شب دوم فاطمیه دوم 1439 - 96/11/29
آقا هر دری بسته [است]، من خودم بستم. هر دری بسته، من خودم بستم. در بسته در عالم وجود ندارد. اصلا وجود ندارد. هر دری بسته است، من خودم بستم. آنور عالم چه؟ آنور عالم هر دری بسته است، من خودم بستم. درهای جهنم را بستی، خودت بستی.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. این [آیه 132] سوره انعام بود. باز وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. برای هرکسی درجاتی هست. جانب خوبی را که حساب می کنید، اصطلاح قرآن درجه است. می گویند درجه. برای آنور، جهنم، می گویند درکات. فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ [آیه 145 سوره نساء]. مثلا. برای جانب خوبی را داریم می گوییم. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ [آیه 19 سوره احقاف]. هرکس دقیق، صد در صد، یک ذره سر سوزن کم نمی کنیم، همه آنچه که کرده است، به خودش تحویل می دهیم. یک کس دیگری نه. فقط هرچه خودش کرده. مگر اینکه آن کار او هم از این ناشی باشد. اگر کار او هم از این ناشی شده، شما بچه ات را خوب تربیت کردی، هرچه خوبی او دارد، به شما هم هست. اما باز هم این هم کرده خودت است. به هر درجه ای برسی، به خاطر کاری است که کرده ای. چجوری کار کرده ای؟ به همان جور. یک بزرگی را که نمی توانم نشانی عرض کنم، قبل از وفاتش خواب را برای من گفتند که بهشتش یک طبقه بود. خیلی بهشت بودها. چون مرد بزرگی بود. خیلی زحمت کشیده بود. یک طبقه بود. اگر شما می خواهی دو طبقه باشی، باید کاری در حد دو طبقه بکنی. آن آقای دیگر را هم برایتان عرض کردم که. یک قصر عظیم. مثلا. هزارتا اتاق دارد. بعضی از اتاق های این چراغ ندارد. گفته بودند چراغ را باید در همین دنیا... در خانه اینجا هم اگر برای یک اتاق تان چراغ نخری، چراغ نگذاری خب روشن نیست. آنجا هم همینجور. یک چراغ روشن کردی، یک چراغ روشن داری. صدتا چراغ روشن کردی، صدتا داری. ببینید قانون. قانونش دودوتا چهارتاست. حالا خب قرآن هم هست دیگر. فوق دودوتا چهارتا. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. یک دسته ای از بندگان خدا را... اینها را قبلا به مناسبت های خودش بحثش را کرده ایم. یک دسته ای از بندگان خدا را قرآن طیبین نام نهاده است. طیب. تقریبا می فهمیم دیگر. طیب. حالا این یک درجه کمتر از آن است. کسانی که در عمل. طیب آن است که پاکی به خورد ذاتش رفته. آدم وقتی متولد می شود نه پاک است، نه نجس است. اگر کار پاکی کردی، پاک می شوی. خیلی کار پاکی کردی، آن پاکی به خورد جانت می رود. به مقداری که پاکی به خورد جانت رفته، تو طیب هستی. متاسفانه ندارم. حالا شاید خدا برساند. اینجا مال درجه پایین ترش است که در عمل کوشیده بود دیگر هیچ چیز در عملش مشکل نداشت. هرکاری می کرد می توانست نشان بدهد. گفتند متقی آن است که اگر کارهایش را روی طبق بگذارنند و در عالم بگردانند خجالت نمی کشد. از هیچ یک از اعمالش خجالت نمی کشد. یک همچین آدمی. یک همچین آدمی را... باید زود از این رد بشویم. [در آیه 73 سوره زمر می فرماید:] وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا. آنهایی که حرف خدای خودشان را گوش کردند. حرف خدای خودشان را دقیقا گوش کردند. کم نگذاشتند. اینها را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت می برند. دوست مان بهشت را خواب دیده بود. حالا یک دریاها بود. یک ساحل ها بود. یک کالسکه هایی بود هشت اسبه. روی آسمان راه می رفت. مثلا. حالا اینها را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت می برند. وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا به بهشت می رسند. به بهشت می رسند، همه درهای بهشت برایشان باز است. آقا هر دری بسته [است]، من خودم بستم. هر دری بسته، من خودم بستم. در بسته در عالم وجود ندارد. اصلا وجود ندارد. هر دری بسته است، من خودم بستم. آنور عالم چه؟ آنور عالم هر دری بسته است، من خودم بستم. درهای جهنم را بستی، خودت بستی. درهای بهشت را باز کردی، همه درها باز است. چرا هشت در بهشت بسته باشد؟ چرا؟ من باید خودم یک کاری کرده باشم. وقتی کاری که در بهشت را ببندد، نکرده ام، پس، وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا. همه درهای بهشت برایش باز است. وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا ماموران بهشتی به آنها می گویند سَلَامٌ عَلَيْكُمْ. خود این داستان دارد. سلام علیکم داستان دارد. دیگر به سلامت رسیدی. سلامتی از آن روز تا ابد. باور کنید ما این حرف ها را نمی فهمیم ها. انقدر بلند است. خب. سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ. طِبْتُمْ. پاک بودید. پاک بودید. چشم تان آلوده نشد. خیال تان، گوش تان، دست تان، فکرتان، زبان تان، پاک بودید. فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ به بهشت وارد شوید. تا ابد. هنوز آن حرف اصلی مان را عرض نکردیم. [در آیه بعد می فرماید:] وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ می گویند حمد خدایی را که آنچه که به ما وعده کرده بود، راست بود. همه وعده هایش راست بود. گفته بود اگر پاک باشید، شما را به جایگاه پاکان می برند. حالا آورده. صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ و زمین را به ما ارث داد. یعنی زمین بهشت را. زمین بهشت ارث ما شد. در اختیار. نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ هرجا بخواهیم کاخی که می خواهیم برای خودمان بسازیم، آن باغستانی را که می خواهیم درش گردش کنیم، در اختیار خودمان است. اینجا، این آدم در اختیار خودش بود. من چشمم در اختیار خودم نیست. خب نیست خب نیست دیگر. اگر چشمم در اختیار خودم بود،آنجا هم بهشت در اختیار شماست. اختیار را شما از اینجا همراه خودت می بری. وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ و زمین را به ما ارث داد. زمین را به ما ارث داد. هرجا بخواهیم آنجا جای برای خودمان... فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. حرفش این بود. نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. خب من زحمتش را کشیده ام. این مقدار زحمت کشیدم. به اندازه یک طبقه زحمت کشیدی، بهشتت یک طبقه است. بیشتر، بیشتر. باز دومرتبه عبارت را بخوانیم. لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا. برای هر کدام شان درجه ای است. درجه ای که از عمل خودشان برآمده است. ساخته شده است. من عمل طبقه دومی ها را کردم آنجا به طبقه دوم خواهم رفت. می خواستیم یک حرف دیگر عرض کنیم. آقا هرچه آنجا گیر می آید، در اثر عمل خودت است. هرچه، هرچه. یک آقای بزرگواری بود از آن... بعضی ها اصلا جنس شان فرشته است. از آن فرشته ها بود. با رفقایش رفته بود خدمت حضرت رضا برای زیارت. دیدند بالای سر حضرت دارد با حضرت صحبت می کند. یک چیزهایی دارد می گوید که اینها نمی شنوند. بعد مثلا فرض کنید یک مدتی سکوت کرد. بعد دومرتبه. با لهجه یزدی گفت نه نَمی خوام. نه نَمی خوام. سه بار چهار بار گفت نه نمی خوام. بعد هم از حرم آمدند بیرون و رفتند. گفتند آقا داستان چه بود؟ گفت این دست های من زخم است. هربار می خواهم وضو بگیرم، نیم ساعت باید این خون هایش را بشورم. پاک کنم. قدیم ها هم در حوض بود دیگر. حوض هم یک ماه آبش مانده بود. زحمت بود. وقتی سرد بود، سرد بود. این خون را در آن سرماها باید نیم ساعت سر حوض پاک کنم بعد وضو بگیرم. آقا نمی شود این خوب بشود؟ فرمودند که تو یک درجاتی در بهشت داری نتیجه این است. می خواهی؟ گفت نه. نمی خواهم خوب بشود. همینجور بماند. این هم یک فن اش است. آن حرف اصلی را که می خواهیم عرض کنیم، بعد که شما عمل کردی، عمل کردی، می گویند در میان اعمال آدمی که در این دنیا می کند، عملی بالاتر از اینکه جانش را بدهد نیست. هرکاری کردی، کردی. بالاتر از اینکه جانت را بدهی که نیستش که. چه عرض کردم؟ از اعمالی که در این دنیا می کنی، یک کارهایی هم آدم دارد که فوق اینهاست. می خواهیم آن را عرض کنیم. در کارهای دنیایی شما، پول دادی، نمی دانم مثلا وقت گذاشتی، راحتی ات را گذاشتی، از خوابت گذشتی، نمی دانم چه، همه را که حساب می کنی، می گویند از جانت که گذشتی، آن برتر از همه است. خب؟ فعلا داشته باشید. می گویند که آقا هرچه گیرت می آید، بدون عمل اصلا نمی شودها، هیچ چیزش بدون عمل نمی شودها. به هرجا می رسی، باید زحمتش را بکشی ها. فکر نکنی بی زحمت می شودها. من فکر می کنم بی زحمت می شود که اینجا مانده ام. شما این فکر را نکن. اگر زحمت بکشی، به جایی می رسد. بعد [در آیه 10 سوره نور] می فرماید که: وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ. یک. وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ. وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ. این شد چهارتا. بیشتر از این است ها. حالا فعلا اینجا الان ما چهارتا نوشتیم. فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ. حالا این آخری اش را می خوانم. فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ [آیه 64 سوره بقره] اگر فضل و رحمت خدا نبود، همه تان باخته بودید. از آن نفر اول عالم تا... اگر فضل و رحمت نمی گرفت، لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ. دومی اش [آیه 83 سوره نساء] وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ. اگر فضل و رحمت خدا شامل نشده بود... آقا آنجا که گفتی عمل که... بله. بدون عمل هیچ چیز نمی شود. اما فکر نکنی که یک کاری کردی، طلبکار شدی. هیچ کس هیچ وقت از خدا طلبکار نمی شود. هیچ وقت، هیچ کس، هیچ کس، از خدا طلبکار نمی شود. بابا بدون زحمت هیچ چیز به هیچ کس نمی دهند. اما یادت باشدها. این زحمت ها، اگر فضل و رحمت خدا نباشد... وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا [آیه 21 سوره نور] اگر فضل خدا بر شما نبود، رحمت خدا نبود، هیچ کس، تمام عمر هم اگر در پاکی قدم زده بود، یک ذره پاکی نصیبش نمی شد. آن پاکی را خدا مجانی می دهد. بی زحمت نمی دهدها. بی زحمت هیچ چیز نمی  دهدها. اما با فضل و زحمت. فقط. حالا می رسیم آنجایی که وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ به اینجا که آقا من به این رفقای جوان می گویم آقا التماس کنید. التماس کنید. به امام زمان قسم بدهید. التماس کنید. نظر او باید برگردد. تو امروز پایت به چاله می رود. در می آیی. می خواهی خودت را بکشی. فردا هم باز می رود به چاله. پس فردا هم می رود به چاله. باید او یک کاری بکند. وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا. ابدا هیچ کس به یک ذره از پاکی نمی رسید. شما با نمازت پاک می شوی. اما فضل و رحمت خدا باید بیاید بگیرد. همین. بی زحمت هیچ چیز نیست. هیچ خبری نیست. برای هیچ کس نیست. عین این حرف را به پیغمبر می زند. دیگر از آن بالاتر که در عالم نداریم که. از ایشان زحمت کشیده کی؟ کی؟ کی؟ رنج کشیده تر. یک عبارتی دارد خیلی ممتاز. در کتاب کافی است. می فرماید آنچه که در دل مبارکش می گذشت، آنچه که در خیالش می گذشت، از عمل همه مجاهدان عالم برتر بود. آن که در خیال پیامبر می گذشت. ما یَضمُر. چه در ضمیرش بود. أفضَل مِن إجتِهادِ المُجتَهِدین. حضرت نوح هزار سال. حالا آن عبارت دومش دوهزار و پانصد سال عمر کرده. دو هزار و پانصد سال مجاهدت کرده. همه عالم را بگویید. أفضَل مِن إجتِهادِ المُجتَهِدین. همه کوشش کنندگان عالم کوشش کرده اند. فرض کن صدبار هم شهید شد. آنچه که در دل مبارکش می گذرد از همه آنها برتر است. یک همچین آدمی. می گوید تو هم اگر فضل و رحمت من نبود، هیچ...خب آدم اینجا گیر می کند. واقعا ماها که ضعیفیم گیر می کنیم. اگر یک ذره کار کنیم مثلا، حواس مان پرت می شود. هر حال خوشی که برای من پیش می آید، دارم فکر می کنم که دیروز، دیشب، صبح چکار کردم؟ آقا به تو ربطی نداشت. خدادادی بود. این خدادادی بود. تو فرض کن دیشب هم تاصبح نماز شب خواندی. خب خواندی که خواندی. این مزد آن نبود که. آن که اصلا مزد نداشت. همه مزد ها را به خاطر عمل شما به شما می دهند. اما می گوید که فضل و رحمت من بود. هیچ کس هیچ وقت از خدا طلبکار نیست. هیچ وقت، هیچ کس از خدا طلبکار نیست.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای