جلسه پنجشنبه 7/7/1390 ( حضرت صادق علیه السلام - نتیجه حرف گوش کردن )
جلسه پنجشنبه 7/7/1390 ( حضرت صادق علیه السلام - نتیجه حرف گوش کردن )
از همه كساني­كه بين مسلمانان زندگي مي ­كنند نزديك ترين كسان به پیامبر آنهايي هستند كه حرف ايشان را گوش مي­ كردند.اصلا شما در اثر حرف گوش كردن، قوم و خويش مي ­شويد...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در مورد حضرت صادق (علیه السلام) مطالبي را عرض مي ­كنيم. يكي از نام هايي كه ما براي امام زمان (علیه السلام) استفاده مي­كنيم صاحب زمان است. صاحب عصر و زمان. صاحب يعني چه؟ یعنی اختيار زمان دست ايشان است. مثلا بنده صاحب این قرآن هستم آن را جایی می گذارم که می خواهم. البته باید آن را جايي بگذارم كه محترم است. فرموده ­اند قرآن را آنجايي كه آدم مي نشيند و پا مي­گذارد، نگذاريد. قرآن احترام دارد. عينك مثال بهتري است. من صاحب عينك هستم و در اختيار من است. به چشمم مي­زنم. در جيبم مي­گذارم. دستم مي­گيرم. گاهي پرتابش مي­كنم. البته جايي كه نشكند. صاحب اختيار است. او صاحب زمان است. صاحب زمان بودن يعني زمان را او مي­چرخاند؟ نمي­خواهيم اين را بگوييم. او زمان را نمي ­چرخاند. زمان عبارت است از گردش زمين به دور خورشيد. منظورمان اين نيست که اگر ايشان زمين را به دور خورشيد مي ­گرداند، پس ايشان صاحب زمان است. در آن دوره كه ايشان امام است، در آن دوره صاحب زمان است. بعد از وفات حضرت باقر (علیه السلام) حضرت صادق (علیه السلام) امام است. تا پايان عمر مباركشان، ايشان صاحب زمان است. عرضم اين جا است كه ايشان بايد اين دوران را مديريت كند مديريت يعني چي؟ آيا منظور مديريت اقتصادي است؟ نه. ايشان وظيفه­ اي براي اقتصاد زمان خودش ندارد. اگر ايشان حكومت داشته باشد، وظيفه اداره اقتصاد زمان را هم دارد. وظيفه اداره همه­ ي امور امت را دارد. وقتي صاحب حكومت است. اما ما داريم آن وقتي را عرض مي­ كنيم كه ايشان فقط امام است. امامت به حكومت كاري ندارد. حکومت يكي از شئون امام است. لذا وقتي ايشان حكومت دارد يا ندارد امام است. حضرت موسي بن جعفر در سياه چال بود و امام هم بود. بايد در آن زمينه كارهايش را انجام بدهد كه انجام هم مي داد. اما اگر بيرون از زندان بود و صاحب حكومت بود، بايد همه كار هاي اداره امت را عهده دار باشد و مديريت كند. حضرت صادق (علیه السلام) هيچگاه صاحب قدرت نبوده است. برای صاحب قدرت و حكومت شدن امام، مردم بايد همت كنند. اگر مردم همت كردند، ايشان حكومت را مي­ پذيرد و حكومت را اداره مي­ كند. آن طور كه شايسته است. مثلاً در زندگي عادلانه عمل مي ­كند. مردم نخواستند و حضرت صادق (علیه السلام) هيچگاه صاحب قدرت نبوده است. مردم بني عباس را مي ­خواستند و بني عباس هم جزاي مردم را دادند. اين را عرض مي­ كنم. دقت کنید پس در آن زمان كه امام صاحب قدرت نيست، مديريت زمان بدست امام است. وظيفه ايشان هدايت مردم است. اين مثال را در گذشته هم عرض كرده ام. اگر در يك گوشه ­اي از عالم اسلام سيل آمد، ايشان وظيفه ندارد سيل را مهار كند. مثل هر مسلمان ديگر و مانند وظيفه­ اي كه آنها دارند، ايشان هم وظيفه دارد. مثلاً وقتي سيل آمده است، ايشان مي­تواند مانند ديگران براي گرفتن جلوي سيل، دو تا گوني شن ببرد. اما وقتي صاحب حكومت بود ايشان وظيفه­ شان است كه جلوي سيل را بگیرند. البته با وسايل. مثال ديگر اگر در جايي قحطي آمد كه در تاريخ هم آمده است. گاهي در بعضي مناطق قحطي مي ­آمد. انگليس­ ها و روس ­ها ايران بودند و عمده گندم ايران را براي سربازان شان خريدند. داخل كشور قحطي شد. مثلاً شهر تهران گرفتار قحطي است. مردم در اثر قحطي مي مردند. امام چه كار مي تواند بكند؟ نمونه اش این است. در عصري كه حضرت صادق (علیه اسلام) امام بود گراني شد. عرض کردند آقا چکار کنیم؟ فرمودند چه مقدار گندم در خانه داريم؟ گفتند براي چند ماه داريم. فرمودند همه­ ي آن را به بازار مي ­بريد و مي ­فروشيد و ما هم مانند همه مردم، هر طور كه مردم نان بدست آوردند، ما هم بدست مي­ آوريم. اگر براي آنها گران بود، براي ما هم گران باشد. اين مقدار وظيفه شان است. نه بیشتر. اما اگر ايشان صاحب حكومت بود، وظيفه دارد مشكل را حل كند. البته اگر ايشان صاحب حكومت باشد، همه پيش بيني­هاي لازم را براي اين مسئله مي­ كند. هر صاحب حكومتي بايد پيش ­بيني ­هاي لازم را بكند. نمونه برايتان عرض كنم. امام به آقايي فرمودند كه برويد به اندازه دو سال گندم تهيه كنيد. كشتي هاي گندم را با سرعت خريداري كردند سيلو هاي كشور براي دو سال از گندم پر شد. دشمن در فكر افتاده بودند راه ها را ببندند. كشتي­هاي نفتي ما را مي­زدند. اشتباهي كشتي ­هاي نفتي عربستان را هم مي ­زدند. راه را مي­بستند. ايران هم بايد گندم را از خارج وارد كند. در كشور قحطي مي­آمد. او كه امام اين امت است، دو سال پيش فكرش را كرده بود. اگر امام معصوم در راس حكومت قرار داشته باشد بيشتر از اينها است. اما وقتي در راس حکومت نيست، وظيفه ندارد. وظيفه­ اش مانند هر مسلمان ديگري است. اما نسبت به مسائل هدايت مردم ايشان اولين وظيفه دار است. ايشان صاحب اصلي وظيفه هدايت مردم است. بايد مشكلات هدايت مردم را حل كند. تا چه اندازه و چگونه حل كند؟ مثلاً مشكل فقهِ راي، يكي از مشكلاتي بود كه براي كشورهاي اسلامي بوجود آمد. مشكلي بود كه بوجود آمد و تا الان هم هست. كشور هندوستان و پاكستان از اين فقه تقليد مي ­كنند. كه چند ميليون نفر مي­ شود. يك راي فقه بوجود آمده است. اين راه ظلالت است. پيامبر مقدار زيادي دستور و فرمايش آورده بود كه احتياج نبود شما فكرت را كنار دين قرار بدهي. شما براي نمازت احتياج نداري خودت فكر كني كه به چه صورت عمل كني. فردا فقيه ديگري بنظرش جور ديگري مي رسد و فرداهاي ديگر يكي ديگر. اين فقهِ راي مي­شود. اين فقه راي يك انحراف جديد است كه در اين عصر پيدا شده است. امام بايد با اين مقابله كند. به اين مديريت مي گوييم. مديريت زمان، مديريت امر هدايت است. وظيفه امام، مديریت امر هدايت است. امام مدير زمان خودش است. اين يك مسئله بود كه عرض كرديم. امام مدير امر هدايت است. آيا بايد همه ضرورت­ها را نابود كند؟ خير آن براي زماني است كه صاحب حكومت باشد و وقتي صاحب حكومت باشد جلوي آن را از قبلش مي ­گيرد. اما چون صاحب حكومت نيست فقط بايد راه را نشان بدهد. در همين مثال فقه راي، متعدد نقل شده است در نقليات اهل سنت هم گفته شده است كه حضرت صادق (علیه السلام) با ابو حنيفه بحث كرده­اند و راه را برايش بسته اند. نشان داده­اند اين راهي كه تو مي روي باطل است. امام (علیه السلام) با مجموعه كساني كه به اين فقه معتقد شده ­اند، برخورد كرده است.

بحث اخلاقي مان اين بود كه اگر آدم حرف گوش كن باشد، چه پيش مي آيد. يك درجه از حرف گوش كردن هست كه اگر آدم اين مقدار حرف گوش كردن را نداشته باشد، بعد به طور جدی به مشكل بر مي­خورد. در آيه 47 سوره مباركه شوري مي ­فرمايد: اسْتجيبوالِرَبّكم مِّن قبْل أن يَأتيَيك روزي مي آيد که امكان نيامدن ندارد. آن روز آمدنش حتمي است. در آن روز شما هيچ پناه گاهي نداريد. هيچ كس به دادتان نمي رسد. هيچ حرفي براي گفتن نداريد. حرف را گوش بديد. حداقلي از حرف است كه اگر آن را گوش ندهيد به طور جدي هم در دنيا و هم در آخرت به مخاطره مي ­افتد.

درجه ­اي از حرف گوش كردن اين است: در آيه ­ي 68 سوره مباركه آل عمران مي ­فرمايد: إنَّ أوْلى النَّاس بإبْراهيمَ لـَلـّذينَ اتـّبَعوهُ این یک قانون کلی است. نزديكترين كسان به ابراهيم (علیه السلام)، شما ابراهيم را برداريد بگذاريد مُحَمَّد. إنَّ أوْلى النَّاس بمحمد لـَلـّذينَ اتـّبَعوهُ نزديكترين آدم ها به پيامبر اسلام قوم و خويش فاميل هايش نيستند. إنَّ أوْلى النَّاس بإبْراهيمَ لـَلـّذينَ اتـّبَعوهُ كساني هستند كه از او متابعت مي كنند و به حرف هايش گوش مي دهند. اين مرتبه بزرگي است. از همه كساني­كه بين مسلمانان زندگي مي ­كنند نزديك ترين كسان به پیامبر آنهايي هستند كه حرف ايشان را گوش مي­ كردند. بالاتر آن را عرض كنم. اصلا شما در اثر حرف گوش كردن، قوم و خويش مي ­شويد. در گذشته مكرر عرض كرده­ ام. مردي است بنام سعدالخير كه به مناسبت اين داستان كه اتفاق افتاده است به او سعدالخير گفته ­اند. اين شخص نواده يا نبيره مروان بوده است. مروان جزء خانواده بني­اميه بوده است و از دشمنان درجه اول بوده است. ما در مذهب مان بر مجموعه بني­ اميه لعنت می فرستیم. مثل اينكه ايشان خبر دار نبود و براي اولين بار مي­ شنود كه در تشيع بر مجموعه­ ي بني­ اميه لعنت مي­ شود. در حالي كه با فرياد گريه مي ­كرد به خدمت امام صادق (علیه السلام) مي رسد و مي­ گويد آقا من چه کار کنم؟ من قبل از اينكه متولد بشوم سوخته­ ام و من جهنمي بودم. چه­ كار كنم؟ فرمودند به آن گونه كه تو فكر مي­ كني نيست. تو با ما قوم و خويش هستي. وقتي عملت غير از آنها است، آن قوم و خويش نسبي تني قطع شده است. تو با ما قوم و خويش هستي. چون حرف اين طرف را گوش مي دهي. در اثر متابعت و حرف گوش كردن قوم و خويشي مي آورد. بالاتر از اين هم دارد و در اثر حرف گوش کردن ممكن است به هر بالاتري برسد. در موقع كندن خندق سر سلمان دعوا شد. سلمان قوي بود و همه مي­ گفتند به جمع ما بيا. پيامبر در مورد سلمان فرمودند: سلمان منا اهل البيت سلمان جزء ما است. نظيرش را در مورد ابوذر و در مورد اشخاص ديگر نیز فرمودند. اين از ماست. مي ­فرمايد: إنَّ أوْلى النَّاس بإبْراهيمَ به جاي ابراهيم مي ­توانيد نام اميرالمومنين را بگذاريد و يا نام صاحب زمان را بگذاريد. مثلاً إنَّ أوْلى النَّاس بِصاحب زمان حضرت حجت ابن حسن (علیه السلام) آن كسي است كه متابعت مي كند. متابعت معجزه مي كند. در سوره مباركه معارج آيه ­هاي 19-20-21-22 مي ­فرمايد: إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإذا مَسَّهُ الخَيْرُ مَنوعًا إلا المُصَلـّينَ انسان در بدو تولدش در ساختمان اوليه­ اش هلوع است. فكر مي كنم هلوع يعني حريص. در آيات بعدي توضيح داده است هلوع يعني چه. اگر اندك خيري به او برسد دستش را مي بندد و نمي ­خواهد به ديگري برسد. اگر ذره­اي پايش درد بگيرد و خاري برود فرياد مي زند. با اندكي خوبي دستش را مي بندد. با اندكي بدي داد ميزند. مَنُوعًا ديگران را منع مي كند. إلا المُصَلـّينَ نماز گزار از ساختمان اوليه بيرون آمده و ساختمان جديد پيدا كرده است. انسان با حرف گوش كردن هم به ساختمان جديد مي ­رسد. ما الان این حرف ها را شوخی می گیریم اما یک روزی متوجه می شویم که این ساختمان جدید مي­ تواند چه كارهاي زيادي با انسان بكند. إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وقتي اندكي شر و بدی به او برسد جزع و فریاد می ‌کند،وَإذا مَسَّهُ الخَيْرُ مَنوعًا و هنگامی که خيري به او رسد دستش را می بندد و منع می کند.إلا المُصَلـّينَ در سوره مباركه معارج آيه­ي 23 مي­فرمايند: الـّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهمْ دائِمُونَ آيا مي شود انسان دائماً نماز بخواند؟ داستان آقايي را كه در يك شبانه روز ماه رمضان 20 بار نماز حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را خوانده بود را عرض کردم. اين نماز سخت­ تر از نماز جعفر طيار است. يكبار مي­شود اما هر روز خواندنش نمي ­شود. او آدم قوي بود. در ركوع 15 مرتبه إنَّا أَنزَلناهُ في ليْلةِ القدْر دارد. در سجده 15 مرتبه إنَّا أَنزَلناهُ في ليْلةِ القدْر دارد. در هر حرکت پانزده بار إنَّا أَنزَلناهُ دارد. اين كه هميشه دارد نماز مي­ خواند يعني اينكه نماز خواندن به صورت ظاهري نباشد. اگر ساختمان انسان عوض شود و از ساختمان اوليه بيرون بيايد و ساختمان جديدي پيدا كند که خودش بايد در ساختن اين ساختمان شركت كند، اگر انسان در ساختمان جديد همت كند آن وقت قوم و خويش مي ­شود.

در آيه ­هاي 35 و 36سوره مباركه  ابراهیم مي­ فرمايد: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي هر كس از من متابعت كند، از من است. من عرض می کنم از من است یعنی جنسش از جنس من مي شود. در مورد سلمان هم در روايت­ ها اين را گفته ­اند. منا اهل بيت سلمان به این خاطر است که اهل علم شد. قرآن يك اهل كتاب مي­ گويد و يك اهل علم. اگر كسي اهل كتاب است، كتاب برايش حجت است. روز قيامت از او مي­پرسند در كتابي كه تو با آن آشنا بودي اين دستور بوده است. چرا به آن عمل نكردي؟ چرا كم كردي؟ چرا زياد كردي؟ اين حجت است. همه­ ي ما صاحب كتاب هستيم. يعني با قرآن و دستورات دين آشنا هستيم. در روز قيامت مي­پرسند چرا مواظبت نكردي و غيبت كردي؟ چرا غيبت را شنيدي؟ خداي نكرده چرا دروغ گفتي؟ اين آشنايي ما با احكام دين نتيجه ­اش سوال كردن از ما است. جواب مي دهد خدايا مرجع تقليد من گفته بود اين گونه است. براي مثال الان بين مراجع معمول است كه مي­ گويند اگر كسي از كسي غيبت شنيد يا كرد گناه كرده است. بايد توبه و استغفار بكند و كافي است. رضايت از آن طرف لازم نيست. من هم چون مرجع تقليدم گفته بود رضايت لازم نيست من هم رضايت نطلبيدم. مي­گويند باشد. برو. براي طرفين حجت است. براي مثال بعضي از مراجع در گذشته فرموده بودند براي بجا آوردن نماز قضا بايد منظم نماز قضا را بخواني. روز اول تكليفت نمازت قضا بوده است اول بايد روز اول را بخواني. روز دوم را بايد دوم بخواني. چه زماني براي اولين بار تكليف شدي؟ اگر صبح بوده است بايد اول نماز صبح خوانده باشي و اگر ظهر بوده باشد، بايد ظهر را خوانده باشي. به اين صورت بايد منظم بخوانيد. آقايان فعلي معمولاً اين ترتيب را لازم نمي دانند. مثلا مي ­گويند بايد ظهر و عصر را پشت­ سر هم بخوانيد. ديگر لزومي ندارد صبح و ظهر و عصر و مغرب عشا را پشت ­سر هم بخوانيد. فتوي است. اگر روز قيامت بگويد خدايا من نماز قضاهايم را به آن صورتي كه مرجعم دستور داده بود خواندم و ترتيب را رعايت نكردم اگر طبق دستور ايشان اعمالم را انجام داده باشم من عبور می کنم و مرجع من مي­ رود و پاسخ مي دهد. اين اطلاعات براي ما حجت است. اما اگر كسي صاحب علم است، صاحب سرمايه است. همه ­ي بساط دين بر قرار شده است تا شما به علم برسيد. آن علم سرمايه آدم است. ساختماني كه بايد در آدم ايجاد شود با آن علم مي شود. فرمودند: سلمان از اهل علم بود. چون اهل علم بود از خانواده­ ي ما بود. در آيه ­ي 28 سوره مباركه فاطر مي ­فرمايد: إنـّمايَخشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلماءُعلم خشيت مي­ آورد. خشیت چیست؟ خشيت همان است كه از شما مي­ خواهند. دو ركعت نماز با خشيت بخوانيد. اگر اين را در ترازو بگذاريد، هيچ ترازويي اين را تحمل نمي كند. نمازهاي ما را صد هزار هزار ركعتش را در ترازو مي گذارند. این که فرمود فمن تبََعنی فانـّهُ مِنّی به این معناست. نتيجه حرف گوش كردن اين است. آدم هم جنس امامش مي ­شود. هم جنس امام مثل برق از روي پل صراط عبور مي ­كند. در قيامت معطل نمي ­شود. در مورد اويس قرني فرمودند شفاعت مي كند. مثالش مانند ربيعه و موذر كه دو تا قبيله عرب بود و مجموعه ­ي عرب يا ربيعه يا موذر بودند. اين يك نفر مي­تواند همه ­ي اين دو قبيله را شفاعت كند و شفاعت مي­ كند. اگر جنسش از همان جنس بشود، آدم ترسش مي ­ريزد. طمع از بين مي رود. اميد بيهوده از بين مي ­رود. ديگر غصه ­اي ندارد. همه­ ي غصه ­هايش برای همیشه برطرف مي ­شود. اين حرف بزرگي است. ما هر روز تا پايان عمر غصه داريم. غصه­ ها عوض مي ­شوند اما اصل خود غصه هست. آن غصه ­اش برطرف مي ­شود. هيچ چيز قابل ترسي برايش وجود ندارد. از هيچ چيز نمي ­ترسد. دلبستگي بي ­ارزش برايش وجود ندارد. بیهوده به چیزی دل نمی بندد. از کجا؟ از آنجا كه حرف گوش كن باشد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای