جلسه چهارشنبه 2/11/92 ( نتيجه ي عمل درست )
جلسه چهارشنبه 2/11/92 ( نتيجه ي عمل درست )
هزار نفر، هرکدام یک ذره از محبت خدای متعال را خواسته بودند.خدای متعال یک ذره از محبت خود را هزار قسمت کرد و یک ذره اش رسیده به آن آقایی که رفیق شماست که مبهوت شده.اینگونه می شود...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

یادم نیست چه زمانی بحث کردیم. یک عمل مقبول داریم و یک آدم مقبول. البته اگر انسان آدم مقبولی باشد دیگر همه چیزش قبول است. همه چیزش قبول است. عمل مقبول یک لفظ است. یک لفظ دیگرش عمل صالح است. عمل صالح قبول است دیگر. عمل صالح به زبان فارسی چه می شود؟ عمل درست. خب عمل درست قبول است. یک ریال است، قبول است. صد ریال است، قبول است. عمل درست قبول است. اگر عملي قبول نیست برای این است که نادرست است و مشکل دارد. و بنده اگر عملم از اول تا آخر قبول نیست چون نادرست است.

یک وقت فیزیکِ عمل خراب است. مثلا من نماز می خوانم و حمد و سوره ام صحیح نیست. خب اگر حمد و سوره ات صحیح نیست، نمازت مشکل دارد. من نماز می خوانم و وضویم درست نیست، غسلم درست نیست، تقلیدم درست نیست. خب این نماز مشکل دارد. پس ببینید در قدم اول فیزیکِ عمل باید درست شود. این قدم اول است. قدم اول این است که تقلید من درست باشد. وضویم درست باشد. غسلم درست باشد. حمد و سوره ام درست باشد و مسائل نمازم را بلد باشم. این می شود یک فیزیک درست از نماز. اصطلاحش این است که پیکره نماز درست است. آن وقت نیت می ماند. خب این هم خیلی مهم است که نیت آدم درست باشد. ببینید ما اگر خیلی آدم خوبی باشیم، اعمال خوبمان را از ترس انجام می دهیم. البته گاهی هم یک مستحباتی می گویند و به امید ثوابش انجام می دهیم. این می شود دو درجه. درجه ای که از سر ترس انجام می دهيم و درجه ای که به امید ثواب انجام می دهیم. یا آن فرمایشاتی که ائمه فرمودند. وَلکنـّی أعبُدُه حُبّاً. من خدا را از سر حب، بندگی می کنم. با عشق و علاقه. با  عشق عمل می کنم. یا مثلا فرمودند چون او را اهل می دانم، او را اهل ِ این می دانم که در برابرش بندگی و کوچکی کنم و چون او را اهل می دانم عمل می کنم. یا فرموده اند شُکراً. به رسول خدا عرض کردند که آقا در قرآن دارد که خدا گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است. هیچ مشکلی نداری. در نامه عملت هیچ گناهی نیست. چرا اینطور این همه زحمت؟ فرمودند که شکرگذار نباشم؟ هرکاری می کنم از سر شکر است. اگر درخاطرتان باشد، قرآن در آیه ۱۳سوره مبارکه سبا می فرماید: اعْمَلـُوا آلَ داوودَ شُکرًاهرکاری می کنید به عنوان شکر بکنید. این می شود اعمال درجه یک. ثمره اعمال خوب، بفرمایید ثمره اعمال درست و مقبول، این است که آدم خوب می شود. ثمره عمل خوب این است که آدم خوب می شود. ثمره عمل درست این است که آدم درست می شود. ثمره عمل مقبول این است که آدم مقبول می شود. آدم مقبول خیلی عظیم است. برای یکی از اساتید ما که خدا حفظش کند یک گرفتاری ای پیش آمد. متوسل شدند به امیرالمومنین. مثلا یا علی ادرکنی گفتند، یا حالا هرچه. توسل است دیگر. در خواب به او گفتند ما صدای تو را شنیدیم. این عمل قبول شد. ما صدای تو را شنیدیم. یک بنده خدایی زن و بچه اش را اینجا رها کرده بود و رفته بود به کربلا و مانده بود. یک سال، دو سال، تا چهار سال. بعد هم خیلی دلش می خواست که تا آخر عمر آنجا بماند. زن و بچه بیچاره هم آنجا با چه وضعی مانده بودند. زنش سید اولاد پیغمبر بود و ناله کرده بود به درگاه جدش که آقا چرا شما شوهر من را نگاه داشتید؟ حالا آن شب خواب دید. خیلی هم حظ کرد که آقا من می خواهم خدمت شما بمانم و چهار سال است که خدمت شما هستم. فرمودند ما تا حالا تو را ندیده بودیم. زنت ناله کرد ما شنیدیم و تو را دیدیم. یک حرف اصلی است که آدم باید عمل درست را انجام دهد.

اگر درخاطرتان باشد یک بحثی را عرض کردیم. چه بود؟ در آیه ۲سوره مبارکه ملک می فرماید: خَلـَقَ المَوْتَ وَالحَياة لِيَبْلـُوَكـُمْ أيُّكـُمْ أحْسَنُ عَمَلاً کدام عمل درست تر است. ما این بساط را به پا کردیم که یک کسانی به میدان بیایند و مسابقه بدهید و ببینیم کدام عملتان بهتر است. به بهتری ِ عمل بکوشید نه زیادی. عمل بهتر. بفرمایید عمل درست تر و مقبول تر. این را می خواستیم عرض کنیم. من باید تمام عمرم را بگردم ببینم یک دانه عمل درست کرده ام یا نه؟ یک دانه. اما اگر کسی انقدر کوشده باشد که اعمالش درست شده باشد نتیجه اش این می شود: در آیه ۹سوره مبارکه عنکبوت می فرماید: وَ الـَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ کسانی که ایمان آورده اند و عمل درست انجام داده اند. عمل صالح یعنی عمل درست دیگر. بفرمایید عمل مقبول. وَ الـَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لـَنـُدْخِلـَنـَّهُمْ في الصّالِحينَ دوستانی که یک ذره ادبیات عربی بلد هستند می دانند که اینجا سه تاکید دارد. قطعا قطعا قطعا ما  آنها را در شمار صالحان و به جمع صالحان وارد می کنیم. لـَنـُدْخِلـَنـَّهُمْ في الصّالِحينَ آدم هایی که عمل صالح انجام می دهند، نه آنهایی که عمری یک بار انجام می دهند ها، یک بار هم از دست آدم در می رود و اصلا توجه ندارد که چکار کرده و یک کار خوبی می کند و بعد هم هیچ یادش نیست که چکار کرده. میگویند آن یک دانه عملت قبول است. اینجا آن عمل را نمی گوید. وَ الـَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لـَنـُدْخِلـَنـَّهُمْ في الصّالِحينَ آدم هایی که عمل صالح می کنند را به میان صالحان وارد می کنیم. می بریم به جمع صالحان. یعنی جزء صالحین می شود. من اگر جزء صالحین نباشم که نمی روم جزء صالحین. می روم جزء بدها. عمل صالح، آدم را تبدیل می کند به آدم صالح. هیچ راه دیگری وجود نداردها. آن بزرگانی که دست شان به جایی بند شد هم از همین راه رفتند. مدام کوشید عمل خالص درست کند. عمل بی غل و غش. ثمره عمل بی غل و غش این است که آدم می رود در شمار آدم های بی غل و غش. یعنی آدم درست. آقا آدم درست معجزه می کند. البته اصطلاح معجزه صحیح نیست، چون می گویند کسی معجزه می کند که ادعا کرده باشد. کسی كه ادعای پیغمبری می کند و یک کار خارق العاده می کند معجزه است. منظورم همین اصطلاح عامیانه ي خودمان است. مرحوم علامه مجلسی را می شناسید دیگر، صاحب كتاب «بحار الأنوار». پدر بزرگواری داشتند. مرد بسیار بزرگی بود. در همین کتاب شرح «من لا یحضره الفقیه» نوشته.  شیخ  صدوق کتابی دارد به نام «من لا یحضره الفقیه» که کتاب حدیثی است، ایشان آنجا شرح کرده، عربی و فارسی. فکر می کنم در شرح فارسی اش دیدم که نوشته بود من برای هزار مریض با هم هفتاد تا حمد می خواندم یا یک چنین چیزی. خب همه ي ما با هم اینجا چند تا حمد می خوانیم؟ این نزدیکی ها چندین بار حمد خوانده ایم. به صورت جمعی حمد خواندیم دیگر. هزارتا مریض. عمل درست اینگونه می شود. خب چه عرض می کردیم؟ لـَنـُدْخِلـَنـَّهُمْ في الصّالِحينَ آدم می رود جزء صالحین. انسان از آدم های درست و صالح می شود. صالح یعنی درست. عمل صالح یعنی عمل درست و آدم صالح یعنی آدم درست. حالا. من اگر یک ذره در دلم احساس حسادت دارم چه معنایی دارد؟ معنایش این است که من درست نیستم. یک وقت می خواهم دستم را در جیبم كنم، سختم می شود. من درست نیستم. یک وقت می خواهم جلوی پای شما بلند شوم و به شما پیش سلام شوم، سختم است. من آدم نادرست هستم. تکبر است. بخل است. حسادت است. از اینها بشمارید دیگر. مثلا من پنهانی یک کار خوبی انجام دادم و فلانی می آید به شما خبر می دهد. من خوشحال می شوم. خب چرا خوشحال شدی؟ عمل، باطل نمی شود. اما چرا خوشحال شدی؟ اینها نمونه است که عرض می کنم. اینها نشان می دهد که من درست نیستم و درست نشده ام. حالا حرف این است که اگر من بتوانم عمل درست انجام بدهم که آن خودش زحمت دارد و جان کندن می خواهد نتیجه اش این می شود که آدمش درست می شود. دیگر احساس حسادت نمی کند. بخل را احساس نمی کند. راحت می شود. تکبر برایش بار سنگین نمی شود.

یک مطلب دیگر عرض کنم. یک فرمایش از حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نقل شده. حرف بسیار بسیار ممتاز است. می فرمایند که هرکس که به درگاه الهی عمل خالص بفرستد خدای تبارک و تعالی برای او افضل مصلحت او را نازل می کند. من به درگاه خدا عمل درست می فرستم و او بهترین انتخاب ها را برای من می کند. یک کاری که مصلحت من است یعنی برای من درست است، کار درست. شما یک معامله می کنی و معامله ات سود دارد. به حساب تجارت کار درست است دیگر. یک وقت بیشترین سود را می برد. فرمودند کسی که عمل خالص به درخانه خدا بفرستد، مَن أصْعَدَ إلـَى اللهِ خالِصَ عبادَتِهِ، أهْبَط اللهُ إلـَيْهِ‏ أفـْضَلَ مَصْلـَحَتِهِ ا فضل مصلحت و خالص عبادت. به درب خانه خدا عبادت خالص بفرستد. این همان حرف است ها. یعنی اگر کسی کار درست انجام دهد خدا با او کاری می کند. آن ثمر می دهد و آدم، آدم درست می شود. یعنی اگر آن نباشد، من هزار سال هم که کار درست انجام دهم، یک قدم راه نمی روم. من نمی توانم راه بروم. خدا باید لطف كند. شما عمل خوب انجام می دهید. آن را هم خدا می کند. خدا باید توفیق کار خوب را بدهد. خدا باید مرحمت کند. خب وقتی توفیق کار خوب داد نتیجه اش این حرفی بود که عرض کردیم از آن به بعدی که من عمل خالص به درب خانه خدا می فرستم و به نزد خدا عمل خالص می فرستم، او زمام تربیت مرا به عهده می گیرد. نتیجه اش این است که او عهده دار تربیت من می شود. این است که من آدم درستی می شوم. بدون این نمی شود. راه رسیدنش هم این است که من عمل درست تحویل دهم. بکوشم برای عمل خالص. درمورد صدقه فرمودند صدقه را یک طوری با دست راستت بده که دست چپت نفهمد. بعضی ها هستند که یک چنین کارهایی که می کنند شب در خانه برای خانم شان تعریف می کنند. خب هیچی. هیچ کس نفهمد. هیچ کس. گاهی یک کسانی به دست دیگران کار خیر انجام می دهند. یعنی آن کسی که به دستش خیر می رسد نمی فهمد از کجا رسیده. مثلا به دست بنده انجام می دهد. خب آن کسی که دریافت کرده می داند که من خودم ندارم. پس من خودم نداده ام. پس ناگزیر او یک مقدار کمتر از من خجالت می کشد. چون من که صاحب پول نیستم. من واسطه ام.  طرفش را هم نمی شناسد. اگر هم او را ببیند هیچ وقت خجالت نمی کشد. ببینید این خیلی فرق می کند. هرچه پنهان تر بهتر. من نماز شب خواندم. خب نماز شب خواندی که نباید به کسی بگویی. هیچ کس نفهمد. ببینید کارهای خیر غیر واجب را می گویم. در کار واجب شما باید مثلا نماز را به جماعت بخوانی. مثلا می گویند کسی که زکات می دهد، مثلا روی کامیونی که دارد زکات می برد بنویسند زکات. این خوب است. واجبات بايد علنی باشد. اما از واجبات که گذشت دیگر پنهان بايد باشد. اینگونه عمل یک قدم به سمت خوب شدن می رود. اصلا به هیچ کس نمی گویم. یک قدم می رود به سمت خوب شدن. اگر انسان بتواند کار خوبش را فراموش کـُند، می شود. من عمل خوبم یادم برود. اگر زیاد عمل کنی، یادت می رود. اصلا نمی توانی بشماری چند بار رفته ای مشهد؟ اصلا یادت نیست. اینها یک قدم هایی است براي اینکه کاری که آدم انجام می دهد، کار خوبی شود. نتیجه کار خوب این است که ثمر می دهد. ببینید کار خوب و پیوسته و دنبال هم که رها نشود و یک خط درمیان نباشد، کار خوبی که منظم انجام می شود، ثمر دارد. ثمره اش روی قلب و دل آدم است. آن آشغال هایی که در سینه من گیر کرده، مانند  حسادت و بخل و تکبر و اینها کم می شود. اگر کار خوب من به سرحد و معیار رسید کل را معالجه می کند. آدم معالجه می شود. همه کسانی که خودشان را معالجه کردند، همه از راه کار خوب معالجه کردند. کار خوب کردن آدم را معالجه می کند. لـَنـُدْخِلـَنـَّهُمْ في الصّالِحينَ اگر آدم، آدم خوبی شد، دیگر مرگش می شود عروسی. قبرش می شود گلستان. اگر در خاطرتان باشد در آیات ۸۸و ۸۹سوره مبارکه واقعه می فرماید: فـَأمّا إن كانَ مِنَ المُقرَّبين* فـَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنـَّتُ نـَعيم بندگان مقرب الهی رحمت هستند. بزرگان فرموده اند این آدم رحمت است. ریحان و گل است. بفرمایید یک باغ گل است. گلستان است. صد گلستان. هزار گلستان است. این آدم گلستان است ها. فـَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنـَّتُ نـَعيم اصلا این خودش بهشت است. به بهشت می رود، نه اینکه نمی رود، اما آن بهشت های بیرونی در برابرش هیچ چیزي نیست. به این حد رسیده. این ثمره خوب شدن آدم است. اصلا نمی شود بگوییم. من یک چیزی می گویم و شما هم یک چیزی می شنوید. آدم خیلی احساس نمی کند که یعنی چه؟ اگر آدم احساس می کرد، می فهمید که اگر خودش را هزار بار برایش قربانی کند می ارزد. به چه می رسد؟ تو به چه چیزی می رسی؟ اگر هزار بار خودت را قربانی کنی. اصحاب امام حسین می گفتند دیگر. آقا این که یک بار مردن است. این که چیزی نیست. اگر هزار بار مرا بکشند و بعد مرا بسوزانند و بعد خاکسترم را به باد بدهند و دومرتبه زنده شوم، باز هم می آیم. باز هم می آیم. اینگونه. اگر آدم به آن بهشت برسد.

یک سینه ي بی کینه می شود بهشت. سینه ي بی حسد می شود بهشت. سینه ي بدون کبر و بخل می شود بهشت. باور کنید اینجا می شود بهشت. در این سینه احساس بهشت می کند. مثلا یک وقت هایی یک ذره ممکن است یک حال خوشی به یک کسی دست دهد. همه مان کم و بیش تجربه ي این را داریم دیگر. مثلا یک کسی یک دعای خوبی خواند یا یک روضه خوبی خواند و دل من سوخت و آن لحظاتی که دلم دارد می سوزد شما یک بهشتی را احساس می کنید. وقتی یک دعای خوب دارد خوانده می شود و من توجه و حال دعا پیدا کردم. آن را عرض می کنم. وقتی حال و توجه دعا پیدا کردم، آدم احساس یک بهشت می کند. این چقدر است؟ یک مثقال از صد هزار هزار هم نیست. اگر بشود چه می شود؟ مکرر عرض کردم. یک کسی که آدم بسیار زحمت کشیده و ریاضت کشیده ای بود از خدای متعال درخواست کرده بود یک سر سوزن از محبت خودت را به من بده. بعد هم یک وقت دیده بودند این در بیابان مات و مبهوت مانده. حالا مطلب را می خواهم بگویم. نمی خواهم بگویم مثلا این در قرآن آمده. نه. نقل است. داستان است. مبهوت مانده بود. رفتند خدمت پیغمبر زمان عرض کردند که آقا این چه شده؟ فرمود که هزار نفر، هرکدام یک ذره از محبت خدای متعال را خواسته بودند. خدای متعال یک ذره از محبت خود را هزار قسمت کرد و یک ذره اش رسیده به آن آقایی که رفیق شماست که مبهوت شده. اینگونه می شود. حالا همه این داستان ها برای فهم مطلب است. حالا باز من می گویم. می گوییم و می شنویم. پس ببینید کوشش برای این است که آدم عمل درست انجام دهد. لِيَبْلـُوَكـُمْ أيُّكـُمْ أحْسَنُ عَمَلاً کار بهتر بکند. کار بهتر کاری است که کسی خبردار نمی شود، کسی رفتار و عمل من را نمی بیند، من به کسی خبر نمی دهم، بعد خودم هم یادم می رود. حالا اینها یک ذره از گوشه هایش است. نمی شود آدم عمل خوب کند و اثر نداشته باشد. عمل بد کند و اثر نداشته باشد. فرض ندارد. اصلا فرض ندارد. اگر اثر ندارد به خاطر این است که عمل مشکلی دارد.

ببینید یک سلام امام حسین حالا با آن شرایطی که گفته اند یک زیارت امام حسین محسوب می شود. این جزء بهترین کارهایی است که ما می توانیم انجام دهیم. بهترین کارها.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای