روز چهارم ( لوازم تربيت شدن)
روز چهارم ( لوازم تربيت شدن)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

عرض کردیم طرح اصلی تمام ادیان تربیت آدمیزاد است. ادیان برای تربیت انسان آمده­اند. تربیت شرائطی دارد. یک شرطش این بود که تربیت پذیر، آن را بپذیرد. لذا تربیت با اجبار امکان پذیر نیست. تربیت با اجبار ثمر ندارد.

نکته بعد اینکه این تربیت نیاز به مداومت و استقامت دارد. کسی که می­خواهد تربیت را بپذیرد و تربیت شود باید در آن راه و رسمی که در تربیت برایش مشخص شده است، استقامت کند. نماز دستوری برای تربیت ما است. انسان باید بر این دستور مقاومت و استقامت کند. هر روز دقیق و در سر جایش آن را به جا آورد.

مطلب دیگری که عرض کردیم این بود که نباید آنچه انجام داده را خراب کند. در آیه 92 سوره مبارکه نحل می­فرماید: وَلا تكونوا كالتي نقضَتْ غزلها مِنْ بَعْدِ قوّةٍ أنْكاثا آیه در رابطه با آن زن عرب است که پارچه یا ... می­بافت و غروب دستور می­داد بازش کنند. در کار تربیتی نباید اینگونه باشد که بسازد و بعد خراب کند. ببافد و بعد باز کند.

دیشب عرض کردیم که مراتب تربیت از عمل انسان شروع می­شود، به صفات آدمی می­رسد که مرحله بالاتر است و بعد به ذات آدمی می­رسد. امشب می­خواهیم این مطلب را به بیان دیگری عرض کنیم.

هدف اصلی تربیت این است که انسان پاک شود. پاکی، هدفِ اعلاست. پاکی از کجا شروع می­شود؟ از چشم انسان شروع می­شود. از دست انسان شروع می­شود. از غذایی که می­خورد شروع می­شود. از چیزی که گوش می­کند شروع می­شود. اگر انسان چیز ناپاک گوش کند، حرف ناپاک بزند، اگر چیز ناپاک ببیند، پاک نمی­شود. با این اعمالِ ناپاک، انسان ناپاکی کسب می­کند. اگر عمل را عوض کند و چشم و گوش و زبانش پاک شود و غذایی که می­خورد پاک باشد، رو به پاکی می­رود. پاک بودن غذایی که انسان می­خورد مساله بسیار مهمی است. در آیه 51 سوره مبارکه مومنون می­فرماید: يا أيّها الرّسُلُ كلوا مِنَ الطيِّباتِ وَاعْمَلوا صالِحًا پاکیزه بخورید. چیزهایی که پاکیزه است را بخورید و عمل صالح انجام دهید. یعنی از نظر نجاست و پاکی، پاک باشد و از لحاظ حلال و حرام بودن، حلال باشد. کسی که پاک و حلال می­خورد، امکان اینکه عمل صالح و خوب انجام دهد، بیشتر است. اینطور نیست که هرکس پاک و حلال می­خورد، حتما کار خوب می­کند. به صوت علت و معلولی نیست. بلکه فرموده­اند يا أيّها الرّسُلُ كلوا مِنَ الطيِّباتِ وَاعْمَلوا صالِحًا این، به دنبال آن است. به دنبال پاک خوردن، عمل صالح می­تواند بسیار بیشتر باشد. یعنی مانند جزء العلة عمل می­کند نه علت تامّه. اما بسیار خوب است.

قبلا خدمت دوستان عرض کردیم که در دستور آمده در روز جمعه یک بار سوره مومنون را بخوانید. هرکس این کار را انجام دهد عاقبت به خیر می­شود. نمی­ارزد؟ هرکس روز جمعه، این سوره را که هشت صفحه است بخواند عاقبت به خیر می­شود.

یک داستان از مرحوم حاج حسن­علی نخودکی نقل شده است که ایشان از حضرت ولی عصر درخواست پول حلال کرده بودند. ایشان یک سال ریاضت کشیده بودند. یعنی کارهای بسیار بزرگی انجام دادند. بعد از یک سال به او نشانی یک خربزه فروش در بازار را دادند و گفتند به آنجا برو و به خدمت حضرت برس. به بازار آمد و دید یک خربزه فروش بسیار پاک و ساده آنجاست و آقا هم آنجا نشسته­اند. به محضر ایشان مشرف شدند و ایشان یک قرانی یا شاید کمتر به او دادند. به حساب امروز مثلا یک قرانی به او دادند. پرسید آقا این به چه درد می­خورد؟ فرمودند بده به من. پس بده و برو. مطلب بسیار بزرگی است. می­رود و باز یک سال ریاضت می­کشد. ایشان ریاضت­کش بود. شاگردان برجسته ایشان می­گفتند بین هفده یا هجده ساعت کار می­کرد. باز یکی از شاگردانشان می­گفت از نخودک راه می­افتادند به طرف مشهد و نصف قرآن را در راه می­خواندند و نصف دیگر آن را در برگشت می­خواندند. یعنی در یک شبانه روز یک ختم قرآن می­کرد و باقی آن را هم به سایر کارها می­پرداخت. این انسان یک سال دیگر ریاضت کشید. بناراین هرکسی که می­گوید من امام زمان (علیه السلام) را دیده­ام باور نکنید. یک خیالاتی کرده است. در این فاصله پیش خربزه فروش رفت و از او پرسید این آقایی که آن روز پیش شما بود و من خدمتشان رسیدم که بود؟ فرمودند یک آقای خوبی است که گاهی به من سر می­زند و گاهی هم اگر مشکلی داشته باشم کمک می­کند. تشریف می­آورند اینجا و چند دقیقه می­نشینند و من خدمتشان هستم و بعد هم می­روند. این­بار یک سال ریاضت کشید و باز گفتند بیا پیش همان خربزه فروش. آنجا به خدمت حضرت مشرف شدند و باز همان یک قران را به او دادند. با آن یک قران کارهایی کرد و درست شد و آن پول حلالی که می­خواست به دست آمد. خدا رحمتشان کند. می­دانست اگر انسان پاک و حلال بخورد انجام عمل درست، بسیار راحت­تر می­­شود. نه اینکه حتما می­شود اما بسیار راحت­تر می­شود.

عرض کردم که پاکی از عمل شروع می­شود. اول باید چشم پاک شود تا خیال پاک شود. اگر می­خواهی نماز درست بخوانی اول باید چشمت پاک شود. حالا ببینید، در آیه 73 سوره مبارکه زمر می­فرماید: وَسيقَ الذينَ اتقوْا کسانی که تقوا دارند را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت می­برند. کسانی که در عمل پاک هستند به صورت دسته جمعی به سوی بهشت سوق داده می­شوند. کسانی که در عمل پاکند را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت می­برند. باید ناپاکی­ها بیرون رفته باشد. اگر انسان گاهی دروغ بگوید، نمی­شود. ما یک دوستانی داریم که کمی خوب هستند و من می­بینم اگر شرایط طوری باشد که لازم شود نگاه می­کنند. اینطور نمی­شود. إلى الجَنَّةِ زُمَرًا حَتى إذا جَاءُوهَا زمانی که به کنار بهشت می­رسند، وَفتحَتْ أَبْوابُها درهای بهشت به رویشان باز می­­شود. وَقالَ لهُمْ خزَنتهَا سَلامٌ عَليْكُمْ ماموران بهشت به آنها می­گویند سلام بر شما. چه زمان؟ کنار درب بهشت به آنها می­گویند سلام علیکم. قبلش چه بود؟ زحمت بود. سَلامٌ عَليْكُمْ طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. فادْخُلوها خالِدينَ دقت کنید: طِبْتُمْ فادْخُلوها خالِدينَ به این "ف" می­گوییم "ف" نتیجه. نتیجه پاکی، ورود به بهشت است. اصلا بهایی که انسان برای ورود به بهشت می­پردازد پاکی است. هیچ چیز دیگری نمی­خواهد. تو پاکی ببر، دستت از پاکی پر باشد، به تو می­گویند به بهشت بفرمایید. هیچ چیز دیگری نمی­خواهد. طِبْتُمْ فادْخُلوها پاک بودید پس در نتیجه به صورت ابدی داخل بهشت شوید. پاکی انسان از کجا شروع می­شود؟ از عمل انسان. بعد از آن به صفات آدمی می­رسد. بخلش کم می­شود، حسادت از بین می­رود، دیگر تکبر ندارد. یک وقت می­بینید تکبر ما را در یک جا نگاه می­دارد. مثلا این آقا سنش از من کمتر است اما عالم­تر از من است. باید به او احترام بگذارم. اما نمی­توانم. یک وقت هم می­توانم. یک کم هم در دلم خیالات می­کنم اما می­توانم. البته می­گویند چرا بی­خود خیالات کردی؟ داستان محمدبن مسلم را مکرر عرض کردم. ایشان مرد بسیار بزرگی بود. روزی در درس حضرت صادق (علیه السلام) حاضر شد و دید یک نا آشنا سر جای او نشسته است. نگاه کرد و دید جایش پر است. یک لحظه معطل شد و بعد همان جایی که ایستاده بود، نشست. بعد از درس زمانی که مردم پراکنده شدند امام فرمودند چرا یک لحظه معطل شدی؟ این یک لحظه هم نباید معطل می­شدی. ایشان در آن مرحله دوم بود. نشست سر جایش و نرفت یقه آن آقا را بگیرد و با او دعوا کند اما امام فرمودند چرا آن یک لحظه را معطل شدی؟ فرمودند باید بروی خرما فروشی کنی.

زمانی که محمدبن مسلم برای خرما فروشی رفت طایفه­اش به او گفتند آبروی ما را بردی. تو بزرگ قبیله ما هستی چرا خرما فروشی می­کنی؟ گفت امام فرموده که خرما فروشی کنم. گفتند امام که نگفتند بیایی دم در مسجد بایستی و آبروی ما را ببری. ما برایت یک مغازه می­گیریم. یک مغازه برایش گرفتند و رفت آنجا خرمافروشی کرد.

بعد از این مرحله که صفات انسان خوب و تمیز شد، اگر کار می­کند، نباید رها کند. کسانی که کار کرده­اند، رها نمی­کنند. زیرا نتیجه کار کردن خودشان را می­بینند. این نتیجه نقد است. جزایش نقد است. اگر تو کار کرده باشی جزایش نقد است. باور کنید. ما کار نکرده­ایم.

در آیه 32 سوره مبارکه نحل می­فرماید: الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ. در آیه 73 سوره مبارکه زمر فرمودند طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. عمل پاک بود. درونش هیچ مشکلی نداشت. اما در اینجا می­گویند شما طیّب هستید. پاکِ پاک شدید. معادل فارسی ندارد. ساختمانت پاکیزه شده است. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَليْكُم. تَتَوَفَّاهُمُ یعنی جانش را بگیرد. در همان لحظه مرگ به او می­گویند سلام علیکم. درمورد قبل کنار در بهشت به آنها سلام می­دادند. اگر عمل پاک شد کنار در بهشت می­گویند سلام علیکم، اما اگر خودت پاک بودی همان لحظه مرگ بر تو سلام می­گویند. این واقعا ارزش دارد. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ اگر انسان چند سالی دندان بر جگر بگذارد و صبر و حوصله کند، به آن مرتبه می­رسد. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَليْكُم لحظه مرگ بر آنها سلام می­کنند. ادْخُلوا الجَنَّة آمده است قبض روح کند، چرا می­گوید داخل بهشت شو؟ یعنی چه؟ از لحظه مرگ بفرمایید داخل بهشت. به آن دسته که آنها را از روی پل صراط مانند پرواز کردن عبور می­دهند، می­گویند شما حساب دیدید؟ می­گویند ما حساب ندیدیم. شما پل صراط را دیدید؟ می­گویند ندیدیم. کسی میان راه جلوی شما را نگرفت؟ می­گویند نه ما هیچ کس را ندیدیم. یک سره به بهشت آمدیم. ادْخُلوا الجَنَّة بما كــُنْتمْ تعْمَلونَ  از لحظه مرگ به آنها می­گویند داخل بهشت شوید. این مربوط به آن زمان است که ذات انسان پاک می­شود. ذات پاک نهایت تربیت است. ذات پاک نهایت تربیت است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای