أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در قرآن یک نشانهای از حیات را بیان فرموده است. میفرمایند زمین مرده است ما آن را زنده میکنیم. زمینِ مرده، زنده میشود. در آیه 33 سوره مبارکه یس میفرماید: وَآيَة لهُمُ الأرْضُ المَيتة أحْيَيْناهَا یک آیتی از آیات خدا برای آنها زمین مرده است که ما آن را احیا میکنیم. وَأَخرَجنا مِنْهَا حَبّا فَمِنهُ يَأكلونَ از آن یک حبّههایی بیرون میآوریم مثل حبه گندم، جو و... تمام کشاورزی نتیجه حیات زمین است. زمین مرده بود، ابتدای بهار باران بارید، در نتیجه زمین زنده شد. از بیابانها که میگذریم میبینیم که ابتدای بهار اگر باران خوبی ببارد صحرا سبز است. این زمین صحرا که سبز است علامت حیات است.
انسان هم مرده است، زنده میشود. در آیه 122 سوره مبارکه انعام میفرماید: أوَمَنْ كانَ مَيْتا آدمیزادِ دوپا که روی زمین راه میرود، مرده است. در ادامه آیه میفرماید: فأحْيَيْناهُ ما او را زنده میکنیم. ما به یک معنا مردهایم. اگر این انسان مرده را زنده کردیم، آن زمان، وَجَعَلنا لهُ نوراًَ برای او نوری قرار میدهیم. تا به حال چراغی در دست نداشت، حال چراغ دارد و راهش را میفهمد و میبیند. وَجَعَلنا لهُ نُوراً پس نشانه حیات در انسان نور است. این نور چیست؟ به چه دردی میخورد؟ يَمْشي بهِ في النـّاسِ در زندگی از این نور استفاده میکند.
أوَمَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ وَجَعَلنا لهُ نوراًَ ما برایش یک نوری قرار دایم که ؟ يَمْشي بهِ في النـّاسِ یعنی با آن نور با مردم زندگی میکند.
ببینید نشانهاش این است، مثلا شما در یک مجلسی هستید که عدهای نشستهاند و غیبت میکنند. اینها مردهاند و هیچ چیز نمیگویند. اما تو زنده هستی و چیزی میگویی. انسان زنده، زمانی که در یک مجلس غیبت کردند، یک چیزی میگوید، اعتراضی میکند. آنها که هیچ نمیگویند، مردهاند. این یک نشانه مردگی یا زندگی است. یا زمانی که اذان میگویند، مردم نشستهاند و با همان جدیت قبلی به کارشان مشغولند. اصلا گویی هیچ صدایی نیامده. آن کسی که زنده است بلند میشود و نماز میخواند. یک دغدغه پیدا میکند. تا اذان گفتند بلند میشود. این نشانه زندگی است. سایر مردم راحت نشستهاند و به کارشان ادامه میدهند و بعد هم با همان همّتی که شما به دنبال نماز بودی، به دنبال غذا هستند. یکی این غصه و دغدغه را برای نماز دارد. این نشانه حیات است. به عروسی كسي رفته اي و دیدی در آنجا یک موسیقی اي گذاشتهاند. چند دقیقه مينشيني و بلند مي شوي. اینها نمونههایی است که نشان میدهد این انسان با یک نوری زندگی میکند. نمیتواند در مجلسی که موسیقی مینوازد آرام بگیرد.
در برابر این افراد، کسانی هستند که در ادامه آیه توصیف میشوند. میفرماید: كمَنْ مَثلهُ في الظـّلمَات یک کسانی در ظلمات، ظلمت، ظلمت، ظلمت، یک ظلمت نه ، بلکه ظلمتها، گرفتارند. هیچ علائمی از حیاتی که عرض کردیم ندارد. فرمودند که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله دارد. پایینترین درجه و مرحله آخرش این است که شما زمانی که یک بدی را میبینید، اوقاتتان تلخ میشود. اگر وسیله نداری، قدرتش را نداری و نمیتوانی امر به معروف کنی لااقل باید اوقاتت تلخ شود. اگر اوقاتت تلخ نمیشود معلوم میشود آن نور نیست. اگر انسان راحت از کنار یک گناه میگذرد، مشخص میشود که چیزی کم است. آن نوری که گفتیم با آن زندگی میکنند، نیست. آنها که آن نور را دارند، با آن نور معاشرت و رفتار میکنند. فرض کنید اگر تاجر است، با آن نور تجارت میکند. اگر در اداره است، در اداره با آن نور کار میکند. یعنی درست کار میکند. پس حیات علامت دارد. ببینید زمین راحت و آرام است و هیچ حرکتی در آن نیست. زمانی که باران بارید در آن حرکت پیدا میشود. حبّهها و دانههایی که از گیاهان قبلی در زمین ریخته بود، میرویند و زمین حرکت وحیات و نمو و رشد پیدا میکند.
آدمیزاد هم زمانی که حیات پیدا کرد، باید متفاوت شود. ببییند، به همراه هر حیاتی یک اندازهای شعور و حرکت هست. حتی درمورد شعور گیاهان هم مطالبی گفتهاند. زندگی با نور هم یک نوع شعور و حرکت به همراهش هست. فردی که با نور زندگی میکند، حرکاتی میکند که دیگران نمیکنند. دیگران یک حرکاتی میکنند که او آن کارها را نمیکند. شعور دارد. میفهمد این خوب است و این بد است. معلوم میشود یک شعور جدید غیر از شعور قبلی دارد. هر انسانی شعور دارد اما آن که با نور زندگی میکند شعور جدیدی مییابد. بعد از این حیات تازه، یک شعور تازه آمده است. چیزهایی را میفهمد که دیگران نمیفهمند.
یک مرحله بالاتر این است: فرض کنید من نماز میخوانم، متوجه میشوم این نمازم، نماز خوبی نبود. بعد جستوجو میکنم و متوجه میشوم به یک دلیلی وضویم خراب بوده است. مثلا فرض کنید در دستم یک مانعی وجود داشته و وضویم خراب بوده است. پس فهمیدم نمازم، نماز درستی نبود. اگر نماز درست بود، فهمیدم که بود. این نشانه آن حیات و شعور و حرکت مطابق با آن است.
همچنین از یک حیات طیبه سخن گفتهاند. در آیه 97 سوره مبارکه نحل میفرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى هرکس عمل صالح انجام دهد، مرد باشد یا زن فرقی نمیکند. ببینید وجود آدمی جنبههای اصلی و فرعی دارد. فرق زن و مرد در درجات دوم و سوم آدمی است. مرد و زن در اصل آدمیت که جنبهی اصلی وجود آدمی است، یکسانند. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى چه مرد باشد و چه زن هیچ فرقی نمیکند. البته باید مومن باشد. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ باید آن حیات اولیه را بدست آورده باشد. ببینید کسانی هستند که اعتقادی به خدا و قیامت ندارند اما کارهای خوب میکنند. گاهی اخلاقهای خوب دارند. منظور آنها نیست. آنها نتیجهاش را در همین دنیا میبینند. اما کسی که مومن باشد، کارهای خوبش، نتیجهای دارد که ماندگار است و برایش میماند. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ اگر از خدا میترسد، حساب قیامت را میکند و مطابق آن حساب کار میکند، در ادامه آیه میفرماید: فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة قطعا با زندگی پاکیزهای به او حیاتی حقیقی میبخشیم. پس حیات اولیهای را که فرق بین انسان مومن و غیر مومن است را دارد. بعد در درون آن حیات اولیه کارهای درست انجام میدهد. این اعمال صالح یک ثمر جدید میدهد و این ثمر جدید، حیات طیبه است. کسی که خدا و قیامت را قبول کرده، مرتبه اول حیات را پذیرفته است. او با سایر موجودات فرق دارد. او به عشق نماز میخواند. با عشق نماز خواندن، همان حرکت است. فرق نماز و غیر نماز را میفهمد. این همان شعور است. خب چنین انسانی کار میکند. پیگیری میکند. مثلا در نماز خواندن پیگیری میکند.
بعد از اینکه نماز را میفهمد و پیگیری میکند به یک حیات دوم میرسد. ابتدا حیات ایمانی است و بعد از آن حیات طیبه. فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة
دقت کنید: ما روزگاری طولانی در پیش داریم که در آن حوادث بسیار بزرگی رخ میدهد. اولین و کوچکترین حادثه ي بزرگ مرگ است. پیامبر زمانی که به معراج رفته بودند در یکی از آسمانها، حضرت ملک الموت را دیدند. یک صحیفهای در مقابلشان بود و دائما در آن نگاه میکردند. پیامبر با ایشان گفتگویی داشتند. زمانی که او داستان مرگ را خدمت رسول خدا توضیح داد، فرمودند این بسیار بزرگ و مشکل است. جبرئیل در محضر حضرت بود و درس پس داد که آقا بعد از آن بدتر و سختتر است. قرآن درمورد قیامت میفرماید: تامّة کبری. یعنی حادثهای برگتر از آن نداریم. پس ما در آینده حوادث بزرگی در پیش داریم. اگر به حیات طیبه رسیدیم، چنان حیاتی در آن حوادث خدشه نمیپذیرد. برایش میماند. حوادث روزگار آینده آن را کدر نمیکند.
ما هم زندگی میکنیم. مثلا به من یک خبر بد میدهند. تمام زندگی من تلخ میشود. نمیشود؟ مدتهای مدیدی تا بتوانم این حادثه را فراموش کنم زندگیام تلخ است. اما اگر به حیات طیبه برسد هیچ حادثهای زندگیاش را تلخ نمیکند. اینطور است. کار کردن ثمر دارد.
نظیر این آیه، در آیه 94 سوره مبارکه انبیاء است که میفرماید: فمَنْ يَعْمَلْ مِن الصّالحَات وَهُوَ مُؤمِنٌ فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ وَإنـّا لهُ كاتبُونَ هرکس که عمل صالح میکند. عمل صالح یعنی عمل درست، کسی که نمازِ درست میخواند، خدا و قیامت را قبول دارد که نمازِ درست میخواند. فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ این نمازش کفران نمیشود. پس چه میشود؟ در مقابل کفران چیست؟ بفرمایید شکران.
در آیه 19 سوره مبارکه اسراء میفرماید: وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا هرکس که آخرت را میخواهد، آخرت را قبول دارد و برای آیندهاش کار میکند. آخرت را میخواهد. چه کسی آخرت را میخواهد؟ کسی که برای آخرت کار میکند. مثلا من از صبح تا شب برای کار مردم میدوم. به چه امیدی؟ به این امید که این کار برای آخرت من ثمر میدهد. یک وقت در اینجا کاری را برای مشکلات زندگی خودم انجام میدهم. میدانم اگر برای مردم کاری کنم مشکلات زندگیام کم میشود. منظور این مورد نیست، منظور کسی است که زحمتی که کشیده، برای آخرت است. مثلا ساعتها به دنبال کار مردم دویده است، یا فرض کنید که مشرف شود به حج، که انشاء الله مکرر قسمت همه شما بشود، صبح زود رفته است طواف مستحب انجام دهد. این کار را برای آخرت انجام داده است. یک آقایی از دوستان ما بود که خدا رحمتش کند، ایشان زیاد به حج میرفت. گفت گاهی در یک سفر من پنجاه بار عمره مفرده انجام میدادم. پنجاه بار خیلی زیاد است. یعنی روزی چند بار عمره انجام میداده. چنین فردی برای آخرتش کار میکند.
وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا کسی که آخرت را بخواهد و سعی در خور آخرت انجام دهد. سعی در خور آخرت چیست؟ امیرالمومنین پانصد نخل کاشته بودند و در کنار هر درخت دو رکعت نماز خوانده بودند. چقدر طول میکشد؟
یکی از زهّاد و عبّاد، هر روز روزه بود، شبها هم هر شب تا صبح بیدار بود. دخترش گفت پدر چرا انقدر به خودت زحمت میدهی؟ هرشب تا صبح؟ هر روز، روزه؟ گفت آخر یک روزی در پیش دارم که... دختر در جوابش حرف حساب گفت: گفت حالا شما چهل سال هر روز، روزه گرفتید، روز قیامت پنجاه هزار سال است، به هم چه ربطی دارند؟ شما میگویید من یک شب اول قبر در پیش دارم، این شبها چه ربطی به آن دارد؟ واقعا این حرف جواب ندارد. من چهل سال روزه گرفتم. خب بارک الله. ما چهل سال از آن پنجاه هزار سال را به تو امان میدهیم. بعد چه؟ آیه چه میگوید؟ میفرماید: فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ تلاشش کفران نمیشود. در آیه 19 سوره مبارکه اسراء در ادامه میفرماید: فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً تلاشش مورد سپاسگذاری واقع میشود. ما میخریم، ما عمل صالح را میخریم. قبول میکنیم. عمل صالح را میخریم. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً یکی از اسماء الهی شَکور است. خداوند چه چیز را شکرگذاری میکند؟ عمل پاکیزه را شکر گذاری میکند.
در آیه 2سوره مبارکه ملک نیز داریم: ليَبلوَكـُمْ أَيّكـُمْ أَحْسَنُ عَمَلا امام در ذیل آن میفرمایند نفرموده اکثَرُ عَمَلا، بلکه فرموده احسَنُ عَمَلا. ایشان میفرمایند احسن یعنی اصوَب. اصوب یعنی چه؟ دندان من درد میکند، قرص میخورم و خوب میشود. این قرص اصوب است. یعنی به نتیجه رسید. صواب یعنی عملی که به ثمر میرسد. عمل درست. عمل درست نتیجه میدهد. در آیه 97 سوره مبارکه نحل فرمودند که: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة این ثمره کاری است که انجام داده است. زحمت کشیده است، بنابراین به حیات طیبه رسیده است. حیات طیبه چه حیاتی است؟ حیاتی که دیگر کدر نشود. هیچ چیز آن را کدر نکند.
اگر کسی آخرت را بخواهد، به امید آخرت کار میکند. ببینید آیات متعددی داریم که در آنها رجاء و امید به آخرت آمده است. به امید آخرت کار میکند، میدود، راه میرود. دقت کنید: اگر انسان کار کند، بعد میبیند که نمیشود بدون امید به آخرت کار کند. مثال عرض کردم شما صبح زود از خانه بیرون آمدهای و رفتهای به دنبال کار مردم. آن مردم هم نمیدانند شما برایشان کار میکنی. فقط نتیجهاش را میبینند. مشکلشان حل میشود. مثلا اگر زندانی است، از زندان نجات پیدا میکند. مثلا قرض دارد، مشکلش حل میشود. نمیداند که باید بیاید از شما تشکر کند. اگر انسان کار کند، نمیتواند بدون امید به آخرت کار کند. پس چرا من بدون امید آخرت زندگی میکنم؟ مشخص میشود کار نمیکنی. این مساله بسیار مهمی است. ما زندگی میکنیم، کار نمیکنیم. خیلی زحمت بکشیم سر ظهر میایستیم و چهار رکعت نماز میخوانیم. پنج دقیقه در مقابل بیست و چهار ساعت.
یک دوستی داشتم که از اساتید بنده بود. ایشان میگفت ما دو نفر بودیم، در مدرسهمان تا صبح مشغول بودیم. فرق من با آن آقا این بود که او صبح استراحت میکرد اما من باید برای درس میرفتم. نمیشود من این کار را به امید شما انجام بدهم. اگر کسی کار میکند نمیتواند به امید مردم کار کند. یعنی فقط ممکن است به امید آخرت باشد. یک روز و یک شب هم کار نمیکند، بلکه یک عمر برای آخرت زحمت میکشد. اگر کسی کار میکند حتما به امید آخرت کار میکند. ما چطور؟ ما کار نمیکنیم. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً سعیشان مشکور است. خدای شکور مزدش را میدهد. هیچ مزدی نقدتر از مزد کار درست نیست. چون همان لحظه که شروع کردی، همان لحظه درحال گرفتن مزدت هستی. ضمنا این مزد، مزدی است که برای انسان میماند. شما از صبح که کار میکنید، مزدش در کمتر از یک ماه خرج میشود. چه کارگر باشی چه مهندس، مزدش خرج میشود و نمیماند اما ثمر آن کاری که برای قیامت باشد میماند. وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا هرکس که برای آخرت کار میکند، و درخور آخرت کار میکند. این دو نکتهاش مهم است: 1. برای آخرت کار میکند. 2. درخور آخرت کار میکند. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً مزدش را درجا میگیرد و خدای تبارک و تعالی از او شکرگذاری میکند.