أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در شبهای گذشته عرض کردیم که امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث آوردهاند که «عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به درجات عزم اوست». اگر آدم میخواهد قدمی در راه آدمیت بردارد، چگونه این قدم را بردارد و از چه راهی برود؟ حالا بعد میگوییم که غیر از راه عزم، هیچ راه دیگری وجود ندارد. اینکه شخص بنشیند و روزی صد هزار بار ذکری را بگوید، اصلا نمیشود. فقط راه این است که در کتاب چهل حدیث فرمودند. در ابتدا «آدم باید عزم کند که معصیت را ترک کند و واجباتش را انجام دهد.» دوم فرمودند که «جبران گذشته و آنچه از او در ایام حیات فوت شده را بکند.» این جبران خیلی مهم است.
امشب میخواهیم بخش سوم را بگوییم. در کتاب چهل حدیث میفرمایند «عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید.» انسان یک کارهایی را نمیکند و یک کارهایی را میکند. اخلاقهایی دارد و اخلاقهایی را ندارد. در شرع مشخص شده که عقل آدم قضاوت میکند. فرض کنید دو نفر با هم دعوا میکنند؛ آدم که از کنار اینها عبور میکند، میبیند این رفتار، رفتارِ آدمیزاد نیست. عقل هم هست و قضاوت میکند. میفرمایند «عزم ظاهر و صورت خودش را» یعنی انسان ظاهر و صورت خود را عقلی و شرعی کند. وقتی عقل رفتار او را میبیند، میگوید درست، صحیح و شرعی است. شرع میبیند و قضاوت به درستیِ رفتار میکند. در ادامه کتاب آمده «شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کند که این شخص انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند.» مکررا حاج آقای حقشناس میفرمودند و ظاهراً هم عبارت حدیث بود که «وقتی شخصی میگوید که اگر حرف بزنی صد كلمه بارَت میکنم، تو در جواب بگو اگر صد تا بگويی من یک کلمه هم جوابت را نمیدهم.» این دو روش ِ رفتاری شد. آن رفتار اولی، شرعی و عقلی نیست و رفتار دومی شرعی و اخلاقی است. برای رسیدن به این رفتار دوم، 30 یا 40 سال تمرین لازم است؛ از وقتی که آدم عقل پیدا کرد تا آخر عمر تمرین میخواهد. این یک کمی زحمت دارد و طول میکشد ولی چنین تمرینی لازم است.
«انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باشد.» ظاهرش ظاهر پیامبرش (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باشد. و لـَكـُمْ في رَسول اللهِ اُسْوَة ٌ حَسَنـَة. یعنی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای شما یک اسوه است. اسوه را ما در زبان فارسی که لغتش از اروپا و فرنگ آمده «الگو» میگوئیم اما به زبان فارسی خودمان معنی اسوه، «سرمشق» است. قرآن میفرماید: این رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اسوه ي حسنه ي شماست؛ سرمشق خوبي ها. خب آقا ایشان پیامبر است و ما را چه به سرمشق قرار دادن ایشان؟ میگویند این حرف را نزن. چرا؟ چون قرآن گفته او اسوه است. اسوه را ما به زبان دیگر معنی میکنیم به «امام». پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اولين امام است نه امیرالمومنین(علیهالسلام). امام، یعنی کسی که رفتار و اعمال و گفتار و همه چیزش الگوی ماست. قرآن گفته اسوه. معنی امام (علیهالسلام) یعنی اسوه. ولی آن امام که ما میگوییم به معنای جانشین است. اگر منظورمان از امام جانشین باشد، اولین امام امیرالمومنین(علیهالسلام) است. اما اگر امام را به معنای الگو، اسوه و سرمشق حساب کنیم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اولین امام است.
نمیشود خدای متعال کسی را برای ما امام قرار داده باشد، ولی ما اصلا توانایی سرمشقگیری از ایشان را نداشته باشیم. من یادم میآید در دوران مدرسه و حتی در دبیرستان، معلم خط داشتیم که این معلم یک خط مینوشت و ما باید سعی میکردیم مثل او بنویسیم. زحمت داشت ولی میشد مثل او نوشت. آدم باید تمرین و دنبال کند، پی بگیرد و خسته نشود و از میدان در نرود. اگر آدم اینقدر همت داشته باشد که از میدان به در نرود، شبیه او میشود. مطالب عجیب و غریبی عرض نمیکنم.
در ادامه بحث آمده « و ظاهرش ظاهر پیامبر باشد و تأسی به آن بزرگوار کند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال.» رفتار او اسوه است و عمل ما میشود تأسی، یعنی پیروی. باید هر کاری که میکند و هر کاری که نمیکند، مثل ایشان بکند و مثل ایشان نکند. مثال عرض کنم. احتمالا پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وقتی مکه فتح شد، به این شهر تشریف آوردند و مردم آمدند مسلمان شوند. بسیاری ظاهراً مسلمان شدند ولی بر کفرشان باقی ماندند. هر تازه مسلمان، با پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر اسلام بیعت کرده است. کسانی میآمدند و با ایشان بر اسلام بیعت میکردند. زنها هم برای مسلمان شدن، آمدند و با ایشان بیعت کردند. بیعت زنها چگونه بود؟ به عنوان نمونه عرض میکنم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستشان را در ظرف آب میزدند و در میآوردند، بعد خانمها باید دستشان را در ظرف آن میزدند و در میآوردند. باید بدانیم که با زن نامحرم دست دادن جایز نیست. اگر من این کار را کردم، فارغ از حلال و حرام بودنش، تأسی به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نکرده ام.
میگویند که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ابتدا سلام میکرد. این ابتدا سلام کردن یک کار خیلی خوبی است. فقط باید حواس آدم جمع باشد. میگویند که ایشان به زن جوان پیشسلام نمیشد و ابتدا سلام نمیکرد، اما به سایرین و حتی بچه ي کوچک، پیش سلام میشدند. فردی پشت دیوار مخفی شده بود تا جلوتر از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سلام کند. ایشان قبل از عبور از پیچ، زودتر از آن فرد سلام کردند. این پیش سلام شدن یک رفتار است که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) داشته و ما معمولا نداريم.
در خانه گاهی رفتار اهل خانه ي ایشان با ایشان خیلی بد بود. مثالهایش را نمیتوانم عرض کنم. آمده بودند گریبان پیغمبر (صلیالله علیه و آله و سلم) را گرفتند که پول بده. حتی راه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را بستند. اصحاب دیدند که ایشان برای نماز نیامده. برای اینکه ببینند چه شده، درب خانه ایشان رفتند و گفتند مضطرب و نگران شده بودیم. در خانه چه شده؟ بعد آن آقای خاص میگوید:« یا رسولالله! اینها چه میگویند؟ زن من - اسمش را آورد- وقتي كه حرف زیادی میزند مثلا سرش را میگیرم و...» اما پيامبر چه میکند؟ با نهایت صبر و حوصله برخورد میکند و هیچ رفتار سخت و بد زبانی اصلا ندارد.
یک حرفهایی سخت است و من نمیتوانم عرض کنم. شبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شدن شاید کمي طول بکشد و به آدم سخت بگذرد اما اگر مداومت کند و پیگیر شود، شبیه ايشان میشود. البته آدم هرچه زودتر شروع کند، بهتر است و هرچه دیرتر بخواهد، زحمتش بیشتر میشود.
میفرمایند: « ظاهرش ظاهر پیامبر باشد؛ تأسی به آن بزرگوار کند در جمیع حرکات و سکنات» هر عملی میکند، هرجا متوقف میشود و کاری نمیکند، باید همه کارهایش شبیه به آن بزرگوار باشد. در ادامه کتاب آمده: « این امری است بس ممکن.» در راه آدمیت شبیه آن بزرگوار شدن کاملا ممکن است. چرا؟ به دلیل اینکه خداوند ایشان را امام قرار داده. امام کسی است که از او میتوان پیروی کرد. یک چیزهایی در فرهنگ مذهبی ِ قدیمی ما آمده ولی اینکه از کجاست را نمیخواهم عرض کنم. میگفتند: « نه آقا! آنها کجا، ما کجا؟» اینکه گفته شود آنها کجا، ما کجا، شايد از جهاتي درست باشد اما از شما نخواستند که پیامبر شوید. ایشان بر عرش نشسته است؛ ما کجا و ایشان کجا؟ اما این رفتار ایشان در این عالم، رفتاری بوده که تأسی به آن مقدور و ممکن و قدمی در راه انسانیت و آدمیت بوده. پس تأسی ممکن بوده. ادامه میدهند: « و این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مثل آن سَروَر کردن امری است مقدور ِ هر یک از بندگان خدا.» او سرور ماست اما ظاهر را مثل آن سرور کردن، امری است مقدور برای هر یک از بندگان خدا به دلیل اینکه ایشان امام ماست. آدم میتواند دقیقا از امام جماعت پیروی کند. نمیگوییم روز اولی که شروع کردم، همه چیز زندگی شبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مي شود. البته ممکن است فردی خیلی صاحب اراده باشد و بتواند. اگر من در این راه قدم برداشتم و 10 درصد رفتار و اعمالم به ایشان شبیه شد، چه میشود؟ برنده شدم؛ خیلی برنده و موفق شدم. آقا من کوشیدم 20 درصد شبیه ایشان شدم. خیلی بیشتر برنده شدم. یک ذره از این شبیهشدن هم قیمت دارد. ببینید! اگر من شبیه ایشان نباشم، میتوانم در آن عالـَم كنار ایشان باشم؟ نمیشود. اگر رفتار و اعمال و اخلاقم به ایشان شبیه نباشد، نمیتوانم با ایشان باشم. محشور بودن با ایشان آرزوی اعلا و برترین آرزوهای ماست. هر چه شبیه تر باشی، نزدیکتری. حتی در یک کار. الان نماز ما شبیه نماز پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. شبیه نماز کس دیگری که نیست؟ این خیلی خوب است. وضویی که ما میگیریم عین وضوی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. این خیلی خوب است. میگویند یک کاری کن اخلاق و رفتار و فکرت هم شبیه ایشان باشد، هر چه بیشتر بهتر. این هم مکرر عرض کردیم که در روایات صدر خلقت مثلا گفته میشود که از نور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خدای متعال آسمانها را خلق کرد. این حدیث ادامه پیدا میکند تا اینکه در آخرش گفته میشود خدای متعال از نور حضرت حسین (علیهالسلام) بهشت را خلق کرده است. این خلقت بهشت، فرع ِ فرع ِ امام حسین(علیهالسلام) است نه خودِ امام حسین (علیهالسلام). معلوم است چه عرض میکنم؟ فرع ِ امام حسین (علیهالسلام) است نه خود امام حسین. ایشان خیلی مرتبتش بزرگتر و بالاتر از بهشت است. خب! محشور شدن با امام حسین (علیهالسلام) چقدر قیمت دارد؟ همه بهشت را به شما بدهند؟ اصلا قابل مقايسه نيست.
وقتی رفتار، اخلاق و اعمال آدم شبیه ایشان میشود، من امام حسین(علیهالسلام) را پیدا میکنم. حالا اینجا مثال پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود ولی فرق نمیکند. حرف مهم این است که میفرماید: « زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن امری است بس ممکن.» یک صاحب همت میخواهد که پی بگیرد، خسته نشود و حوصلهاش سر نرود. البته یک چیز دیگر هم لازم است. من باید بدانم پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چگونه بوده است؟ ما در این هم کمی نقص داریم. ما از چگونگی شهادت ائمه، پیغمبرمان، امام حسین و امیرالمومنین (علیهم السلام) خبر داریم. در این بخش هم به دست برخی دروغ هم قاطی شده. یک نمونهاش را عرض میکنم. میگویند حضرت حسین(علیهالسلام) جلوی لشگر دشمن رفتند و گفتند: « منت بگذارید بر من و اندکی آب به بچه من بدهید.» این حرف باورپذیر نیست. چرا که اگر ایشان میخواست منت بپذیرد، لازم نبود جنگ کند. ایشان اصلا میخواست سرش پایین نباشد به همین خاطر هم « هیهات منـّا الذلـّة » گفت. ايشان فرمود: « این عبیدالله دعی بن دعی - معنیاش را عرض نمیکنم - مرا بین دو کار مخیر کرده: یا مرگ و یا ذلت. و به خدا که من ذلت نمیپذیرم.» نمیشود بگوییم که ایشان جلوی لشگر دشمن بیاید و بگوید منت بر من بگذارید و به من آب بدهید. ایشان حاضر بود صد بار کشته شود ولی چنین حرفی نزند. آدم جلوی شمر و از آن رذلتر عبیدالله بگوید که بر من منت بگذارید؟ شمر و عبیدالله الگوی بدیِ زمانه خودشان و بدترین بدهای آن زمانند.
یک جایی جلسهای داشتم که آدمهای چیزفهمی مثل شما بودند. فکر میکنم در آنجا هر روزی یک بخشی از کتاب چهل حدیث را میخواندیم. این کتاب چهل حدیث خیلی ممتاز است. بعد گفتند یک مقداری از نحوه برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با خانوادهاش برای ما بگویید. خب من در این زمینه کار نکردم. این یک کار خاص میخواهد. « و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر اینکه ابتدا کند انسان از ظاهر ِ شریعت.» هیچ کس به هیچ چیز و هیچ جا نمیرسد مگر اینکه از همین دستورات شرع مانند دروغ نگو، غیبت نکن و نمازت را اول وقت بخوان و ... شروع کند. شاید قبلا برایتان عرض کردم که یک جایی آگهی کرده بودند که 3 جلسه بیایید و 300 هزار تومان بدهید تا به معرفتِ نفس برسید! 3 جلسه مختلط از زن و مرد، بدون حجاب از ساعت 8 صبح تا عصر بنشینید و به معرفتِ نفس برسید. آنجا ممكن است بدون اين دستور هم بشود!! ولی در واقعیت راهش فقط همین است که باید زبان از مردم بسته شود؛ چشم از ناموس مردم بسته شود؛ گوش از غیبت شنیدن بسته شود و موسیقی نشنود، و صدها دستور ديگر را رعايت نمايد تا انسان به معرفت نفس برسد.
« بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متادب به آداب شریعت حَقه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود.» این شریعت حق است. آقا چقدر حق است؟ از اولین حرفش حق است تا پایانش. « تا انسان متأدّب به آداب شریعت حَقه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود.» اخلاق در اثر متأدّب بودن به آداب دستورات ظاهری مانند دروغ نگو و راست بگو، درست میشود. اخلاق هم بدون رفتار شرعی که همان حرام و حلالها است، حاصل نمیشود و هیچ فرضی ندارد.
« و ممکن نیست نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند.» بدون اخلاق و اعمال صحیح، درست و دقیق، اخلاق درست نمیشود. بدون اخلاق معرفت حاصل نمیشود. چه عرض کنم؟ فرمودند که 7 بار اگر بگویید « یا أرحمَ الرّاحمین» میفرماید: خب من ارحم الراحمین هستم چه می خواهی؟ من فقط لفظ میگویم و معنایش را نمیفهم. لفظ را میگوییم ولی آیا معنایش را میفهمیم؟ نه! از واقعیت یا ارحمالراحمین چیزی در دل من هست یا نیست؟ اگر نیست که...
ببینید! تا اخلاق من درست نشود، آن حقیقت اصلا در دل من جلوه نمیکند. این را باور کنید. البته همین لفظ یاارحمالراحمین هم بهدرد میخورد نه اینکه لفظش به درد نمیخورد. برایتان چندین بار عرض کردم. یک خویشاوندی مریض شده و سکته مغزی کرده بود و بخشی از بدنش فلج شد. این بنده ي خدا خیلی رنج میکشید. عالمی بزرگوار و وارسته بود که فکر میکنم با مرحوم آيت الله بهاءالدینی(ره) همدوره بود. ایشان یک بار آمده بودند به عیادت این بیمار و بیمار به ایشان عرض کرده بود که « آقا یک دعایی برای من بکنید؛ من خیلی زجر میکشم.» دوستمان گفت دستشان را روی سینه پدر من گذاشتند و یک صلوات فرستادند. نمیدانم شاید 60 یا 70 درصد از بیماریاش با این صلوات خوب شد.
این داستان شفای بیمار را دوستمان نقل میکرد ولی خودِ این عالم نقل کردند که: از سر قبر ِ کسی رَد میشدم و دیدم گرفتار است. یک صلوات برایش فرستادم. آقا باور كنيد كه با یک صلوات درست از آدم درست ممكن است كسي از عذاب نجات پیدا میکند. برای رسیدن به این باید یک ذره سینه تمیز شود.