اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
دیروز عرض کردم که بنیان ادیان برای تربیت انسان بنا نهاده شده است. تمام ادیان از طرف ربّ العالمین آمدهاند. پیامبران فرستاده ربّ العالمین هستند. ادیان، پیام ربّ العالمیناند. معجزات، معجزات ربّ العالمین هستند. تمام وجوه ادیان به حضرت ربّ العالمین مربوط میشود. بنابراین چیزی از دین نیست مگر اینکه برای تربیت آدمی است. این حرف اصلی بود.
عرض کردیم که در تربیت شرایطی وجود دارد. در تربیت شرایطی وجود دارد. به عنوان مثال دیروز عرض کردم کسانی که کارهای ورزشی میکنند، شرط اول برای اینکه به نتیجه برسند، این است که مداومت داشته باشند. مثالی که عرض کردم این بود که یک آکروبات باز برای اینکه بتواند از روی طنابی که با زمین بیست متر فاصله دارد عبور کند، باید سالها روی این مساله کار کند. چنین کاری با دو روز و پنج روز و ده روز تمرین، برای انسان مقدور نیست. لذا قرآن مکرر از استقامت میگوید. در آیه 30 سوره مبارکه فصلت میفرماید: إِنّ الـّذينَ قَالوا رَبّنا اللهُ ثــُمّ اسْتقامُوا کسانی که گفتند رب ما الله است و این راه را انتخاب کردند وگفتند ما جریان تربیتی ربّ جهان را قبول داریم و نه جریانات تربیتی دیگر را (ممکن است در هر زمانی دهها جریان تربیتی در جهان باشد. اما آنها جریان تربیتی ربّ جهان را قبول دارند.) راه را درست انتخاب کردند و بعد استقامت کردند. این به ثمر میرسد.
در آیه 92 سوره مبارکه نحل میفرماید: ولا تكونوا كالــّتي نقـَضَتْ غَزْلها مِنْ بَعْدِ قوّةٍ أنكَاثا زنی بود که اندکی کمبود داشت. در اصطلاح عربی حمقاء میگویند. او ثروتمند بود و چندین کنیز داشت و آنها را وادار میکرد برایش پارچه یا فرش یا چیزی ببافند. آنها از صبح تا غروب میبافتند و هنگام غروب آن زن میگفت هرچه بافتهاید باز کنید. در این آیه میفرماید مانند آن زنی که میبافت و خوب میبافت و غروب میگفت باز کنید، نباشید. مثلا کسی زحمت میکشد و یک دهه روضه میخواند و بعد یک حرف بدی به کسی میگوید. خب با چنین کاری هرچه بافته باز کرده است. ولا تكونوا كالــّتي نقـَضَتْ غَزْلها بسیار هم مستحکم و درست میبافت، اما بعد خودش خرابش میکرد. تقریبا هیچ ساختن و خراب کردنی به اندازهای که خودمان میکنیم نیست. به عنوان مثال شما مدت زیادی تحت تربیت پدر و مادر هستید. سالهای بسیاری که بچه بودیم و عقلمان نمیرسید تحت تربیت آنها بودیم. اما آنچه خودمان کردیم بسیار قویتر است. اگر تربیت پدر و مادر خوب یا بد بود ما کارهای نبودیم، اما در آنچه که خودمان کردهایم مسئول هستیم.
اگر کار را خراب نکنیم به ما در آیه 30 سوره مبارکه فصلت آموختهاند که: إِنّ الـّذينَ قَالوا رَبّنا اللهُ ثــُمّ اسْتقامُوا تتنزّلُ عَليْهمُ المَلائِكة ملائکه برای کسی نازل نمیشوند. ملائکه تنها بر پیامبران و اولیاء خدا نازل میشوند. میگویند امام فرشته را نمیبیند اما پیغمبر در یک درجاتی از پیغمبری فرشته را میبیند و این جزء علائم تشخیص امام از پیغمبر است. ملائکه در هنگام مرگ بر چنین انسانی نازل میشوند. آنها برایش پیغام بشارت میآورند. در ادامه آیه میفرماید: تتنزّلُ عَليْهمُ المَلائِكة أَلا تخافوا وَلا تحْزَنوا دوره حزن و اندوه پایان یافت. الان زمان اجر تمام زحماتیست که کشیدی. از لحظه مرگ به اجر میرسند. خب بنابراین در کارها استقامت و پیگیری لازم است. به عنوان مثال پنج بار در روز دستور نماز داریم. یعنی باید مرتب تکرار شود. تا شاید ما نماز خوان بشویم. در ضمن نماز مستحب نیز قرار دادهاند. حداقل نمازهای واجب و مستحب پنجاه و یک رکعت است که برای ما حتی آشنا نیست! اگر کسی مردتر از اینها باشد، بیشتر از اینها نماز میخواند. اگر انسان کوشش کند تا درست نماز بخواند، ممکن است آنچه را که میخواهد، در بسیار نماز خواندن، بیابد. بنابراین اصل الاصول این تربیت استقامت و پیگیری است. بدون استقامت نمیشود.
مطلب دیگری که دیشب عرض کردم این است که انسان باید همراه کاری که میکند، باشد. در سایر تمرینات اگر حواسمان جمع نباشد ممکن است نتیجه دهد. مثلا در تمرینات ورزشی، حتی اگر حواس جمع نباشد، حرکات ورزشی نتیجه لازم را به وجود میآورد. اما نماز خواندن ورزش نیست. کاری است که باید تمام وجود انسان با آن همراه باشد. اگر تمام وجود همراه باشد، نتیجه میدهد.
مطلب دیگر این است که عمل باید با اخلاص همراه باشد. هرچه این اخلاص بیشتر باشد نتیجه بیشتر است. در روایات متعددی آمده که برخی از ترس جهنم و برخی به امید بهشت کار میکنند ولی امام فرمودند: ولکِنـّی أعبُدُهُ حُبـّا من خدا را از سر محبت عبادت میکنم. اصلا به یاد بهشت و جهنم نیستم. یا در روایت دیگر آمده: ولکِن وَجَدتـُهُ أهلا من او را شایسته پرستش یافتم.
درجه کاری که میکنید با توجه به میزان اخلاص عمیقتر میشود. ببینید کار باید بارها تکرار شود تا تربیت به ثمر برسد و انسان تربیت شود. در اینجا هرچه عمیقتر باشد، زودتر به ثمر میرسد. فرض کنید کسی یک عمر از ترس، عبادت میکند. بسیار خوب است. اثر هم دارد. شخص دیگری یک عمر به امید ثواب عبادت میکند و دیگری از آنجایی که خدا را اهل و سزاوار پرستش یافته است، یک عمر عبادت میکند. این عمیقترین نوع عبادتی است که انسان دارد و ممکن است این نوع عبادت کردن بعد از یک سال به ثمر برسد. کسی که از ترس یا به امید، عبادت میکند بعد از بیست سال به نتیجه میرسد اما کسی که از سر اخلاص عبادت میکند ممکن است بعد از یک سال یا کمتر به نتیجه برسد. زیرا عمق کار تربیتیاش بسیار زیاد است. تمام کارهای عبادی ما کار تربیتی است. تمام کارهایی که دین دستور داده است، کارهای تربیتی است. کار تربیتی هرچه پیوستهتر و عمیقتر باشد و انسان پیگیرتر باشد، سریعتر به نتیجه و هدف تربیت میرسد.
توسل به حضرت علی اصغر (علیه السلام) برترین توسلی است که انسان میکند. آیت الله شاه آبادی فرموده بودند که بالاسر جنازهاش روضه حضرت علی اصغر (علیه السلام) را بخوانند. خودشان هم در شبهای جمعه که در مسجد دعای کمیل میخواندند به حضرت علیاصغر (علیه السلام) متوسل میشدند. بسیاری از بزرگانی که من اطلاع دارم دست به دامان این شیرخواره میشدند.
حضرت علی اصغر (علیه السلام) دو فضیلت دارند که هیچ یک از شهدا ندارند. یک فضیلتشان این است که خودشان برای شهادت نیت نکرده بودند. پدرشان برای ایشان نیت کرده بودند. یعنی برترین نیت ممکن در میان جمع شهدا. زیرا درجه خلوص نیت هیچ یک از آنها به اندازه حضرت حسین (علیه السلام) نبود. پس نیت شهادت ایشان را حضرت حسین (علیه السلام) کردند. دوم اینکه همه از خودشان دفاع کردند اما ایشان نمیتوانست از خودش دفاع کند.