أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
عرض کردیم طرح اصلی تمام ادیان تربیت آدمیزاد است. ادیان برای تربیت انسان آمدهاند. تربیت شرائطی دارد. یک شرطش این بود که تربیت پذیر، آن را بپذیرد. لذا تربیت با اجبار امکان پذیر نیست. تربیت با اجبار ثمر ندارد.
نکته بعد اینکه این تربیت نیاز به مداومت و استقامت دارد. کسی که میخواهد تربیت را بپذیرد و تربیت شود باید در آن راه و رسمی که در تربیت برایش مشخص شده است، استقامت کند. نماز دستوری برای تربیت ما است. انسان باید بر این دستور مقاومت و استقامت کند. هر روز دقیق و در سر جایش آن را به جا آورد.
مطلب دیگری که عرض کردیم این بود که نباید آنچه انجام داده را خراب کند. در آیه 92 سوره مبارکه نحل میفرماید: وَلا تكونوا كالتي نقضَتْ غزلها مِنْ بَعْدِ قوّةٍ أنْكاثا آیه در رابطه با آن زن عرب است که پارچه یا ... میبافت و غروب دستور میداد بازش کنند. در کار تربیتی نباید اینگونه باشد که بسازد و بعد خراب کند. ببافد و بعد باز کند.
دیشب عرض کردیم که مراتب تربیت از عمل انسان شروع میشود، به صفات آدمی میرسد که مرحله بالاتر است و بعد به ذات آدمی میرسد. امشب میخواهیم این مطلب را به بیان دیگری عرض کنیم.
هدف اصلی تربیت این است که انسان پاک شود. پاکی، هدفِ اعلاست. پاکی از کجا شروع میشود؟ از چشم انسان شروع میشود. از دست انسان شروع میشود. از غذایی که میخورد شروع میشود. از چیزی که گوش میکند شروع میشود. اگر انسان چیز ناپاک گوش کند، حرف ناپاک بزند، اگر چیز ناپاک ببیند، پاک نمیشود. با این اعمالِ ناپاک، انسان ناپاکی کسب میکند. اگر عمل را عوض کند و چشم و گوش و زبانش پاک شود و غذایی که میخورد پاک باشد، رو به پاکی میرود. پاک بودن غذایی که انسان میخورد مساله بسیار مهمی است. در آیه 51 سوره مبارکه مومنون میفرماید: يا أيّها الرّسُلُ كلوا مِنَ الطيِّباتِ وَاعْمَلوا صالِحًا پاکیزه بخورید. چیزهایی که پاکیزه است را بخورید و عمل صالح انجام دهید. یعنی از نظر نجاست و پاکی، پاک باشد و از لحاظ حلال و حرام بودن، حلال باشد. کسی که پاک و حلال میخورد، امکان اینکه عمل صالح و خوب انجام دهد، بیشتر است. اینطور نیست که هرکس پاک و حلال میخورد، حتما کار خوب میکند. به صوت علت و معلولی نیست. بلکه فرمودهاند يا أيّها الرّسُلُ كلوا مِنَ الطيِّباتِ وَاعْمَلوا صالِحًا این، به دنبال آن است. به دنبال پاک خوردن، عمل صالح میتواند بسیار بیشتر باشد. یعنی مانند جزء العلة عمل میکند نه علت تامّه. اما بسیار خوب است.
قبلا خدمت دوستان عرض کردیم که در دستور آمده در روز جمعه یک بار سوره مومنون را بخوانید. هرکس این کار را انجام دهد عاقبت به خیر میشود. نمیارزد؟ هرکس روز جمعه، این سوره را که هشت صفحه است بخواند عاقبت به خیر میشود.
یک داستان از مرحوم حاج حسنعلی نخودکی نقل شده است که ایشان از حضرت ولی عصر درخواست پول حلال کرده بودند. ایشان یک سال ریاضت کشیده بودند. یعنی کارهای بسیار بزرگی انجام دادند. بعد از یک سال به او نشانی یک خربزه فروش در بازار را دادند و گفتند به آنجا برو و به خدمت حضرت برس. به بازار آمد و دید یک خربزه فروش بسیار پاک و ساده آنجاست و آقا هم آنجا نشستهاند. به محضر ایشان مشرف شدند و ایشان یک قرانی یا شاید کمتر به او دادند. به حساب امروز مثلا یک قرانی به او دادند. پرسید آقا این به چه درد میخورد؟ فرمودند بده به من. پس بده و برو. مطلب بسیار بزرگی است. میرود و باز یک سال ریاضت میکشد. ایشان ریاضتکش بود. شاگردان برجسته ایشان میگفتند بین هفده یا هجده ساعت کار میکرد. باز یکی از شاگردانشان میگفت از نخودک راه میافتادند به طرف مشهد و نصف قرآن را در راه میخواندند و نصف دیگر آن را در برگشت میخواندند. یعنی در یک شبانه روز یک ختم قرآن میکرد و باقی آن را هم به سایر کارها میپرداخت. این انسان یک سال دیگر ریاضت کشید. بناراین هرکسی که میگوید من امام زمان (علیه السلام) را دیدهام باور نکنید. یک خیالاتی کرده است. در این فاصله پیش خربزه فروش رفت و از او پرسید این آقایی که آن روز پیش شما بود و من خدمتشان رسیدم که بود؟ فرمودند یک آقای خوبی است که گاهی به من سر میزند و گاهی هم اگر مشکلی داشته باشم کمک میکند. تشریف میآورند اینجا و چند دقیقه مینشینند و من خدمتشان هستم و بعد هم میروند. اینبار یک سال ریاضت کشید و باز گفتند بیا پیش همان خربزه فروش. آنجا به خدمت حضرت مشرف شدند و باز همان یک قران را به او دادند. با آن یک قران کارهایی کرد و درست شد و آن پول حلالی که میخواست به دست آمد. خدا رحمتشان کند. میدانست اگر انسان پاک و حلال بخورد انجام عمل درست، بسیار راحتتر میشود. نه اینکه حتما میشود اما بسیار راحتتر میشود.
عرض کردم که پاکی از عمل شروع میشود. اول باید چشم پاک شود تا خیال پاک شود. اگر میخواهی نماز درست بخوانی اول باید چشمت پاک شود. حالا ببینید، در آیه 73 سوره مبارکه زمر میفرماید: وَسيقَ الذينَ اتقوْا کسانی که تقوا دارند را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت میبرند. کسانی که در عمل پاک هستند به صورت دسته جمعی به سوی بهشت سوق داده میشوند. کسانی که در عمل پاکند را به صورت دسته جمعی به سوی بهشت میبرند. باید ناپاکیها بیرون رفته باشد. اگر انسان گاهی دروغ بگوید، نمیشود. ما یک دوستانی داریم که کمی خوب هستند و من میبینم اگر شرایط طوری باشد که لازم شود نگاه میکنند. اینطور نمیشود. إلى الجَنَّةِ زُمَرًا حَتى إذا جَاءُوهَا زمانی که به کنار بهشت میرسند، وَفتحَتْ أَبْوابُها درهای بهشت به رویشان باز میشود. وَقالَ لهُمْ خزَنتهَا سَلامٌ عَليْكُمْ ماموران بهشت به آنها میگویند سلام بر شما. چه زمان؟ کنار درب بهشت به آنها میگویند سلام علیکم. قبلش چه بود؟ زحمت بود. سَلامٌ عَليْكُمْ طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. فادْخُلوها خالِدينَ دقت کنید: طِبْتُمْ فادْخُلوها خالِدينَ به این "ف" میگوییم "ف" نتیجه. نتیجه پاکی، ورود به بهشت است. اصلا بهایی که انسان برای ورود به بهشت میپردازد پاکی است. هیچ چیز دیگری نمیخواهد. تو پاکی ببر، دستت از پاکی پر باشد، به تو میگویند به بهشت بفرمایید. هیچ چیز دیگری نمیخواهد. طِبْتُمْ فادْخُلوها پاک بودید پس در نتیجه به صورت ابدی داخل بهشت شوید. پاکی انسان از کجا شروع میشود؟ از عمل انسان. بعد از آن به صفات آدمی میرسد. بخلش کم میشود، حسادت از بین میرود، دیگر تکبر ندارد. یک وقت میبینید تکبر ما را در یک جا نگاه میدارد. مثلا این آقا سنش از من کمتر است اما عالمتر از من است. باید به او احترام بگذارم. اما نمیتوانم. یک وقت هم میتوانم. یک کم هم در دلم خیالات میکنم اما میتوانم. البته میگویند چرا بیخود خیالات کردی؟ داستان محمدبن مسلم را مکرر عرض کردم. ایشان مرد بسیار بزرگی بود. روزی در درس حضرت صادق (علیه السلام) حاضر شد و دید یک نا آشنا سر جای او نشسته است. نگاه کرد و دید جایش پر است. یک لحظه معطل شد و بعد همان جایی که ایستاده بود، نشست. بعد از درس زمانی که مردم پراکنده شدند امام فرمودند چرا یک لحظه معطل شدی؟ این یک لحظه هم نباید معطل میشدی. ایشان در آن مرحله دوم بود. نشست سر جایش و نرفت یقه آن آقا را بگیرد و با او دعوا کند اما امام فرمودند چرا آن یک لحظه را معطل شدی؟ فرمودند باید بروی خرما فروشی کنی.
زمانی که محمدبن مسلم برای خرما فروشی رفت طایفهاش به او گفتند آبروی ما را بردی. تو بزرگ قبیله ما هستی چرا خرما فروشی میکنی؟ گفت امام فرموده که خرما فروشی کنم. گفتند امام که نگفتند بیایی دم در مسجد بایستی و آبروی ما را ببری. ما برایت یک مغازه میگیریم. یک مغازه برایش گرفتند و رفت آنجا خرمافروشی کرد.
بعد از این مرحله که صفات انسان خوب و تمیز شد، اگر کار میکند، نباید رها کند. کسانی که کار کردهاند، رها نمیکنند. زیرا نتیجه کار کردن خودشان را میبینند. این نتیجه نقد است. جزایش نقد است. اگر تو کار کرده باشی جزایش نقد است. باور کنید. ما کار نکردهایم.
در آیه 32 سوره مبارکه نحل میفرماید: الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ. در آیه 73 سوره مبارکه زمر فرمودند طِبْتُمْ یعنی در عمل پاک بودید. عمل پاک بود. درونش هیچ مشکلی نداشت. اما در اینجا میگویند شما طیّب هستید. پاکِ پاک شدید. معادل فارسی ندارد. ساختمانت پاکیزه شده است. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَليْكُم. تَتَوَفَّاهُمُ یعنی جانش را بگیرد. در همان لحظه مرگ به او میگویند سلام علیکم. درمورد قبل کنار در بهشت به آنها سلام میدادند. اگر عمل پاک شد کنار در بهشت میگویند سلام علیکم، اما اگر خودت پاک بودی همان لحظه مرگ بر تو سلام میگویند. این واقعا ارزش دارد. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ اگر انسان چند سالی دندان بر جگر بگذارد و صبر و حوصله کند، به آن مرتبه میرسد. الذينَ تتوَفـّيهُمُ المَلائِكة طيّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَليْكُم لحظه مرگ بر آنها سلام میکنند. ادْخُلوا الجَنَّة آمده است قبض روح کند، چرا میگوید داخل بهشت شو؟ یعنی چه؟ از لحظه مرگ بفرمایید داخل بهشت. به آن دسته که آنها را از روی پل صراط مانند پرواز کردن عبور میدهند، میگویند شما حساب دیدید؟ میگویند ما حساب ندیدیم. شما پل صراط را دیدید؟ میگویند ندیدیم. کسی میان راه جلوی شما را نگرفت؟ میگویند نه ما هیچ کس را ندیدیم. یک سره به بهشت آمدیم. ادْخُلوا الجَنَّة بما كــُنْتمْ تعْمَلونَ از لحظه مرگ به آنها میگویند داخل بهشت شوید. این مربوط به آن زمان است که ذات انسان پاک میشود. ذات پاک نهایت تربیت است. ذات پاک نهایت تربیت است.