أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
من معمولا با طلبه ها بحثی می کنم که حالا می خواهم خدمت شما عرض کنم. ما مسلمان هستیم. خودمان مسلمانی را انتخاب کرده ایم. ولو اینکه در خانواده مسلمان به دنیا آمده ایم و متولد شده ایم. بنا براین که در خانواده مسلمان متولد شده ایم، مسلمان بودیم. اما الان دیگر فکر می کنم همه ما مسلمانی را انتخاب کرده ایم. اگر انسان مسلمانی را انتخاب نکند، معلوم نیست که برایش حساب کنند. مشخص است که چه عرض می کنم؟ اگر شما مانند بسیاری از مردم خودت مسلمانی را انتخاب نکرده باشی و فقط نامت مسلمان باشد و یک نمازی هم بخوانی، ممکن است قبول نکنند. باید انتخاب، انتخاب خودتان باشد. حالا مرحمت خداست و به لطف خدا همین یک ذره درسی که خوانده ایم باعث شده است که ما اسلام را انتخاب کنیم و اسلام را قبول داریم. مسیحیت هم وجود دارد و من می دانم مسیحیت چیست. یهودیت هم وجود دارد و من می دانم یهودیت چیست. مثلا بودائیسم هم وجود دارد و من می دانم چیست. بهائیت هم هست و می دانم چیست. اما من آنها را انتخاب نکرده ام. آنها را رد کرده ام. من مسلمانی را انتخاب کرده ام. درست است؟ همه همینطور هستیم یا نه؟ خب پس اگر من مسلمانی را انتخاب کرده ام، بنا به مسلمان بودن، یک مجموعه وظایفی را پذیرفته ام. درست است؟ ما پذیرفته ایم که مسلمان هستیم و باید نماز بخوانیم. این "باید" را قبول داریم. از آنجایی که من مسلمان هستم، اعتقاد دارم مال مردم محترم است. جان مردم محترم است. من پشت ماشین نشسته ام و یک نفر دارد از وسط خیابان عبور می کند، من مراقبت می کنم. نمی گویم حالا بروم به او بزنم. تلویزیون این سربازهای آمریکایی را نشان می داد. می گفت من می خواهم بروم یک مجموعه آدم بکشم. ما اصلا به چنین چیزی فکر نمی کنیم. از وظایف و اعتقادات مسلمانی ماست که جان و مال مردم و در صدر، جان و مال مردم مسلمان محترم است. ما در مسلمانی جان و مال و ناموس مردم را محترم می دانیم. درست است؟ اگر ما غیبت کنیم خودمان را مقصر و گناهکار می دانیم. اگر غیبت نمی کنیم و تهمت نمی زنیم و تمسخر و تحقیر نمی کنیم، اگر توهین نمی کنیم، تمام اینها بر اساس وظایف مسلمانی ماست. ما مسلمانی را قبول کرده ایم. اگر من مسلمانی را قبول کرده ام، بنابراین قبول کرده ام که کسی را مسخره نکنم. به کسی توهین نکنم. توهین جزء گناهان کبیره است. تحقیر مومن جزء گناهان کبیره است. تمسخر مومن جزء گناهان کبیره است. ما اینها را به عنوان وظایف مسلمانی قبول کرده ایم. اگر یک زمانی خدایی نکرده اشتباه کنیم و یک کاری کنیم، خودمان را مقصر می دانیم. اگر یک ذره اعتقادمان قوی تر باشد، می کوشیم که آن را جبران کنیم. می کوشیم خطا و تقصیرمان را جبران کنیم. انسان باید جبران کند. بر چه اساسی باید جبران کند؟ چون مسلمان هستیم. اینها وظایف مسلمانی است. مثلا نمی شود که من آبروی شما را ببرم و بعد هم راحت باشم. باید جبران کنم. می روم در آن جمعی که حرف زده ام و می گویم آقا من اشتباه کردم. من تهمت زدم. من غلط کردم. من بیخود گفتم. اینها وظایف مسلمانی است. البته مسلمانی که می گوییم مقصودمان ایمان است. یعنی مسلمان مومن. می دانید از ابتدای اسلام تا انتها من وظیفه دارم. بر چه اساس وظیفه داریم؟ بر اساس مسلمانی. بر اساس مسلمان مومن بودن خمس می دهم. بر اساس مسلمان مومن بودن نماز می خوانم، روزه می گیرم، حج می روم، جهاد می کنم و... پس من نسبت به مسلمانی ام یک وظایفی دارم. آدم بايد ببیند به وظایف مسلمانی اش عمل می کند یا خیر؟ اگر این را بررسی نمی کنم، چه معنایی دارد؟ معنایش این است که ایمانم ضعف دارد. ایمانم مشکل دارد. مثلا دو سال است که من برای خودم حساب قرار داده ام و خمس مالم را می دهم. اما قبل از آن چطور؟ قبلش را رها کرده ام. خب نمی شود. من باید تکلیف گذشته ام را هم روشن کنم. اگر در گذشته نمازم صحيح نبوده باید جبران کنم. پس باید نماز قضا بخوانم. اگر باید نماز قضا بخوانم بر چه اساسی است؟ بر اساس مسلمانی است. من بر اساس وظیفه مسلمانی ام باید گذشته ام را جبران کنم. نمی شود که من به خدا یا خلق خدا بدهکار باشم و راحت باشم. نمی شود. نمی شود آدم مسلمان باشد و ادعای مسلمانی داشته باشد و خدا و قیامت را قبول داشته باشد و بعد هم راحت باشد. نمی شود. ایمان چه به بار می آورد؟ دغدغه به بار می آورد. انسان دغدغه ی مسئولیتش را دارد. من یک روزی پشت سر یک کسی حرفی زده ام. این دغدغه دارد. ببینید اینها وظایف مسلمانی ماست. انشاء الله که رفتار و اعمال ما درست است. اما باید به یک استاد عرضه شود. من از شما سوال می پرسم. چه کسی مسائل غیبت را ميداند؟ مسأله اول: غیبت چیست؟ مساله دوم: مستثنائات غیبت چیست و کجا غیبت کردن جایز است؟ کجا جایز نیست؟ پس من باید مرجع و مسائلم را مشخص کنم. خانم ها همه اینها وظایف مسلمانی ماست. حالا من سوال می کنم. آیا بنده و شما در وظایف مسلمانی مان کوتاهی کرده ایم یا نه؟ اگر کسی کوتاهی نکرده باشد بارک الله دارد. تمام وظایف مسلمانی اش را بلد است و پرسیده است و یاد گرفته است و عمل کرده است. وقتی از این عالم برود، در آن عالم از او استقبال می کنند. می گویند یک مسلمان آمده است. یک مسلمان آمده. همه اینها مقدمه بود.
ما یک وظایفی بر اساس طلبگی مان داریم. وظایف طلبگی مان چیست؟ وظایف طلبگی شما علاوه بر وظایف مسلمانی است. اگر من طلبه هستم، یک وظایف دیگری هم دارم. ببینید به عنوان مثال پلیس راهنمایی رانندگی علاوه بر وظایف مسلمانی وظیفه دارد سر چهار راه بایستد و ماشین ها را راهنمایی کند. اگر من طلبه هستم وظیفه ام چیست؟ شما بگویید اولین وظیفه یک طلبه چیست؟ درس. درس. درس. اولین وظیفه درس است. من طلبه هستم باید درس بخوانم. خب این درس را باید به چه کسی جواب بدهم؟ به مدیریت مدرسه؟ به استاد؟ به حوزه؟ به خودم؟ به هيچکدام. ما یک رئیس داریم. امام زمان علیه السلام. من باید تمام درس هایم را به ایشان پس بدهم. باید از ایشان نمره بگیرم. آقا اگر نمره کسی نزد امام زمان علیه السلام خوب بود، این طلبه مقبول است. ولو اینکه در مدرسه امتحانش خوب نشود. البته نمی شود. اگر نمره شما نزد امام زمان علیه السلام خوب است یعنی درست را خوب خوانده ای. یک جزواتی نشر شده. مثلا در درس مکاسب شما می توانی تمام سوالات ممکنه را شب تا صبح بخوانی و فردا صبح هم امتحان بدهی و قبول شوی. اما قبول هستی؟ نه. قبول نیستی. امام زمان علیه السلام این را قبول ندارد. امام زمان می گوید که شما باید درست را خوانده باشی. تمام طول سال که مکاسب می خواندی، درست را خواندی و مباحثه کردی و پیش مطالعه و پس مطالعه کردی و وقت صرف کردی و یک نقطه اش را نفهمیده نگذاشتی. اینگونه نزد ایشان قبول هستی. ناگزیر در حوزه هم قبول هستی. اما حالا بر فرض نمره ات دوازده شد. عیب ندارد. قبول هستی. فرضا می گوییم. پس ما باید درسمان را بخوانیم. بسیاری از این جلساتی که خانم ها مدیر جلسه هستند یک وقت هایی یک چیزهای عجایب و غرایب نقل می کنند. اگر آدم خوب درس خوانده باشد که حرف عجیب و غریب نمی زند. حرف درست می زند. شما یک روزی، یک جایی باید این درست را پس بدهی. شما یک روزی، یک جایی باید این درست را پس بدهی. مثلا فرض کنید شما یک جلسه دارید و خانم های جلسه همه می آیند پیش شما حمد و سوره می خوانند. شما باید بتوانید به درستی حمد و سوره آنها را تصحیح کنید. پس باید خودتان حمد و سوره و تجوید را خوب یاد گرفته باشید. قرآن خواندن را خوب یاد گرفته باشید تا بتوانید. خب اگر می خواهی برای مردم مساله بگویی باید مساله بلد باشی. تمام اینها نیازمند چیست؟ نیازمند خوب درس خواندن است. پس خوب درس خواندن اولین وظیفه ماست. مردم حداقل وظایف مبتلا به و احکام شرعی شان را بلد باشند، وظیفه شان انجام شده است. در اعتقادات هم همین که کلیات مسائل اعتقادی را بلد باشند کافی است. واقعا یقین دارد که خدا یکی است و روز قیامت و حساب و کتابی هست. واقعا یقین دارد پیغمبر اسلام و امیرالمومنین بر حق هستند. قرآن بر حق است. همین کافی است. اما برای شما که این کافی نیست. شما باید این مسائل را از نظر علمی بدانید. چرا؟ برای مسلمانی همان مقدار که عرض کردم کافی است. اما به عنوان طلبه بودن شما باید مسائل علمی را بدانید. طلبه باید اینها را بداند.
واجب طلبگی است که شما منطق بخوانید. یعنی به عنوان یک طلبه وظیفه دارید منطق بخوانید. چرا؟ چون این کتاب هایی که در عقاید نوشته شده است، همه بر اساس همان اصطلاحات منطق است. زمان ما زمان مشکلات عقاید است. خودتان هم می دانید و برخورد کرده اید. یعنی از شما مساله شرعی می پرسند اما مسائل اعتقادی مردم و مشکلات اعتقادی و فکری مردم خیلی زیاد است. تا حالا چقدر از شما مسائل شرعی پرسیده اند و چقدر مسائل اعتقادی و فکری پرسیده اند؟ معلم ها و اساتید بگویند. در برخورد با خانواده و دوستان و خویشان چگونه بوده؟ یکی از وظایف ماست. ما باید عقایدمان را درست کنیم. اولین برخورد ما که طلبه هستیم، مساله احکام است. اولین برخورد. البته مردم گرفتارندها. اگر می شد یک آدمی را باز کنیم و قلبش قابل دیدن باشد، می دیدیم که مردم چقدر گرفتارند. مشکلات اخلاقی الی ماشاء الله و مشکلات فکری و عقیدتی هزار جور و مشکلات احکام هم صدتا. از در و دیوار شبهه می ریزد. اگر بچه ها فقط بتوانند بروند داخل اینترنت کافی است که هزار تا شبهه برایشان به وجود بیاید. اینها از حیث طبلگی وظایف ماست. شما هرچه در این زمینه ها مسلط تر بشوید، درجه تان در نوکری امام زمان بالاتر است. مقام بالاتری در مراتب نوکری امام زمان خواهید داشت. مساله بعد هم به صورت یک نکته عرض می کنم و اگر در سال های بعد خدمتتان رسیدم، این در خاطرتان بماند که رویش بحث کنیم. آن این است که ما باید از مردم بهتر باشیم. منی که اینجا نشسته ام و دارم برای شما صحبت می کنم باید از همه شما بهتر باشم. اگر من بهتر نیستم و دارم برای شما صحبت می کنم، بیجا اینجا نشسته ام. اگر شما در راس یک جلسه قرار گرفتید، باید نسبت به آن جمعیتی که زیر دست شما نشسته اند و دارند به صحبت شما گوش می کنند، یا مثلا اگر یک وقتی شما امام جماعت شدید، باید از آن جمعیتی که پشت سرش نماز می خوانند بهتر باشد. درست است؟ واقعا همینطور است. خب من خوب تر هستم یا نیستم. اگر شما به یک دبیرستان بروید معمولا بچه ها گرفتارند. البته بچه خوب هم پیدا می شود. یک پسری است هفده ساله که در مدرسه هوشمندان درس می خواند. یک حرف هایی می زند. از خوبی ها. مثلا می گوید من در طول روز خدا را در نظر دارم. خیلی عظیم است. در هر صورت ایشان شب می آید اینجا و پشت سر من نماز می خواند. خب من جواب خدا را چه بدهم که من هیچ از او بهتر نیستم. او خیلی پاکدامن است. این هم یک نکته. امیدوارم آنچه که ما حرفش را زدیم خدا مرحمت کند و توفیق انجامش را به همه ما بدهد. دین ما و دنیای ما را و دین و دنیای همه عزیزان و وابستگان ما و دین و دنیای مردم شهر و کشور ما را خودش حفظ کند. هر بلایی برای دین و دنیای ما مقدر است، به فضل و کرم و رحمتش دفع و رفع کند. دین ما را در زیر سایه ولی اش به سلامت بدارد. ما را عاقبت به خیر کند. همه چیز و همه کس ما را از همه خطرات و بلیات نگه داری بفرماید. امام زمان ما را از ما راضی و خشنود کند. اگر در خاطر مبارکش از ما نارضایتی و کدورتی هست به فضل و کرمش برطرف کند و سایه مرحمت و عنایت و احسانش را بر سر ما و همه عزیزان و کسان ما و شهر و کشور ما و رهبر ما مستدام گرداند.