متن سخنراني جلسه پنجشنبه13/8/89(رسيدن به نور الهي و حيات طيـّبة)
متن سخنراني جلسه پنجشنبه13/8/89(رسيدن به نور الهي و حيات طيـّبة)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در قرآن یک نشانه­ای از حیات را بیان فرموده است. می­فرمایند زمین مرده است ما آن را زنده می­کنیم. زمینِ مرده، زنده می­شود. در آیه 33 سوره مبارکه یس می­فرماید: وَآيَة لهُمُ الأرْضُ المَيتة أحْيَيْناهَا یک آیتی از آیات خدا برای آنها زمین مرده است که ما آن را احیا می­کنیم. وَأَخرَجنا مِنْهَا حَبّا فَمِنهُ يَأكلونَ از آن یک حبّه­هایی بیرون می­آوریم مثل حبه گندم، جو و... تمام کشاورزی نتیجه حیات زمین است. زمین مرده بود، ابتدای بهار باران بارید، در نتیجه زمین زنده شد. از بیابان­ها که می­گذریم می­بینیم که ابتدای بهار اگر باران خوبی ببارد صحرا سبز است. این زمین صحرا که سبز است علامت حیات است.

انسان هم مرده است، زنده می­شود.  در آیه 122 سوره مبارکه انعام می­فرماید: أوَمَنْ كانَ مَيْتا آدمیزادِ دوپا که روی زمین راه می­رود، مرده است. در ادامه آیه می­فرماید: فأحْيَيْناهُ ما او را زنده می­کنیم. ما به یک معنا مرده­ایم. اگر این انسان مرده را زنده کردیم، آن زمان، وَجَعَلنا لهُ نوراًَ برای او نوری قرار می­دهیم. تا به حال چراغی در دست نداشت، حال چراغ دارد و راهش را می­فهمد و می­بیند. وَجَعَلنا لهُ نُوراً پس نشانه حیات در انسان نور است. این نور چیست؟ به چه دردی می­خورد؟ يَمْشي بهِ في النـّاسِ در زندگی از این نور استفاده می­کند.

أوَمَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ وَجَعَلنا لهُ نوراًَ ما برایش یک نوری قرار دایم که ؟ يَمْشي بهِ في النـّاسِ یعنی با آن نور با مردم زندگی می­کند.

ببینید نشانه­اش این است، مثلا شما در یک مجلسی هستید که عده­ای نشسته­اند و غیبت می­کنند. اینها مرده­اند و هیچ چیز نمی­گویند. اما تو زنده هستی و چیزی می­گویی. انسان زنده، زمانی که در یک مجلس غیبت کردند، یک چیزی می­گوید، اعتراضی می­کند. آنها که هیچ نمی­گویند، مرده­اند. این یک نشانه مردگی یا زندگی است. یا زمانی که اذان می­گویند، مردم نشسته­اند و با همان جدیت قبلی به کارشان مشغولند. اصلا گویی هیچ صدایی نیامده. آن کسی که زنده است بلند می­شود و نماز می­خواند. یک دغدغه پیدا می­کند. تا اذان گفتند بلند می­شود. این نشانه زندگی است. سایر مردم راحت نشسته­اند و به کارشان ادامه می­دهند و بعد هم با همان همّتی که شما به دنبال نماز بودی، به دنبال غذا هستند. یکی این غصه و دغدغه را برای نماز دارد. این نشانه حیات است. به عروسی كسي رفته اي و دیدی در آنجا یک موسیقی اي گذاشته­اند. چند دقیقه مينشيني و بلند مي شوي. اینها نمونه­هایی است که نشان می­دهد این انسان با یک نوری زندگی می­کند. نمی­تواند در مجلسی که موسیقی می­­نوازد آرام بگیرد.

در برابر این افراد، کسانی هستند که در ادامه آیه توصیف می­شوند. می­فرماید: كمَنْ مَثلهُ في الظـّلمَات یک کسانی در ظلمات، ظلمت، ظلمت، ظلمت، یک ظلمت نه ، بلکه ظلمت­ها، گرفتارند. هیچ علائمی از حیاتی که عرض کردیم ندارد. فرمودند که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله دارد. پایین­ترین درجه و مرحله آخرش این است که شما زمانی که یک بدی را می­بینید، اوقاتتان تلخ می­شود. اگر وسیله نداری، قدرتش را نداری و نمی­توانی امر به معروف کنی لااقل باید اوقاتت تلخ شود. اگر اوقاتت تلخ نمی­شود معلوم می­شود آن نور نیست. اگر انسان راحت از کنار یک گناه می­گذرد، مشخص می­شود که چیزی کم است. آن نوری که گفتیم با آن زندگی می­کنند، نیست. آنها که آن نور را دارند، با آن نور معاشرت و رفتار می­کنند. فرض کنید اگر تاجر است، با آن نور تجارت می­کند. اگر در اداره است، در اداره با آن نور کار می­کند. یعنی درست کار می­کند. پس حیات علامت دارد. ببینید زمین راحت و آرام است و هیچ حرکتی در آن نیست. زمانی که باران بارید در آن حرکت پیدا می­شود. حبّه­ها و دانه­هایی که از گیاهان قبلی در زمین ریخته بود، می­­رویند و زمین حرکت وحیات و نمو و رشد پیدا می­کند.

آدمیزاد هم زمانی که حیات پیدا کرد، باید متفاوت شود. ببییند، به همراه هر حیاتی یک اندازه­ای شعور و حرکت هست. حتی درمورد شعور گیاهان هم مطالبی گفته­اند. زندگی با نور هم یک نوع شعور و حرکت به همراهش هست. فردی که با نور زندگی می­کند، حرکاتی می­کند که دیگران نمی­کنند. دیگران یک حرکاتی می­کنند که او آن کارها را نمی­کند. شعور دارد. می­فهمد این خوب است و این بد است. معلوم می­شود یک شعور جدید غیر از شعور قبلی دارد. هر انسانی شعور دارد اما آن که با نور زندگی می­کند شعور جدیدی می­یابد. بعد از این حیات تازه، یک شعور تازه آمده است. چیزهایی را می­فهمد که دیگران نمی­فهمند.

یک مرحله بالاتر این است: فرض کنید من نماز می­خوانم، متوجه می­شوم این نمازم، نماز خوبی نبود. بعد جست­وجو می­کنم و متوجه می­­شوم به یک دلیلی وضویم خراب بوده است. مثلا فرض کنید در دستم یک مانعی وجود داشته و وضویم خراب بوده است. پس فهمیدم نمازم، نماز درستی نبود. اگر نماز درست بود، فهمیدم که بود. این نشانه آن حیات و شعور و حرکت مطابق با آن است.

همچنین از یک حیات طیبه سخن گفته­اند. در آیه 97 سوره مبارکه نحل می­فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى هرکس عمل صالح انجام دهد، مرد باشد یا زن فرقی نمی­کند. ببینید وجود آدمی جنبه­های اصلی و فرعی دارد. فرق زن و مرد در درجات دوم و سوم آدمی است. مرد و زن در اصل آدمیت که جنبه­ی اصلی وجود آدمی است، یکسانند. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى چه مرد باشد و چه زن هیچ فرقی نمی­کند. البته باید مومن باشد. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ باید آن حیات اولیه را بدست آورده باشد. ببینید کسانی هستند که اعتقادی به خدا و قیامت ندارند اما کارهای خوب می­کنند. گاهی اخلاق­های خوب دارند. منظور آنها نیست. آنها نتیجه­اش را در همین دنیا می­بینند. اما کسی که مومن باشد، کارهای خوبش، نتیجه­ای دارد که ماندگار است و برایش می­ماند. مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ اگر از خدا می­ترسد، حساب قیامت را می­کند و مطابق آن حساب کار می­کند، در ادامه آیه می­فرماید: فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة قطعا با زندگی پاکیزه­ای به او حیاتی حقیقی می­بخشیم. پس حیات اولیه­ای را که فرق بین انسان مومن و غیر مومن است را دارد. بعد در درون آن حیات اولیه کارهای درست انجام می­دهد. این اعمال صالح یک ثمر جدید می­دهد و این ثمر جدید، حیات طیبه است. کسی که خدا و قیامت را قبول کرده، مرتبه اول حیات را پذیرفته است. او با سایر موجودات فرق دارد. او به عشق نماز می­خواند. با عشق نماز خواندن، همان حرکت است. فرق نماز و غیر نماز را می­فهمد. این همان شعور است. خب چنین انسانی کار می­کند. پیگیری می­کند. مثلا در نماز خواندن پیگیری می­کند.

بعد از اینکه نماز را می­فهمد و پیگیری می­کند به یک حیات دوم می­رسد. ابتدا حیات ایمانی است و بعد از آن حیات طیبه. فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة

دقت کنید: ما روزگاری طولانی در پیش داریم که در آن حوادث بسیار بزرگی رخ می­دهد. اولین و کوچکترین حادثه ي بزرگ مرگ است. پیامبر زمانی که به معراج رفته بودند در یکی از آسمان­ها، حضرت ملک الموت را دیدند. یک صحیفه­ای در مقابلشان بود و دائما در آن نگاه می­کردند. پیامبر با ایشان گفتگویی داشتند. زمانی که او داستان مرگ را خدمت رسول خدا توضیح داد، فرمودند این بسیار بزرگ و مشکل است. جبرئیل در محضر حضرت بود و درس پس داد که آقا بعد از آن بدتر و سخت­تر است. قرآن درمورد قیامت می­فرماید: تامّة کبری. یعنی حادثه­ای برگتر از آن نداریم. پس ما در آینده حوادث بزرگی در پیش داریم. اگر به حیات طیبه رسیدیم، چنان حیاتی در آن حوادث خدشه نمی­پذیرد. برایش می­ماند. حوادث روزگار آینده آن را کدر نمی­کند.

 ما هم زندگی می­کنیم. مثلا به من یک خبر بد می­دهند. تمام زندگی من تلخ می­شود. نمی­شود؟ مدت­های مدیدی تا بتوانم این حادثه را فراموش کنم زندگی­ام تلخ است. اما اگر به حیات طیبه برسد هیچ حادثه­ای زندگی­اش را تلخ نمی­کند. اینطور است. کار کردن ثمر دارد.

نظیر این آیه، در آیه 94 سوره مبارکه انبیاء است که می­فرماید: فمَنْ يَعْمَلْ مِن الصّالحَات وَهُوَ مُؤمِنٌ فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ وَإنـّا لهُ كاتبُونَ هرکس که عمل صالح می­کند. عمل صالح یعنی عمل درست، کسی که نمازِ درست می­خواند، خدا و قیامت را قبول دارد که نمازِ درست می­خواند. فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ این نمازش کفران نمی­شود. پس چه می­شود؟ در مقابل کفران چیست؟ بفرمایید شکران.

در آیه 19 سوره مبارکه اسراء می­فرماید: وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا هرکس که آخرت را می­خواهد، آخرت را قبول دارد و برای آینده­اش کار می­کند. آخرت را می­خواهد. چه کسی آخرت را می­خواهد؟ کسی که برای آخرت کار می­کند. مثلا من از صبح تا شب برای کار مردم می­دوم. به چه امیدی؟ به این امید که این کار برای آخرت من ثمر می­دهد. یک وقت در اینجا کاری را برای مشکلات زندگی خودم انجام می­دهم. می­دانم اگر برای مردم کاری کنم مشکلات زندگی­ام کم می­شود. منظور این مورد نیست، منظور کسی است که زحمتی که کشیده، برای آخرت است. مثلا ساعت­ها به دنبال کار مردم دویده است، یا فرض کنید که مشرف شود به حج، که انشاء الله مکرر قسمت همه شما بشود، صبح زود رفته است طواف مستحب انجام دهد. این کار را برای آخرت انجام داده است. یک آقایی از دوستان ما بود که خدا رحمتش کند، ایشان زیاد به حج می­رفت. گفت گاهی در یک سفر من پنجاه بار عمره مفرده انجام می­دادم. پنجاه بار خیلی زیاد است. یعنی روزی چند بار عمره انجام می­داده. چنین فردی برای آخرتش کار می­کند.

وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا کسی که آخرت را بخواهد و سعی در خور آخرت انجام دهد. سعی در خور آخرت چیست؟ امیرالمومنین پانصد نخل کاشته بودند و در کنار هر درخت دو رکعت نماز خوانده بودند. چقدر طول می­کشد؟

یکی از زهّاد و عبّاد، هر روز روزه بود، شب­ها هم هر شب تا صبح بیدار بود. دخترش گفت پدر چرا انقدر به خودت زحمت می­دهی؟ هرشب تا صبح؟ هر روز، روزه؟ گفت آخر یک روزی در پیش دارم که... دختر در جوابش حرف حساب گفت: گفت حالا شما چهل سال هر روز، روزه گرفتید، روز قیامت پنجاه هزار سال است، به هم چه ربطی دارند؟ شما می­گویید من یک شب اول قبر در پیش دارم، این شب­ها چه ربطی به آن دارد؟ واقعا این حرف جواب ندارد. من چهل سال روزه گرفتم. خب بارک الله. ما چهل سال از آن پنجاه هزار سال را به تو امان می­دهیم. بعد چه؟ آیه چه می­گوید؟ می­فرماید: فلا كـُفرَانَ لِسَعْيهِ تلاشش کفران نمی­شود. در آیه 19 سوره مبارکه اسراء در ادامه می­فرماید: فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً تلاشش مورد سپاس­گذاری واقع می­شود. ما می­خریم، ما عمل صالح را می­خریم. قبول می­کنیم. عمل صالح را می­خریم. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً یکی از اسماء الهی شَکور است. خداوند چه چیز را شکر­گذاری می­کند؟ عمل پاکیزه را شکر گذاری می­کند.

در آیه 2سوره مبارکه ملک نیز داریم: ليَبلوَكـُمْ أَيّكـُمْ أَحْسَنُ عَمَلا امام در ذیل آن می­فرمایند نفرموده اکثَرُ عَمَلا، بلکه فرموده احسَنُ عَمَلا. ایشان می­فرمایند احسن یعنی اصوَب. اصوب یعنی چه؟ دندان من درد می­کند، قرص می­خورم و خوب می­شود. این قرص اصوب است. یعنی به نتیجه رسید. صواب یعنی عملی که به ثمر می­رسد. عمل درست. عمل درست نتیجه می­دهد. در آیه 97 سوره مبارکه نحل فرمودند که: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤمنٌ فلنـُحْييَنــّهُ حَيَاةً طيّبَة این ثمره کاری است که انجام داده است. زحمت کشیده است، بنابراین به حیات طیبه رسیده است. حیات طیبه چه حیاتی است؟ حیاتی که دیگر کدر نشود. هیچ چیز آن را کدر نکند.

اگر کسی آخرت را بخواهد، به امید آخرت کار می­کند. ببینید آیات متعددی داریم که در آنها رجاء و امید به آخرت آمده است. به امید آخرت کار می­کند، می­دود، راه می­رود. دقت کنید: اگر انسان کار کند، بعد می­بیند که نمی­شود بدون امید به آخرت کار کند. مثال عرض کردم شما صبح زود از خانه بیرون آمده­ای و رفته­ای به دنبال کار مردم. آن مردم هم نمی­دانند شما برایشان کار می­کنی. فقط نتیجه­اش را می­بینند. مشکلشان حل می­شود. مثلا اگر زندانی است، از زندان نجات پیدا می­کند. مثلا قرض دارد، مشکلش حل می­شود. نمی­داند که باید بیاید از شما تشکر کند. اگر انسان کار کند، نمی­تواند بدون امید به آخرت کار کند. پس چرا من بدون امید آخرت زندگی می­کنم؟ مشخص می­شود کار نمی­کنی. این مساله بسیار مهمی است. ما زندگی می­کنیم، کار نمی­کنیم. خیلی زحمت بکشیم سر ظهر می­ایستیم و چهار رکعت نماز می­خوانیم. پنج دقیقه در مقابل بیست و چهار ساعت.

یک دوستی داشتم که از اساتید بنده بود. ایشان می­گفت ما دو نفر بودیم، در مدرسه­مان تا صبح مشغول بودیم. فرق من با آن آقا این بود که او صبح استراحت می­کرد اما من باید برای درس می­رفتم. نمی­شود من این کار را به امید شما انجام بدهم. اگر کسی کار می­کند نمی­تواند به امید مردم کار کند. یعنی فقط ممکن است به امید آخرت باشد. یک روز و یک شب هم کار نمی­کند، بلکه یک عمر برای آخرت زحمت می­کشد. اگر کسی کار می­کند حتما به امید آخرت کار می­کند. ما چطور؟ ما کار نمی­کنیم. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً سعیشان مشکور است. خدای شکور مزدش را می­دهد. هیچ مزدی نقدتر از مزد کار درست نیست. چون همان لحظه که شروع کردی، همان لحظه درحال گرفتن مزدت هستی. ضمنا این مزد، مزدی است که برای انسان می­ماند. شما از صبح که کار می­کنید، مزدش در کمتر از یک ماه خرج می­شود. چه کارگر باشی چه مهندس، مزدش خرج می­شود و نمی­ماند اما ثمر آن کاری که برای قیامت باشد می­ماند. وَمَنْ أَرَادَ الآخرَةَ وَسَعَى لهَا سَعْيَهَا هرکس که برای آخرت کار می­کند، و درخور آخرت کار می­کند. این دو نکته­اش مهم است: 1. برای آخرت کار می­کند. 2. درخور آخرت کار می­کند. فأولَئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشكـوراً مزدش را درجا می­گیرد و خدای تبارک و تعالی از او شکرگذاری می­کند.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای