أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
ما یک وظیفه ای تحت عنوان مودّت به اهل بیت پیامبر داریم. وظیفه است. واجب است. نوع وجوبش هم از نوع وجوب نماز نیست. از نوع وجوب روزه و حج و خمس و زکات و جهاد نیست. از نوع وجوب بالاتری است. مثلا شناختن خدا واجب است. اما نوع وجوب آن از نوع وجوب نماز نیست. اعتقادات واجب است. اما از نوع وجوب نماز نیست. یک مطلب بالاتری است. آن مودت هم از همین نوع است. وجوب آن از نوع وجوب توحید و نبوت و امامت است. این مودت علائم دارد. همین پیراهن سیاهی که تن شماست یک علامت مودت است. مثلا فرض کنید نام مبارک پیامبر که برده می شود و شما صلوات می فرستید، دارید آن ارادت خودتان را اظهار می کنید. این ظهور و بروز مودت است. عزاداری یکی از ظهورات و بروزات درجه اول مودت است. ما باید یک برائت داشته باشیم و یک تولی. تولی و تبریی. تولی و تبری یک واقعیتی است که در جان ماست. جزء اعتقادات ماست. یعنی در شمار اعتقادات است. من باید خدا را بشناسم، اعتقاد داشته باشم و دوست داشته باشم. پیغمبر را هم باید بشناسم، اعتقاد داشته باشم و دوست داشته باشم. امام را بشناسم، اعتقاد داشته باشم و دوست داشته باشم. جای برائت هم همان جاهاست. برائت هم چنین است. برائت هم یک علائم خارجی دارد. چه چیزهایی؟ مثلا در همین زیارت عاشورایی که می خوانید، می گویید: و لـَعَنَ اللهُ اُمَّة ً أسرَجَت و ألجَمَت و تـَنـَقـَّبَت لِقِتالِک، لـَعَنَ اللهُ بَنی اُمَیّة قاطِبَة ً اینها اظهار برائت است. آدم باید اظهار برائت را کنترل شده انجام دهد. یک زمانی شما در شهر خودت بودی و شهرت هم قاطی نشده بود و صدای شما هم به آن سوی عالم نمی رسید [کنترلی لازم نیست]. اما امروز هم شهر مخلوط است، هم صدایت به این سو و آن سوی عالم می رسد. بنابراین باید آن را کنترل کنیم. دقت کنید. این اظهار تولی و تبری جزء فروع دین است. اما اصلش جزء اصل دین است. اصل برائت و اصل مودت جزء اصل دین است. شک دارید؟ کسی که امیرالمومنین را دوست نداشته باشد دین دارد؟ اصلا ایمان ندارد. اگر بغض داشته باشد قطعا منافق است. فرمود حبّ تو، ایمان تو است. پیغمبر فرمود. حب تو ایمان و بغض تو کفر و نفاق است. روایتش در کتاب های درجه اول اهل سنت هست. هزار تا سند. حب او عین ایمان است. یعنی فرض ندارد کسی که امیرالمومنین را دوست ندارد به خدا ایمان داشته باشد. به خدا ایمان ندارد. این منافق است. پس اصل مودت و اصل برائت، جزء اصل دین است. در چهارچوب اعتقادات ما قرار دارد. در چهارچوب اصل دین ما قرار دارد. اظهارش جزء واجبات است. مانند اینکه نماز، اظهار این است که شما خدا را قبول دارید. واجب است. روزه و حج واجب است. تولی و تبری هم واجب است. این جزء آنهاست. اصل و حقیقت آن جزء احکام و فروع دین نیست. جزء اصل دین است. عرض کردم این تبری در زمان ما باید به صورت کنترل شده انجام شود. حالا یک کسی دلش می خواهد انجام دهد. خب بدهد. یک کسی دلش می خواهد شراب بخورد. خب بخورد. یک کسی دلش می خواهد دروغ بگوید. خب بگوید. یک کسی هم می خواهد تبری را علنی کند. عیب ندارد! ده هزار شیعه هم کشته شوند. خب طوری نیست؟ آن آقا گفته بود اینها شهید می شوند. خوب است دیگر. یک بمب می گذارند در مدرسه و مثلا صدتا شیعه امیرالمومنین را می کشند. خب عیب ندارد اینها شهید می شوند! هم من دارم ثواب می برم و هم آنها. آنها ثواب شهادت می برند و من هم که وسیله بمب گذاری شده ام دارم ثواب خودم را می برم! کسی می خواهد اینگونه انجام دهد، بدهد. آزادند دیگر. هر کسی می تواند هر کاری بکند. عرض کردیم باید این را به صورت کنترل شده انجام دهیم. الان در مجالس تا اسم برده می شود یک مرتبه... خب ما شصت سال است در مجالس مذهبی شرکت کرده ایم دیگر. قدیم نبود. حالا اینگونه شده. ثوابش برای کسانی که این کار را می کنند. مرحوم آیت الله بهجت که دیگر کسی نمی تواند به ایشان شبهه وارد کند، فرموده بود اگر شما یک کاری بکنید و آن سوی عالم یک شیعه کشته شود شما یکی از عوامل مرگ او خواهی بود. ده هزار عامل وجود داشته که او کشته شود. یک روزی تو را می ایستانند و به عنوان یکی از این ده هزار عامل از تو سوال می پرسند. البته آن افراد کسانی هستند که به آیت الله بهجت هم شبهه وارد می کنند. می ترسم بگویم امام زمان، آنها در امام زمان هم شبهه کنند.
می خواستم عرض کنم عزاداری حضرت حسین از نشانه ها و ظهورات و بروزات درجه اول مودت است. مودت آن محبتی است که در عمل دیده شود. عزاداری از آن درجه اول هاست. عزاداری و گریه برای امام حسین علیه السلام از موارد اظهار مودت است و جزء درجه اول های آن است. عبارت روایت را در گذشته هم خدمت شما خوانده ایم. فرموده اند کسی که این کار را بکند قَد وَصَلَ با حضرت صدیقه صله کرده است. پیوند بسته است. ظاهرا پیامبر را هم نام برده بودند. خب آقا این گریه یعنی آبی که از چشم می آید. نه. گریه که آب نیست. گریه یک چیزی است. پشتوانه دارد. از یک دل سوخته در می آید. بنابراین اگر گریه به دل بسته است، این گریه است. هرچه عمیق تر، بالاتر. بنابراین مثلا یک گریه ای صد تومان می ارزد و یک گریه ای صد هزار تومان می ارزد. مثال عرض می کنم. بستگی دارد به عمقش. وگرنه یک قطره است دیگر. از چشم شما یک قطره اشک می آید و از چشم آن آقا هم یک قطره اشک می آید. این قطره ها قیمت دارند. بستگی به عمق شان دارد. هرچه عمقش بیشتر، ارزشش بیشتر. اگر ماه محرم ما درست در بیاید حداقل کاری که می کند این است که گناهان ما بخشیده می شود. این حداقل است. حداقل کاری که ماه رمضان می تواند با ما بکند این است که گناهان ما بخشیده می شود. این حداقل است. اگر من نتوانم حداقل را هم تامین کنم چه می شود؟ خب من کوتاهی کرده ام. مثال دیگر. در ماه رمضان می گویند آقا فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست. چشمت هم باید روزه باشد. دستت هم باید روزه باشد. پوست بدنت هم باید روزه باشد و اگر آدم به اینها عمل کند، به آن حداقل می رسد. روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست. بخش های دیگر وجود آدمی هم باید روزه باشد. باز آنجا می بینید هرچه پیش بروید مدام عمق پیدا می کند. اینجا ما می توانیم رضایت خاطر مبارک حضرت صدیقه طاهره را با عزاداری به دست بیاوریم. این یعنی چه؟ یعنی صد هزار هزار برابر بهشت. این اعداد که اینگونه عرض می کنم برای این است که به فهم نزدیک شود اگرنه نمی توان گفت چقدر. اگر ایشان از انسان راضی شود چه می شود؟ اصلا نمی شود اندازه گرفت. نمی شود در ترازو گذاشت. عرض کردم حداقلش این است که همه گناهان شما پاک می شود. از دهه محرم که بیرون می روی، پاک پاک هستی. از ماه رمضان که بیرون می روی، پاک پاک هستی. اینها حداقل است. این حداقل در این دهه نیازمند است که مراعات کنید. خب مثلا من باید به قصد اینکه صاحب خانه مرا ببیند به روضه نروم. ما صبح یک جایی روضه بودیم. به آن دوستان گفتیم خوبی اینجا این است که صاحب ندارد. اینطور نیست که کسی بگوید بفرمایید و خواهش می کنم. بروی و بیایی هیچ فرقی ندارد. نمی گویند آقا بفرمایید بالا، بفرمایید پایین. قسمت زیادی از آن اینطوری است. هیچ کس به آدم نمی گوید ممنون که به منزل ما تشریف آوردید. دیروز من به یک آقایی گفتم لطف فرمودید. بعد فکر کردم چرا این را گفتم؟ به چه مناسبت گفتم؟ بیخود گفتم. خب عرض کردم حداقل قدردانستن باعث می شود از این دهه پاک بیرون برویم. این خیلی قیمتی است. ما بار روی بار می چینیم. بار روی بار می چینیم. می چینیم. خودمان که توجه نداریم داریم چکار می کنیم. نمی فهمیم. البته می فهمیم. وقتی بار من زیاد است، نمازم را می خوانم اما... این را همه ما بلد هستیم. نمازمان را چگونه می خوانیم؟ چرا اینگونه نماز می خوانیم؟ چرا هشتاد درصد نماز بیرون نماز هستم. باز اگر هشتاد درصد بیرون باشد، آدم خوبی است. حداقل بیست درصد در نماز است. چرا این هشتاد درصد بیرون هستم؟ به خاطر شلوغ کاری که در طول روز کرده ام. در زندگی ام شلوغ کرده ام. خب شلوغ کرده ای، می آید درون نمازت. اگر پاک شود، باز بلافاصله در نماز دیده می شود. در نماز حواسم جمع تر است. آقا اگر اینهایی که مدام جمع می کنیم، همین طور جمع شود و هیچ وقت کم نشود، پاک نشود، چه باید کرد؟ یک وقت هست آدم در زمان جوانی از این حرف های جوانی می گوید. ما در یک شب چهارشنبه به قم مشرف شده بویدم و می خواستیم به جمکران برویم. می گفتیم آقا برای چه آمده اید؟ هجده نوزده ساله یا کمتر بودند.. گفتیم ما صد تا تریلی آشغال جمع کرده ایم. آمده ایم اینجا تا اینها را دور بریزیم. یک شَبه می شود دور ریخت؟ ممکن است یک وقت بشود. یک داستان برایتان عرض کنم. یک آقای خوبی بود. بازار دوخته فروشان بود. خیلی آدم خوب و درست و صاف و پاکی بود. گفت پدرم مرا گذاشته بود بازار و گفته بود می خواهم پسرم کاسب حبیب الله شود. خب ما هم پارچه فروش شدیم. این آقای آقا میرزا رجبعلی خیاط هم آدم خوبی بود. من به ایشان برخورد کرده بودم. تازه به هم برخورد کرده بودیم. می آمد دم مغازه من می نشست. یک روز دم مغازه من نشسته بود. یک آقای شهرستانی آمد. خب شهرستانی ها معمولا صاف هستند دیگر. آمده بود از ما پارچه بخرد. پرسید جنس این پارچه چیست؟ جنسش پشم و نخ بود. من نخش را نگفتم. حالا در خاطرم نیست که خرید یا نه و رفت. آقا میرزا رجبعلی گفت فهمیدی با خودت چکار کردی؟ پرسیدم چکار کردم؟ کاری نکردم. گفت این حرف را که زدی شیطان پیشانی ات را بوسید. به تو بارک الله گفت. چه شد؟ بنا بود من کاسب حبیب الله شوم. حبیب شیطان شدم ؟ فکر می کنم چهل پنجاه سال پیش من این را از ایشان شنیدم .ایشان هم الان فوت کرده است. خدا رحمتش کند. به میرزا گفت ما یک آرزویی داشتیم. نگفت چه آرزویی. آن زمان شانزده سالش بود. میرزا رجبعلی گفت تو به اندازه یک میدان مال فروش ها آشغال جمع کرده ای. در یک سالی که به تکلیف رسیده بود از پانزده سالگی تا شانزده سالگی. اینها را باید پاک کنی تا به آرزویت برسی. بقیه اش را هم تعریف نکرد که چه شد و شد یا نشد. گفت من شب های جمعه بیدار ماندم و به در خانه خدا رفتم و چه کردم تا این آشغال ها پاک شود. لذا عرض کردم که اگر انسان یک دوران هایی در طول سال داشته باشد تا برای پاکی گذشته خودش بکوشد، خیلی خوب است. از بهترین هایش همین دهه است که گذشت. البته گریه برای امام حسین همیشه کارساز است. همیشه. فقط آب نباشد. دل برای امام حسین سوخته باشد. نمایش نباشد. همین. فقط نیتش درست باشد. همین. هیچ شرط دیگری ندارد. هیچ.
می خواستیم عرض کنیم که آقا یک فرمایشی است که بزرگان گفته اند. حداقل چندین تن از مراجع گفته اند. من حداقل استفتاء سه یا چهار تن از مراجع را دیدم. عبارت شان این است. عزاداری حضرت حسین از اعظم قـُرُبات است. وسایل تقرب به درگاه الهی چیست؟ این جزء بزرگ ترین آنهاست. جزء بزرگ ترین وسایل تقرب به خداست. عرضم این است که آقا وسایل تقرب دیگر را هم درست کنیم دیگر. اگر آن وسایل تقرب دیگر را هم درست کنیم خیلی خوب است. مثلا خدمت به مردم جزء وسایل تقرب درجه اول است. هرکس در کار خودش. اگر وسایل تقرب دیگر را هم بیاوریم و در کنار این وسیله تقرب قرار دهیم ممکن است نتیجه دهد. آن حداقل هست. اما چرا به حداقل اکتفا کنیم؟ الفاظ ما کوتاه است. اصل حقیقت را نمی رساند. امام حسین دریا دریا دریا فضیلت و کرامت است. حالا ما از این دریا دریا یک ذره می خواهیم. نه آقا اینجا دریا دریاست. لفظ های ما کوتاه است. ما اصلا نمی توانیم اندازه امام حسین را بگوییم. اصلا نمی فهمیم که بگوییم. این دوست ما که تازه وفات کرده را در خواب دیدند گفته بود ما اینجا تازه فهمیدیم امام حسین چقدر بزرگ است. من می گویم تو از کجا می گویی که من فهمیدم. مگر چقدر فهمیدی؟ مگر می توانی بفهمی چقدر بزرگ است؟ از آن همه بزرگ که ما نمی فهمیم چقدر است ما فقط یک ذره می خواهیم. خب بد است. بیشتر از این می توان از حضرت حسین بهره مند شد. شما هم می توانید از درگاه ایشان یک دریا بشوید. یک دریا بشوید. صدتا دریا بشوید. باور کنید. این با این است که من این وسیله تقرب را به بهترین نحو بیاورم و سایر وسایل تقرب را هم بیاورم. ما آدم هایی که اینگونه انجام داده اند را دیده ایم.
لزومی ندارد روضه شلوغ باشد. هیچ لزومی ندارد. یک نفر هم که باشد روضه شده است. حاج آقای حق شناس می فرمود روضه را فقط گوش بدهید. فقط گوش بدهید. لازم هم نیست گریه کنید. اگر فقط گوش بدهید هم همراهی کرده اید. آن آثار را دارد. خب اگر گریه کردی بهتر. اگر ضجه زدی بهتر. اگر اگر اگر، بهتر.