جلسه چهارشنبه 2/2/94 (امام)
نسبت ما به این امام چیست؟ باید او را دوست بداریم. خود دوستی اش یک وظیفه است. دوم باید پیروی کنیم. دوستی و پیروی. دوستی تنها باشد و پیروی نباشد، نمی شود...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

می خواهیم یک حدیث بخوانیم در فضایل امام. چون امروز روز شهادت حضرت هادی علیه السلام است. خدا نصیب همه مان کند به سامرا برویم و قبر مطهر ایشان را زیارت کنیم. با امنیت. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: ما جاءَ بِهِ عَلی عَلَیهِ السَّلام آخِذٌ بِه. آنچه امیرالمومنین علی آورده است، ما باید آن را بگیریم. هرچه ایشان گفت. وَ ما نَهی عَنهُ هرچه که ایشان نهی کرده است و فرموده نکنید، باید نکنیم. جَری لَهُ مِنَ الفَضلِ مِثلُ ما جَری لِمُحَمَّدٍ (صلي الله علیه و آله وسلم) برای ایشان همان فضایلی است که برای پیامبر است. برای ایشان همان فضایلی است که برای پیامبر است. جَری لَهُ مِنَ الفَضلِ مِثلُ ما جَری بعد فرمودند لِمُحَمَّدٍ الفَضلُ عَلَی جَمیعِ مَن خَلَقَ الله. پیامبر بر همه مخلوقات خدا برتری دارد. المُتَعَقِّبُ عَلَیهِ فِی شَیءٍ مِن اَحکامِهِ کَالمُتَعَقِّبُ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ. هرکس به آنچه که امیرالمومنین انجام داده یا گفته یا کرده است اعتراض کند، مثل این است که بر خدا و رسولش اعتراض و ایراد و اشکال کرده است. وَ الرّادُ عَلَیهِ فِی صَغیرَةٍ اَو کَبیرةٍ عَلَی حَدِّ الشِّرکِ بِالله. آن کس که بر آن حضرت، فعلا امیرالمومنین مورد بحث است؛ هرکس که بر آن حضرت یعنی بر امیرالمومنین در یک چیز کوچک رد کند، وَ الرّادُ عَلَیهِ فِی صَغیرَةٍ اَو کَبیرةٍ مثل این است که شرک به خدا برده است. کانَ امیرَالمُومِنین عَلَیه السَّلام بابُ اللهِ الَّذی لا یُؤتی الّا مِنهُ امیرالمومنین باب خداست که جز از این باب نمی توان به سوی خدا رفت. یک ذره توضیح عرض کنم. حضرت موسی علیه السلام به کوه طور می رفت برای مناجات. در راه که می رفت یک مردی را دید که دست به آسمان بلند کرده و ضجه و ناله و گریه می کند. رفت و مثلا پنج روز در کوه طور طول کشید و باز برگشت و دید باز این آدم نشسته و دست به آسمان بلند کرده. ضجه. ناله. گریه. پیش خودش گفت خدایا اگر این در خانه من آمده بود، من کارش را راه می انداختم. حاجتش را برمی آوردم. خدای متعال فرمودند که این اگر همین جور گریه کند و زاری کند و تضرع کند و انقدر دست هایش را بالا بگیرد که دست هایش بیفتد و استخوان هایش بریزد و گوشت از تنش بریزد، حالا تقریبی عرض می کنم؛ من دعای او را مستجاب نمی کنم. خواسته او را برنمی آورم. چرا؟ چون این از آن راهی که باید و از آن دری که باید نیامده. این نسبت به تو شک دارد. پیامبر باب الله است. شک دارد. کسی که در تو شک دارد، دعایش مستجاب نمی شود. کانَ امیرَالمُومِنین عَلَیه السَّلام بابُ اللهِ الَّذی لا یُؤتی الّا مِنهُ امیرالمومنین باب خداست که جز از این باب به سوی خدا نمی توان رفت. وَ سَبیلُهُ الَّذی مَن سَلَکَ بِغِیرِهِ هَلَک. آنجا باب گفتند اینجا راه است. او راه [به سمت] خدایی است که هرکس آن راه را بپیماید، به خدا می رسد. اگر به جای دیگری برود، هلاک می شود. مَن سَلَکَ بِغِیرِهِ او سبیل خداست. راه خداست که هرکس غیر آن راه را برود هلاک خواهد شد. وَ کَذلِکَ یَجری لِائِمَهَ الهُدی واحِداً بَعدَ واحدٍ آنچه که در مورد امیرالمومنین علیه السلام گفتیم این چیزی است که برای تمام ائمه تا آخر جاری است و یکسان است. جَعَلَهُمُ اللهُ اَرکانَ الاَرض أن تَمیدَ بِاَهلِها خدای متعال آنها را ستون های زمین قرار داده است که اگر این ستون ها نباشد، زمین اهل خودش را، حالا مثلا در آن روایت داریم که اهل خودش را فرو می برد. می لرزد. اینجا می فرماید می لرزد. این ها ستون هایی هستند که زمین به برکت آنها آرام است. ما یک اصل در تشیع داریم. یعنی جای دیگر وجود ندارد. تشیع به این اصل معتقد است. امام عامل زندگی و حیات انسانی در روی زمین است. عامل حیات و زندگی در روی زمین است. اگر او باشد، زندگی انسانی برقرار است. نباشد، زندگی انسانی، جامعه انسانی ها، نه کسانی که به ایشان معتقدند یا نیستند، فرقی نمی کند؛ ایشان اگر روی زمین باشد، اگر یک امام روی زمین باشد، زمین اهلش را آرام و مطمئن نگاه می دارد. اگر نه اهلش را فرو می برد و جامعه انسانی بر باد فنا می رود. جَعَلَهُمُ اللهُ اَرکانَ الاَرض البته اینها بحث های مفصل دارد. می خواهیم زود بگذریم و به یک نکته ای برسیم. جَعَلَهُمُ اللهُ اَرکانَ الاَرض أن تَمیدَ بِاَهلِها قرآن درمورد کوه ها دارد. از نظر جغرافیا شناسی و زمین شناسی این مساله ثابت شده است. وَ حُجَّتَهُ البالِغَهُ عَلَی مَن فَوقَ الأرض وَ مَن تَحتَ الثـَّری ائمه حجت بالغه خدا بر اهل زمین و روی زمین و زیر زمین هستند. همه موجودات روی زمین و همه موجودات زیر زمین، مانند جن، امام و حجت شان امام است. حجت. حجت بالغه. حجت یعنی دلیل. ائمه برای مردم روی زمین دلیل خدا هستند. به ما در قیامت گفته خواهد شد که یک همچین کسی در اختیار تو بود. راه را او به تو نشان داده بود. چرا نیامدی بیاموزی و اگر آموختی چرا نرفتی و چرا عمل نکردی. این حجت بالغه است. اگر ما طبق دستور امام مان عمل کردیم، یعنی طبق دستور مجتهدمان عمل کردیم. اگر طبق دستور مرجع تقلیدمان عمل کردیم و روز قیامت مثلا اشتباه درآمد، می گویم خدایا من طبق آن دستوری که تو داده بودی عمل کردم. دیگر مشکلی نیست. او به من می گوید این مجتهد در اختیار تو بود. این عالم در اختیار تو بود. این امام در اختیار تو بود. چرا عمل نکردی؟ من می گویم خدایا من طبق دستور مجتهدی که تو قرار داده بودی، طبق دستور امامی که تو قرار داده بودی، عمل کردم. حرف من تمام است. قبول است رد نمی شود. یا اگر او بگوید، حرف تمام است. حجت در درگاه خدا هم حجت مخلوقات است و  هم حجت خداست نسبت به بندگانش. کانَ امیرَالمُومِنین عَلَیهِ السَّلام یَقُول این فرمایشی است که می گویند امیرالمومنین فراوان می فرمود. أنا قَسیمُ الله بَینَ الجَنَّهِ وَ النّار. من از طرف خدا تقسیم کننده بین بهشت و چهنم هستم. هرکس ایشان را دوست بدارد، اهل بهشت است. هرکس دشمن بدارد، اهل جهنم است. حالا عبارتش را عوض می کنیم. هرکس ایشان را دوست بدارد، مومن است. هرکس دشمن بدارد، منافق است. پس بنابراین جای دوستان ایشان بهشت است و جای دشمنان ایشان جهنم است. پس ایشان تقسیم کننده بین جهنم و بهشت است. وَ أنا الفارُوقُ الأکبر من جدا کننده بزرگ تر هستم. ایمان با من روشن می شود. نفاق با من روشن می شود. همان مثالی که عرض کردیم. هرکس من را دوست بدارد، هرکس از من پیروی کند، این به حق رسیده. هرکس مخالفت کند و پیروی نکند، بعد هم همه اینها فرمایش دارد. و أنا صاحِبُ العَصا وَ المِیسَم من صاحب عصا و نشانه هستم. عرض می کنم هرکدام اینها بحث دارد. نمی خواهیم اینها را عرض کنیم. و لَقَد أقَرَّت لی جَمیعُ المَلائِکَةِ وَ الرُّوح وَ الرُّسُل بِمِثلِ ما أقَرُّوا لِمُحَمَّدٍ همه فرشتگان همه مقامات و مراتب من را اقرار کرده اند. چون فرشتگان هم مومن اند، پس ناگزیر باید به امیرالمومنین معتقد باشند و باید ایشان را دوست بدارند. ایمان چنین است. همه فرشتگان و روح برای من اقرار کرده اند. روح را دیگر جمع نمی گوییم. یک دانه. و پیامبران خدا هم اقرار کرده اند. مانند آنچه که برای پیامبر اقرار کرده اند. همه مقاماتی که برای پیامبر اقرار کرده اند برای من هم اقرار کرده اند. البته بعد است ها. اول، بعد. می خواستیم این را عرض کنیم. وَ لَقَد حُمِلَت عَلَیَّ مِثلُ حُمُولَتِهِ وَ هیَ حُمُولة الرَّب. این لفظ در خاطرتان بماند. حُمُولة الرَّب. حُمُوله یعنی بار. بار ربوبیت را من همانطور برداشتم که پیامبر برداشته است. وَ لَقَد حُمِلَت عَلَیَّ مِثلُ حُمُولَتِهِ آن باری را که خدا بر دوش پیامبر نهاده بود، عین آن بار را بر دوش من نهاده است. آن چیست؟ حُمُولةُ الرَّب. بله. دیگر به بقیه اش کاری نداریم.

حُمِلَت عَلَیَّ مِثلُ حُمُولَتِهِ وَ هیَ حُمُولة الرَّب. ببینید خدای تبارک و تعالی خالق است. رازق است. وقتی رازق است، رازقیت و خالقیت دوتا چیز است. در خالقیت ما را خلق کرده. همه عالم را هم خلق کرده. رازقیت به خالقیت ربط ندارد. اگر شما خلق شوی، تازه وقتی است که خدا رزق بدهد. رزق بعد از خلقت است. بعد از خلقت. خب خدا غفار هم هست. ستار هم هست. خب ستار بودن و غفار بودن چه ربطی به خلقت دارد؟ اینها اسم های متعدد خدای متعال است. از هرکدام از این اسم ها کاری برمی آید. به این دقت کنید. هریک از اسماء الهی یک کاری در جهان می کند. چیز سختی نیست. هریک از اسماء الهی در جهان کاری می کند. اگر من گناه کردم، خدا می بخشد. اگر گناه نکردم، دیگر بخشش لازم نیست. ببینید غیر از این است؟ شخص گناه می کند، خدا می بخشد یا خدا می پوشاند. وقتی همه اش خوبی است، دیگر می پوشاند وجود ندارد. ستاریت مال جایی است که گناه و بدی و عیب و اشکالی وجود دارد. ببینید صفت ستاریت در جایگاه مقابله با گناه و عیب و اشکال است. وقتی گناه و عیب و اشکالی وجود ندارد، ستاریت وجود ندارد. ببینید هرکدام جایی دارند. اسماء الهی کارگزاران جهان اند. گرداننده جهان اند. اما هرکدام کاری می کنند. مثل اینکه مثلا این چراغ ها نور می دهد. اما گرمای اینجا مثلا به پنکه و کولر احتیاج دارد. دوتا کار است. ریشه هردو هم مثلا در برق است. هرکدام کاری می کنند. حالا. خدای متعال خالق جهان است. خدای متعال رب جهان است. این ها دوتا حرف است. بعد از اینکه خالق است، رب است. ببینید مکرر در قرآن دارد. حالا نمی دانم شماها سالی یک بار قرآن می خوانید؟ حداقل سالی یک بار؟ ماه رمضان؟ اگر آشنا بودید مکرر در قرآن دارد. مثل آیه 3 سوره یونس که می فرماید: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ آسمان و زمین، یعنی مجموعه مخلوقات را در شش روز خلق کرده است. شش روز یعنی چه؟ آن وقت که روز نبوده. وقتی زمان و آسمانی نیست، روز نیست. روز یعنی چه؟ یک گردش زمین. بله. در بیست و چهار ساعت یک بار زمین می گردد و شب و روز است. پس آن وقتی که نه زمینی وجود دارد و نه آسمانی و هیچ چیز نیست، پس روز وجود ندارد. پس این یعنی شش مرحله. خدای متعال آسمان و زمین را در شش مرحله خلق کرد. ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ عرش یعنی مجموعه خلقت. بر مجموعه خلقت سلطنت یافت. آن وقت که خلق کرد سلطنت یافت. خلقت او دلیل سلطنت او بر عالم است. ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ بر عالم سلطنت یافت. سخت است؟ حرف ها سخت است؟ من کاملا فارسی حرف می زنم. بعد می فرماید: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ یعنی ربّ. ربّ آن خدایی است که جهان را اداره می کند. تدبیر می کند. خب؟ حالا ما در عالم ربوبیت دو نوع ربوبیت داریم. ربوبیتی که بر مجموعه خلقت اعمال می شود. یعنی زمین به دور خورشید می گردد و خورشید به دور خودش می گردد. مثلا منظومه شمسی در کهکشان چه حرکت می کند و آن کهکشان حرکت می کند، تمام اینها همه در آن ربوبیت اداره کل جهان است. بعد یک ربوبیت به یک معنا کوچک تر و به یک معنا بزرگ تر هست. یک ربوبیت کوچک تری درمورد افراد انسان است. خدای متعال شما را اداره می کند. یعنی اگر قلب شما می تپد بر اساس اداره و تدبیری است که خدای متعال کرده. هفتاد هشتاد سال، نود سال این قلب باید بتپد و می تپد. طبق چه؟ طبق ضوابط. قانون دارد دیگر. تپش قلب قانون دارد. حرکت معده قانون دارد. مثلا سلول چه و گلبول های سفید و گلبول ها همه دارند طبق قوانین عمل می کنند. اینها چیست؟ این ربوبیتی است که اداره خدای تبارک و تعالی برای هر فرد انسانی است. یک مجموعه ربوبیتی وجود دارد که آن چیزی است که به شما گفته اند نماز بخوان. این از یک ربوبیتی است که اینجا مقصود از ربوبیت تربیت شما برای رسیدن به کمال است. ببینید اگر این را بخواهید می شود. اگر شما این ربوبیت را بپذیرید، می شود. اگر نپذیرید، می توانید نپذیرید. خلاف آنچه که خدا می خواهد عمل می کنی. می شود. اما آنچه که در خلقت شما اعمال می شود، آن دیگر اعمال می شود و خواستن و نخواستن ندارد. من دلم می خواهد قلبم نتپد. نمی شود. می تپد. دلم می خواهد مثلا معده ام زودتر یا دیرتر عمل کند. دست من نیست. اما یک بخشی از آن ربوبیت دست ماست. آن بخشی از که ربوبیت دست ماست، ربوبیت اداره خودمان است، که برایش مدیر و مربی و معلم فرستاده اند. آن معلم پیامبران اند. پیامبران بار ربوبیت به عهده دارند. یک مسئولیتی از مسئولیت های ربوبیت به عهده دارند. لذا قرآن مثلا مکرر می گوید. مثلا ظاهرا حضرت موسی علیه السلام است که در آیه 16 شعراء می فرماید: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ من فرستاده رب العالمین هستم. نه اینکه فرستاده خالق باشم. فرستاده خالق نیستم. من فرستاده رازق نیستم. فرستاده رازق چیست؟ بارانی است که می بارد. آن را رازق عالم فرستاده. اما پیامبر را چه کسی فرستاده؟ رب عالم فرستاده. کدام رب؟ این رب اختصاصی که به انسان اختصاص دارد. برای حیوانات همچین ربّی فرستاده نشده. یعنی همچین کسی فرستاده نشده. خدای تبارک و تعالی برای حیوانات پیغمبر نفرستاده. برای آنها راه و دستور نداده. برای انسان. فرستاده و نماینده این ربّی که ربوبیت خودش را درمورد انسان اعمال می کند، پیامبران و ائمه اند. حُمِلَت عَلَیَّ مِثلُ حُمُولَتِهِ دقیقا شبیه و نظیر آن باری که بر دوش پیغمبر است، بر دوش من است. آن بار چیست؟ حُمُولهُ الرَّب حالا به یک عبارت دیگر عرض کنیم. من عبارتش را از بزرگان شنیدم. فرمودند که ائمه کانال ربوبیت الهی هستند. ربوبیت از این کانال به ما می رسد. این دیگر اختیارش با شماست. می خواهید بپذیرید، می خواهید نپذیرید. چون آدم مختار است دیگر. انسان موجود مختار است. می تواند قوانین تربیت را بپذیرد، می تواند نپذیرد. گفتند آقا نماز بخوان. نماز اول وقت بخوان. سعی کن نماز خوب بخوانی. سعی کن نماز صحیح بخوانی. این در تربیت تو موثر است. در طول روز مراقبت کن دروغ نگویی. این در تربیت تو موثر است. مواظب باش غیبت نکنی. مواظب باش چشمت خطا نکند. زبانت بی جا حرف نزند. ائمه کانال رسیدن ربوبیت الهی به ما هستند. ببینید به ربوبیت جهانی کار نداردها. اصلا کار ندارد. این ربوبیت فقط به انسان اختصاص دارد. در آن بخشی هم هست که آدم اختیار خودش را دارد. در آن بخشی که آدم اختیار خودش را دارد. ا اختیار چشم مان را داریم دیگر. اگر داشته باشیم. اختیار چشم مان را داریم. دست خودمان است. می توانیم نگاه کنیم، می توانیم نگاه نکنیم. می توانیم بگوییم. می توانیم نگوییم. می توانیم گوش بدهیم. می توانیم گوش ندهیم. اینجاهایی که من خودم صاحب اختیار هستم، آنجا برای شما دستور آمده. اینجور عمل کن. آنجور عمل کن. واسطه این پیامبران و ائمه هستند. خب؟ بدون آنها چه می شود؟ نمی شود. خلقت انسان عبث می شود. خدای متعال این موجود را خلق کرده. ببینید آن روزی که فرشتگان خلق شدند به تمام آنچه که باید برسند، رسیدند. همان روز اول. لحظه اولی که خلق شدند، همه چیزی که باید داشته باشند را دارند. ما لحظه اولی که خلق شدیم، هیچ چیز نداریم. فقط استعداد داریم. یعنی می توانیم داشته باشیم. راه نشان داده اند. این راه را هم فقط خودت باید بروی. به پای خودت بروی. معلم گذاشته اند که راه را به شما نشان بدهند. راه درست این است. اگر یادتان باشد یک وقت هایی عرض کردیم که حاج آقای حق شناس فرمودند که من به خدمت حضرت رضا علیه السلام مشرف شدم. به ایشان عرض کردم که آقا می شود من بعد از این دیگر کاشکی نگویم؟ آدم چه زمانی کاشکی می گوید؟ وقتی که اشتباه می کند می گوید ای کاش این راه را نرفته بودم. ای کاش این راه را رفته بودم. ای کاش این حرف را نزده بودم. ای کاش این حرف را زده بودم. می شود من دیگر کاشکی نگویم. یعنی دیگر اشتباه نکنم؟ به مرحمت و مدد شما دیگر اشتباه نکنم؟ می شود. اصلا این معلم را گذاشته اند. اگر شما دقیقا طبق دستورش عمل کنی، دیگر اشتباه نمی کنی. او راه را [نشان داده] فرمود که من به راه ها آسمان آشناتر از راه های زمین هستم. یعنی همین راه های دین را از راه کوچه خانه مان که من بلد هستم به خانه مان بروم، من آن راه های دین را بهتر بلدم. کدام راه؟ همین راه که آقا این راه را بروی، درست است. این راه را بروی، درست نیست. خدا این راه را نمی پسندد. خدا آن را می پسندد. اینها را من بهتر وارد هستم. یک همچین کسی فرستاده اند. امام یعنی این. ببینید حالا یک کسانی آمدند یک امامی انتخاب کردند که از نظر دانش و فهم مثل خودشان بود. یا حتی کمتر بود. در صدر اسلام یک کسانی آمدند یک کسانی را به عنوان امامت انتخاب کردند که مثل خودشان بود. حرف ما این است که یک امامی را خدا برای ما انتخاب کرده و تمام ذره ذره راه سعادت انسانی و راه کمال انسانی را می داند. بخشی از این راه نیست که به آن جاهل باشد. اگر یادتان باشد این را هم عرض کرده بودیم. پیغمبر نشسته بودند در مسجد. عرض کردم کف مسجد نه سنگ فرش بود و نه فرش بود. کف مسجد رمل بود. خب نشستند روی آنها. بعد یک خط مستقیم کشیدند. یک خط هایی هم در اطرافش این طرف و آن طرف کشیدند. فرمودند که أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا. آیه 153 سوره انعام است. أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا این راه راست من است. فَاتَّبِعُوهُ این را متابعت کنید. وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ راه های دیگر را پیروی نکنید. فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ شما را از راه راست خدا گم می کند. گم می شوید. امام درست و واقعی و پیامبر واقعی آن کسی است که راه صد در صد و راه مستقیم خدا را می داند. خب اگر آدم از چنین کسی متابعت کند، ببینید چقدر از بخش های عمر ما حرام می شود؟ چون اشتباه کردیم. راه درست را نرفتیم. یک دوستی داریم که الان سال آخر مهندسی اش است. از اول هم نمی خواست این راه را برود و به فشار پدر و مادر رفته. الان هم ناراضی است. خب این می شود. در زندگی ما از این ها زیاد است. برای کسب است. برای ازدواج است. برای خرید خانه است. برای برای برای. انواعی از اشتباهات برای ما ممکن است. حالا آنها برای زندگی است و می گذرد. یک طوری می شود دیگر. طوری نیست. اساسی نیست. اما گاهی اوقات آدم اشتباهات اساسی می کند. خدای متعال امام را گذاشته برای اینکه به اصطلاح عَلَم است. عَلَمی است بر سر یک راه و راه راست را نشان می دهد. خب نسبت ما به این امام چیست؟ باید او را دوست بداریم. خود دوستی اش یک وظیفه است. دوم باید پیروی کنیم. دوستی و پیروی. دوستی تنها باشد و پیروی نباشد، نمی شود. این دومی که عرض می کنم فرض نداردها. پیروی باشد و دوستی نباشد، نمی شود. عرض کردم نمی شودها. نداریم که آدم پیروی کند و دوست نداشته باشد. حالا بر فرض. اگر بر فرض پیروی کند و دوست نداشته باشد، باز ناقص است. دوستی باشد و پیروی نباشد، باز ناقص است. آدم به مقصد نمی رسد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای