روزدهم (نماز صحيح خواندن)
روزدهم (نماز صحيح خواندن)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

این جلسه هم در ادامه صحبت­های جلسات گذشته است. از شب اوّل عرض کردیم که ادیان آسمانی برای تربیت انسان­ها آمده­اند. این خلاصه­ ی حرف بود. در شب­های مختلف این را در چند بیان و زبان عرض کردیم و به این بخش رسیدیم که در آیه 70-71 سوره مبارکه احزاب فرموده يا أيّها الذينَ آمَنوا اتقوا اللهَ وَقولوا قوْلا سَديدًا يُصْلِحْ لكُمْ أعْمالكُمْ وَيَغفِرْ لكُمْ ذنُوبَكُمْ ای کسانیکه ایمان آوردید تقوا داشته باشید. عرض کردیم که این حداقل رضا است. حداقلی از تقوا داشتن این است که انسان گناه نکند. و بعد از آن وَقولوا قوْلا سَديدًا و قول سدید به معنای قول صواب است. مفسرین فرموده­ اند: به معنای عمل صواب است. نه فقط سخن صواب گفتن. هر چه می­کنید صواب باشد. دیشب با دو سه بیان عرض کردیم. حداقلش این است که کاری را انجام دهید که لازم است. شب اول یک توضیحی را عرض کردم که شاید کمی سخت به نظر می­آمد. حالا این مطلب را بیان می­کنم آسان­تر به نظر می­رسد اما این هم سهل نیست. هر عملی که می­خواهید انجام دهید، نیتتان رضای خدا باشد. اگر هر کاری را با نیت رضای خداوند انجام دادید، آن کار صواب می­شود.

حالا با یک بیان دیگر عرض کنیم. هر کاری لازم است بکنید و هر کاری که لازم نیست نکنید. عمل درست یعنی نماز را درست بخوانید. این نماز درست از آنجا شروع می­شود که انسان مقدمات اولیه مسلمانی را درست انجام دهد که شامل درست انجام دادن تقلید، وضو، غسل و درست خواندن حمد، سوره است. باید مسائل نماز را بدانید. این مرحله اول است. نماز که درست باشد، شخص صالح می­شود. باز عرض کردیم من که دارم نماز می­خوانم چرا صدای شخصی که کنارم است را می­شنوم؟ چرا می­فهمم این الان از من جلو افتاده یا اینکه از من عقب افتاده؟ اشتباه کرد. چرا اشتباه کرد چرا من این فکرها را می­کنم؟ چرا می­فهمم؟حالا بیرون که می­روم، معلوم می­شود نمازم درست نیست. اگر آدم نماز را درست بخواند یک نتیجه­ای می­دهد. یک روزه نه اما خود شخص کم کم صالح می­شود. آیه إنَّ الذينَ آمَنوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ که بارها در قرآن آمده همان نماز درست است. اگر انسان نماز درست خواند صالح می­شود. عرض کردیم عمل صالح یعنی عمل درست. انسان زمانی حواسش در نماز پرت می­شود که اعمالش نادرست است و یک گوشه­اش ناقص است. اگر نماز را درست نمی­خواند بسیار بیشتر با مشکل برخورد می­کند. حواس جمع در نماز اصل و روح و ریشه نماز است. اگر حواستان جمع نیست نماز ناقص است. در مورد نماز گفته­اند آن مقداری از نماز قبول است که آدم حواسش جمع است. این را دقت کنید. در نماز حواس به چه چیزی جمع باشد؟ به همین حمد و سوره­ای که می­خوانم. حواسم جمع باشد. اصلاًچیز دیگری بخاطرم نگذرد.

شخصی به بزرگی عرض کرده بود در موقع نماز به معانی آیات و عبارات توجه می­کنم. فرموده بود چه زمان نماز می­خوانی؟ نماز مناجات با خدا است. کجاست؟

نماز با این مقدمه درست می­شود که انسان تمام اعمالش تحت کنترل خودش باشد. توجه کند آیا خداوند به این کار راضی هست یا نیست. دانه دانه را حساب کند. و اگر خداوند راضی بود به آن عمل کند. این کار سخت است. اما بعد از مدتی آسان می­شود. اگر این مقدمه انجام شود، آنوقت توفیق چنین نمازی به انسان دست می­دهد. اگر توانست 5 دقیقه نماز را درست بخواند، کم کم خود این آدم درست می­شود. یعنی چه؟ این را در شب­های گذشته عرض نکردم. ببینید مثلا شخصی می­ترسد. از چه چیزی می­ترسد؟ از این می­ترسد که خدای نخواسته زلزله بیاید. از بیکاری و مریضی یا بی­احترامی مردم ترس دارد. این ترس­های ما است. اینها پست­ترین نوع ترس­هاست. پست­ترین نوع امیدها هم این است که مثلا به برنده شدن در مسابقه امید دارند یا شخصی به آنها سلام کند و حقوقشان زیاد شود. که هر کدامش یک نوع شرک است. در آیه 106 سوره مبارکه یوسف می­فرماید: وَما يُؤمِنُ أكثرُهُمْ باللهِ إِلا وَهُمْ مُشْركونَ اینها که مسلمان و مؤمن هستند وَما يُؤمِنُ أكثرُهُمْ باللهِ اکثرشان به خدا ایمان ندارند. اینها مشرکند. در این آیه این نوع شرک را می­گویند. البته گفتند شرک طاعت است. یعنی من در طاعت خدا کوتاهی می­کنم. از این نوع شرک­ها. اکثر مسلمان­ها، اکثر مومن­ها، اکثر نماز خوان­ها ایمانشان درست نیست. اینها مشرک هستند و گرفتارند.

اگر از این نجات پیدا کند و دیگر از کسی نترسد، این خیلی خوب است. هول قیامت صد هزار برابر هول و ترس­های این دنیا است. وقتی شخص از هیچکس و هیچ حادثه­ ای نترسد، از قیامت هم نمی­ترسد. آدم به طور طبیعی می­ترسد. چگونه است؟ ظاهراً در آیه داریم که لفظش به این مضمون است. قلبشان در حنجره­ شان است. این مطلب بزرگی است. اصلاً به ترس­های اینجا ربطی ندارد. اما کسیکه در اینجا توانست ترس­ها را دور بریزد و اصلاً جنس ترس را دور ریخت، جز از خدا نمی­ترسد. یعنی در ترسش موحد شد. آدم صالح که در آیه 9 سوره مبارکه عنکبوت درمورد او می­فرماید لنُدْخِلنَّهُمْ في الصَّالِحِينَ یعنی او موحد می­شود.

زمانیکه نمازش را درست خواند و روزه­ی درست گرفت و همه کارهایش را درست انجام داد، ثمره­اش موحد شدن است. ترسش می­ریزد و امیدش به غیر خدا تمام می­شود.

در آیه 39 سوره مبارکه احزاب در مورد پیامبران می­فرماید:الذينَ يُبَلغونَ رسالاتِ اللهِ کسانیکه رسالت خدا را تبلیغ می­کنند. یعنی پیامبر و ائمه الذينَ يُبَلغونَ رسالاتِ اللهِ وَيَخشَوْنهُ وَلا يَخشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللهَ در خشیت، یعنی در ترس واقعی که عمق وجود انسان­ها را به لرزه در می­آورد، جز از خدا نمی­ترسند. موحد در خشیت. حالا بفرمایید در ترس. در امید موحد است. ما به چند جا دلبستگی داریم؟ صد هزار. نشانه­اش نماز است. الله اکبر را که می­گویند اولی ­اش، دومی ­اش، سومی­ اش و ... اگر تا انتهای نماز بتوانید بشمارید، می­بیند صد چیز را بخاطرآورده است. در نمازهای بعد و بعد هم صدها فکر و چیز دیگر در فکرشان می­آید. بعضی­ هایش هم مشترک است. در دلبستگی ­هایشان نمی­توان عدد قرار داد. این صحبتی که در اینجا عرض می­کنم حرف بسیار بد و سنگین است. در مورد مومن فرموده ­اند: مومن؛ اشدّحُباً لله این مومن است. تازه وقتی به اینجا برسد، مومن است. خدا را بیشتر از هر چیز دوست دارد. اگر در نماز مثلاً یک دقیقه به شما فکر کنم، یعنی خدا را می­گذارم کنار به شما فکر می­کنم. اینجا باید به خدا فکر کنم حالا فکر کنم و خدا را یاد کنم. نمی­دانم یعنی چه. باید به خدا فکر کنم. به خدا فکر نمی­کنم. خدا را می­گذارم کنار به شما فکر می­کنم. یعنی شما را در یک دقیقه بیشتر از خدا دوست دارم. همین کافی است که بگوئیم مومن نیست. خیلی واضح و روشن است. یک درد همگانی و عمومی است.

داستانی که در اینجا عرض می­کنم بین حضرت امام حسین (علیه السلام) و حضرت علی­ اکبر (علیه السلام) بود. پرسید من را دوست داری بابا؟ فرمود بله دوست دارم. چطور می­شود دوستی من با دوستی خدا جمع شود؟ فرمود تو را برای او دوست دارم. تو را در در عرض خدا دوست ندارم. اینجوری نیست که بگویم خدا را دوست دارم تو را هم دوست دارم. خدا را دوست دارم و تو را بخاطر او دوست دارم. این حرف باعث می­شود گیر نکند. دیگر در نماز آن بیاد نمی­آید. وقتی دوست داشتن کسی در عرض خداست حتی اگر او خیلی هم کوچک باشد و مثلاً خدا 99 باشد و این 1 باشد، باز نمی­شود. باز شریک خدا است. بت پرست­ها، بت را چیز خیلی مهمی نمی­دانستند. یک چیز کوچکی است که می­تواند یک کارهایی بکند. همین. دیگر نمی­شود. شرک آدم تمام می­شود. این جا است که آن تربیت به ثمر می­رسد.

ادامه مطلبی که دیشب عرض کردم: در آیه 19 سوره مبارکه جاثیه می­فرماید:وَاللهُ وَليُّ المُتــّقينَ اگر تقوا از مرحله عمل من بیشتر رفت و تقوا در صفات من حضور یافت، این مرحله اول متقین است. از اینجا تحت تربیت آسمان می­رود و به ثمر می­رسد. نمی­گذارند حرام شود. ماها معمولاً حرام می­شویم. فقط اگر شخصی به آن مرحله برسد، حرام نمی­شود.

آن طرف عالم آدم را باز می­کنند. در این مورد قرآن در آیه 10 سوره مبارکه عادیات می­فرماید:وَحُصِّلَ ما في الصُّدور آنچه در این سینه است را باز می­کنند. آنچه در سینه انسان­ها هست را باز می­کنند. مثلاً می­گذارند در یک سینی و به همه عالم نشان می­دهند. یا به خود آدم نشان می­دهند و آن وقت می­بیند که چه کارهایی می­توانست بکند و چه توانایی­هایی داشت. می­بیند چه چیز کارهایش را خراب کرده است.

اگر انسان مراقبت از اعمالش را بیشتر کند و کمی بیشتر با خودش بجنگد و صفاتش را تسویه و تهذیب کند، او شایسته است. هر گناهی یک ضیق ­صدر است و هر گناه انسان ضیق ­صدری است که از یک ضیق صدری نشأت می­گیرد. صفات بد ریشه­ی گناهان آدم است. شهوت پرستی در انسان باعث میشود گناهان دیگری را انجام دهد. غضب و شیطنت باعث می­شود گناهان دیگری را انجام دهد. برای اینکه انسان درست شود در اولین مرحله باید عملش را کنترل کند. این عملی که می­خواهد آن را درست کند، ممکن است ریشه های درهم تنیده خیلی قطور داشته باشد که الان سر شاخه را زده­. اگر یک لیوان آب بریزی می­بینی با سرعت یک درخت در می­آید. تا آن ریشه ­ها بخواهند خشک شوند، زمان می­خواهد.

دو تا داستان عرض کنم. این را در مورد سيد بحرالعلوم که انسان بسیار بزرگی بوده است و اصلاً در ترازوهای ما نمی­گنجد نقل کرده­اند. گفتند که یک روزی ایشان آمده بود و خیلی شادمان بود. شاگردها دیدند استاد خیلی شادمان است. بعنوان مثال فرمود فهمیدم ریا ندارم. شاید هم صفت بخل را فرموده بودند یا هر دو را نقل کرده­اند.

می­خواهم از آقای حق­شناس مطلبی را عرض کنم که می­ترسم باور نکنید. یادم هست 30-40 سال پیش ایشان با یک شادمانی فرمودند که دیشب یک زنجیر پاره کرده­ام. با همین اصطلاح و حرف فرمودند یک زنجیر پاره کردم. وقتی انسان توانست همه زنجیرها را پاره کند و آزاد شود، در آن هنگام دست مهربان مربی، بالای سرش می­آید.

از داستان حضرت آدم عرض کنم. خدای متعال در آیه 30 سوره مبارکه بقره  می­فرماید:إنـّي أَعْلَمُ ما لا تعْلمونَ من یک چیزی را می­دانم که شما­ها نمی­دانید. من می­گویم شماها به این آدم سجده کنید. در آیه بعد می­فرماید:وَعَلــّمَ آدَمَ الأسْماءَ اسماء را تعلیم فرمودند. بعد فرمودند به اینها خبر بده. آنها نمی­توانستند تعلیم بگیرند. آدم می­توانست اسماء را بیاموزد. آنها نمی­توانستند. فقط به آنها خبر داد. مثلاً من به شما خبر می­دهم که زبان عربی را خوب می­دانم. فقط شما شنیدید. در آیه 33 سوره مبارکه بقره فرمود: إنـّي أَعْلمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالأرْضِ من اینجوری عرض می­کنم که شاید اینگونه درست باشد که آدم در غیب آسمان­ها بود. فرشتگان اهل آسمان هستند برای آنها آسمان واضح و روشن است. اما وقتی آدم در غیب آسمان­ها است دستشان به آدم نمی­رسد. اصلاً نمی­توانند بفهمند آدم چیست. برای آدم امیرالمومنین در غیب بود. مرتبت امیرالمومنین آنجا قرار داشت. با اینکه آدم اهل غیب است اما امیرالمومنین در یک جایگاهی از غیب است که آدم به آنجا راه نداشت.

انسان می­تواند به آنجا برود که دیگر هیچ چشمی او را نبیند. آرزویش هم خوب است. آرزو بر جوانان عیب نیست. این آرزو بر پیرها هم عیب نیست. موحد شدن درجه دارد. انسان وقتی موحد شد و به مقصد رسید آن وقت می­کوشد به درجات بالاتر هم برود.

ما فقط همین السلام علیک یا ابا عبدالله را داریم. این را قدر بدانید. این را قدر بدانید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای