أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در آیه 20 سوره مبارکه مزمل می فرماید: إنَّ رَبَّكَ يَعْلـَمُ أنـَّكَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَي اللـَّيْل وَ نِصْفـَهُ وَثـَُلـُثـَهُ وَطائِفـَة مِنَ الـَّذينَ مَعَكَ وَاللهُ يُقـَدِّرُ اللـَّيْلَ وَالنـَّهارَ عَلِمَ أنْ لـَنْ تـُحْصوهُ فـَتابَ عَلـَيْكـُمْ فـَاقرَؤوا ما تـَيَسَّرَ مِنَ القـُرْآن ربّ تو می داند که تو در شب کمتر از دو ثلث شب را بر می خیزی، نصف شب و دو ثلث شب. پروردگار تو می داند که تو دو ثلث شب را برمیخیزی. نصفی از شب را برمیخیزی. قاعدتا نصف و دو ثلث مربوط به شرایط مختلف است. کمتر از دو ثلث شب، نصف شب و تمام دو ثلث شب و وَطائِفـَة مِنَ الـَّذينَ مَعَكَ. یک گروهی از یاران تو هم این قیام در شب را دارند. وَاللهُ يُقـَدِّرُ اللـَّيْلَ وَالنـَّهارَ. خدا این شب و روز را قرار داده و ساخته و می داند که شما نمی توانید تمام آن را بیدار باشید. فـَتابَ عَلـَيْكـُمْ با شما همراهی کرد. فـَاقرَؤوا ما تـَيَسَّرَ مِنَ القـُرْآن هر مقدار توانایی دارید قرآن بخوانید. شب که بیدار شدید هر مقدار که توانایی دارید قرآن بخوانید. او می داند که در میان جمع شما، مریض هست. مسافر هست. کسانی که در جهاد هستند. فـَاقرَؤوا ما تـَيَسَّرَ مِنَ القـُرْآن. یک صحبتی همینطور منظم هست. فـَاقرَؤوا ما تـَيَسَّرَ مِنَ القـُرْآن آن مقدار که برایتان آسان است قرآن بخوانید. نماز را به پا بدارید. زکات را بپردازید و به خدا قرض بدهید. در آیه 11 سوره مبارکه حدید می فرماید: قـَرْضًاحَسَنا. در آیه 20 سوره مبارکه مزمل می فرماید: وَما تـُقـَدِّموا لأنفـُسِكـُمْ مِنْ خَيْرٍ تـَجـِدوهُ عِندَ اللهِ آنچه که از خیر پیش بفرستید آن را نزد خدا می یابید. گم نمی شود. آن را یک روزی نزد خدا می یابید. آخر هم می فرماید وَاسْتـَغفِرُوا اللهَ. استغفار کنید. إنَّ اللهَ غـَفورٌ رَحيمٌ. این یک آیه بود. حالا قاعدتا بیشتر از این هم هست. در آیه 25 سوره مبارکه انسان می فرماید: وَاذكـُر اسْمَ رَبّكَ بُكرَةً وَأصيلا نام خدای خودت را یاد کن. صبح و شب و شب و صبح. در آیه بعد می فرماید: وَمِنَ اللـَّيل فـَاسْجُدْ لـَهُ مقداری از شب را برای او سجده کن. در ادامه آیه می فرماید: وَسَبّحْهُ لـَيْلا طـَويلا در یک شب طویل و بلندی او را تسبیح کن. در آیه بعد می فرمایند که: إنَّ هؤُلاء يُحِبّونَ العاجـِلـَة هولاء جمع هذا است و هذا یعنی این. این به همه ما می خورد. اول به من بعد به شما. می گوید این، اینها، این آقایان و خانم هایی که اینجا حضور دارند، این نزدیک و نقد را دوست دارند. در ادامه آیه می فرماید: وَيَذرونَ وَراءَهُمْ يَوْمًا ثـَقيلا پشت سر خودشان یک روز سخت و سنگینی را رها می کنند. ما اصلا فکرش را نمی کنیم. اصلا فکر آن روز سخت و ثقیل را نمی کنیم و به آن نمی پردازیم. فکرش را نداریم. غصه اش را نداریم. بنده و شما. إنَّ هؤُلاء يُحِبّونَ العاجـِلـَة در کوچه هم بروید همینطور است. این نزدیک و نقد را دوست دارند. چه کسی هست که دوست نداشته باشد؟ وَيَذرونَ وَراءَهُمْ. خب اگر آدم این عاجله را دوست داشته باشد یک روز ثقیل بدی هست. وَيَذرونَ وَراءَهُمْ. آن روز سنگین را در پشت سرشان رها ساخته اند. حالا این یک قسمت، از بحثمان بیرون بود. دستور می گوید تو و بعضی از آنها که همراه تو هستند، نه همه، نیمی از شب را برمی خیزند. ما کمش را در نظر می گیریم. نیمی از شب را برمی خیزند. الان شب ها سیزده چهارده ساعت است. البته ما از این طرف برمی خیزیم. یعنی از این طرف تا ساعت دوازده و یک بیدار هستیم. عرضم این نیست. یک مطلب دیگر می خواهم عرض کنم. این دستوراتی که نظیر این است، حالا مثلا یک دستور بیداری شب دارید. اصلا چرا برای ما یک چنین دستور زحمتداری را فرموده اند؟ چرا؟ این را مکرر عرض کردم. از اینها، کار مداوا برمی آید. از این بیداری شب، کار مداوا بر می آید. آدم را مداوا می کند. من می گویم شما می شنوید و شما هم می گویید و من می شنوم و بعد هم قشنگ وقتی بحث و جلسه مان تمام شد دوستان با هم می گویند و می روند و به باد فنا می رود. خود آن هم مربوط به یک مریضی است که من می توانم یک حرفی را بشنوم و بعد به سرعت تمام و کامل فراموش کنم. تمام زندگی ام بر همان روال گذشته باقی بماند. هیچ فرقی نکند. کار تمام اینهایی که دستور فرموده، مداوا است. کار تمامش مداوا است. قدرت مداوا دارد. آدم را مداوا می کند. حالا مثال عرض کنم. ما یک دوستانی داریم که گاهی اوقات در هر صد حادثه یکی را امر به معروف می کنند. مثلا. یک دوستانی داریم از ده حادثه یکی را امر به معروف می کنند. من به آنها عرض می کردم آقا درست است که امر به معروف در شنونده تاثیر می گذارد. حداقل یک مدت کوتاه. چرا یک مدت کوتاه؟ شما یک حرف خوبی را به یک نفر گفتی و او هم فهمید چرا یک مدت کوتاه اثر می کند؟ به آن کار نداریم. من عرض می کردم این امر به معروف، برای شماها هم هست. اول خودتان را معالجه می کند. تمام دستورات شرعی اینگونه است. حالا مثال امر به معروف را عرض کردیم. در مثال امر به معروف، امر به معروف خود مرا معالجه می کند. اول مرا معالجه می کند. ببینید اگر من با یک نفر رو در رو باشم و کس دیگری نباشد، راحت تر با او حرف می زنم. اگر دو نفر باشند یک کمی ترس دارد. اگر سه چهار نفر باشند چطور؟ کمی هیکلشان بزرگتر باشد چطور؟ اگر قیافه شان کمی لات باشد چطور؟ بیشتر می ترسم. سوال. این ترس عیب هست یا نیست؟ هست یا نیست؟ هست دیگر. این عمق مساله را ببینید. اگر من از یک نفر انسان می ترسم او را در جایگاه خدا گذاشته ام. این خیلی بد است. این خیلی بد است. اگر من از یک انسانی می ترسم این انسان را در جایگاه خدا گذاشته ام. مثال های قبلی را هم عرض کردم. اگر خدایی نکرده خدایی نکرده الان اینجا زلزله شود همه ما می ترسیم یا نه؟ می ترسیم. برای اینکه زلزله را در جایگاه خدا گذاشته ایم. مثلا می گوییم زلزله می تواند مرا بکشد. زلزله کیست؟ من این حرف را نمی گویم. دارم تئوری اش را می گویم. یعنی من هم اگر زلزله بیاید می ترسم. من هم اگر جمعیت دوتا شود سه تا شود می ترسم. آقا چرا می ترسیم؟ این یک عیب است. چه زمانی مشخص می شود این یک عیب است؟ زمانی که مارا بردند آن طرف. یک روزی آدم را می گذارند در طبق. خوبی ها و بدی هایش را می چینند. آن وقت معلوم می شود. من در سراسر عمرم یک ملیون بار از غیر خدا ترسیدم. مثال عرض می کنم. در تمام عمرم یک بار از خدا نترسیدم. عیب نیست؟ عیب است و عیبش هم عمیق است. من به یک انسانی دل می بندم. حالا انواع دارد دیگر. بچه من است یا دیگری. آدم به بچه اش دلبسته هست یا نه؟ دلبسته است دیگر. اگر دل بسته ای و او را در جایگاه خدا گذاشته ای غلط است. مثلا من به شما امیدوارم. اگر من به شما امیدوارم شما را در جایگاه خدا گذاشته ام. ترس، دلبستگی، امیدواری و چیزهای دیگر. تمام اینها که در سراسر زندگی ما پر است. اگر پر نیست بگویید. آدمی که پر از اینها نیست بارک الله دارد. همه اینها نمونه های مختلف و مظاهر مختلفی از شرک است. من مشرکم. نه یک ذره آقا. نه یک ذره. البته شرک خفی است. آن امر به معروف که در مثال عرض کردم باعث می شود یک ذره ترس من بریزد. خب خیلی خوب است آقا. یک ذره ترس من ریخته یعنی یک ذره از شرک من کم شده است. من می دانم که خدا گفته امر به معروف کن. اگر تکرار کنم دیگر نمی ترسم. ترس می ریزد. دستور فرمودند که اگر از یک چیزی می ترسید خودتان را بیندازید درون آن. اگر از آب می ترسید خودتان را بیندازید درون آن. از هر چه می ترسید خودتان را بیندازید درونش. ترس برطرف می شود. باور کنید آدمی که می ترسد به عنوان مثال بیست سانت قد دارد و اگر نترسد صد سانت قد دارد. آدم قد می کشد. آدمی که بخیل است، پنج سانت قدش هست. اگر تمرین کرد، تمرین کرد برای مقابله و مبارزه با بخلش قد می کشد. اگر در خاطرتان باشد عرض می کردم این راحت ترین ریاضتی است که یک انسان مومن می کشد. گذشتن از پول راحت تر از همه است. اگر آدم از بخل بگذرد، اگر بگذردها، یک مرتبه صد سانت قد می کشد. مثال عرض می کنم ها. عرض کردم آن روزی که آدم را در طبق می گذارند در آیه 10 سوره مبارکه عادیات می فرماید: وَحُصِّـلَ مَا في الصُّدور. همه آنچه که در این سینه هست رو می شود. بخل در این سینه است. اگر ترس است، در این سینه است. همه آن عیب ها یا بالعکس تمام آن خوبی ها در این سینه است. این را بازش می کنند و یک طبق می شود. طبق می دانید چیست؟ مثل سینی. سرمایه های آدم در آن دنیا همین هایی است که در سینه هست. آنها را در طبق می گذارند و به همه عالم نشان می دهند. یک خوبی دارد و یک بدی دارد. اگر شما با بخلت که از همه راحت تر است مقابله کردی، ترست هم می ریزد. توی حسادت آدم هم تاثیر می گذارد. در تکبر هم تاثیر می گذارد. همه اینها به برکت برطرف شدن بخل معالجه می شوند. حداقل بعضی نسبتا تا حدودی. عرضمان این بود. تمام دستوراتی که در شرع داده اند، دارویی است برای این دردها. اینجا چه فرمود؟ در آیه 11 سوره مبارکه حدید می فرماید: يُقرضُ اللهَ قـَرْضًا حَسَنا. به خدا قرض الحسنه بدهید. آدم به خدا قرض الحسنه بدهد یعنی دارد با بخلش مقابله می کند. اگر امر به معروف کند، دارد با ترسش مقابله می کند. ببینید. آدم معالجه می شود. اولین بار که می خواهد خمس بدهد، ممکن است جانش به لبش برسد. اولی، دومی. بعد دیگر حظ می کند. حظ می کند. اگر تو شب و روز به دنبال کار مردم دویدی، اگر شب و روز دویدی، آدم با این کار معالجه می شود. دردهایش معالجه می شود. این مجموعه عبادات و تمام دستورات شرعی برای معالجه آدمی است. آدم وقتی متولد می شود، در آیه 19 سوره مبارکه معارج می فرماید: إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا ساختمان اولیه انسان اینگونه است. انسان حریص متولد می شود. حالا اینها را من می گویم. انسان معمولا ترسو متولد می شود. ان الانسان خلق بخیل. ان الانسان خلق متکبر. ساختمان اولیه است دیگر. همه اینها در انسان طبیعی و ساختمان طبیعی اولیه انسان هست. نه این است که من متولد شده ام و الان در دلم ترس و بخل است. نه. وقتی آدم متولد می شود هیچ چیز ندارد. یک دل خالی است. این زندگی معمولی دل آدم را از آن بخل و ... پر می کند بچه های کوچک را دیده اید که سر اسباب بازی شان با هم دعوا می کنند. اگر زور یکی بیشتر باشد یا به یک دلیلی اسباب بازی این را بردارد آن یکی گریه می کند. نمی تواند ببیند که اسباب بازی اش ده دقیقه دست بچه دیگری باشد. آدم در ساختمان طبیعی اش به سوی بخل می رود. به سوی ترس می رود. به سوی تکبر می رود. إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا در آیه بعد می فرماید: إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعًا مکرر برایتان عرض کرده ایم. در آیه بعد می فرماید: إلـّا المُصَلـّينَ. مگر نماز خوان باشد. اگر نمازخوان باشد، همه دردهای دوا می شود. نماز تمام دردهای آدم را دوا می کند. به شرط اینکه آدم نماز بخواند. اگر نماز بخواند دردهایش دوا می شود. آدمی که خمس می دهد یک سری از دردهایش دوا می شود. آدمی که حج می رود یک سری زیادی از دردهایش دوا می شود. کسی که به جهاد می رود. کسی که امر به معروف می کند. همه کارهای خوب. کسی که روضه می رود، دردهایش دوا می شود. مجموعه دستورات شرعی برای مداوای دردهای آدمی است. دردهایی که آدم به طور طبیعی گرفتار آن است. چه کسی نیست؟ دردهایی که آدم به طور طبیعی گرفتار آن است. اگر این دردها را به همراه خودش ببرد بعد خیلی به زحمت می افتد. اگر معالجه شود، اگر زود شروع کند، حضرت قاسم چند ساله بودند؟ چقدر زود شروع کرده بود؟ از بهترین، از بهترین، بهترین اعمال عبادی آن سحر است که در این آیه فرمودند. إنَّ رَبَّكَ يَعْلـَمُ أنـَّكَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَي اللـَّيْل یک بخشی از رفقای تو هم اینگونه اند. ببینید از همراهان پیغمبر در انتهای کار سه نفر سالم ماندند. چرا سه نفر سالم ماندند؟ حتی عمار یاسر مانده بود. مانده بود. چرا مانده بود؟ اگر با ورزش آشنا باشید مثلا در ورزش می گوید باید بدنسازی هم کار کرده باشی. اگر بدنسازی کار نکرده باشد یک جایی لنگ می شود. مثلا در یک مسابقه فوتبال که نود دقیقه باید بدود وسط کار می بُرد. آقا چرا می بُرد؟ قبلا کم کاری کرده. چرا سه نفر سالم ماندند؟ برای اینکه آنها کم کاری کرده بودند. پیغمبر وقتی درمورد عمار صحبت می فرمود، فرمود این گوشت بین دو ابروی من است. حالا مثال بود البته. یعنی چسبیده به جان من است. خب؟ یک چنین آدمی مانده. باز فرموده بود از فرق سرش تا نوک پنجه پایش پر ایمان است. این دیگر چرا کم آورده؟ حادثه خیلی بزرگ است. ما از این حادثه های بزرگ در پیش داریم. حداقل مرگ. مرگ بزرگترین حادثه ای است که ما در این عالم می بینیم. آن وقت فرمود حوادث بعد مرگ بسیار سخت تر است. چه کسی مرگ را نمی بیند؟ در حوادث بزرگ، آدم اگر کم کاری کرده باشد، کم کاری خودش را نشان می دهد. إنَّ رَبَّكَ يَعْلـَمُ أنـَّكَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَي اللـَّيْل می داند تو نصفی از شب را بیدار شدی و قرآن خواندی و نماز خواندی و تضرع کردی. التماس کردی. آنها آدم را معالجه می کند. معالجه آدم در اینجا صورت می گیرد. این معالجه اینگونه است. اگر آدم معالجه شد، انسان سالم می شود. انسانی که بخل ندارد گیر نمی کند. دیگر حسادت ندارد. دیگر تکبر ندارد. خب وقتی تکبر ندارد، نمی ماند. لنگ نمی شود. وقتی ترسو نیست، لنگ نمی شود. وقتی پولدوست نیست، لنگ نمی شود. هیچ حادثه ای او را لنگ نمی کند. دقت کنید. هیچ حادثه ای او را لنگ نمی کند. ما اگر به واجباتمان عمل کنیم خیلی مرد هستیم آقا. جمعیت ما واجباتمان را عمل کنیم خیلی مرد هستیم. آقا حداقل گناه نکنیم تا واجباتمان یک قوتی پیدا کند. چون اگر گناه کنیم هرچه که انجام دهیم هم به باد فنا می رود. اگر گناه نکنیم یک چیزی از نماز می ماند.