جلسه چهارشنبه 99/11/29
خدای متعال ما را در این عالم خلق کرده و برای ما عمری معین فرموده.و این عمر را یک سیر دانسته است.تمام مدتی که شما عمر می کنی، در حال سیر هستی. چه بدانی، چه ندانی. چه توجه داشته باشی، چه توجه نداشته باشی. چه به این سیر ایمان داشته باشی، چه نداشته باشی. در هر صورت انسان در طول عمرش در یک سیر است.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین المُنتَجَبِین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمِین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ* فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً* وَيَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا* وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ* فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا* وَيَصْلَى سَعِيرًا [6 تا 12 انشقاق] خدای متعال ما را در این عالم خلق کرده و برای ما عمری معین فرموده. برای ما عمری معین فرموده. و این عمر را یک سیر دانسته است. این عمر را یک سیر دانسته است. تمام مدتی که شما عمر می کنی، در حال سیر هستی. چه بدانی، چه ندانی. چه توجه داشته باشی، چه توجه نداشته باشی. چه به این سیر ایمان داشته باشی، چه نداشته باشی. در هر صورت انسان در طول عمرش در یک سیر است. إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ. ای انسان. ای انسان. نه مومن. نه مسلمان. انسان. مادح را شما سائر معنا بفرمایید. کسی که در حال سیر است و این سیرش با مشقت است. دو تا مطلب است. هم سیر است. هم این سیر با مشقت است. برای همه هم هست. هیچ کسی از این دایره بیرون نیست. آن مرتبه هم عرض کردیم. ولو اینکه شما خواب باشی، در حال سیر هستی. ثمره این سیر این است که نامه عملت را به دست راستت می دهند. ثمره این سیر این است که نامه را از پشت سر به شما می دهند. نامه را به دست چپ می دهند. از پشت سر می دهند. و ثمره این خوشبختی و یا بدبختی ابدی یا در هرصورت خوشبختی یا بدبختی است. شما متولد شده ای. بدون اینکه خودت بخواهی. از آن لحظه که متولد شدی در یک سیر قرار گرفتی. چه بخواهی چه نخواهی داری این سیر را انجام می دهی. سیر دارد انجام می شود. چه بخواهی چه نخواهی. این سیر ثمره دارد. خوشبختی یا بدبختی. بعد اینجا یک عبارت دارد. فَمُلاقِيهِ. آنجا قبلا فرمودند إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ. تو سیر می کنی تا نزد رب خودت. یک روزی به ملاقات ربت خواهی رسید. آن قیامت است که روز لقاء الله است. قیامت است که روز لقاء الله است. این لقاء الله به معنای لقای جسمانی بشری چشمی و لمسی و اینها نیست. آدم واقعا در قایمت خدای متعال را حس می کند. رحمتش را و غضبش را. شما وقتی در غضب غرق شدی، خب حس می کنی. در آتش غضب غرق شدی خب حس می کنی. اگر در دریای رحمت غرق شدی، خب حس می کنی. خاصیتش این است که آدم حس می کند. حس به معنای همین حس که ما می گوییم و بیشتر. شما با تمام جانت رحمت خدا را حس می کنی. در پایان سیر خوب. یادر پایان سیر بد واقعا با تمام جانش غضب الهی را، غضب الهی را حس می کند. با تمام جان. ما به زبان این جهانی خودمان می گوییم وجدان می کند. خب. يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ، سائرٌ إِلى‌ رَبِّكَ این سیر پایان دارد. آن وقتی است که به ملاقات ربت رسیدی. ملاقات ربت یعنی چه؟ یعنی ملاقات رحمت ربت که شما در آن رحمت، رحمت را رحمت خدا می بینی. این مهم است. رحمت را رحمت خدا می بینی. یعنی در عین حس و وجدان و غرقگی در رحمت، غرقگی در رحمت خدا، آن که در غضب غرق می شود هم غضب را غضب خدا می نداند. به این دلیل گفتند که خدا را ملاقات می کنی. یعنی رحمت خدا را. اما رحمتی که مال خداست. ببینید ما در این عالم الان غرق در رحمتیم. غرق در نعمتیم. هستیم یا نیستیم. واقعا غرق در نعمت خداییم. اما من فقط نعمت را می بینیم. یک غذای خوشمزه خوردم. نعمت است. نعمت را می بینم. یعنی غذای خوشمزه را می بینم. غذای نعمت الهی را نمی بینم. این را نعمت خدا نمی دانم. اگر شما این غذای خوب خوشمزه ای را که خوردی، نعمت خدا دانستی و خوردی، هر لقمه داری نعمت می خوری. نعمت خدا. خب شما برای قیامت آماده ای. اما اگر اینجوری نباشد، همه اش باید تا قیامت صبر کنی. در قیامت آدم رحمت خدا را حس می کند. وجدان می کند. حس می کند وجدان می کند. بیشتر از حس و وجدان. اصلا خدایی نکرده، آن فرض را دارد که دریاها سراسر آتش می شوند. در قیامت اینجوری است. دریاها سراسر آتش. بنده در یک چنین دریایی می افتم. چقدر آتش را حس می کنم؟ آقا در دریای آتش است. دریای آتش دیگر تمام وجود شما را آتش می گیرد. اولا در قیامت اینجوری است که خود آدم آتش می گیرد. تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ [7 همزه]. خود آدم، خود، خود خودش آتش می گیرد و در دریای آتش غرق می شود. پس ببینید یک جور دیگر است. خیلی قوی تر از این است که من اینجا در آتش می افتم و می سوزم و می میرم. بعد درست مقابلش. اگر در نعمت رفتی، در نعمت غرقی. غرق به تمام جانت. به تمام وجودت غرق است. آن هم غرق نعمت خدا. پس در واقع داری خدا را ملاقات می کنی. فَمُلاقِيهِ خدا را ملاقات می کنی. تو می روی تا به نزد خدای خودت. یعنی همان رحمت و غضب. انقدر این رحمت قوی است و رحمت خدا بودنش قوی است. یعنی اصلا یک لحظه شما احساس رحمت کس دیگری نمی کنی. رحمت را رحمت خدا می دانی. به تمام جانت رحمت را رحمت خدا می دانی. به تمام جانت، خدایی نکرده، غضب را غضب خدا می دانی. غضب خدا. رحمت خدا. این را. این ملاقات خداست. به این معناست. رحمت، غضب. فَمُلاقِيهِ را ممکن است اینجوری معنا کنیم. یعنی آن زحمت و رنجی که در طول این سیر کشیدی، ملاقات خواهی کرد. زحمت و رنج کشیدی در راه مثلا فرض کن فیلم سازی. یک فیلم مستهجن. آن هم زحمت دارد دیگر. اگر در راه ساختن یک فیلم مستهجن زحمت کشیدی، خب زحمتت را می بینی. اگر فیلم خوب ساختی، اگر درس خوب خواندی، زخمت و رنج کشیدی در راه درس خواندن و خوب درس خواندی، دسرت درس خواندی، یعنی برای خدمت درس خواندی و خوب خواندی، به نمره بیست مدرسه اکتفا نکردی. شما باید در درس خواندن از امام زمان نمره بیست بگیرید. یعنی یک جوری درس بخوانی که ایشان از شما راضی شود. ایشان به شما نمره بیست بدهد. در هرصورت این زحماتت را می بینی. هردویش هم درست است. شما در قیامت زحمات خودت را در طول این سیر دنیایی خودت، تمام زحماتت را می بینی. یک ذره اش از دستت نمی رود. زحمت خوبی کشیده باشی، یا خدایی نکرده زحمت بد کشیده باشی. زحماتت را می بینی. هر زحمتی کشیدی می بینی. آقا هر زحمتی کشیدی می بینی. یک تکه اش از دست می رود؟ نه از دست نمی رود. زحمت ها همه ملاقات می شود. این را مکرر قرآن دارد. وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا [49 کهف]. آنچه عمل کرده، حاضر، جلوی چشمش می بیند. جلوی چشمش. یک مجسمه می شود جلوی چشم شما را می گیرد. زحمت هایی که کشیدی، خوب باشد یا بد باشد. خوب باشد، یک فرشته می بینی. اگر بد باشد، ببینید از لحظه ای که آدم چشمش را در این عالم می بندد، گرفتار اعمال خودش می شود. از همان لحظه. اگر خوش است، در خوشی اعمال خودش است. اگر ناخوش است، در ناخوشی اعمال خودش است. از لحظه ای که چشمش را می بندد، در خوشی اعمال خودش یا در ناخوشی اعمال خودش است. می بیند. می بیند. همه عمل خودش را می بیند. خب ما برای اینکه این راه را درست برویم، گفتند شما سیر می کنی. اول بفهم که سیر می کنی، ثانیا یک پیشوای خوبی برای سیر خودت انتخاب کن. اگر پیشوای خوب انتخاب کردی، پیشوا انتخاب کردی یعنی چه؟ یعنی اینکه ببینید آن آقایی که پیشوای شماست چجوری نگاه می کند، شما هم همانجور نگاه می کنی. او به نامحرم نگاه نمی کند. شما هم نمی کنی. پس داری پیروی می کنی. او حرف نامربوط نمی زند. حرف درست می زند. شما هم حرف درست می زنی. پس داری از امامت پیروی می کنی. یا بالعکس. آدمیزادی در این سیر وجود ندارد که امام نداشته باشد. همه امام دارند. حتما. این هم جزء همان تقدیرات قطعی الهی است. شما یک سیر داری. قطعا از اول عمرت تا پایان عمر. تا آن وقتی که خدای خودت راملاقات کنی. تا قیامت. داری سیر می کنی. حالا این شاید یک اشاره ای هم باشد به این که شما در برزخ هم سیر را داری. چون گفته تا ملاقات. تا ملاقات. تا ملاقات سیر هست. حالا اگر مثلا بگوییم این ملاقات قیامت است، پس برزخ هم جزء سیر می آید. و بعد نوع سیری که آدم در برزخ می کند، و نوع سیری که در این دنیا می کند، فرق می کند. اینجا با یک قدم شما می توانی رضای خدا را به دست بیاوری. با یک قدم. من یک چیزی را دلم می خواهد. خیلی دلم می خواهد. پایم را روی آن دلخواه خودم می گذارم. به آن به رضای خدا رسیدی. همان لحظه رضای خدا را درک کردی. چون رضای خدا در مخالفت با هواست. اگر آدم هوا و هوس را زیر پا بگذارد، رضای خدا را یافته. اما در برزخ باید هزار قدم بروی. فرق آن عالم. چون زمان یا اصلا نیست یا اینجوری نیست. اینجا که عالم، عالم زمان است، سرعت سیر شما می تواند خیلی بیشتر باشد. عرض کردم با یک قدم آدم به رضای خدا می رسد. با یک قدم. فرمایش امیرالمومنین است که من یک لحظه دنیا را به همه آخرت نمی دهم. چون در یک لحظه دنیا من می توانم راضی خدا را به دست بیاورم. ایشان یک شب جای پیامبر خوابیده. کاملا هم خوابیده. یعنی مثلا خرخر هم کرده. آن یک شب چقدر می ارزد؟ اصلا نمی شود رضای خدا را از آن یک شبی که امیرالمومنین جای پیغمبر خوابیده در هیچ ترازویی گذاشت. در هیچ ترازویی جا نمی گیرد. یک شعری فرزدق در فاضیل حضرت زین العابدین علیه السلام گفته. جامی شاعر عارف ایرانی هست، جامی مشهور است  دیگر. ایشان می گوید اگر خدا همه آدمیزادگان را به خاطر این شعری که فرزدق در مدح حضرت زین العابدین گفته، به خاطر شعری که در مدح حضرت زین العابدین گفته، بیامرزد می شود. اینجوری است. حالا آن یک شب را ان شاء الله حضرت بخشی اش را برای نجات ماها مصرف می کند. برای نجات همه. یک حدیث هم دارد که یک نفر چه شد و گفتند یک نفسش را. آقا یک نفس برای نجات یک نفر خیلی زیاد است. یک نفس از نفس های امیرالمومنین در آن شبی که جای پیغمبر خوابیده آوردند که این بنده خدا را نجاتش بدهند. یک نفسش خیلی است. خیلی بیشتر از این حرف هاست. حالا می خواستیم به آن ... این حرف ها را روز تولد حضرت باقر علیه السلام هم ظاهرا گفتیم. می فرمایند يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ [71 اسراء] روز قیامت روزی است که هرکسی را با امامش می خوانند. اگر شما امامت را شمر بن ذی الجوشن انتخاب کرده باشی، حالا اسم کس دیگر را نمی آوریم، شمر بن ذی الجوشن انتخاب کرده باشی، معاویه انتخاب کرده باشی، امامت معاویه است. معاویه دست شما رامی گیرد و وارد قیامت می کند که همه اش وزر و وبال و آتش و عذاب می شود. اگر دستت را به جون غلام سیاه امام حسین بدهی و او را امام خودت قرار دهی... می شود دیگر. وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[74 فرقان] او جزء کسانی است که برای متقین امام بوده. جون. کسی که اولا یک قران هم برای خودش ارزش قائل نیست و فدا می کند. و فدا می کند منت دارد. یعنی منت پذیرفته. منت امام حسین را پذیرفته. اینجوری فدا می کند. خب این هم یک سرسلسله ای می شود برای کسانی که وقتی خودشان را فدا کردند هیچ طلبکار نیستند. تازه می گوید که خدایا تو به من منت گذاشتی من را در این راه شهید کردی. راه حاج قاسم ها. می گوید من در تنم صدتا ترکش است. مثلا سینه ام پر ازت مسمومیت های شیمیایی است، همه اش مرحمت تو بوده که شده. این را به هرکسی که نمی دهی. مرحمت کردی به من دادی. منت تو را دارم. منت می پذیرد و تکه پاره می شود. این از این خوش به حال بیشتر نداریم. این امام خودش را جون غلام قرار داده. امام خودش را آن عبدالله حنفی بود که جلوی امام حسین ایستاد و تیرها را به سینه اش خرید. این امامش را آنها قرار داده. امامش را امام حسین قرار داده. با آن امام وارد قیامت می شود. این انتخاب امام خیلی مهم است. شما در عملت اگر دایر خوب درس می خوانی، بدان، امامت، امام زمان است. قطعی ها. قطعا امامت، امام زمان است. اگر در درس شل درس می خوانی، امامت شیطان است. چون امام زمان از این درس خواندن ما راضی است. حتی بچه های محصل دانشگاهی اگر خوب درس بخوانی و پاکدامن باشی، اگر خوب درس بخوانی و پاکدامن باشی و درس بخوانی برای اینکه به مردم خدمت کنی، باز تو هم جزء همینی. اگر شما که طلبه ای هم خوب درس بخوانی و پاکدامن باشی، فرق نمی کند. او خوب درس بخواند و پاک دامن باشد. شما خوب درس بخوانی و پاک دامن باشی، امامت امام زمان است و او از تو راضی است. کسی که تنبل است، امام ندارد. داردها. اما از همان شیاطین هستند که می گویند نه بگیر بخواب. بگیر بخواب. سحر که آدم از خواب بیدار می شود، فرمودند که [می گوید] حالا وقت هست بخواب.  وقت هست بخواب. وقت هست بخواب. دومرتبه بیدار می شود. می گویند وقت هست بخواب. وقت هست بخواب. اذان را می گویند. دیگر باختی. از دست دادی. باز هم می گوید وقت هست بخواب. امامش یک شیطان است که رئیس تنبل هاست. امام تنبل هاست.

بنا بود برای چهلم یک جوان خوبی بنده یک چندتا کلمه عرض کنم که همینجا الان آن را ادامه می دهم. علاوه بر بحث چهارشنبه خودمان یک چند دقیقه هم درباره آن جوان خوب که از او تعریف کردند. ناگهانی. در جوانی، ناگهانی. وای. آدم چقدر پشیمان می شود. وقتی از این عالم می رود یا از تمام، دقت کنید؛ یا از تمام نیروهای خودش در راه خیر استفاده کرد، از تمام توانایی های خودش درراه خیر استفاده کرد، این خوشبخت است. خوشحال است. چون چیزی کم نگذاشته بود. چیزی کم نگذاشته بود. بنابراین کسی که چیزی کم نگذاشته باشد، ولو حالا بیست و چهار سالش بوده از دنیا رفته، ولو سی سالش بوده از دنیا رفته، برایش کافی است دیگر. اگر بنا بود که برای این عمر هفتاد ساله ای می بود باز هم هرچه توانایی داشت مصرف می کرد. شاید برایش آنجوری هم حساب کنند. حالا یک چیزی عرض کنم. شما در سنت بیست و چهار سالت است. بیست و دو سالت است. بیست و یک سالت است، شانزده سالت است. هفده سالت است. یک عمر این جهانی داری. یعنی سنت را محاسبه می کنند. برای شما می گویند پنجاه و چند سالش است. سن شناسنامه ای. یک سن دیگر هم حساب می کنند. میگویند چقدر توانستی از عقلت، چقدر توانستی از عقلت استفاده کنی؟ چقدر عقلت رشد کرد؟ چقدر عقلت رشد کرد؟ چقدر عقلت رشد کرد؟ یک نوجوانی در خانواده ما در ده سالگی سرطان گرفت و در دوازده سالگی از دنیا رفت. اواخر دوازده سالگی... درد بودها. شبانه روزش غریق درد بود. ناله نمی کرد. ذکر می گفت. بچه دوازده ساله. ذکر م یگفت. چشمش بسته بود ذکر می گفت. این معلوم می شود رشد کرده. عقلش رشد کرده. کسی هم یادش نداده. نگفتند ذکر بگو. به طور طبیعی باید ناله می کرد. ناله نمی کند. ذکر می گوید. این معلوم می شود مثلا صد سال عمر کرده. عمرش صد سال شده. دوازده سالش بوده اما عمرش صد سال شده شاید هم بیشتر. شما می توانی عمرت را در طول ده سال، بیست سال، بیست و پنج سال، عمرت را به هزاران سال برسانی. هزاران سال. سید بن طاووس می فرمود من آن جریان بلای در ازل را یادم است. عمرش انقدر شده. از آن طرف عمر دارد تا ابتدای خلقت. از اینطرف هم عمر دارد تا انتهای خلقت. می شود. آدمیزاد می تواند عمر کند. در همین چند سال عمر شناسنامه ای،  سی سال، چهل سال، پنجاه سال، هرچه هست، می تواند عمرش بدون اول و بدون آخر شود. بستگی دارد به کارهایی که می کند. چقدر از خودش کار می کشد. عبارت های حدیث دارد که خُذ لِنَفسِکَ مِن نَفسِک. خُذ لِنَفسِکَ مِن نَفسِک. از خودت برای خودت خرج کن. جوانی، می توانی در ماه رجب روزه بگیری، سالمی، مشکلی پیش نمی آید. روزه بگیر. سحر یک مقداری خوابت را کمتر کن وبیدار بمان. بیدار شو. و از همه مهم تر. دهانت را ببند. چشمت را از نامحرم ببند. از عکس نامحرم ببند. از عکس بد ببند. از فیلم بد ببند. اینهاست که عمر آدم را دراز می کند. نه عمر شناسنامه ای. عمر واقعی آدم. این صد سالش است و ازدنیا رفته. ولو بیست و چهار سالش بوده. صد سالش بوده. در پاکدامنی. به خاطر پاکدامنی. صد سالش شده. خب. ان شاء الله امیدواریم که آن جوان غریق رحمت باشد. خدا به پدر و مادرش صبر و اجر بدهد. خدا برای او فقط رحمت و مغفرت مقدر بفرماید.

السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ

یک بچه شش ماهه داشت. یک بچه شش ماهه. اگر بگوییم این بچه شش ماهه تمام طول تاریخ را، طول تاریخ انسان را عمر کرده، در همین یک لحظه، ببینید نیت شهادت این بچه را امام حسین کرده بود. این بالاترین نیت. دیگران هرکس نیت خودش را کرده بود. حضرت عباس علیه السلام نیت کرده بود إنّی اُحامی اَبَداً عَن دِینِی. عن امامی. من از دینم حمایت می کنم. این نیت ایشان است. نیت آن آقایی که ایستاد و سینه اش را سپر کرد، او هم نیت خودش را کرده. اما نیت علی اصغر را پدرش کرد. یعنی دیگر از این نیت بالاتر وجود نداشت. امام برای شهادت او نیت کرده. شد  جزء بزرگ ترین شهدای کربلا. عزیزترین شهدای کربلا. قیمتی ترین شهدای کربلا. گفته بودند وقتی عزای حضرت علی اصغر خوانده می شود، عوالم بالا، به هم می خورد. حالا اینجوری گفته بودند. آنجاها مغشوش می شود. به هم میخورد. از صحبت از عزای حضرت علی اصغر علیه السلام. خدایا به حرمت حضرت علی اصغر و پدر بزرگوارش و همه شهدای کربلا بر ما رحم کن. برما رحم کن. بر ما رحم کن. دین مان و دنیایمان را خودت حفظ کن. دین مان را دنیایمان را خودت حفظ کن. دین و دنیای مارا خودت حفظ کن. دست ما را به دامن ولی ات، به دامن مرحمت ولی ات برسان. نظر مرحمات و عنایت و احسان ایشان را از ما قطع مگردان. از ما برمگردان. رفتار و اعمال و اخلاق و همه زندگی ما را مورد پسند خاطر ایشان مرحمتا قرار بده. نظر عنایتش را نسبت به ما مستدام بدار. نظر عنایتش را، نظر احسانش را، نظر مرحمتش را نسبت به ما مستدام بدار. در دنیا و آخرت. ما را یک لحظه از ایشان جدا مفرما. به جاه محمد واله. اللهم صل علی محمد وال محمد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای