هضم نفس!
هضم نفس!

آیت الله آقای شیخ آقابزرگ ساوجی (ره) در مدرسه ی مروی درس می فرمود. شاگردان برجسته ای داشت که از این شاگردان حجت الاسلام سیدرضا دربندی و حجت الاسلام سید مهدی قوام طاب ثراهما را می شناسیم که هر دو مردانی بسیار وارسته و فاضل بودند.آقای دربندی می فرمود: یک روز به آیت الله سیدمحمد تنکابنی استاد برجسته ی دیگر آن مدرسه برخورد کردیم[1]. ایشان به من فرمود: شما نزد این آقای شیخ چه درس می خوانید؟ مگر او سواد دارد؟ آقای دربندی می گفتند: که من خواستم خیال ایشان را یکسره راحت کنم. لذا به ایشان گفتم: ما از ایشان به عنوان اعلم تقلید می کنیم. آقای تنکابنی فرمود: ما با هم دو ماه تمام در یک باغ از باغات دماوند همراه بودیم. در تمام این مدت یک کلمه که نشان بدهد ایشان سواد دارد، از دهانش خارج نشد.تا آنجا که من نتوانستم بفهمم که اصولاً ایشان سواد دارد یا نه؟

آقای ساوجی در نجف شاگرد عالم اخلاقی مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی و آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی بوده اند.[2] کسانی که ناظر بودند می گفتند: ما برای تشییع جنازه ایشان رفته بودیم. وقتی جنازه را از خانه بیرون می آوردیم، خانم ایشان بر سر می زد، و می گفت: این را که ازخانه می بریدیک فرشته بود نه یک آدمیزاد. 

 

[1] حواشی ایشان بر رسائل شیخ انصاری  در دو جلد قطور جاب شده وقابل اعتنا است.

[2] تاریخ حکماء /218

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای