مند نیست. حرف های خوب می زنیم. بلدیم از روی قرآن و کلمات بزرگان حرف های خوب می زنیم. اما حرف های خوب، فقط حرف است. حرف است. اگر اینها به واقعیت تبدیل نشود، آنجا برای این غیر واقعیت ها اصلا جا نیست. همه را آدم می گذارد و می رود. واقعیت آن است که آدم وزنش را، سنگینی اش را، اثرش را می فهمد. می فهمد. اثر واقعیت را می فهمد. این آیه ای که شاید صدبار برایتان عرض کرده ام. أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا [122 انعام] آدمیزاد روح نباتی دارد. مثل نبات می روید. روح اثر خودش را نشان می دهد. آدم یک روزی یک دانه سلول است. بعد هم میلیاردها سلول می شود. رشد کرده. این قدرتی است که در نبات هم هست. روحی هست که در نبات هم هست، درانسان هم هست. بعد روح حیوانی دارد. آن یک ذره بیشتر. یک توانایی های بیشتری در آن روح هست. آدم جابجا می شود. آدم اراده پیدا می کند. بر اساس آن اراده می تواند تغییر مکان بدهد. یک کارهایی می تواند بکند. بر اساس آن روح و آن قدرت که در اثر روح حیوانی در انسان هست. تا اینجا همه متوقف اند. هرکسی، هر انسانی در این جهان متولد شده تا اینجا را دارد. در ساختمان اولیه اش، در ساختمان اولیه اش یک چنین چیزی قرار داده شده. یک مرحله های بالاتری هست که باید آنها را با عمل کسب کند. با عمل کسب کند. این آیه که عرض می کنیم مال آن مرحله است. أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ می فرماید مرده است. مرده است. بابا این روح نباتی دارد. روح حیوانی را دارد. زنده حساب می شود. نه. از نظر ما این مرده محسوب می شود. فَأَحْيَيْنَاهُ مگر اینکه نظر لطف و مرحمت خدا شامل حالش شود و آن حیات بالاتر را به او مرحمت بکند. فَأَحْيَيْنَاهُ ما او را زنده کردیم. مرده بود. او را زنده کردیم. بابا مرده بود او را زنده کردیم. این واقعا زنده بود. جاندار بود. زنده بود. جاندار بود. اما در معیار ما مرده بود. اگر مرحمت ما تعلق می گرفت، او را زنده می کردیم. آن وقتی ست که شما خدا را پذیرفتی. ما در خانواده های مسلمان مومن متولد شده ایم. ما مثل همه. یعنی در ابتدا همان روح نباتی و حیوانی را داریم. اما خب در خانواده، چون خانواده مومن است، نماز را می خوانیم. پدر و مادر نماز را به ما یاد می دهند و مثلا فرض کنید پرهیز از بعضی از گناهان را به ما یاد می دهند و ما از بعضی گناهان پرهیز می کنیم و نماز می خوانیم و مثلا پانزده سالگی،  کمتر و بیشتر روزه می گیریم و اینها یواش یواش در ما رو جدیدی را پدید می آورد. یک مرحله بالاتر می رود. فَأَحْيَيْنَاهُ. فَأَحْيَيْنَاهُ. ما او را زنده می کنیم. خب اگر این، اگر این زندگی یک واقعیت است، باید اثر داشته باشد. اگر این روح که او را از مردگی، مَيْتًا از مردگی نجات داد و زنده شد، اگر این واقعیت دارد، اثر دارد.من باید با یک آدم معمولی که هیچ چیز ندارد، اعتقادی ندارد، کاملا آزاد است، فرق کنم. هر مقدار فرق کردی، شما از آن روح و از آن حیات، حیات علاوه برخوردار شده ای. این تا کجا می تواند برود؟ اوه انقدر این روح می تواند رشد کند. می تواند رشد کند. می تواند رشد کند. آن آخرش را من عرض می کنم. ببینید می فرمایند که یک روزی در صور دمیده می شود. همه موجودات آسمانی و زمینی. وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَمَنْ فِی اْلاَرْضِ [68 زمر] همه موجودات آسمانی و زمینی می میرند. حالا معنای صعق چه باشد. بفرمایید مدهوش می شوند. اِلاَّ مَنْ شاءَاللَّهُ مگر کسی که خدا خواسته باشد. می شود بگوییم مگر کسی که خدا او را خواسته باشد. آیه دارد مَنْ شاءَاللَّهُ کسی که خدا او را خواسته باشد. آنها دیگر مدهوش نمی شوند. نمی میرند. از نفخه صور. نفخه صور اول. یک نفخه صور اماته داریم. همه موجودات می میرند. این همان است. اینها نمی میرند. آقا خیلی خوش به حال شان است. اگر فقط یک لحظه از زندگی این آدم ها را چشیده بودیم. فقط یک لحظه اش را. [در ادامه آیه 122 انعام می فرماید:] وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یک نوری به اینها می دهیم. زنده شان می کنیم. نوری می دهیم. نور واقعی است. اگر واقعی است اثر دارد. این حیات اگر واقعی است، واقعا این به یک حیات تازه رسیده، اثر دارد. اثر محسوس دارد. نه اثر دارد. اثر محسوس دارد. الان من و شما همه مان که اینجا نشسته ایم، ایمان داریم. اما اثر محسوس این ایمان کجاست؟ من به یک گناه می رسم، دستم می لرزد. دستم می لرزد. امکان ندارد. اصلا امکان ندارد دستم را دراز کنم. اوقاتم تلخ می شود. از بخورد با گناه اوقاتم تلخ می شود. این آن روح است. آن نور است. آن روح است. آن حیات است که چون واقعیت دارد، اثر دارد. چون واقعیت دارد، اثر دارد. بنده خدا گفت که رد شدیم. دیدیم در خانه یک آقای بزرگواری شلوغ است. چه خبر است؟ کسی نمی داند چه خبر است. می گویند آقا آسید محمد فوت کرده؟ پسر بزرگش. نه. ای کاش او فوت کرده بود. آسید صادق فوت کرده؟ پسر دوم. ای کاش او مرده بود. دارد خودش را می زند و ضجه می زند. نماز صبحش در تمام عمر یک مرتبه قضا شده. آن هم امروز است. این دارد خودش را می کشد. برای قضا شدن نماز صبحش. درجه دارد. هرچه آن روح و آن حیات و آن نور بیشتر باشد، اثر بیشتر دارد. یک داستان نقل می کنند. یک کسی در یکی از حجرات و مقبره های تخت فولاد شب ها تا صبح به بیداری می گذرانید و ریاضت می کشید. مثلا. حالا نمی دانم به چه دلیل یک کسی آمده بود در زده بود. نمی شود. تو نمی توانی بیایی. نامحرمی. می گوید من را اینجوری رها کنید، معلوم نمی شود چه می شود. من تک تنها. در این بیابان. در این قبرستان که هیچ کس نیست. معلوم نیست چه می شود. چه بلایی سرم می آید. باید من را پناه بدهید. داستان است. داستان است. مجبور شده و راه داده. خدایا چه کار کنم. او رفته آن گوشه دراز کشیده و خوابیده. این هم این انگشت هایش را گرفته بود روی این شمع. این انگشت سوخت. بعد این انگشتش را گرفته بود روی نور شمع. تا این سوخت و کباب شد. بعد این انگشتش را. تا به صبح رساند. این هم یک درجه است. هست. یک کسی هست که هست. من کار خودم را می کنم. من کار دارم. دارم نماز می خوانم. اصلا یاد نیستم. به یاد کسی نیستم. وقتی من نماز می خوانم شیطان نمی تواند با من کاری بکند. نمی تواند. زورش نمی رسد. من نه ها. آن کسی که از آن حیات تازه برخودار است. حیات بیشتر. حیات بیشتر. حیات قوی تر. حیات نیرومندتر. نور بیشتر. نور قوی تر. می آید التماس می کند آقا اجازه بدهید من بروم برای شما بمیرم. بروم برای شما بمیرم. التماس می کند. غلام سیاه که یادتان هست. التماس می کرد التماس می کرد. التماس هم راستی بود که امام جوابش را داده. التماس می کرد. برای مردن التماس می کرد. برای پاره پاره شدن التماس می کرد. به این میدان بروی، هرکسی شمشیری دارد، یک شمشیر به تو خواهد زد. من اصلا دیگر دردم نمی آید. دردم نمی آید. آن آقایی که جلوی تیرها ایستاد را که یادتان هست؟ آقا تو چطور توانستی جلوی این تیرها بایستی. نه اینکه بایستد. وقتی تیر دارد می آید رفته جلو. سرش را، سینه اش را، چشمش را، صورتش را، مقابل تیر گرفته. آقا چطور این کار را کردی؟ یک چیزی من داشتم. اثر دارد. آن حیات اثرش را نشان میدهد. تا آنجا می رسد که بابا نفخ صور جهان را به هم می ریزد، عالم. نه کره زمین را. عالم را به هم می ریزد. موجودات زنده آسمانی می میرند. فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَمَنْ فِی اْلاَرْضِ. موجودات زنده آسمانی. موجودات زنده زمینی. همه می میرند یا مدهوش می شوند. اما این هیچ چیزش نمی شود. آقا این صدا همه عالم را... صدای نفخه ای که اسرافیل می دمد عالم را زیر و زبر می کند. این را هیچ زیر و زبر نمی کند. اصلا نمی شنود. قدش بلندتر از اینهاست. حیات تا اینجا قوت می گیرد. حیات آدمی تا اینجا قوت می گیرد. همه هم به عمل کار برآید. به عمل کار برآید. به عمل کار برآید. امام یک روح علاوه دارد. این روح چهارمی ست که انسان دارد که روح ایمان است. امام یک روح علاوه دارد. ببخشید انبیاء و اولیاء. انبیاء و اولیاء یک روح علاوه دارند که روح القدس است. احتمالا این چهارده تن یک روح علاوه دارند. یک روح ششم هم دارند. چون مدیر عالم اند. این که مدیر عالم است یک نیرویی دارد. علاوه بر همه. همه عالم. آقا در تمام مدتی که امام حسین داشت صحنه کربلا را اداره می کرد. حالا ظاهرا دیگر فرمانده این لشکر است در مقابل آن لشکر. فرمانده لشکر دارد این لشکر را اداره می کند. یعنی در واقع دارد کربلا را اداره می کند. یک ذره، یک ذره سر سوزن اضطراب داشت؟ نداشت. یک ذره اضطراب داشت؟ یک ذره حواسش پرت شده بود؟ می شد؟ نه. یک ذره ناراحت می شد؟ بالا سر پسرش آمده. پسرش را تکه تکه شده در میان لشکر دشمن یافته. باز همینطور در میان لشکر دشمن یافته. باز همینجور خونسرد مثل قبل بوده.

السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن

ما این را می دانیم. این مسلم است. تیر سه شعبه که آمده علی اصغر را دو پاره کرده. این دیگر مسلم است. چه کار کند؟ این سر جدای از بدن را چه کار کند؟ بچه شش ماهش است. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای