اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
در سوره واقعه می فرماید شما ها سه دسته اید. وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً * فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ.* وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ* وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ* فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ. [آیه 7 تا 12 سوره واقعه]. آدمیزاد، یعنی همه افراد بشر سه دسته می شوند. یک دسته اصحاب یمین اند. یک دسته اصحاب شمال اند. یک دسته سابقین اند. اینها یعنی مقربین اند. السَّابِقُونَ* أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ. سه دسته. بعد هم یک چیزی اینجا درمورد مقربین می فرماید. فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ. خب مگر همه بهشت ها بهشت نعمت خدا نیست؟ اصلا بهشت را از رحمت و نعمت ساخته اند. جهنم را از قهر ساختند. فرمایش امیرالمومنین است. یک داری که یک ذره رحمت در آن نیست. خدا برای کسی پیش نیاورد. بهشت هم یک داریست و یک خانه و جایگاهی ست که همه اش رحمت است. خب جنات نعیم مال اینهاست یعنی چه؟ معلوم می شود یک چیز علاوه ای وجود دارد. حالا آن چیز علاوه را بعد عرض می کنم. مردم سه دسته اند. یا اصحاب یمین اند که اینها هل نجات اند. یا اصحاب شمال اند که اینها اهل عذاب خواهند بود. یک دسته هم مقربین اند که اینها حساب شان جداست. حالا یک ذره می خواهیم درمورد این مقربین عرض کنیم که قرآن باز یک جایی فرموده که مقربین همان اولیاء خدا هستند. اولیاء خدا همان مقربین اند. که حالا از آنجا بعد به جنت نعیم هم می رسیم. در سوره یونس می فرماید أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ [آیه 62 سوره یونس]. آنهایی که ولیّ خدا هستند نه خوفی برای آنهاست نه حزنی. می فرمایند خوف مال آینده است. ما الان هی برای فرداهایمان می ترسم. مریضی می شود. مریضی می شود. نمی دانم چطور می شود. بلا چه می شود. خدا هر بلایی مقدر است از این کشور دفع کند. خب. وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. هیچ مشکلی برای گذشته اینها وجود ندارد که اینها بر گذشته اندوه بخورند. اندوه مال گذشته است. خوف مال آینده است. نه خوفی برای اینها هست. یعنی هیچ چیزی در آینده اینها وجود ندارد که بترسند. مثلا می گویم. من الان برای نان فردایم می ترسم. برای زن و بچه ام می ترسم. بچه هایم کار گیرشان بیاید، نیاید، می ترسم. نمی دانم مریض بشوند، می ترسم. هزار جور ترس آدم دارد دیگر. آدم معمولی هزار جور ترس دارد. اینها هیچی ترس ندارند. از آن روزی که ولی خدا شده اند دیگر ترس برداشته شده. یعنی هیچ عاملی که برای آنها ضرر داشته باشد، آزار برسانند، نقص و بلایی برایشان باشد وجود ندارد. خب. این مال این. درگذشته هم، هرچه به گذشته اش نگاه می کند این هیچ گودالی در زندگی حفر نکرده. چاهی بر سر راه نکنده. بلایی برای خودش، آتشی برای خودش ایجاد نکرده. برای همین نسبت به گذشته که نگاه می کند، کاملا خیالش راحت است. نسبت به آینده که نگاه می کند، کاملا خیالش راحت است. فقط آنجاست که آدم به راحتی می رسد. نه برای گذشته اش عامل ناراحتی وجود دارد و نه برای آینده اش عامل ناراحتی وجود دارد. خب این اولیاء خدا یعنی چه؟ یعنی که؟ ما می گوییم اشهد آن علی ولی الله. این آن است؟ یا یک چیز دیگر است؟ علی ولی الله یعنی علی ولی ماست. از طرف خدا ولی ماست. قرآن فرموده إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ [آیه 55 سوره مائده] رسول ولی ماست. وَالَّذِينَ آمَنُوا این مومنین اختصاصی ولی ما هستند. پس اشهد ان علی ولی الله یعنی این اشخاص ولی [خدا هستند.] حالا مثلا علی علیه الصلاه و السلام ولی خداست. از طرف خدا ولی ماست. ولی خداست یعنی از طرف خدا ولیّ ماست. اینکه اینها می گویند أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ اینها اولیاء خدا هستند یعنی کسانی هستند که خدا ولی آنهاست. نه آنها ولی مردم اند. اینهایی که حالا بعد توصیف شان می کنیم. اینها کسانی هستند که خدا ولی آنهاست و به دلیل اینکه خدا ولی آنهاست لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. همیشه در تحت مراقبت و حفاظت و رعایت خدا هستند. کسی که در تحت حفاظت و رعایت و مراقبت خدا هست، دیگر زیر ماشین نمی رود. بنابراین از زیر ماشین رفتن نمی ترسد. سیل او را نمی برد. سیل هم بیاید، او را نمی برد. پس از سیل نمی ترسد. مریضی کرونا بیاید، به او کاری ندارد. چون مراقب دارد. دشمن اگر بیاید، نمی تواند به او کاری بکند. پس از دشمن نمی ترسد. همه عالم علیه او هستند. از آنها نمی ترسد. چون تحت مراقبت خداست. تحت حفاظت خداست. این اولیائی که اینجا گفته می شود، أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. چون تحت مراقبت و حفاظت الهی هستند. حفاظت صد در صد. بنابراین صد درصد نمی ترسند. صد در صد نمی ترسند. صد در صد خطری برایشان نیست. حالا اینجا یک اشکال داریم. امام حسین بدنش پر از تیر شده. حضرت ابالفضل بدنش پر از تیر شده. با اینکه جزء اولیاء خداست. و هرکس ولی خداست، تحت مراقبت الهی است. تحت حفاظت است. کسی که تحت حفاظت الهی ست دیگر نباید بدنش تیر بخورد. داستان آنها جداست. چون خودش پای همه اش را امضا کرده است. گفته اند برای بدن تو هزارتیر در نظر گرفته ایم. راضی ام. امضا کرده. می گویند که در روز عاشورا عبارت این است رَفرَفَ نَصر عَلَی رَاسِ الحُسَین. پرنده پیروزی و نصرت بالای سر حضرت حسین علیه السلام بال و پر زد و ایشان بین پیروزی و نصرت و شهادت مخیر شد. [به ایشان فرمودند] مقامت هم محفوظ است. ما قرار شهادت داریم. من قرارم را عوض نمی کنم. ایشان فرموده من قرارم را عوض نمی کنم. همان هزارتا تیر که امضا کردم پایش هستم. حالا این را کار نداریم. می خواهیم بگوییم آنجا همه چیز تحت اختیار این آدم است. اگر سنگی هم به پایش می خورد، سنگی به دندانش می خورد، سنگی به پیشانی اش می خورد، خودش اجازه داده و رضایت داده. خودش خواسته. ببینید حضرت ایوب عرض کرد خدایا مثلا هشت سال یا هجده سال است دارم بلای تو را می کشم. نمی دانم دوران بلایش چند سال بود. هشت سال است دارم بلای تو را می کشم و صبر می کنم. فرمودند که این صبر را چه کسی به تو داده؟ یک مشت خاک برداشت و زد به دهان خودش. صبر را هم تو دادی. وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ [آیه 127 سوره نحل]. قرآن دارددیگر. تو صبر کردی. اما بصیرت را خدا داده. خدادادی بوده. خب حالا دوره اش تمام شد. آن هشت سال. امام حسین چه؟ نه. من مهر را امضا کردم. پایش هستم. تا آخرین لحظه و تا آخرین چیزی که دارم. علی اصغرم هم اینجوری. برای تو آوردم. کار نداریم. پس اولیاء خدا هیچ خطری برایشان نیست. مگر خودش بخواهد. مگر خودش اجازه بدهد. چرا اجازه می دهد؟ طبق شرایط. آن اولیاء خدا باید برای مقامات بالاتر بلا بکشند. آن از آن طریق است. اما خطری برایش نیست. اصلا. یک ذره آن بلاها و مصیبت ها و خطرات چیزی برایش ایجاد نمی کند. ته دلش دارد قنج می زند. هر تیر جدیدی که می خورد این قنجی که در دلش می زند [بیشتر می شود]. حالا به زبان بشری ناقص خودمان می گوییم قنج می زند. غرق در رضایت است. غرق در تسلیم است. غرق در شادمانی است. پس آن بلایش هم اصلا یک جور دیگر است. کاری نداریم. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. اصلا برایشان خطری نیست. اصلا برایشان گذشته خطرناکی وجود ندارد. همه اش صاف شده. آن آیه شریفه می فرماید که الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا. کسی که ایمان داشته باشد، تقوا داشته باشد و از اعمال و رفتار خودش دقیق و صد در صد مراقبت کند، که همه اعمال و رفتارش صحیح باشد، این قیدش است؛ [فرموده] همه ما همه گناهان این رامی آمرزیم. خب این که گناهی ندارد. اهل تقواست. اهل تقوا این نیست که یک جایی مال مردم را خورده باشد و بعد هم رها کرده باشد و رفته باشد. این که نمی شود اهل تقوا باشد. اگر هم یک وقت یک اشتباهی کرده باشد، همه را جبران کرده. می گویند ما همه گذشته تو را پاک پاک پاک کردیم. یا آن آیه [دیگر می فرماید:] سیئات تو را به حسنات تبدیل کردیم. اگر هرگودالی که در اوایل جوانی ات روی نادانی کنده بودی، ما گودال را پر کردیم و برایت گل کاشتیم. همه زندگی گذشته را که نگاه می کند، گل است. هرچه آینده هم هست که... خب. می گویند اینها که هستند؟ اینهایی که اولیاء خدا هستند لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ [در آیه بعد می فرماید:] الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ. اینها کسانی هستند که ایمان آورده اند. وَ كانُوا. وَ كانُوا يَتَّقُونَ یعنی چه؟ یعنی چه آقا؟ همه گذشته اش را به تقوا گذرانده. كانُوا يَتَّقُونَ اینها تمام گذشته را به تقوا گذرانده اند. ثمر داد. این گذشته صد در صد تمیز پاکیزه صالح با تقوا ثمر داد. این ثمر را ما هنوز نداریم. لذا از حوادث می ترسیم. اگر آن ثمر بیاید، دیگر از هیچ چیزی نمی ترسی. آقای بزرگوار را خاطرتان هست؟ وقتی بمباران و موشک باران می شد می آمد کنار شیشه پنجره می نشست. خب آقا برو آن عقب بنشین. هر تکه شیشه وقتی خورد می شود از یک گلوله بدتر است. شیشه اگر خورد شد در بدن تو صدتا گلوله می شود. آنجا می نشست و مشغول کتابش بود. با خیال راحت هم کتاب می خواند. نمی ترسید. آقای عسگراولای گفت چند روز مانده بود به پانزده خرداد. ما هم احساس کرده بودیم که خطرات مهمی در پیش است. من یک جوری خودم را به قم رساندم و همه راه می ترسیدم که ماموران چه بشوند و چجوری خودم را به منزل اما رساندم و دیدم که دارند جواهر مطالعه می کنند. فردا می خواهد به درس برود. فردا می رود درس و دارد جواهر مطالعه می کند. خیلی راحت. خب نمی شود. اگر آدم حواسش پرت باشد، اگر از یک چیزی بترسد نمی تواند کتاب دقیق مطالعه کند. غیر از آن هم نمی تواند مطالعه کند. اصلا نمی تواند مطالعه کند. ما دوره اش را دیده ایم دیگر. راحت نشست است و دارد مطالعه می کند. این یک دوره ای از تقوا گذرانده. این دوره اش قبول شده. دوره اش قبول شده. جایزه اش را به او داده اند. جایزه اش یک درجه ایمانی است که اگر شما آن درجه ایمان را برخوردار بودید، دیگر نمی ترسید. دیگر از هیچ چیز نمی ترسید. نه از گذشته می ترسی، نه از آینده می ترسی. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ. گذشته عمرش را به تقوا گذرانده. حالا حداقل، حداقل از یک روزی که چشمش باز شد دیگر در گناه را بست. آن روزی که فهمیدی دیگر کامل بستی. آنها را هم جبران کردی. اگر آنها را جبران کردی و الان هم در را بستی می شود. آن روزی که فهمیدی دیگر کامل بستی. آنها را هم جبران کردی. اگر آنها را جبران کردی و الان هم در را بستی می شود. آن روزی که فهمیدی دیگر کامل بستی. آنها را جبران کردی. اگر آنها را جبران کردی و الان هم در را بستی، می شود. می شود که به اینجا رسید. [در آیه] بعد می فرماید لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ دائما برایشان بشارت می رسد. یک آقای خوبی بود که با هم هم جلسه بودیم. گفت که من خدمت مرحوم آشیخ مرتضی رسیدم. حالا نمی دانم در حرم حضرت عبدالعظیم خدمت ایشان رسیده بود؟ چون داستان در حرم حضرت عبدالعظیم اتفاق افتاده. از آن بخشی که کفش داری مردانه است که می آییم، دو تا ستون است. یک وسط ستون دارد که می شود عبور کرد. ایشان از آنجا به ایوان آمده بود و به دیوار تکیه داده بود. فرمودند آنجا یک قدح بزرگ شربت به لیمو برای من آوردند. گفتند این را حضرت صدیقه سلام الله علیها برای شما فرستاده است. پیرمرد نمی تواند یک قدح [بخورد]. اما آن شربت را می شود یک قدح خورد. بعد هم یک آقا سیدی هم همراه ایشان بود. گفته بودند به این سید نگویی. دلش می شکند که چرا من که بچه شان هستم به من ندادند. آخر او بیشتر فرزندشان است. بیشتر فرزند آنهاست. چون عمل خویشاوندی می آورد. هرچه بهتر باشد، خویشاوندی بالاتر می شود. بیشتر می شود. ولو عمامه اش سفید است اما عمامه اش سیاه است. خیلی هم سیاه است. آن آقای بزرگوار می گفت من استادمان را در خواب دیدم. در مدرسه بود و این حرف ها. کار ندارم. ایشان شیخ بود. گفت عمامه مشکی آنجا بود. نشان داد عمامه من از تو که سیدی، مشکی تر است. خب؟ اولا عمامه من مشکی است. یعنی من خویشاوند شده ام. دوما از تو که مسلم سیدی، عمامه ام از تو هم مشکی تر است. اینجوری. لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. این قدح شربت که از بهشت حضرت صدیقه سلام الله علیها فرستاده. این بشارت است. از این نوع بشارت ها در عمرشان پر است. انقدر است که گفتنی نیست. یعنی گاهی یک کلمه اش را می گوید. از صد هزارتا یک کلمه اش را می گوید. فهمیدید چه می گویم؟ گاهی این بزرگواران یک چیزهایی را می گویند. این یک چیزهایی، یکی از صد هزار است. یکی از صد میلیون است. یکی از صد میلیون است که می گویند. حالا ممکن است شما فکر کنید چرا اینها این حرف ها را گفته اند؟ بابا عرض می کنم یکی از صدهزار است. آن هم باز برای هرکسی نگفته اند. لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. آخرت هم که از لحظه مرگ غرق بهشت است تا آخر. بهشت او قطع نمی شود. در بهشت است. در بهشت است. در بهشت است. لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ. این حرف هایی که زدیم عوض شدنی نیست ها. اگر شما کاری کردی و ولی خدا شدی، همینن است که گفتیم. لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. بعد فرمود ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. فرمودند وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ* فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ. این را هم عرض کنم وتمام. جنات نعیم عبارت است از بهشتی که زیر سایه مراقبت و عنایت و رعایت و مهربانی خداست. در مهربانی خدا غرق است. جنات نعیم با آن بهشت ها فرق دارد. آنها غرق نعمت اند. بله. این غرق خودش است. آرزو می کردند. حضرت ابراهیم علیه السلام دعا کرده خدایا وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ. [آیه 85 سوره شعراء.] من را به همان جنت نعیم ببر. حالا باز هم یک ذره توضیح دارد که کافی است.
السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
آمده بود کنار خیمه. یعنی می رفت و می آمد. نه اینکه می آمد اینجا می نشست خستگی در کند. فرصت نبود. میدان جنگ بود. یک دقیقه به خیمه ها آمده. این بچه ام را بدهید من با او خداحافظی کنم. رفتند بچه را آوردند. بچه از حال رفته است دیگر. از تشنگی از حال رفته. ایشان سوار اسب است. آنها پایین اند. روی زمین اند. وقتی می خواهد بچه را بدهد به دست کسی که سوار است، باید بلند کند تا به دست سوار برساند. می گوییم دو تا صورت دارد. یک صورت این است که صورت بچه را به طرف پدر گرفتند و دادند، یک وجهش این است که بچه را از پشت به دست پدر دادند. اگر حضرت زینب سلام الله بوده، بین دست ایشان و دست امام حسین تیر آمده. ما می گوییم اگر این بچه رویش به پدر بود، این خون ها پاشید تو صورت پدرش. اگر هم پشتش به پدر بود خون ها پاشید توی صورت خانم ها که آنجا ایستاده اند. هیچ کاری نمی شد کرد. الان این خانم ها سکته می کنند. فرمود هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بِی. نه این چیزی نیست. برای من سهل است. برای من سهل است. روی دستم سر بچه ام را بریدید. بعد می گویند که بچه را دست حضرت زینب داد. دست هایش را زیر خون گلو گرفت و این خون ها را به آسمان پاشید.
خدایا به حرمت این خون ها بر ما رحم کن. خدایا به حرمت این خون بلا رااز این کشور دور کن. خدایا به حرمت این خون بر عمر و عزت و سلامت رهبر ما بیفزا.
اللهم نسئلک و ندعوک بسمک الاعظم یا الله یا الله... هفت مرتبه یا ارحم الراحمین... به آبروی محمد و آل محمد، به آبروی محمد و آل محمد صلاوتک علیهم اجمعین در ظهور و فرج ولی ات تعجیل و تسهیل بفرما. فرج آن حضرت را برای ما سهل و آسان و با عافیت کامل قرار بده. ما را از فرج و ظهور و دولت آن حضرت برخوردار بفرما. قلب مبارکش را به فرجش شادمان بفرما. حوائج آن حضرت را و حوائج همه دوستانش را و حوائج جمع حاضر را فوق رغبت شان برآورده به خیر و عافیت بفرما. بلاها، مصیبت ها، بلا ها و مصیبت ها، غم و غصه ها، آفات، آحاد را از آن وجود مبارک و از همه دوستانش و از جمع حاضر و از مردم کشور ما، از مردم شهر ما، از رهبر بزرگوار ما دور بفرما. خیر و عافیت و وسعت رزق و برکت و ارزانی را بر کشور ما مرحمت بفرما. نازل بفرما. بلا را از کشور ما دور بفرما. مشکلات کشور ما را حل بفرما. رهبر ما را طول عمر و عزت کامل، عزت بیشتر، سلامت کامل، سلامت بیشتر مرحمت بفرما. سایه اش را از سر ما کم و کوتاه مفرما. نعمت وجودش را تا عصر ظهور حضرت مهدی، تا دولت حضرت مهدی، برای ما نگاه دار. این نعمت را از ما سلب مفرما. به ناسپاسی ما نعمت وجود ایشان را از ما سلب مفرما. خواسته هایش را برآورده به خیر بفرما. فرداهای مارا بهتر از گذشته های ما قرار بده. عمر آینده ما را بی بلا قرار بده. عمر آینده ما را بی گناه قرار بده. همه چیز ما را مورد رضایت ولی ات قرار بده. رفتار، اعمال، اخلاق، زندگی، زن و بچه. همه چیز ما را مورد رضایت و خوشنودی آن حضرت قرار بده. نظر مرحمت و عنایت و احسانش را از ما برنگردان. از کشور ما برنگردان. از شهر ما برنگردان. از رهبر ما برنگردان. ایشان را به عنایت و احسان و تصدق دعاگوی ما قرار بده. یعنی به ما صدقه بدهد و برای ما دعا کند. توفیق ترک گناه و ترک اخلاق بد به همه ما مرحمت بفرما.توفیق زیارت عتبات عالیات به تکرار و به عافیت نصیب همه ما بفرما. آنچه گفتیم و آنچه نگفتیم و به آن محتاجیم به فضل و کرمت به ما مرحمت بفرما.
به جاه محمد و آله.