پنجشنبه25/1/90( گناه در تضاد با ايمان)
پنجشنبه25/1/90( گناه در تضاد با ايمان)

أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین

ماه­های فاطمیه شروع شده و در این فاصله یک مقدار در این زمینه بحث داریم. شما با این آیه آشنا هستید و من بارها عرض کردم. در آیه 122 سوره مبارکه انعام می­فرماید:أوَمَنْ كانَ مَيْتاً فأحْيَيْناهُ وَجَعَلنا لهُ نورًا يَمْشي بهِ في النـّاسِ كمَنْ مَثلـُهُ في الظـّـلـُماتِ ليْسَ بخارج مِنها كذلِكَ زُيّنَ لِلكافِرينَ ما كانوا يَعْمَلونَ آیا کسی که مرده است و ما او را زنده می­کنیم و برای او نوری قرار می­دهیم که با آن نور در میان مردم زندگی کند و با آن نور در میان مردم رفتار کند مانند کسی است که در ظلمات است و امکان بیرون آمدن از ظلمات را ندارد؟ قرآن بارها سوالاتی از این دست می­پرسد و سوالاتی است که اگر کسی اندکی عقل داشته باشد و اندکی فطرتش سالم باشد جواب درست می­دهد. مسلم است کسی که خدا نوری به او داده و با آن نور زندگی می­کند با کسی که در میان ظلمت غرق است فرق دارد. آیا کسی که مرده است و ما او را زنده می­کنیم مانند کسی است که مرده است و همانطور تا ابد مرده می­ماند؟ فرق می­کند. کسی که ما به او نوری داده­ایم و با نور درمیان مردم زندگی می­کند و جلوی پایش را می­بیند با کسی که در ظلمت غرق است فرق دارند.

خب این مرده که زنده می­شود حرفی است که مکرر عرض کرده بودیم. کسی که ایمان ندارد اگر به ایمان برسد از یک مردگی به یک زندگی رسیده. اگر در دلش یک سر سوزن ایمان آمد به اندازه یک سر سوزن به حیات و زندگی رسیده. اگر بیشتر باشد حیاتش بیشتر است. ایمان یک حیات است. زندگی معنای دیگری هم دارد. زندگی در مقابل مردگی. اگر انسان به ایمان برسد به یک زندگی رسیده است. به یک حیات رسیده.

در روایات می­فرمایند آدمیزاد سه روح دارد. روح چهارمش روح ایمان است. یعنی اگر به ایمان رسید به یک روح تازه رسیده. روح یعنی مایه ي حیات. روح­های یک تا سه را هم شمرده­اند که حالا نمی­خواهیم عرض کنیم و آنها را همه انسان­ها دارند. انسان ممکن است یک روح تازه­ای را بدست آورد و ممکن است بدست نیاورد. همه به طور طبیعی، آن ارواح سه گانه را دارند. مثلا اگر قدرت حرکت دارد این به واسطه یک روحی است. ببینید اینها کنار هم چیده نشده است. سه تا به این معنا که می­توانیم آنها را از هم جدا کنیم نیست. قدرت حیاتی انسانی از قدرت حیاتی حیوانی بیشتر است. قدرت حیاتی حیوانی از قدرت حیاتی نباتي بیشتر است. اینگونه است. برای انسان معمولی هم سه قدرت شمرده­اند. اگر دلیلی برایش پیش آید و به ایمان برسد به یک قدرت حیاتی تازه رسیده است.أوَمَنْ كانَ مَيْتاً کسی که مرده بود، زنده شده است. ما زنده ­اش کردیم. می­خواهند بگویند این آدم به دست خودش و به پای خودش، به این زندگی و این درجه از وجود نمی­رسد. با این درجه وجود، آدمی یک درجه نیرومندتر می­شود. این را خدا باید مرحمت کند. شما فقط مقدماتش را جور می­کنی و آن مرحمت از طرف خدا نصیبتان می­شود. مثلا کسی در چیزی متعصب است و پای تعصبش می­ماند. یک کسی یک راه غلطی را در زندگی­اش انتخاب کرده و به هیچ وجه نمی­خواهد از آن دست بردارد. این کسی است که در ظلمت است و از ظلمت بیرون نمی­آید. چرا از ظلمت بیرون نمی­آید؟ چون نمی­خواهد. خب. اگر کسی این مشکلات را ندارد آن مرحمت الهی که یک حیات است، نصیبش می­شود. نتیجه حیات هم یک شعور و یک قدرت است. اگر به این حیات تازه برسید به یک قدرت و شعور تازه رسیده­اید. انسان قدرت و شعورش از حیوان بیشتر است. حیوان قدرت و شعورش از نبات بیشتر است. مثلا فرض کنید نبات قدرت و شعور دارد و ما می­گوییم جمادات ندارند. بنابراین نبات بیشتر از جماد شعور دارد. اگر کسی به یک ایمان برسد که به یک حیات تازه رسیده، قدرت و شعورش بیشتر می­شود. یعنی چیزهایی را می­فهمد که انسان معمولی آنها را نمی­فهمد و کارهایی از او برمی­آید که از انسان معمولی برنمی­آید. اسم ما مسلمان است اما رسممان مسلمان نیست. نیست. صحبت از اسم نیست. صحبت از واقعیت است. اگر کسی واقعا خدا و قیامت را قبول دارد یک فهمی دارد که دیگران ندارند و کاری از دستش برمی­آید که از دیگران برنمی­آید. این مرحله اول است. اگر انسان به این حیات رسید با غیر مومن فرق می­کند.

یک مطلب دیگر: در آیه 22 سوره مبارکه زمر می­فرماید: أفمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلإسْلام فهُوَ عَلَى نورٍ مِنْ رَبّهِ انسان به وسیله ایمان به یک نوری می­رسد و با آن نور زندگی می­کند. در اینجا یک مطلب بیشتر می­فرمایند. کسی که به شرح صدر رسیده، یعنی در راه مسلمانی کوشیده و به یک درجه­ ای رسیده که نام آن درجه شرح صدر است. شرح صدر را قبلا عرض کرده­ایم. عرض کردیم هر گناه و هر صفت بدی یک ضیق صدر است و هر گناهی را که کنار بگذاریم، در سینه­مان یک گشایش حاصل می­شود. هر صفت بدی را که رها کردیم. مثلا کسی بخیل است و یک قران از دستش خارج نمی­شود. اگر این بخل را کنار گذاشت این موجب یک گشایش در سینه است. همینطور بشمارید. هر صفت خوب یک گشادگی در سینه است. اگر کسی به این گشادگی­ های صدر رسید یعنی صفت سخاوت و شجاعت و تواضع و... را یافت به گشادگی صدر رسیده است. چنین کسی به یک نور دیگری هم رسیده است. این نور اضافه شده. این مرحله دوم است.

أفمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلإسْلام فهُوَ عَلَى نورٍ مِنْ رَبّهِ کسی که به شرح صدر رسید و توانست تمام اسلام را بپذیرد یعنی دیگر در سینه ­اش مشکلی نیست. زمانی که من ترسو هستم یک قسمت­هایی از اسلام را زمین می­گذارم. وقتی بخیل هستم یک قسمت­هایی از اسلام را زمین می­گذارم. وقتی متکبرم قسمت­هایی از اسلام را کنار می­گذارم. وقتی، وقتی، وقتی... اگر اینها برطرف شود من اسلام را به تمامی می­پذیرم. خب اگر کسی اسلام را به تمامی پذیرفت خدا برایش یک وسیله آماده می­کند. او بر مرکبی از نور سوار است. پرواز می­کند. از امروز به بعد دیگر در راه انسانیت به پرواز رسیده است. به چیزهای دیگری هم رسیده که عرض می­کنیم. در ادامه آیه می­فرماید وای به حال کسانی که قلبشان قسی است و نمی­توانند یاد خدا را قبول کنند. این آدمی است که مقابل آدم قبلی است. آن آدم می­تواند ذکر خدا را بپذیرد و این آدم نمی­تواند ذکر خدا را بپذیرد. او به نور رسیده و این نرسیده و در گمراهی محض است. کسی که به نور رسیده در هدایت کامل است. هیچ گمراهی در زندگی­اش وجود ندارد. تمامش درست است. اگر انسان همیشه درست باشد و تمام راه زندگی­اش درست باشد به مقصد می­رسد. اگر درست نباشد به مقصد نمی­رسد. کسی که خدای متعال برایش مرکبی از نور قرار داده به مقصد می­رسد. وای به کسانی که قلبشان از ذکر خدا قسی است و نمی­توانند ذکر خدا را بپذیرند. اینها در گمراهی آشکار هستند. در مقابل کسی است که بر مرکب­هایی از نور از جانب پروردگارش سوار است.

حالا حرف اصلی­مان: در آیه 12 سوره مبارکه حدید می­فرماید:يَوْمَ ترَى المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ يَسْعَى نورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبأيْمانِهِمْ انسان در روز قیامت همین نوری که در اینجا کسب کرده را با خود می­برد. هیچ چیز دیگری همراهش نیست. تمام سرمایه آدم در عالم آخرت که تمام سعادت­های بعدی منوط به آن است به این نوری که اینجا تحصیل می­کند بستگی دارد. نور ایمان، نوری است که از ثمره ایمان و صفات خوب بدست آمده. انسان در قیامت فقط همین را دارد. يَوْمَ ترَى المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ يَسْعَى نورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبأيْمانِهِمْ قیامت روزی است که مومنان و مومنین را در حالی می­بینی که نورشان در پیش رویشان حرکت می­کند. يَسْعَى نورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبأيْمانِهِمْ نورشان در دست راستشان و جلوی رویشان حرکت می­کند. اینها در نور خودشان راه می­روند. در ادامه آیه می­فرماید: بُشْراكـُمُ اليَوْمَ جَنـّاتٌ تجْري مِنْ تحْتِها الأنهارُ امروز بر شما بهشتی بشارت باد که در زیر درختانش نهرها جاری است. خالِدينَ فيها اینها تا ابد در آنجا هستند. باز به خاطر همان نوری که دارند. مثلا اگر یک باغ دارد به مقدار نوری است که دارد. اگر صد درجه دارد به خاطر نوری است که دارد و کسب کرده. در ادامه می­فرماید: ذلِكَ هُوَ الفوْزُ العَظيمُ این فوز عظیم است.

در آیه بعد می­فرماید:يَوْمَ يَقولُ المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ لِلــّذينَ آمَنوا منافقین و منافقات که با مومنین و مومنات در این دنیا دوست بودند و همه در یک صف نماز می­خواندند اما آن منافقین دروغ می­گفتند، به آن مومنین می­گویند انـْظـُرونا یک کمی صبر کن تا من از نور تو استفاده کنم. نـَقــْتــَبسْ مِنْ نوركــُمْ من از نور تو اقتباس کنم. می­گویند ما را مهلت دهید تا پرتوی از نور شما برگیریم و از نور شما استفاده کنیم و در نور شما راه را پیدا کنیم. قيلَ ارْجـِعوا وَرَاءَكـُمْ به آنها می­گویند به پشت سرتان برگردید. به دنیا. ما برای این نور زحمت کشیدیم تا آن را کسب کردیم. روی اخلاق خودمان کار کردیم. آدم باید با اخلاق بد خودش بجنگد. یک روز نه بلکه بسیار زیاد. مثلا اخلاق من تند است و یک مرتبه آتش می­گیرم و می­سوزانم. برای رفع این اخلاق بد باید روزها با خودم بجنگم. مرحوم آیت الله بروجردی نذر کرده بودند اگر عصبانی شدند یک سال روزه بگیرند. یک سال. اینطوری باید جنگید. مگر وقتی عصبانی می­شد حتما خلاف یا گناهی می­کرد؟ خیر. با این حال به خود می­گفت چرا عصبانی شدم؟ نباید عصبانی می­شدم. به همین خاطر یک سال روزه می­گیرم. اینطور. زحمت کشیدند.

يَوْمَ يَقولُ المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ لِلــّذينَ آمَنوا انـْظـُرونا نـَقــْتــَبسْ مِنْ نوركــُمْ مثلا صبر کنید ما به شما برسیم و از نور شما استفاده کنیم.

قيلَ ارْجـِعوا وَرَاءَكـُمْ فرشتگان می­گویند برگردید و آنجا التماس نور کنید.فالــْتــَمِسوا نورًا بکوشید تا بدست آورید. ما سرمایه داریم. ما سرمایه داریم. سرمایه ما این نوری است که در اثر زحمت بدست آورده ­ایم. مثلا هزار هزار شب، سحر بیدار شدیم. بیداریِ سحر و تضرع در نیمه شب، نور می­آورد. می­گوید من زحمتش را کشیده ­ام. سحر بلند شده­ام، قرآن خوانده­ام. زحمتش را کشیده­ام. این را کسب کرده ­ام. شما هم برگردید و کسب کنید. اینجا نمی­شود از کسی نور گرفت. کسی که نور ندارد نمی­تواند نور بگیرد. سرمایه ما هم همین است. هیچ چیز دیگری نیست. قيلَ ارْجـِعوا وَرَاءَكـُمْ فالــْتــَمِسوا نورًا بعد می­گویند یک دیواری بینشان کشیده می­شود. این سوی دیوار که مومنان هستند رحمت خداست و آن سو عذاب است. هرکدام به ثمره اعمالشان می­رسند.

آقا سرمایه ما برای آخرت فقط همین نوری که عرض کردیم، است. و این نور ایمان است که گفته بودیم مرحله اول و دوم و سوم تا آخر، همین ایمان است. نماز یک بخشی از ایمان من است. بنابراین ایمانِ بی نماز، ایمان نیست. اصلا نماز همان ایمان است. عرضم همین است. نماز همان ایمان است. امر به معروف می­کنم، توانایی و جرئت و جسارتش را دارم، این ایمان است. چیز دیگری نیست. آن بیداری سحر ایمان است. بخشی از ایمان شماست. این که چشمت پاک است بخشی از ایمان توست. اینکه توانایی داری در جایی که منظره حرام یا مکروهی وجود دارد چشمت را ببندی یک ایمان است. اگر این نیست، شما یک نقص ایمانی داری و زمانی که این حالت را داری ایمانت درست است. اینکه آدم بتواند شجاعت داشته باشد یک ایمان است. اینکه می­تواند سخاوت داشته باشد ایمان است. درمورد حضرت مجتبی (علیه السلام) شنیدیم که ایشان سه بار در عمر مبارکشان، همه اموالشان را در راه خدا دادند. این سخاوت­ها در این درجه، ایمان است. بنابراین روز قیامت فقط با خودتان ایمان می­برید. ایمانی که در آن سخاوت هست، ایمانی که درونش شجاعت هست، ایمانی که درونش عفت و نماز و امر به معروف و ترک گناه است. إلی آخر. این می­شود سرمایه شما. بنابراین اعمال ما سرمایه آخرت ماست. نماز ما سرمایه آخرت است اما این نماز جزء متن ایمان ما است. لذا کسانی که مومن­اند فقط همین ایمان را دارند. با این ایمان راه­های بهشت را پیدا می­کنند. با این ایمان به درجه اعلایی که به زحمتشان بستگی دارد می­رسند. هرچقدر وسعت آخرتی دارد، هرچقدر امنیت و راحتش بیشتر است و لذتش بیشتر است و هرچه بیشتر دارد، به خاطر همان ایمان است.

از این حرف­هایی که عرض کردیم نتیجه می­گیریم گناه در تضاد با ایمان است. اطاعت من، ایمان من است. بنابراین هر قدمی که در اطاعت برمی­دارم بر درجه ایمانم می ­افزاید. مثلا من قبلا عصبانی می­شدم و هرچه از دهانم درمی­آمد می­گفتم. حالا سعی می­کنم هرچیزی نگویم. یک قدم در جهت ایمانم برداشتم. عصبانیت دست خودمان است. انسان عصبانی می­شود اما در اختیار خودش است. با اختیار خودش عصبانی می­شود. این ممکن است. می­شود همه چیزِ انسان، در اختیار خودش باشد. آن اختیار از ذره ذره ذره در اختیار گرفتن خودش حاصل می­شود. اگر با داستان انگلیسی­ها و هندی­ها آشنا باشید می­دانید که آنها ابتدا آمدند در شهرهای ساحلی تجارت­خانه زدند. بعد کمی به طرف شهرهای داخلی هند آمدند. اگر روز اول بیدار بودند و آنها را در دریا می­ریختند اینطور نمی­شد. عجیب است. برای هر تجارت خانه­ای مثلا صدتا محافظ گذاشتند. بعد مثلا صد محافظ شد هزارتا. کم کم یک لشگر شدند. زمانی که می­خواستند هند را بگیرند هم ابتدا شهرها ساحلی را گرفتند و بعد شهرهاي داخلی را گرفتند. زمانیکه برای تنباکو به ایران آمدند هم صندوق­های بسته­ای که سوار قاطرها بود را به تجارت­خانه می­بردند. تجارت­خانه­شان هم یک قلعه بر سر یک تپه بلند بود. کمپانی رژی آن قلعه را خریده بود. بعد دیدند اینها مثلا صد صندوق بار قاطر کرده­اند و می­برند. اتفاقا یک قاطر پایش در رفت و توی دره رفت و صندوق زمین خورد و شکست و دیدند از داخلش اسلحه درآمد. این را به عنوان مثال عرض کردم. دشمن ذره ذره پیش می­آید. شما هم اگر می­خواهید بر او غالب شوید ذره ذره پیش بروید. مثلا اگر من دهنم در هنگام عصبانیت باز می­شود و هرچیزی می­گویم دیگر از این به بعد مراقبت می­کنم که هرچیزی نگویم. قبلا غیبت هم می­کردم از این به بعد اینها را مراقبت می­کنم. همینطور ذره ذره. اگر انسان اینطور رفتار کند، تغییر ممکن است. هر صفت بدی که برود، یک ظلمت رفته و جایش را نور گرفته. هر صفت خوبی که بیاید، یک نور آمده و سرمایه شما بیشتر شده.  تمام دستور دین همین­هاست. بدی­ها را دور بریزید و خوبی بیشتر تحصیل کنید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای