سوال:
وقتی 11-12 ساله بودم شب هنگامی که می خواستم بخوابم شنیدم که جنازه ای را در در خیابان می برند و یک نفر با صدای بلند لااله الاالله می گوید و بقیه تکرار می کنند و چون ساعت حدود12 شب بود تعجب کردم و مادرم را صدا کردم و علت را جویا شدم.مادرم گفت که صدایی نمی شوند اما من گفتم که برویم سر پنجره تا صدا را به وضوح بشنوی. با مادرم رفتیم سر پنجره خیابان خلوت بود، مادرم باز هم صدایی نشنید اما من گفتم که حتما یکی از همسایه ها مرده و داخل خانه این ذکر را می گویند.صبح که بیدار شدم به مدرسه بروم موقع بستن بند کفشم دوباره صدا را به وضوح شنیدم و با خودم گفتم لابد الان در کوچه دارند جنازه را میبرند و از آنجا که بسیار از جنازه می ترسیدم قدری صبر کردم تا بروند.اما صدا همچنان ادامه داشت و عجیب این بود که تغییری در شدت صدا احساس نمیکردم.دروازه را باز کردم و وارد کوچه شدم اما کسی در کوچه نبود.از کوچه تا خیابان را دویدم و گوشهایم را گرفتم صدا به وضوح تکرار می شد ولی جنازه ای و مردمی که پشتش ذکر بگویند نبود.خلاصه تا 3 روز شنیدن این ذکر مقدس ادامه داشت که البته باعث ترس بنده شد و فکر میکردم که مرگم نزدیک است.با معلم دینی خود در میان گذاشتم و او گفت این مساعل را به کسی نگو باور نمی کنند .ترسم را با عمه خود در میان گإاشتم و اوگفت هروقت که می شنوی چندبار تکرار کن (حق است) و من اینکار را کردم و دیگر هیچگاه نشنیدم.خیلی دوسدارم علت این مسئله را بدانم.ممنونم از شما