اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
آیه ای را در جلسه گذشته عرض کردیم. آن بخشش که الان یادم هست این بود که ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ[23 شوری] این بشارتی ست که ما به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند می دهیم. یک جایی را خدای متعال خلق فرموده. آنجا باغ های سرسبزی ست که زیر درختانش نهرها جاریست. بعد اضافه می فرماید که کسانی که در آن جایگاه اند، به سلطنت مطلق رسیده اند. به سلطنت مطلق رسیده اند. همه چیز دارند. هرچه بخواهند برایشان هست، هرچه بخواهند برایشان هست. هرچه بخواهند برایشان حاضر است. به لحظه. آنجا اصلا لحظه هم جا ندارد. لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ [35 قاف]. هرچه بخواهند در اختیار دارند. عرض کردم این یک سلطنت مطلق است که هیچ وقت هیچ جای دیگری این سلطنت برای هیچ کس دیگری مقدور نیست. آنها در این عالم که بوده اند به سلطنت الهی تن داده بودند. کامل. هرچه خدا خواسته بود انجام داده بودند. هرچه خدا خواسته بود، انجام داده بودند. ناگزیر در آن عالم به جایگاهی می رسند که هرچه بخواهند برایشان فراهم است. هرچه بخواهند. هرچیز بخواهند. در یکی از آیاتی که این عبارت را به کار برده می فرماید وَ لَدَيْنا مَزيدٌ [35 قاف]. بیشتر از قدرت و سلطنت اینها نزد ماست. برتر از اینها، فقط ما هستیم. خیلی است. این نوع، با این مقدمات، الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات[23 شوری]. افراد معمولی این در طول زمان برایشان حاصل می شود. خواص از ابتدای وجودشان این حاصل می شود. آن مرحمت و موهبت الهی است. اینها در طول زمان به جایی می رسند که هرچه خدا خواسته است انجام می دهند. هرچه خدا خواسته است. آدم می تواند از خطا به طور صد در صد پرهیز کند. آدمیزاد می تواند. خدای متعال این قدرت را در او قرار داده که اگر تمرین کند به جایی برسد که هرچه بدی ست از او دور باشد. یک لحظه نه به سوی بدی فکر کند و نه خیال کند و نه آرزو کند. نه میل کند. نه عمل کند. همه بدی ها به کنار. و همه وظایف، همه کارهای خوب را عَمِلُوا الصَّالِحاتِ دیگر. صالحات جمع است. الف و لام هم که سرش باشد می شود همه خوبی ها. هرچه وظیفه اش بوده انجام داده. ببینید الان که وقت حج نیست، خب مناسبت ندارد من به حج بروم. اصلا وقت حج نیست. نمی گوییم صالحات. هرلحظه دارد حج می کند. هرلحظه دارد نماز می خواند. هر لحظه دارد امر به معروف می کند. خب هرکدام سر جای خودش. پس یعنی هرچه وظیفه اش بوده انجام داده. هرچه وظیفه اش بوده انجام داده. اگر اینکه آدم هرچه وظیفه اش بوده انجام داده نشانه این است که ایمانش خدشه ای ندارد. ایمانش هم به حد نصاب رسیده. هیچ کمبودی در ایمانش نیست. اینها در آن عالم به آن سلطنت می رسند. بعد می فرماید ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. این طرحی ست که برای همه شما ریخته. همه شما می توانید به اینجا برسید. بکوشید، می رسید. بکوشید، می رسید. این بشارتی است که خدای تبارک و تعالی به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند داده است. همه از این بشارت برخوردار اند. بشارت برای همه است. اختصاصی نیست. هرکس کار کند، درست کار کند، به این می رسد. راحتی، مطلق. لذت، صد در صد، مطلق. امنیت، مطلق. قدرت و اراده، مطلق. اینها همه چیزهای خدایی است. خدای متعال به بنده اش عطا کرده. وَ لَدَيْنا مَزيدٌ یعنی همه اش مال ماست. همه اش مال ماست. ما داده ایم. این یک داده ای است که پس گرفته نمی شود. از ابتدای ورود به بهشت یا بفرمایید از لحظه مرگ. تا ابد شامل حال این آدم ها می شود. ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ. می خواهم عرض کنم این طرح و هدف خلقت انسان است. انسان خلق شده که به اینجا برسد. تنبلی می کند. نمی رسد. تنبلی می کند نمی رسد. کوتاهی می کند، نمی رسد. ببینید به نظرم جلسه های گذشته هم این را عرض کردیم. من یک هوا وهوسی دارم. خب همیشه که نداشتم. یواش یواش پیدا شده. در طول زمان طبیعت بر من قوت یافته و یک هوا و هوس هایی از ساختمان طبیعت برای من پیدا شده. خب اگر به این جواب بدهم، مرتبه دوم جواب ندادن سخت تر می شود. مرحله دوم را جواب بدهم، باز این هوا و هوس قوت می گیرد. مرتبه سوم جواب ندادن سخت تر می شود. تا اینکه ما غرق شویم. اگر جلویش را بگیرد، این هوا و هوسی که هست [کم می شود]. متاسفانه گاهی هم هست که ما خبر نداریم. این کاری که دارم می کنم هوا و هوس است. گناه است. خدا راضی نیست. بچه ام. سنم کم است. معلم هم که نداشتم. اصلا معلم در عالم گیر نمی آید. پدر و مادری که معلم باشند، حالا شما خواسته یک چیزی، یک مختصری، یک معلم اندکی پیدا کردید. اگر قدر بدانید. عرضم به حضورتان کسی معلم ندارد. روی این نادانی و بی معلمی، با هوا و هوسی که در طول زمان در رشد طبیعت من برایم پیدا شده، اگر بار اول [مخالفت کند]... می گوییم آقا این به چه دلیل با هوا و هوسش مخالفت کند؟ یک امر لذت بخشی در دسترسش قرار گرفته. یک عامل قوی می خواهد که با این مقابله کند. حالا فرض می کنیم که بعد از یک مدتی مثلا فهمید. اگر توانست آن هوا و هوس های گذشته را جبران کند، توانست جبران کند و صد در صد کنار بگذارد، خب حالا راه برایش باز می شود که به آن بشارت عظمایی که خدای متعال برای همه بشر [داشته]، هدف و نقشه ای که در ساختمان بشریت داشته و آن را با این بشارت بیان کرده که تو یک جایگاهی داری که می توانی به سلطنت مطلق در زمان مطلق [برسی]. تا ابد. شما به سلطنت برسی، تا ابد. سلطنت لفظ کوچکی است. سلطنت لفظ کوچکی است. حالا شما به سلطنت برسی. در زمان مطلق. زمان مطلق هم زمان بی نهایت که نداریم. حالا تا خدا، خدایی میکند. حالا اینجوری می گفتند که تا خدا خدایی میکند. خدا تا چه زمانی خدایی می کند؟ برای همیشه. ازل و ابد. شما ابدی می شوی. سلطان ابدی. خوبی این سلطنت این است که اگر شما به سلطنت رسیدی، ایشان هم به سلطنت رسید، سلطنت ایشان با سلطنت شما منافات ندارد. یعنی به هم برخورد نمی کند. امروز در عالم سلطنت ها [ با هم منافات دارد]. یک وقتی انگلستان بر همه عالم سلطنت داشته. هرچه می خواسته می کرده. حالا بعد رفته انتهای صف. بعد امریکا آمده. هرچه می خواسته عمل می کرده. حالا او هم یواش یواش دارد به انتهای صف می رود. اینها اینجوری است. یعنی سلطنت من با سلطنت شما در این عالم منافات دارد. تناقض دارد. برخورد دارد. آنجا هیچ برخوردی ندارد. شما به سلطنت مطلق رسیدی. ایشان هم به سلطنت مطلق رسیده. او هم به سلطنت مطلق رسیده. همه اهل عالم. همه. ین هفت هشت میلیارد امروز و میلیاردهایی که در گذشته بودند. همه به سلطنت مطلق برسند، به هم ربط ندارد. با هم منافات ندارد. همه می توانند از آن سلطنت مطلق به صد در صد برخوردار باشند. صد در صد. این طرح خدا از خلقت انسان بوده. ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. بعد می فرمایند که من می خواهم یک راه نشان تان بدهم تا بهتر به این سلطنت برسید. این مودت ذوی القربی است. آیه دارد مودت ذوی القربی، راه راحت تر، راه سهل تر، راه بهتر، راه سریع تر برای رسیدن به این [سلطنت است]. بعد می فرماید این مودت ذوی القربی خود جنسش این است که هرچه شما کار می کنی، قوتش بیشتر می شود. چون مودت عبارت بود از محبت در عمل. محبت در عمل. خب هرچه شما بیشتر در عمل محبت داشته باشید، یعنی عمل بیشتری می کند. مثلا فرض کنید که پارسال این مقدار برای امام حسین گریه می کردید که این مودت است. امسال بیشتر گریه می کنید. خب پس مودت بیشتر و مودت بیشتر و مودت بیشتر. آقا این راه است. اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلً [29 انسان]. آیه دیگری که در همین زمینه است می گویند این مودت سبیل الی الله است. دوستی در عمل. نه اینکه فقط می گویم. دوستی در عمل. این می شود بهترین راه برای رسیدن به آن [سلطنت]. شما در این راه بکوش. می بینی که راحت تر و زودتر به آن مقصد رسیدی. چون این بهترین راه است. نزدیک ترین راه است. راحت ترین راه است. نه اینکه یک جریان راحت است ها. این راحت ترین راه است. بهترین راه است. رساترین راه است. یک مساله. فرض دارد من امام حسین علیه السلام را دوست داشته باشم و دروغ هم بگویم؟ نمی شود. امکان ندارد. من امام حسین را دوست دارم. من نمی توانم چشمم را از نامحرم ببندم. نمی شود. می توانم راحت بنشینم در جمع دوستان و غیبت کنم. سر کارم کم کاری کنم. از کارم بدزدم. امکان ندارد. امکان ندارد. دوستی، دوستی عملی. این دوستی عملی، اینجا هم در عمل آدم [مشخص می شود]. نمی شود شما شب تا دم آفتاب بخوابی. نمی شود. آن دوستی نمی گذارد شما تا دم آفتاب بخوابی. اگر من تا دم آفتاب بخوابم، معلوم می شود در دوستی ناقص هستم. اگر به راحتی دروغ می گویم معلوم می شود آن دوستی را ندارم. مطمئن ندارم. به راحتی غیبت می کنم، آن دوستی را ندارم. ندارم. به زبان می گویم. حالا به زبان گفتن هم بد نیست. یک درجه ای است. اما درجه خیلی ضعیفی است. یک ذره از حقیقت دوستی در دل من باشد، من نمی توانم غیبت کنم. نمی توانم به نامحرم نگاه کنم. نمی توانم. دوستی یک قدرتی در من ایجاد می کند که می توانم الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ. هرجای پای کار خوب به میان آمد من هستم. آن دوستی مرا وادار می کند که هرجا پای کار خوب بود، من شرکت می کنم. از میدان جنگ درنمی روم. فرار نمی کنم. دوستی ترس را از دل من می برد. عشق پول در دل من نیست. نمی شود. جمع نمی شود. عشق به پول با عشق به امام حسین [ با هم جمع نمی شود].
السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
جند روز دیگر شهادت حضرت عسگری علیه السلام را در پیش داریم. امام بیست و هشت سالش بود. بیست و هشت سالش بود. خب به طور طبیعی یک جوان بیست و هشت ساله، به طور طبیعی از دنیا نمی رود. ناگزیر باید یک دستی باشد. آن دست از طرف خلیفه زمان دراز شد. برای ایشان سمی فرستادند. احتمالا اینکه سم روز اول این ماه به امام خورانده شده و در روز هشتم عمر امام پایان یافته. یعنی در طول هشت روز ایشان از آن سم مریض است. حتی به طبیب هم مراجعه شده. طبیب هم یک دستوراتی برای معالجه داده. اما سم، سمی نیست که با این معالجات معمولی قابل معالجه باشد. لذا صبح روز هشتم امام دیگر از پا درآمده. به آن خدمتکار فرمود که پسرم را از آن اتاق صدا کن. امام زمان پنج سالش است. مشغول نماز بود. نماز را مختصر کرد و خودش را به بالین پدر رساند. یک مقداری از دارو که در قدح ریخته بودند [به امام داد]. امام خودش خواسته بود دارو را میل کند نتوانسته بود. دستش قوت نداشت. امام زمان علیه السلام قدح آب را به لب های پدر نزدیک کرد. انقدر توانایی و قدرت نداشت که به راحتی بتواند از آن دارو میل کند. دندان ها و لب ها می لرزید. دندان ها به این قدح برخورد می کرد. فرمود ای آقای اهل بیتش. ای آقای اهل بیتش. پدر بزرگوار خودش را وضو داد و امام همانطور که نشسته بودند آخرین نماز عمر خودشان را خواندند و بعد روح پاک و مطهرش به اعلا علیین پرواز کرد. امام زمان سر پدر را به دامن گرفته. در عزای پدر عزادار شد. چشم ها از گریه باریدن گرفت. در پنج سالگی یتیم شد. در کربلا ما چندبار سر به دامن گرفتن داریم. امام حسین یک بار سر غلام سیاه جون را به دامن گرفت. یک بار سر حر را به دامن گرفت. یک بار هم سر علی را به دامن گرفت. اما سر به دامن گرفتن در شهادت علی مشکل امام را حل نکرد. سر را به سینه چسبانید. باز جگرش آرام نشد. جگر در فراق علی می سوزد. صورتش را به صورت علی چسبانید. صورت علی پر از خون است. فرق سر شکافته شده. خون ها به صورت ریخته. می گویند وقتی که سر را از صورت علی برداشت، خون علی از محاسن پدر چکه چکه می چکید. فرمود علی خاک بر سر دنیا. هفت بار هی فرمود وَلَدِی عَلی وَلَدِی عَلی. در پایان هم فرمود عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ الاَفا. خاک بر سر دنیا و زندگی دنیا بعد از تو. رفتی. از غم و غصه های این دنیا راحت شدی. وَ بَقِیَ اَبُوکَ وَحِیداً فَرِیدا. پدرت تنها با یک دریا غم و غصه باقی ماند. غصه فراغ تو را دارم. غصه اسارت اهل بیت را دارم. غصه های بی حساب. بی شمار. ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد.
خدایا امر فرج و ظهور ولی ات را اصلاح بفرما. در فرج و ظهورش تعجیل و تسهیل بفرما. این سال را آخرین سال غیبت آن حضرت قرار بده. سال آینده را سال ظهور و فرج آن حضرت قرار بده. قلب مبارکش را به فرجش شادمان بگردان. عالم را به فرجش شادمان بفرما. شر اشرار و کید کفار، یهود و نصاری، اسرائیل، صهیونیست را از سر مردم جهان کم و کوتاه بفرما. شرشان را به خودشان بازگردان. عمرشان را، قدرت شان را، شرور و بلاهای وجودی شان را پایان ببخش. مسلمان ها را از شر آنها نجات مرحمت بفرما. کشور ما را از شرور آنها نجات بفرما. رهبر بزرگوار ما را طول عمر و عزت و سلامت، سلامت کامل، طول عمر، عزت، سلامت، قوت، نفوذ کلام، مرحمت بفرما. بیشتر از گذشته مرحمت بفرما. بیشتر از گذشته مرحمت بفرما. سایه وجودش را از سر ما کم و کوتاه نفرما. نعمت وجودش را تا عصر سلطنت حضرت مهدی برای ما نگاه دار. کشور ما و ما تا عصر ظهور حضرت مهدی اصلا یک روزی بدون ایشان، نداشته باشد. ایشان را به همه آرزوهایش برسان. به همه حاجت هایش برسان. این بلا را از این کشور ریشه کن بفرما. به حرمت حضرت عسگری، به مظلومیت حضرت عسگری، به حرمت امام زمان این بلا را از این کشور دور بفرما. ریشه کن بفرما. از میان مسلمان ها ریشه کن بفرما. بر سر دشمنان نازل بفرما. فرداهای ما را بهتر از گذشته های ما قرار بده. ما را به مقصد برسان. قبل از اینکه به مقصد برسیم ما را از این دنیا نبر. به آرزوهایمان برسان. قبل از اینکه به آرزوهایمان برسیم، ما را از این دنیا نبر. حاج آقای حق شناس فرمود من به همه آرزوهایم رسیدم. به همه آرزوهایم رسیدم. برای کرم تو مانعی نیست که ما را هم به آرزوهایمان برسانی. عواقب همه امور ما را به خیر و عافیت ختم بفرما. عمرمان را به خیر و عافیت ختم بفرما. آنچه از نعمت ها به ما مرحمت کردی، از ما سلب مفرما. آنچه بلا از ما دورکرده ای، از نزدیکان ما، از عزیزان ما، از همسایگان ما، از اهل کشور ما، هرچه بلا دور کرده ای، به ما برنگردان. ما را به گناهان مان اخذ مفرما. ما را به گناهان مان اخذ مفرما. هرچه گناه در نامه عمل ماست، و گذشتگان ما، ببخش و بیامرز. مجانا ببخش و بیامرز. بدون درد و رنج ببخش و بیامرز. توفیق ترک گناه و ترک اخلاق بد به همه ما مرحمت بفرما. مرحمت بفرما. مرحمت بفرما. امام زمان ما را از رفتار، اعمال و اخلاق و همه زندگی ما راضی و خشنود بفرما. این راضی و خشنود بودن ایشان را از ما نگیر. سلب مفرما. نظر مرحمت و عنایتش را از ما و رهبر ما و مردم کشور ما برنگردان. به جاه محمد و آله. صل علی محمد و آله.