اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبِینَ الطّاهِرین.
حضرت عیسی (ع) دوازده تا حواری داشت که این حواریون اوصیای حضرت عیسی بودند. سایر انبیا اگر وصی داشتند، وصیشان در طول هم بود؛ یعنی پشت سر هم قرار می گرفتند، ایشان بخاطر شرایط خاص اشان و شرایط زمانه، کل اوصیاءشان در یک عصر بودند و یک وصی بزرگتر داشتند که نامش شمعون صفا است و بقیه زیر نظر ایشان، تحت فرمان ایشان عمل می کردند. گفته اند که دو نفر از اینها به شهر انتاکیه رفته اند و مردم را به خدا دعوت کرده اند. بُت پرست بوده اند، مشرک بوده اند. هرچه زحمت کشیدند اثری نکرد. شمعون بزرگ اینها ماموریت یافت که برای هدایت مردم این شهر به این شهر برود؛ ایشان هم به این شهر رفت و امور فوق العاده از ایشان دیده شد. اما مردم بنا بر قبول نداشته اند، بنا بر قبول نداشته اند. حتی حضور اینها را در شهر خودشان نحس میدانستند. جوابی که این بزرگواران فرموده اند: فرموده اند که قالوا طائِرُکُم مَعَکُم، گفتند این نحوستی که شما فکر می کنید از جانب ما است، نه! واقعش پیش خودتان هست. ریشه اش پیش خودتان هست. اینکه خدا را قبول ندارید، برای خدا شریک قائلید، فرمان خدا را نمی برید و هر کاری دلتان می خواهد می کنید. این [جمله] هرکاری دلتان می خواهد می کنید، یک جریان جهانی است. هرکاری دلش بخواهد می کند. امروز اینطور است و هر روز هم... کسانی اینجور بوده اند و خواهند بود. تا پرده برداشته شود و به نتیجه اعمال خودشان برسند. حرفی که من میخواهم عرض کنم این است که بگویید نحوستی که در زندگی انسان فرض دارد ، فقط نحوست گناه است. هیچ نحوست دیگری هیچوقت، هیج جا وجود ندارد. اگر بلایی هست، بلایی هست که خودمان برای خودمان تراشیده ایم. اگر وضعمان از نظر سلامتی و اقتصادی بهم خورده است، خودمان کرده ایم. از جانب خدا هیچوقت! هیچوقت و تحت هیچ شرایطی بدی نازل نمی شود. نحوست نازل نمی شود. بلا از طرف خداوند نازل نمی شود مگر اینکه من کاری کرده باشم. به جایی رسانده باشم که دیگر قابل بخشش نباشد. چون قرآن می فرماید که ما اکثر گناهان این ها را می بخشیم؛ از این حد هم گذشته باشد، آنوقت ممکن است تبدیل بشود به یک بلایی، به یک مرضی، به یک سیلی، به یک زلزله ای خدایی ناکرده. در هر صورت عرض من این است. این را میخواستم عرض کنم: در بحث هایی که چند شب گذشته هم عرض می کردیم، خواستیم عرض کنیم که سلامت، خوشبختی و عاقبت بخیری، همه به دست خودمان است. اگر ما درست رفتار کنیم همه چیز به نفع ما خواهد بود. آیاتی از آنرا در گذشته عرض کرده ایم لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ [آیه 66 سوره مائده]، از آسمان و زمین برایشان نعمت می بارد! از آسمان و زمین برایشان نعمت می بارد. هیچوقت باران بیش از اندازه نمی آید که تبدیل به سیل بشود ، زمین آنچنان نمی لرزد که شهر ها را تخریب کند. در هر صورت اگر من، شما و ما سلامتی میخواهیم، باید در بی گناهی بکوشیم، بکوشیم در حذف گناه از زندگی خودمان، حذف بد اخلاقی از زندگی خودمان، حذف لجبازی از زندگی خودمان، [حذف] حسادت و تکبر از زندگی خودمان. همین بدی ها چیز هایی هستند که برای زندگی ما بد بختی به بار می آورند. هر کدام به اندازه ی خودشان. اگر کسی حسادت داشته باشد و به حسادتش هم عمل کند؛ یک وقتی حسادت دارد، ولی به حسادتش عمل نمی کند، خب این بدون خطر خواهد بود، چیز خوبی نیست ولی خطری برای او به بار نمی آورد، تکبر دارد ولی عمل نمی کند به این تکبر، بزرگی خودش را به مردم نمی فروشد، دروغ را از دهانش پاک می کند، ولو ظاهرا یک سود بزرگ هم یبه دنبال این دروغ باشد، در هر صورت می خواهیم عرض کنیم که سلامتی، یک ذره بالاتر میخواهیم عرض کنیم عید. عید برای کسی همیشگی است که در نامه ی عملش هیچ گناهی نباشد. حدیثش را در روز های اول خواندیم، کسی که معصیت نمی کند، آن روزی را که شخص معصیت نمی کند، آن روز برای او روز عید است. اگر مبارزه با معصیت را در تمام عمرش دارد ادامه می دهد، هر روز برایش عید می شود. تمام زندگی اش عید می شود. واقعا عید ها! یعنی شادمانی برای آدم پدید می آید و یک لحظه هم قطع نمی شود و تمام زندگی آدم را غرق می کند. شادمانی آنهم از نوع شادمانی هایی که... اگر ما یک عید واقعی داشته باشیم در آن عید شادمان هستیم، صد برابر آن، هزار برابر آن در روز هایی که ما گناه را از زندگی خودمان بیرون کرده ایم، اخلاق بد را از زندگی خودمان بیرون کرده ایم، [شاد خواهیم بود]. آن رور ها برای ما روز های عید می شود. اگر تا آخر عمر بتوانیم ادامه دهیم این به بعد از مرگ ادامه پیدا می کند. یعنی یک عیدی از وسط عمر شما، از آن روزی که گناه را به کنار گذارده اید، از آنروزی که اخلاق بد را به کنار گذاشته اید، از آن روز یک عید برایتان درست شده است که تا ابد ادامه پیدا می کند. یعنی وقتی که از این دنیا می رود، لحظه ی مرگش هم برایش عید است. بعد از مرگش هم عید است، بعد از مرگش هم بجایی می رود که همه اش عید است. حالا ما اینرا سبک میشماریم. با یک کمی زحمت انسان می تواند با هوا و حوس خودش بجنگد، با یک کمی زحمت می تواند با هوا حوسش بجنگد و گناه را از زندگی خودش پاک کند. اگر اینجوری بکند، از همینجا، از همین روزی که در زندگی اش دیگر گناهی وجود ندارد؛ چه آثار گناهان گذشته، چه گناهانی که امروز ممکن است من گرفتار بشوم، اگر اینها از زندگی من پاک شد، آن عید شروع می شود، عیدی هست که هر روز بیشتر میشود نه کمتر. چیزی نیست که این عید را به هم بزند، میرود تا به ابد. کسانی که در بهشتند همیشه عید دارند. ما نمی توانیم درک کنیم که آن چه درجه ای است و چقدر شادمانی است و چقدر راحتی است و چقدر دلخوشی است. نمی توانیم درک کنیم، اما خب اینجا می توانیم. اگر اینجا زندگیمان را از گناه پاک کنیم به خوشی و راحتی و سعادت و شادمانی می رسیم. این چیزی که من عرض کردم یعنی عید. عید از دنیا شروع می شود و تا ابد الابدین می رود. اینها شدنی است. متاسفانه ما کمتر شنیده ایم و کمتر دنبال کرده ایم؛ متاسفانه کمتر خبر داریم، اما واقعیت همینی است که عرض کردیم، دلایلمان هم خیلی است، دلایل قرآنی و دلایل روایی برای ما یکدانه نیست. همان یک نمونه ای که عرض کردم: لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ . هیچ طرف از بخش های این جهان برایشان بلا نیست، همه اش خوبی و خوشی و نعمت است. خوب این یعنی چه؟! این یعنی یک همچین چیزی. دنیا با این اندازه کوچکی خودش جا دارد تا انسان به این عید برسد. اگر این عید را بتواند ادامه دهد، ترک گناه را بتواند ادمه بدهد و همت کند! همت کند! و مقابله کند با هوا و حوس خودش این برایش همیشگی و ابدی خواهد شد.
خوب، بنا است ما یک توسلی هم به حضرت علی اصغر (ع) پیدا بکنیم، برای رفع بلا از کشور خودمان به ایشان متوسل می شویم.
السَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله، وَ عَلَی الاَرواحِ الَتی حَلَت بِفِنائِک، عَلَیکَ مِنی سَلامُ الله، اَبَدا ما بَقیهُ وَ بَقِیَ اللَیلُ وَ فِی النَهار، وَلا جَعَلَهُ الله آخِر العَهدِ مِنی لِزیارَتِکُم، اَلسلامُ عَلَی الحُسَین، وَ عَلَی عَلی اِبنِ الحُسَین، وَ عَلَی اولادِ الحُسَین وَ عَلَی اَصحابِ الحُسَین.
اگر بچه اش را به میدان آورده باشد این یکی از فروض است. دوتا قرض [مطرح] کرده اند. یک فرضش این است که بچه را به میدان آورده است، برای اینکه به مردم نشان دهد، عبارت این است که أما تَرَونَهُ، خودتان نگاه کنید، این بچه انقدر از حال رفته است که میفهمید تشنگی با او چه کرده است. مثلا قدیمی ها می گفتند که اگر حرف و سخن من را باور نمی کنید بیایید خودتان این بچه را بگیرید، ببرید و سیراب کنید فَبَینَهُما وَ یُخاطِبُهُم. هنوز داشت با مردم صحبت میکرد که یکدفعه بچه تکان شدید خورد. تکان شدید مال چه بوده است؟ مال تیر بود. که حرمله این تیر را در کمان گذاشته بود و گلوی نازک علی را هدف گرفته بود. عرض کرد که هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بِی. خب بار این مصیبت خیلی سنگین است اما چون تو شهادت علی را میبینی و مشاهده میکنی، این سبک می شود. بار من سبک میشود. بخاطر اینکه تو داری مشاهده می کنی.
وَ لا حولَ وَ لا قُوَهَ اِلا بِالله