أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
عرض اول اینکه مسلمان مومن بایستی جدی تر از آنچه که رسم ماهاست، وقت و فرصت برای آموزش دینش بگذارد. باید وقت منظمی برای آموزش دینش بگذارد. گاهی ما یک جلسه می رویم. گاهی به نصف آن جلسه می رسیم. گاهی به ثلث جلسه می رسیم. گاهی از اول می رسیم. بنابراین آنچه که آنجا آموخته می شود یک آموزش بسیار ناقص است. آموزش ناقص نتایج بد به بار می آورد. اعتقادات آدم با اندک مشکلی فرو می ریزد.
مطلب اولی که می خواستیم عرض کنیم، حرفی بود که در گذشته گفته ایم و می خواهیم تکرار کنیم تا ان شاء الله به بحث اصلی برسیم. در آیه 31 سوره مبارکه نساء که آیه مهمی است و یک شب درموردش بحث کردیم، می فرماید: إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا این برای هرکسی که به می خواهد به راه آدمیت برود، قدم اول است. در زمان ما یک آدم هایی تک و توک در جوان ها یا غیر جوان ها پیدا می شوند که می خواهند قدمی در راه آدمیت بردارند. این مایه خوشحالی است اما کم است. معمولا می خواهیم زندگی کنیم. ما معمولا می خواهیم زندگی کنیم. زندگی هم با آن سختی ها نمی سازد. بنابراین از آن سختی ها دست می کشیم. اما یک روزی تمام می شود و آن وقت آدم مجبور می شود. آنهایی که هم سن من هستند، کم و زیاد در جلسه حضور دارند. یک کمی سن شان کمتر یا بیشتر است. می دانند که تمام سال های گذشته مانند این است که هیچ است. اصلا مانند این است که هیچ است. خب ما هم جوانی گذرانده ایم دیگر. الان مانند این است که اصلا نبوده. فرمودند مرد آخربین مبارک بنده ای است. آخربین. در آیه می فرماید اگر شخص از گناهانی که ما آنها را گناهان بزرگ نام نهاده ایم اجتناب کند. در روایات گناهان کبیره را نام برده اند و در بعضی از رساله ها هم گناهان کبیره را شمرده اند. می شود مراجعه کرد. مرحوم آیت الله دستغیب هم یک کتاب گناهان کبیره نوشته اند. من این را عرض می کنم و معمولا هرکس می آید از این حرف ها می زند من می گویم اول رساله بخوان و بعد هم کتاب گناهان کبیره را بخوان. این کتاب را بخوانید برای اینکه آدم یک ذره بداند دنیا چه خبر است. برای زبان بیست و هفت تا گناه گفته اند. خب آدم باید مساله اش را بداند. در آیه می فرماید: اگر از گناهان کبیره پرهیز کنید، ما گناهان صغیره شما را می بخشیم. محاسبه نخواهیم کرد و شما را به بارگاه کرامت راه می دهیم. در بارگاه کرامت به روی شما باز می شود. این بارگاه سر به آسمان هفتم می زند. اگر آدم برود. وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا آن شب ها یک مقداری درمورد این توضیح عرض کردیم. حالا می خواهیم بقیه اش را عرض کنیم. این قدم اول است. برای هر راهی که شما برای خودت می خواهی بروی، این قدم اول است. برای خودت است. این راهی است که شما برای خودت می خواهی بروی. ببینید شما درس می خوانی، تا چند سالی بهتر زندگی کنی. دنبال کار می روی. بعضی ها خیلی هم زحمت می کشند. بعضی ها خیلی هم زحمت نمی کشند. اما بعضی ها خیلی زحمت می کشند. آن بنده خدا که می خواست در خارج از کشور دکتری بگیرد، گفته بود بیست ساعت از بیست و چهار ساعت را درس می خوانده. در ایران اگر کسی بخواهد دکتری بگیرد، لازم نیست انقدر درس بخواند. از بزرگان علمای خودمان در خاطرم هست. یک آقایی از بزرگان و علمای تراز اول بود. مریضی خیلی سختی گرفت و او را به تهران آوردند. تقریبا مطمئن بودند که ایشان سرطان دارد. بعد انواع آزمایش ها را گرفتند و دیدند نوع از سرطانی در ایشان نیست. چه بود؟ خود ایشان گفتند من صبح ساعت سه بلند می شدم و تا ساعت یازده کار می کردم. یعنی هشت ساعت. بعد به کارهای معمولی می پرداختم و باز یه مشغول کار بودم تا یازده شب. دو تا هشت ساعت. چند روز؟ آن دوستانی که خدمت ایشان بودند گفتند ایشان از درد گریه می کرد. تمام بدن درد می کرد. یک آقای بزرگوار دیگر بود که فقط سه ساعت برای خواب خودش گذاشته بود. حالا از این نمونه ها زیاد است. اگر یک شب می شد سه ساعت و ده دقیقه؟ من نمی دانم چقدر می توانست خودش را کنترل کند. بزرگی در این چیزهاست. اگر یک شب سه ساعت و ده دقیقه می خوابید، فردا شب سه ساعت و ده دقیقه کم می خوابید. نمی دانم شاید صد جلد کتاب نوشته باشد. کار بزرگ نشانه زحمت های بزرگ است. خب چه عرض کردیم؟ قدم اول ترک گناه است. قدم های بعد چیست؟ در آیه 70 سوره مبارکه احزاب می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا همین دوتا جمله. در آیه بعد می فرماید: يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ بعد ببینید نتیجه اش چیست. ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید، به چه معناست؟ همان چیزی که در آن آیه گفتیم. إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ اگر از کبائر گناهان پرهیز کنید، ما چکار می کنیم. این همان قدم اول است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مراقب رفتار و اعمالتان باشید. زندگی تان را از گناه پاک و پیراسته کنید. از کارهایی که شیطان می کند این است که آدم را می ترساند. من می خواهم تصمیم بگیرم از فردا دیگر به نامحرم نگاه نکنم. انقدر این را در نظرم بزرگ می کند و من را می ترساند که این نشدنی است و نمی توانی. این از خواص کارهای شیطان است. اگر آدم به خدا پناه ببرد، می تواند. این که چیزی نیست. آدم صد برابر بزرگ تر از این را هم می تواند. آدمیزاد می تواند که به او گفته اند این کار را بکن و آن کار را نکن. چون می تواند به او گفته اند. انسان خیلی بزرگ است. اگر قدر خودش را بداند خیلی بزرگ است. خیلی جا دارد. خیلی می تواند بالا برود. ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید، یعنی مراقبت کنید که گناه داخل زندگی تان نشود. از زبانتان مراقبت کنید که دروغ وتهمت و غیبت نشود. تهمت خیلی بدتر از غیبت است ها. توصیف کرده اند غیبت یعنی چه. از بس بزرگی اش بد است، من عرض نمی کنم. تهمت اصلا با غیبت قابل مقایسه نیست. چون در تهمت شما دارید از یک واقعیت خبر می دهید. نباید می دادید. اما واقعیت است. اما در تهمت واقیعت نیست و من دارم یک چیزی را نسبت می دهم. برای اینکه یک کسی را خراب کنم. دوستمان گفت دو نفر بودند که وقت نماز از اداره به مسجد کنار اداره می رفتند. یکی آنجا می خواست اینها را خراب کند آمده بود گفته بود اینها ریا می کنند که به نماز اول وقت می روند. ریا گناه کبیره است. اگر من گناه کبیره را به یک نفر نسبت دهم، اگر واقعیت باشد که غیبت است. اگر واقعیت نباشد هم تهمت است. تو از کجا فهمیدی این ریا می کند. برای تخریب کسی که در اداره درست رفتار می کند اینطور رفتار کردند. نمونه های جاهایی که ازشان کاری برمی آید، بر هم زدن و علیه هم حرف زدن برای اینکه او را خورد کنند و از کار بیندازند، کم نیست. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ از گناه پرهیز کنید. این قدم اول است. دوم: وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا سخن به صواب بگویید. سدید یعنی صواب. ثواب یعنی همان که ما می دانیم و می گوییم این کار، انقدر ثواب دارد. صواب یعنی کار درست. اینجا می گویند: وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا سخن به صواب بگویید. حالا چرا از میان اعمال درست این را انتخاب کرده اند؟ مثلا چرا نگفته اند نگاه به صواب بکنید. گوش می دهید، به صواب گوش دهید. هرکاری که می کنید، درست رفتار کنید. این را نفرمودند. گفتند که به صواب سخن بگویید. آیا این نمونه است و نشانه ای از یک مجموعه است؟ که مثلا اگر شما به صواب سخن بگویید، ناگزیر چشم تان هم درست عمل می کند. گوشت هم درست رفتار می کند و درست غذا می خوری و اخلاقت درست می شود. همه چیزت درست می شود. آیا اینگونه بگوییم یا نه معنای به صواب سخن بگویید یعنی به صواب عمل کنید؟ در تفسیر علامه طباطبایی صواب عمل کنید گفته اند. صواب عمل کنید یعنی چه؟ من عرض می کنم یعنی یک طوری عمل کنید که بتوانید جواب بدهید. ببینید ما روز قیامت هرکاری می کنیم باید جواب دهیم. درست است؟ این را قبول دارید یا ندارید؟ هرکاری می کنیم باید جواب بدهیم. می گویند چرا این کار را کردی؟ باید جواب داشته باشی. باز در توانایی انسان هست که بتواند همه کارهایش را جواب بدهد؟ حتما هست. آدمیزاد انقدر توانایی دارد. من به خودم نپرداخته ام. بنابراین الان توانایی چنین کاری را ندارم. واقعا نمی توانم کارهایی که از صبح تا شب انجام می دهم را جواب بدهم. چرا؟ چون ضعیف هستم. چرا ضعیفی؟ چرا ضعیف مانده ای؟ یک آقای خطاطی هست که خیلی هم او را نمی شناسم. فقط یک ذره می دانم. ایشان چهار سال شاید مانند آن آدمی که گفتم روزی بیست ساعت کار می کرد، روزی بیست ساعت خط کار کرده بود. ایشان یک خط جدیدی ابداع کرده. دو تا کلمه می نویسد و دو میلیون تومان می گیرد. مثلا. شایدها. شاید هم بیشتر. دوتا کلمه ها. مثلا می نویسد حسینٌ منّی و انا من حسین. اگر این را بنویسد دو میلیون یا چهار میلیون می گیرد. حالا به این ها کاری نداریم. آدمیزاد اگر روی خطش کار کند، اول می شود. الان او در این زمینه کاری خودش در کشور اول است. حالا یک کسی روی خط نستعلیق کار کرده. آدم می تواند. توانایی آدم خیلی زیاد است. می تواند انقدر منظم رفتار کند که تمام کارهایش را جواب بدهد. من نمی گویم شما یا من. الان باید به خودم هم بگویم. من الان نمی توانم همه کارهایم را جواب بدهم. شاید نمی توانم. اما آدم می تواند. آدم توانایی دارد. شما خودت را کم حساب نکن. اگر آدم قدر خودش را بداند، قدر بداند، به اندک. گفته بودند یوسف را آوردند و به هشت درهم فروختند. خودت را هشت درهم نفروش. خیلی قیمتی تر هستی. فرمایش امیرالمومنین است. می فرمایند قیمت تن تو بهشت است. نه قیمت جان و روحت. قیمت تنت. قیمت خود تو چطور؟ نمی دانیم. وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا یعنی چه؟ بار سخن امشب یک کمی سنگین بود. صحبت را کوتاه می کنیم که سخت نگذرد. ببینید معنایش این است که بتوانیم تمام کارهایی که از صبح تا شب انجام می دهیم را جواب بدهیم. می پرسند چرا غذا خوردی؟ بتوانم جواب بدهم. الان اگر از ما بپرسند چرا غذا خوردی چه جوابی می دهیم؟ گرسنه ام بود. حالا سن ما که می گذرد دیگر خیلی احساس سیری و گرسنگی نمی کنیم. اگر از ما بپرسند چه می گوییم؟ می گوییم وقت غذا بود دیگر. یعنی عادت. عادت جواب نیست. برای انسان جواب عادت نیست. ببینید من یک بچه گربه را مثال می زنم. یک بچه گربه چرا ماهی می گیرد؟ یا اگر غذا جلویش بگذارند، چرا می خورد؟ چون گرسنه است. من چرا غذا می خورم؟ چون گرسنه ام. چه فرقی با بچه گربه دارم؟ پس گرسنه بودم، جواب نیست. گرسنه بودم جوابی که شایسته انسان باشد نیست. عادت هم جواب شایسته نیست. وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا هرکاری می کنید، صواب باشد. کار درست باشد. کار درست باشد، یعنی قابل جواب باشد. من بتوانم جوابش را بدهم. اگر آدم در اینجاها فکر کند، زندگی اش چقدر فرق می کند؟ اگر آدم فکر کند. یک پیشنهاد عرض کنم. آدم یک روز از صبح که از خواب برمی خیزید، تا شب رفتار و اعمال خودش را بنویسد. فقط یک روز. گاهی یک دوستانی داشتیم که رفتار و اعمال خودشان را می نوشتند. اگر کسی بتواند رفتار و اعمال خودش را بنویسد و بعد کم کم بتواند بر اساس نوشته اش کنترل کند، خیلی خوب است. مثلا امروز از دهانش در رفت و یک غیبت کرد. با خود بگوید چرا اینکار را کردم؟ چرا مراقبت نکردم؟ بعد مقدماتش را ملاحظه کند. با فلان رفیق بودم. خیلی با او رفیق هستم. با هم می گفتیم و می خندیدیم. خب تا اینجا عیب ندارد. اما خب چون خیلی رفیق بودیم می توانستیم هر حرفی با هم بزنیم. بنابراین یک غیبت از دهانم در رفت. خیلی خوب است که آدم نیم ساعت سه ربع با یک رفیقش بگوید و بخندد و بعد هم یک دانه غیبت از دهانش در برود. بعد می گویند اگر مراقبت کردی و دیگر در زندگی ات گناه نبود و همه رفتار و اعمالت آنطور حساب شده و منظم بود که می توانستی همه را جواب بدهی، مثلا من صبح بلند شدم و صبحانه خوردم و جان نداشتم به روضه بروم. استخاره کردم و خوب نیامد و نرفتم. بعد نشستم و چیزی نوشتم. می پرسند چرا این را نوشتی؟ بعد یک کار دیگر کردم. می گویند چرا اینکار را کردی؟ حالا همینطوری دیگر. می گویندها. يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ ثمر اینکه کسی به دقت مراقب اعمال و رفتار خودش باشد این است: يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ. اعمال شما را اصلاح می کنند. خودم که اصلاح کرده بودم. نه. حالا نمازت درست می شود. ببینید بارها دوستان متعددی درمورد نمازشان سوال می کنند. شما نمی خواهی نمازت را درست بخوانی و حواست در نماز جمع باشد؟ راهش این است. همه رفتار و اعمالت حساب شده باشد. این حساب شدگی در نمازت نشان داده می شود. حالا من به آن دوستانی که سوال می کنند که چکار کنند نمازشان خوب باشد، می گویم مراقب چشم تان باشید. هرچه بیشتر مراقب چشمت باشی، نمازت بهتر می شود. اما با مراقبت چشم، نماز درست و کامل نمی شودها. برای اینکه کامل شود، آدم باید از کل رفتار و اعمالش مراقبت کند. باید از حرف هایی که می زند هم مراقبت کند. حرفی که گوش می دهد را هم با حساب گوش دهد. حرف هرکسی را گوش ندهد. یک جایی که می رود، حساب شده برود. هرجایی نرود. اگر کارها و زندگی ات اینطور منظم در اختیار تو بود و همینطوری نبود، نمازت درست می شود. قرآن فرموده. يُصْلِحْ خدا نماز شما را اصلاح می کند. ما نماز را که شروع می کنیم، سعی هم می کنیم که حواسمان را جمع کنیم. الله اکبر را که می گوییم حواسمان هست. بعد بسم الله را که می گوییم حواس می رود. در اختیار نیست. من نمی خواهم حواسم را بدهم. از دستم می رود. چرا از دستم می رود؟ روزت از دستت بیرون بود. روزت در اختیار خودت نبود. پس نمازت در اختیار خودت نیست. درمورد نماز گفته اند: الصّلاهُ میزانٌ یک حدیث یاد بگیرید. الصّلاهُ میزانٌ نماز میزان همه چیز شماست. اگر این باشد، سخت می شود. نماز من خیلی سبک است. اگر نماز من خیلی سبک است، شخصیت من سبک است. اگرنه همه این آقایان بزرگواری که اینجا نشسته اند اهل نمازند.