شب پنجم محرم الحرام 1391 ( شهود )
شب پنجم محرم الحرام 1391 ( شهود )
مرحوم جد ما می گفت آن گوشه منبر را می گذاشتند که همین منبر هم بود ها.یک حوض این وسط بود و آقا امام زمان علیه السلام این طرف حوض ایستاده بود. من روضه می خوندم و ایشان گریه می کرد...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

آیه 19 سوره المعارج می فرماید:إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعا. إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً. وَإذا مَسَّهُ الخَيْرُ مَنوعا. إلـّا المُصَلـّين. انسان بر خلقت اولیه خودش می ماند که قرآن آن را هَلوع می نامد. فرموده اند که خود قرآن کلمه هَلوع را تفسیر می کند. انسان بر خلقت اولیه اش می ماند، مگر نمازگزاران. قرآن به این صورت می فرماید: إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعا. انسان، حریص خلق شده است. حالا شاید هم ترجمه کلمه هَلوع به معنای حریص کامل نباشد و در ادامه آیه بعد دارد تفسیر می کند. وقتی اندکی ناراحتی برایش پیش می آید، جزع و فزع می کند. وقتی اندکی خیر بدست می آورد، آن را دو دستی می گیرد، حاضر نیست به کس دیگری بدهد. إلـّا المُصَلـّين. مگر کسانی که نماز می خوانند. آنها از این خلقت اولیه بیرون می آیند. خلقت اولیه شان عوض می شود. همه انسانهای روی کره زمین همان خلقت اولیه را دارند، مگر آن اندک کسانی که نماز می خوانند. حالا یک بحثی را شبهای گذشته هم عرض کردیم . دیشب به کلمه محسنین رسیدیم. من فکر می کنم کلمه محسن را اولین بار پیامبر برای ابوذر فرمود. فرمود یا اباذر! سعی کن عبادت یا عملی که انجام می دهی یا آن نمازی که می خوانی آنگونه نماز بخوانی که گویی خدایی را که برایش نماز می خوانی، می بینی. یک داستان برای شما عرض کنم. گفتند یک استادی از شاگردش سؤال کرد که تو شبها چه کاری انجام می دهی؟ گفت من هر شب یک ختم قرآن انجام می دهم. استاد فرمود: بارک الله. بارک الله. حالا امشب که خواستی قرآن بخوانی در نظر بگیر که من در مقابلت نشسته ام و جلوی من داری قرآن را می خوانی. فردا صبح که شاگرد به محضر استاد رسید، استاد از شاگرد سؤال کرد؛ خب، دیشب چقدر قرآن خواندی؟ گفت آقا نتوانستم بخوانم. دیشب نتوانستم یک ختم قرآن انجام دهم. حالا یک مقدار از ریزه کاریهای داستان را فراموش کردم. استاد فرمود حالا فرض کن امشب قرآن را که می خوانی در برابر پیامبر نشستی و قرآن را می خوانی. فردا صبح باز استاد پرسید دیشب چقدر قرآن را خواندی؟ گفت آقا یک سوره بیشتر نتوانستم بخوانم. نتوانستم پیش بروم. حالا یک مقدار داستان پس و پیش شود مهم نیست. مهم مطلبش است. آن روح اصلی داستان مهم است. مثلا امشب فرض کن که درحال خواندن قرآن هستی، در حضور جبرئیل که قرآن را آورده قرآن می خوانی. خب فردا صبح پرسید دیشب چقدر قرآن خواندی؟ شاگرد گفت مثلا بیشتر از یک صفحه نتوانستم بخوانم. این داستان است ها. قصه است. برای فهم مطلب خوب است. فرمود که امشب فکر کن که خدا که این قرآن را فرستاده است، در برابر او داری قرآن می خوانی. فردا صبح شاگرد نیامد. چه شد؟ گفتند دیشب مرده است. ختم قرآن را به پایان نرساند. این داستان را برای فهم مطلب عرض کردم. پیامبر فرمود که ابوذر هنگامی که نماز می خوانی، هر عملی که انجام می دهی، هر عبادتی که می کنی، آنگونه عبادت کن که گویی خدا را می بینی و مرحله بعدش را فرمود.

 اینها را شبهای قبل عرض کردم. بعد فرمود که خب اگر تو او را نمی بینی او که تو را می بیند. این مرحله دوم است. من به گونه ای خدا را عبادت می کنم که می دانم او مراقب من است و مرا می بیند. عرض کردیم بالاترین مرتبه اش این بود که امیرالمؤمنین، آن را ادعا فرمود. ایشان فرمود من خدایی را که نبینم، عبادت نمی کنم. ببینید این سفره ای است که برای همه اهل عالم، یعنی هر کس که مسلمان و مؤمن است، پهن است. می تواند از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا برود. اگر به آنجا رسید که وقتی خدا را عبادت می کند، خدای خودش را می بیند.( منظور از این که می بیند) نه اینکه به چشم می بیند. متأسفانه ما چون هیچ چیزی را جز با چشم ندیده ایم، نمی توانیم در ماورای آن، چیزی را بفهمیم. این سفره برای همه پهن است. اینها را شبهای قبل هم عرض کردم چرا دوباره همان را تکرار کردم؟ عرض کردم برای اینکه بتوانیم به چنین فهمی، به چنین شهودی برسیم، ما مانع داریم. آقا ما یک روزی به این شهود خواهیم رسید. در گذشته ها هم این مطلب را عرض کرده بودم و هزار بار هم خواندیم. من و شما و همه انسانها به آن روزی می رسیم که در قرآن آیه 32 سوره یس می فرماید: وَإنْ كـُلٌّ لـَمّا جَميعٌ لـَدَيْنا مُحْضَرون. یک روزی تک تک هر یک از افراد بشر نزد ما می آیند. نزد ما حاضر می شوند.وَإنْ كـُلٌّ لـَمّا جَميعٌ لـَدَيْنا مُحْضَرون. یک روزی همه نزد ما حاضر هستند. این همان است که می گویند اینجا یک کاری بکن که این را تحصیل کنید. این را تحصیل کنید. آیه 51 سوره یس می فرماید: وَ نـُفِخَ في الصّور فـَإذا هُمْ مِنَ الأجْداثِ إلى‏ رَبِّهمْ يَنسِلونَ. در صور دمیده می شود و همگان از قبرها بیرون می آیند و به سرعت به سوی پروردگارشان می روند. قیامت یک روزی است که همه به سوی پروردگارشان می روند. بعدش چه می شود؟آیه 53 سوره یس می فرماید:إنْ كانـَتْ إلـّا صَيْحَة واحِدَة. در صور دمیده شدن یک صیحه واحدی بیش نیست. فـَإذا هُمْجَميعٌ لـَدَيْنا مُحْضَرون ‏. ناگهان همگان نزد ما حاضر هستند. همه نزد ما حاضر هستند. این حضوری که می گوییم یک کاری کنید اینجا تحصیل کنید، یک روزی برای همه اتفاق می افتد. همه به نزد خدا می روند. این را هم باز برای شما عرض کردم؛ اینکه انسان به نزد خدا می رود، خدا که دیدنی نیست که. خدا جسم نیست که. من پیش شما می آیم، شما پیش من می آیید. یعنی ما نزدیک همدیگر می شویم. مثلا فاصله ما نیم متر می شود. خب، مثلا من حضور شما آمدم و شما حضور من آمدید. به این صورت نیست که. ما یک روزی خدا را می بینیم. آنها که بد هستند خدای منتقم را می بینند. آیه اش را هم خواندیم. خدای منتقم را می بینند. انتقام خدا را می بینند. هر کس به جهنم می رود، قهر خدا را می بیند. در جهنم آتش را نمی بیند. قهر خدا را می بیند. آیه این مطلب را هم برای شما خواندم. آیه 165 سوره بقره می فرماید: وَلـَوْ يَرَى الـَّذينَ ظـَلـَموا إذ يَرَوْنَ العَذاب‏. آنهایی که ظلم کردند وقتی عذاب را می بینند أنَّ القـُوَّة للهِ جَميعا. همه قدرتها برای خداست. درآتش جهنم قدرت خدا را می بینند، نه خدا را. یعنی قدرت خدا را می بینند وَ أنَّ اللهَ شَديدُ العَذاب. و این که خدا شدید العذاب است، این را می بینند. خدا شدید العذاب است. نه اینکه عذاب را می بیند. وقتی عذاب را می بیند، شدید العذاب بودن خدا را می بیند. قهر خدا را می بینند. آنهایی که در بهشت می روند، رحمت خدا را می بینند. مرحمت خدا را می بینند. در و دیوار مرحمت خدا است. این را می بینند. می گویند یک کاری کن که اینجا هم ببینید. إنْ كانـَتْ إلـّا صَيْحَة واحِدَة فـَإذا هُمْجَميعٌ لـَدَيْنا مُحْضَرون ‏. همه نزد ما می آیند. همه نزد ما حاضر می شوند. خب، ما تا حالا از این حرفها نشنیدیم. من قرآن را برای شما ترجمه می کنم. تفسیر نمی کنم. شما زیرنویس آیات را نگاه کنید. همین را فرموده است.إنْ كانـَتْ إلـّا صَيْحَة واحِدَة. اسرافیل دریک صور می دمد. این دمیدن در صور یک صیحه است. یک فریاد است.

 با یک فریاد، همه گِل هایی را که روی خودت مالیده بودی، همه سنگهایی که روی خودت ریخته بودی، همه با این صیحه برداشته می شود. همه نزد خدا حاضر می شوند. می گویند یک کاری کن وقتی چشمت باز می شود، به رحمت خدا باز بشود. نه به خدا ها! به رحمت خدا باز شود. ما با اسماء الهی، رحمت، خدای نکرده قهر و غضب، مرحمت، لطف، احسان خدا، رو به رو هستیم. وقتی به بهشت رفتید، سراسر احسان خدا را می بینید. اینجا هم می شود. هر طرف را نگاه کنید، فقط رحمت و احسان خدا را می بینید. می گویند آقا چه چیزی مانع است که یک چنین چیزی را نبینید؟ چه چیزی مانع است؟ گناه، مانع است. آقا اگر این گناهان را پاک کردید، شما همه در و دیوار عالم را احسان خدا می بینید. برای یک لحظه از آن احسان خدا ، حق آدم است که بمیرد. برای یک لحظه. آن شب اول عرض کردیم. فرق ما و ائمه اطهار سلام الله علیها این است که بین خدا و حجتش، هیچ حاجب و مانعی نیست. او دائما دارد مرحمت خدا را لمس می کند. او دائما دارد رحمت خدا را لمس می کند. بنابراین اگرعلی اکبر امام حسین علیه السلام پاره پاره شده است، او دارد رحمت، مرحمت، احسان بیشتر خدا را لمس می کند. برای حضرت قاسم، امام حسین علیه السلام رحمت خدا را لمس می کند. دائما رحمت و مرحمت و احسان بیشتر خدا را لمس می کند. وقتی امام حسین علیه السلام خودش افتاده بود چه؟ چه چیزی دیده بود؟ نمی دانیم چه چیزی دیده بود. دقت کنید. گفته می شود دشمنان سه ساعت از امام غافل شدند. یعنی چه؟ خب، این سه ساعت چطور شده بود؟ امام در همان گودال افتاده بود ها. سه ساعت. چه عرض کنیم؟ چه می دانیم؟ چه می فهمیم؟ آن وقت آنجا فرمود که خدایا هر چه دادی، مجانی دادی. من که برای تو کاری نکردم که. این احسان های تازه و بی نهایتی که در حق من کردی، همه اش مجانی بود. من که عملم را می بینم، خب هیچ چیزی از آن مرحمت را نمی بینم. مثلا من که الان اینجا یک گریه خوب کردم، خب اگر گریه خوبی کردی، یادت ماند، هیچ چیز و هیچ چیز. اگر گناه من پاک شد، یک چنین چیزهایی در انتظار است. خب، باز این را هم برای چی عرض می کردیم؟ برای این عرض می کردیم که گریه برای امام حسین علیه السلام می تواند همه گناهان ما را پاک کند. می تواند. ببینید روایات ما می گوید به اندازه یک بال مگس چشمانت خیس شد، همه ریز و درشت گناهانت پاک می شود. خب، آقا چرا پاک نشد؟ معلوم می شود هنوز آن گریه یک مثقالی نشده است. هنوز نشده است. من به دوستانمان عرض می کردم به نظر شما امام زمان علیه السلام گریه می کند یا نمی کند؟ خب گریه من با گریه امام زمان علیه السلام یک وزنی دارد؟ خب، ندارد دیگر. آقا نمی توانم یک چیزهایی را عرض کنم. گریه اولیاء خدا به گریه ما ربط ندارد. اگر توانستی ذره ای مثل آنها گریه کنی، آن وقت همه گناهانت پاک می شود. گریه برای امام حسین علیه السلام توانایی دارد که یکباره، یک روزه، یک لحظه، همه گناهان مرا پاک کند. می تواند، اما نه هر گریه ای. آدم باید دائما گریه کند، گریه کند. دوستانی قدیمی داشتیم که مثلا سه ساعت گریه می کردند. نه اینکه گریه ها قطع شود همه اش داشتند گریه می کردند. آن گریه را باید دنبالش گشت و مرتب گریه کرد تا خدا نصیب کند، آن گریه ای که حتی یک ذره اش، همه گناهان انسان را پاک می کند. گریه برای امام حسین علیه السلام توانایی دارد. تمام شد. می شود یک ذره از خاک پای آن بزرگان را ما به چشم بکشیم. اینجا ما حیاطی داشتیم یک حیاط بیرونی، یک حیاط اندرونی. الان در حیاط اندرونی نشستیم. روضه ها در حیاط بیرونی بود. مرحوم جد ما می گفت آن گوشه منبر را می گذاشتند که همین منبر هم بود ها. این منبر قیمتی است. عمرش، صد سال است. البته تعمیر شده است. منبر آن گوشه در حیاط بود. جد مرحوم ما فرموده بود که یک حوض این وسط بود و آقا امام زمان علیه السلام این طرف حوض ایستاده بود. من روضه می خواندم و ایشان گریه می کرد.یعنی یک روزی امام زمان علیه الصّلاة و السّلام در این خانه و در این زمین که حالا برهم خورده است، آنجا گریه می کرد. البته بیشتر از یک روز. اگر یک روزی قدمش را اینجا بگذارد، اینجا مبارک می شود. مبارکی اش هم می ماند. مبارکی آمدن ایشان از بین نمی رود. حالا مثلا خواهش هم نمی کنیم اینجا تشریف بیاورند. ایشان به ما چه ربطی دارد؟ اصلا به ما ربط ندارد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای