جلسه چهارشنبه 99/9/12
حق تقوا این است که اصلا هیچ، هیچ کاری، هیچ چیزی جز طاعت نداشته باشید. هرکاری می کنید، اطاعت باشد. این می شود حق تقوا.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمِین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمَهُ الفِداء و عَجَّل فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

خدای متعال می فرماید که ما شما را خلق کردیم بهترین خلقت را به شما عطا کردیم. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ [آیه 4 سوره تین]. این ساختمان بهترین ساختمان است. در میان تمام موجوداتی که خدای متعال خلق کرده، به هیچ موجودی چنین خلقتی داده نشده. فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ. خب وقتی که بهترین خلقت را به این موجود عطا کرده، از او بهترین توقع را هم دارد. بالاترین توقع را هم دارد. آن را می فرمایند يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ [102 آل عمران] شما تقوا داشته باشید، حق تقوا. حق تقوا. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ حق تقوا را. حق تقوا را ادا کنید. حق تقوا را ادا کنید. حق تقوا این است که اصلا هیچ، هیچ کاری، هیچ چیزی جز طاعت نداشته باشید. هرکاری می کنید، اطاعت باشد. این می شود حق تقوا. فقط در این صورت است که آدم حق ساختمانی را که خدا به او مرحمت کرده، ادا کرده. بهترین ساختمان را به شما دادیم و از شما بهترین و بالاترین توقع را داریم. این ساختمان می تواند این توقع را برآورده کند. توانایی اش را دارد انسان توانایی اش را دارد. به خاطر ان ساختمانی که خدا به او داده. که بهترین ساختمان را داده. ساختمان انسان از فرشتگان برتر است. هیچ موجودی همتای انسان خلق نشده. خدای متعال با خلقت انسان خودش را احسن الخالقین اسم گذارد. احسن الخالقین. وقتی احسن المخلوقین را خلق کرد، او شد احسن الخالقین. از این خلقت احسن که بالاترین و بهترین و برترین مخلوق است، برترین و بهترین و بیشترین توقع هم هست. می گویند شما توانایی برآوردن این توقع برتر را دارید. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ. و بعد هم دلیلش را می گویند. اینکه ما از شما خواستیم حق تقوا را عمل کنید، عطا کنید، این بر این مبتنی است که شما ایمان دارید. اگر ایمان داشته باشید می تواند حق تقوا را عمل کنید. هرچه از حق تقوا کمتر داشته باشید، معلوم می شود از ایمان کمتر دارید. چون ایمان اصلش است. ریشه اش است. عاملش است. انگیزه اش است. توانایی اش است. اگر آدم ایمانش درست باشد، اگر ایمانش درست باشد، حق تقوا را می تواند عمل کند. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ای کسانی که ایمان آورده اید. ببینید اسم کسی را نیاورده. اسم کسی را نیاورده. آقای فلانی. شما. مثلا فرض کنی به برادر کوچک تان که نسبت به پدرش یک بی ادبی کرده، بگویی این پدرت است. به دلیل اینکه پدرت است تو باید کاملا ادب را مراعات کنی. به دلیل پدر بودن. چون پدرت است. اینجا هم می فرمایند ای کسانی که ایمان آورده اید، چون ایمان آورده اید، ایمان خاصیت دارد. ایمان خاصیت دارد. این توانایی را دارد، این قدرت را در آدم ایجاد می کند که آدم حق تقوا را مراعات کند. حق تقوا را. جز اطاعت در زندگی اش هیچ کار دیگری نکند. جز اطاعت. این از توانایی ایمان است. هرچه هم آدم کوتاهی می کند، مال کمبودی است که در ایمانش وجود دارد. اگر آدم فقط روزی یک دانه گناه می کند، روزی یک دانه گناه، اصلا اگر در عمرش یک دانه گناه کرده، این یک دانه گناه، گناه در تمام عمرها، نشانه یک ضعف ایمانی بوده. اگر در روز یک گناه می کند، نه بیشتر، اگر یک دانه گناه می کند، نشانه ضعف ایمانش است. هرمقدار این ایمان ضعیف تر است، آدم ناتوان تر است. و آن حق تقوا را کمتر می تواند انجام بدهد. خب آدم باید چجوری ایمانش را کامل کند؟ چجوری کامل کند؟ ببینید اگر ایمان شما کامل باشد، عملت کامل است. اگر عملت کامل است نشانه این است که ایمانت کامل است. اگر ایمانت ناقص است، عملت ناقص است. اگر عملت ناقص است، نشانه این است که ایمانت ناقص است. یعنی با همدیگر تعامل دارند. این علت آن است. این نشانه آن است. معلول آن است. اینجا آدمی یک چیزی دارد. همان ساختمان برگزیده ای که انسان دارد. یک ساختمان برگزیده ای که انسان دارد، می تواند آن تعامل ناقص را تبدیل به تعامل کامل کند. انسان اراده دارد. این اراده عامل وسط است. اگر آدم آن را به کار بیندازد، سختی اش را تحمل کند، [می تواند]. مثلا من می خواهم یک سوره قرآن بخوانم. خب قانونش این است که شما از اول سوره تا آخر سوره حواست به آیاتی که می خوانی باشد. اگر یک ذره حواست بیرون می رود مال آن ناتوانی ایمانی است. من اراده کرده ام که بتوانم یک سوره کامل را با توجه کامل بخوانم. این اراده را پی می گیرم. یعنی هزاربار هم که شکست خوردم، باز هم پی می گیرم. سرانجام به آن خواسته می رسد. اگر آدم اراده کرده باشد و پای اراده اش ایستاده باشد. آن آیاتی که می فرمایند إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا [30 فصلت] این را می گویند. پای اعتقادش ایستاده. خب آدمی که پای اعتقادش می ایستد، صدبار زمین می خورد. عیب ندارد. بلند شو. باز هم اراده کن و به خدا توکل کن. آخرش پیروز می شوی. تو پیروز می شوی. ساختمان آدمی اینجوری است که اگر اراده کند و استقامت بورزد، بر همه آن نقایص غالب خواهد شد. می تواند. این ساختمان آدم است. می تواند. نقص خودش را می تواند برطرف کند. بابا خود آن نقص نمی گذارد که شما نقص خودت را برطرف کنی. ساختمان نقص این است که شما یک ناتوانی داری. این ناتوانی نمی گذارد که ناتوانی خودت را برطرف کنی. این ناتوانی نمی گذارد که ناتوانی خودت را برطرف کنی. اما آن اراده و قبول زحمت برطرف کردن این نقص، قبولش، آدم باید زیر بار سختی اش برود. اگر نخواهی سختی بکشی، خب بله. همینجور که هست، هست. همینجور می ماند بلکه بدتر هم ممکن است بشود. اما اگر به سختی تن می دهد می تواند آن نقصش را برطرف کند. من حسودم. اگر با این حسادت بجنگم می شود. درست می شود. اگر رهایش کنی، بدتر می شود. من در مقابل نگاه به نامحرم بی اراده ام. اگر سختی اش را تحمل کنی، سختی اش را تحمل کنی، صدبار شکستش را تحمل کنی، واقعا بخواهی که بشود، می شود. پس اگر گفتند که يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ، این توانایی انسان هست. آدم می تواند به اینجا برسد که به حق تقوا برسد. این آن چیزی است که ائمه ما ادعایش را داشته اند. فرمایش امیرالمومنین است. می فرمایند ما حق تقوا را مراعات می کنیم. اطاعت می کنیم. معصیت نمی کنیم. خدا را یاد می کنیم. غفلت نمی کنیم. می شود. می شود. برای انسان امکان دارد. انسان انقدر جا دارد. و آن ساختمانی را که عرض کردیم فرمودند بهترین ساختمان است. این بهترین ساختمان انقدر می تواند رشد کند. ساختمان رشد کننده است. هرچه هم شکست بخورد، باز آن ساختمان عوض نمی شود. اگر پی بگیرد شکست هایش جبران می شود و یک روزی سر پا می ایستد. صد در صد و کامل. بعد یک چیزی در تتمه می گویند که این خیلی مهم است. وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌ ببینید نمیرید. خب نمیرید که دست من نیست. وَ لا تَمُوتُنَّ. نمیرید. مگر اینکه مسلمان باشید. خب می گوید این نمیرید که دست من نیست. می گوید آن یکی اش دست شماست. چون می توانی مسلمانی را، این مسلمانی را می توانی تهیه کنی. با آن حق تقوا آدم به جایی می رسد که مسلمان می شود. برای مسلمانی سه درجه گفته اند. این درجه سوم مسلمانی است. حضرت یعقوب به فرزندانش وصیت کرد. وصیت همه انبیاء است. وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌. سعی کنید مسلمان بشوید و بمیرید. سعی کنید مسلمان بشوید و بمیرید. حاج آقای حق شناس فرمودند که به من گفتند که می خواهی به کلاس بالاتر بروی؟ گفتم من نمی توانم. من نمی توانم. فرمودند می توانی. من نمی توانم. فرمودند می توانی. بعد فرمودند که استخاره کن. استخاره کردم خوب آمد. تمام شد دیگر. ایشان باید به آن کلاس بالاتر می رفت. این همان بود. وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌. امتحان می شود. امتحان می شود. امتحان می شود. به ایشان گفته بودند که یک امتحان سختی در پیش داری. امتحان سخت چه بود؟ ریه چرک کرده. تنفس قطع شده. در نمایشگر خط صاف شده. حالا ما قلبش را می دانیم. قلب خط صاف شده و دیگر کار نمی کند. یک همچین چیزی شد. دیگر ریه کار نمی کند. کارش قطع شد. بعد که دکتر رسید و این حرف ها، تنفس مصنوعی دادند و چکار کردند و تنفس برگشت. ایشان به دکتر گفته بودند داداش جون به من گفته بودند یک امتحان سختی در پیش داری. میمیری و زنده می شوی. امتحان از این بالاتر! میمیری. زنده می شوی. باید آخ نگویی. اصلا آخ هم نگفت. این در آن دوره است که گفته بودند یک کلاس بالاتر می روی. یک کلاس بلاتر. وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌. این وظیفه همه ماست. اگر اهل استقامت باشید می شود. آن کسانی که اهل استقامت هستند، قرآن می فرماید که ملائکه به خدمت آنها می آیند و مثلا سلام می آورند و بشارت می دهند که دیگر ترس و حزن برداشته شد. ترس و حزن برداشته شد. دیگر هیچ سختی ندارید. چه زمانی می آیند؟ به مقدار استقامتش است. وسط پنجاه هزارسال می آیند؟ یا لب پنجاه هزار سال؟ یا لب مرگ؟ بعضی ها را لب مرگ می آیند. این مقدار کار کرده. مهم هم این است که در همین هفتاد سال عمر می شود این مقدار کار کرد و به این نتیجه رسید. خب ما دوتا مریض داریم که باید برایشان دعا کنیم. یکی حضرت آیت الله مصباح است که جدا باید برای ایشان دعا کنیم. دعا کنیم و دعا کنید. از خدا بخواهیم که نعمت وجود ایشان را برای ما، برای مسلمان ها، برای ما نگاه دارد. اگر یادتان باشد یک وقتی حضرت رهبر ایشان را مقایسه کرد که ایشان جای علامه طباطبایی و آقای مطهری هستند. جای آنها هستند. اول هم فکر می کردیم که اینکه ایشان می فرماید چه بوده؟ بعد دیدیم که واقعا جای آنها هستند. مشکلات بزرگی هم کشور دارد. اهل همت کم داریم. یک بنده خدایی یک دوستی داشت که این دوستش گرفتار شده بود. گفت من نمی گذارم. چهل شب تا صبح بیدار ماند و در خانه خدا تضرع کرد تا آن خوب شد. یک همچین چیزی لازم است. این بلایی که الان بر کشور حاکم است، یا خدایی نکرده بلاهای دیگری که ممکن است بیاید. اینها را با یک همچین همت هایی می شود. دیگر کسی نیست. آن آدم هایی که آنجور همت داشته باشند، دیگر نیست. آقای بهجت فرموده بودند که آن زمان های قدیم در نجف در حرم امیرالمومنین، هر شب سحر، هرشب ها، هر شب سحر می دیدی در قنوت نمازشان دعای ابوحمزه را می خوانند. می شود. آدم با تمرین همه کار می تواند بکند. آن ساختمان است که عرض کردیم. یک حدیث بسیار ممتاز است که مرحوم آقای طباطبایی نقل می کنند. می فرمایند که انسان هرچه را نیت کند، بدن کوتاهی نمی کند. اگر شما بتوانی نیت کنی، از این دیوار عبور کنی، عبور می کنی. دیوار مانعت نمی شود. این بدن مشکل ایجاد نمی کند. اگر بتوانی. نمی توانی نیت کنی. اگر روی نیت کار کرده باشی. اگر روی نیت کار کرده باشی، یعنی روی اراده، اگر روی اراده کار کرده باشی، می توانی. تمرین اراده کرده باشی. یک مثال از یک کسی می گویند. مثال است ها. این مثال است. خیلی کله پاچه دوست داشت. رفت شاگرد کله پاچه ای شد. حالا نمی دانم چند سال. و در تمام این مدت اصلا لب نزد. تمرین اراده. اگر تمرین اراده کنیم، بر همه چیز قادر خواهیم بود. برای همه چیز.

السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

می خواهیم دست به دامن حضرت علی اصغر علیه السلام شویم. برای اینکه چیزهایی که عرض کردیم توسل به ایشان. باز آن هم اگر پیگیر، یک توسل پیگیر باشد، [ می شود]. ببینید امام حسین به میدان جنگ می رفت. لشکر را دور می کرد. یعنی یک جنگ سنگین می کرد. با توانایی و شجاعتی که امام داشت، لشکر دور می شد. ایشان یک لحظه ای را غنیمت می شمرد. به داخل خیمه گاه می آمد. با خانم ها یک صحبتی می کرد. دلداری می داد. قوت قلب می داد. دومرتبه باید برگردد. نمی شد اینجا بنشیند. فقط مثلا چند لحظه می توانست بیاید. نمی دانم خانم ها شکایت کردند از اینکه ما دیگر نتوانستیم این بچه را آرام کنیم. از حال رفته. بدهید من با او وداع کنم. یک لحظه. احتمالا بچه دست خانم حضرت زینب بود. بچه را بلند کرد که به امام که بالای اسب است بدهد. امام ناگزیر یک کمی خم شده و ایشان هم دستش را بلند کرده که بچه در دست پدرش قرار بگیرد. در همین فاصله تیر آمد. اصطلاح دارد سهم غریب. یک تیری که نمی دانیم از کجا آمده. آمد و گلوی بچه را انتخاب کرد. کار هم کار تیر نبود. کاری که کرد، کار تیر نبود. کار خنجر و شمشیر بود. فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ از این گوش تا آن گوش بریده شد. سر جدا شد.  جلوی چشم خانم ها، یعنی شاید مادر، خواهرها، عمه ها، همه یکهو قاعدتا بهت شان برده. امام برای اینکه به اینها یک تسلیت بدهد، فرمود هَوَّنَ عَلَیَ ما نَزَلَ بِی. آنچه که برای من اتفاق افتاد برای من سهل و آسان است. چرا؟ چون در برابر چشم خداست. خدا آن را می بیند. بلایی که بر سر من آمد، بر جگر من آمد را خدا می بینید. این برای من آسان است. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای