جلسه شام عید غدیر 99/5/18
امروز، امروز. کافران از دین شما ناامید شدند. امروز من دین شمارا کامل کردم. این کامل کردن مربوط به چیست؟ ما نماز را می دانیم.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین المُنتَجَبین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

دیشب آیات مربوط به غدیر را عرض کردیم. آیه سوم از سوره مائده با حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ شروع می شود. برشماها مردار و خون و گوشت خوک حرام شده است. در پایانش هم می فرماید که فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ این آیه یک مجموعه محرماتی درمورد مجموعه خوردنی ها می فرماید. که عرض کردیم از مردار و خون و گوشت خوک شروع می شود. مثلا فرض کنید گوسفند یا گاوی که اسم خدا بر آن برده نشده است. خفه شده است. از کوه پرت شده. خدای متعال یک مجموعه محرمات را می فرماید. در پایانش هم می فرماید اگر کسی در مخمصه گیر کرد، اگر کسی در مخمصه گیر کرد و مضطر بود، مجبور شد که گوشت مردار استفاده کند، خدا او را می بخشد. مشکلی ندارد. یک آیه کامل. مقدمات و آن هم پایانش. عرض کردیم نظیرش هم شاید سه تا آیه دیگر در قرآن باشد. همین حرف ها تکرار شده. اما در این آیه دوتا جمله وسطش قرار داده شده که دیشب بحثش را کردیم. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا. تمام. رفت سراغ حرف های گذشته. فَمَنِ اضْطُرَّ کسی که مضطر شود از آن گوشت خوک بخورد، مضطر باشد مانعی ندارد. عرض کردیم که اگر این دو بخش را از این آیه حذف کنیم، هیچ مشکلی برای آیه پیش نمی آید. یک مجموعه دستورات است. بعد هم استثناءهایش را فرموده اند. معلوم می شود که دستی، یک کسی، به طور عمدی این دوتا بخش را در این آیه داخل کرده. این عرض دیشب مان بود. عرض کردیم که هیچ چیزی در قرآن اتفاق نیفتاده است، هیچ چیز در قرآن اتفاق نیفتاده است مگر اینکه به دستور خدای متعال، جبرئیل و پیامبر بوده است. پیامبر نویسندگان را می خواسته و می فرموده این را در اینجا بگذارید. یا آیاتی در مدینه نازل شده، دستور می فرموه این را در سوره های مکی بگذارید. و مثلا بالعکس. هرچه در قرآن اتفاق افتاده طبق دستور بوده. بنابراین طبق دستور الهی و پیامبر، جبرئیل و پیامبر این دوتا جمله را در وسط این آیه ای که اصلا به مسائل دیگری مربوط است، به این مسائل انقدر جدی مربوط نیست و نظیر و نمونه هم در قرآن زیاد دارد، قرار دادند. طبق دستور. این خودش یک بحث مفصل است. حالا. از این بحث می گذریم. در هرصورت این دوتا بخش جزء قرآن است. این دوتا بخش جزء قرآن است. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ. در صدر این دوتا بخش هم هردو کلمه الْيَوْمَ آمده. عرض کردیم الْيَوْمَ یعنی امروز. امروز کسانی که کافرند از دین شما [ناامید شدند]. عرض کردیم از اینکه بتوانند در زمینه دین شما کاری کنند، بتوانند علیه دین شما کاری انجام بدهند، ضرری برسانند، خللی وارد کنند ناامید شدند. این یکی. دوم هم الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ. این دوتا به هم مربوط است. امروز، امروز. کافران از دین شما ناامید شدند. امروز من دین شمارا کامل کردم. این کامل کردن مربوط به چیست؟ ما نماز را می دانیم. حالا نقل هایش این است که روز دوم بعد از نزول قرآن بر پیامبر دستور نماز آمده. جبرئیل خدمت ایشان آمده. وضو گرفته. دو رکعت نماز خوانده. به ایشان وضو گرفتن، نماز خواندن، تیمم و غسل و همه دستورات نماز را روز دوم از اسلام به ایشان تعلیم کرده است. یعنی بعد از اولین وحی و رسالت پیامبر، روز دوم دستور نماز آمده است. نقل است. عرض می کنم نقل اینجوری است. بعد از دستور نماز الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نیامده. بعدها دستور روزه آمده و بعد از دستور روزه كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ [183 بقره] الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نیامده. زکات آمده. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ نیامده. جهاد آمده. دستور جهاد آمده. مقابله با دشمنان آمده. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ نیامده. دستور حج آمده. دشمن می گوید این آیات در روز عرفه نازل شده. دشمن می گوید این آیات در عرفه نازل شده. می گوییم در عرفه حادثه ای اتفاق نیفتاده بود. دستور حج قبل از این نازل شد. قبل از این دستور حج نازل شده. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ نیامده. روز عرفه چه حادثه ای اتفاق افتاده؟ آنها می گویند که روز عید بوده. ما عیدی به نام روز عرفه در اسلام نمی شناسیم. هیچ کس نگفته روز عرفه به عنوان عید [باشد]. ببینید عید. فردا قربان است. عید قربان داریم. روز عید فطر داریم. عید داریم. اما روز عرفه جزء اعیاد اسلام نیست. و در آن روز حادثه ای اتفاق نخواهدافتاد. روز اول اعمال حج است که مسلمان ها الان معمولا روز هشتم به صحرای عرفات می روند. معمولا شب عرفه را در عرفات به سر می برند. اما خب شما صبح روز عرفه هم حرکت کنی و درست سر ظهر روز عرفه در عرفات باشی، وظیفه ات انجام شده. روز عرفه یکی از واجبات رکنی حج است. خب یکی از واجبات رکنی حج است. فردا صبح هم باید در مشعر باشی. آن هم یکی از واجبات رکنی حج است. ما در روز عرفه حادثه خاصی نداریم که الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ در آن روز نازل شده باشد. دستورات حج متعدد است. یکی وقوف در عرفات است. وقوف در عرفات. شما باید از ظهر روز عرفه تا غروب در عرفات باشی. الان معمولا رسم است که نماز مغرب و عشاء را هم در عرفات می خوانند. آن زمان هم مثلا همین کار را کردند. بعد آمدند و به طرف مشعر رفتند. یکی از واجبات حج است. هیچ دستور خاصی نیست. مثلا چون شما در روز عرفه باید به عرفات بروید و وقوف کنید، امروز دین شما کامل شده. یکی از واجبات است. عرض کردم اجبات مهم تر مثل نماز آمده و الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ هم در آن روز نازل نشده. دستور جهاد آمده. دستور روزه آمده. دستور زکات آمده. دستور خمس آمده. در هیچ کدام هم الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم نیامده. قاعدتا این باید از یک جنس دیگری باشد. که این الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ مناسب باشد با الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ. کفار از دین شما مایوس شدند. دیگر امیدی ندارند. ببینید اینها با پیغمبر همه جور مخالفت کردند. یعنی چیزی نماند که اینها نکنند. مکرر تروریست فرستادند. یک نفر مزدور در مکه برایش قرار گذاشتند که شما برو پیغمبر را بکش. اگر کشته شدی، من خرج زن و بچه ات را میدهم. قرض هایت را هم می دهم. این بلند شد آمد مدینه. خدمت رسول خدا سلام کرد و گفت آقا من آمدم مسلمان شوم. پیغمبر فرمود شما یک صحبت هایی کنار مثلا حجر با فلانی کردی. تمام حرف هایی که بین او و آن کسی که او را اجیر کرده بود فرمود. آمدی من را بکشی. نیامدی مسلمان شوی. مسلمان شد. حالا مسلمان شد. وقتی پیغمبر ذره ذره این نقیبات را برایش گفت، [مسلمان شد]. حالا این یک نمونه بود. همه کاری که ممکن بود با پیغمبر کردند. از دشمنی. یک لشکر ده هزار نفری در جنگ خندق آوردند. هیچ وقت در سراسر جزیره العرب، در تاریخ جزیره العرب کسی ده هزار سرباز ندیده بود. اولین بار است که ده هزار سرباز آمده است. جمع شده اند. آمده اند ریش اسلام را بسوزانند. خاک مدینه را به توبره بکشند. برای زن های مدینه نقشه کشیده بودند. در این حد. خاک مدینه را به توبره بکشند. همه مدینه غارت شوند. زن و بچه ها به اسارت بروند. همه مردان مدینه قتل عام شوند. تا اینجا. نشد. این مال جنگ خندق بود. در جنگ احد واقعا آمده بودند که کار را تمام کنند. و می توانستند. مسلمان ها هفتصد تا سرباز داشتند. آنها سه هزارتا سرباز داشتند. یعنی یک به چهار. آمده اند تمام کنند. در جنگ بدر هم آمده بودند تمام کنند. نشد. ایام شعب محاصره کردند. پیغمبر و همه کسانی که به ایشان وابسته هستند. در شعب نه آب دارند و نه غذا. تمام ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها اینجا مصرف شده. ما در جنگ تجربه اش را داشتیم. یک قطعه برای یک هواپیما از پاکستان به پنج برابر قیمت می خریدیم. شاید هم بیشتر. آنها مجبور بودند یک ذره گندم را به چندین برابر قیمت بخرند. کسی جرئت نمی کرد. مثل الان که ما را تحریم کرده اند که اگر یک دانه شرکت یک کارخانه چینی یک چیزی را به ایران بفروشد، آن کارخانه تحریم است و امریکا دیگر چیزی از او نمی خرد. تمام رفقایش هم چیزی از او نمی خرند. هیچ کارخانه اروپایی نمی تواند چیزی به ایران بفروشد. ولو دارو. یک همچین جوری. پیغمبر را محاصره کردند. سه سال. ببینید وسط بیابان های داغ، روی سنگ های داغ. گاهی در مکه و مدینه درجه حرارت تا شصت درجه [می رسد.] من خودم باور نمی کنم ها. پنجاه درجه که عادی است. نه آب هست نه غذا. سه سال تمام. عرض کردیم تمام ثروت حضرت خدیجه اینجا مصرف شد. گفتند اسلام به ثروت حضرت خدیجه یعنی این. باید گندم را به چندین برابر قیمت بخرند. و اینها گرسنگی کشیدند، تشنگی کشیدند، گرما کشیدند که از پیغمبر دست بردارند. باز هم مقاومت کردند. همه کار ممکن برای اینکه پیامبر را به زانو دربیاورند انجام دادند. یک دانه آرزو ته دل شان مانده. پیغمبر که پسر ندارد. طبق شرائط قبیلگی اگر یک رئیس قبیله از دنیا برود، پسرش جایش است. برادرش جایش است. نه برادر دارد. نه پسر. گفتند که او ابتر است. به همین دلیل که پسری ندارد که جای او را بگیرد. منتظرند پیغمبر از دنیا برود. قرآن دارد که اینها انتظار می کشیدند. أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ[30 طور]. به ایشان شاعر مجنون می گفتند، مجنون یعنی جن زده. کسانی که صرع دارند معمولا به خاطر فشار این مریضی عمرشان کوتاه تر می شود. آنها منتظر و امیدوار بودند که او از دنیا برود. هیچ کس را هم که ندارد که بتواند جای او بایستد و مثل ایشان باشد. پس امید دشمن و مشرکان به این است که پیامبراز دنیا برود و هیچ کسی هم جانشین نداشته باشد. وقتی پیامبر امیرالمومنین را به جای خودش گذاشت... ببینید دوتا حرف اصلی در غدیر خم هست. این را یادتان نرود. دوتا حرف اصلی. صدتا حرف دیگر هم هست. اما دوتا حرف اصلی است. یکی اینکه بعد از من مرجع دین شما عترت من است. بعد از من مرجع دین شما، عترت من است. نه یک نفر خاص. نفر خاص نمی گویند. علی را نمی گویم که اگر علی عمرش تمام شد و پایان یافت، دیگر کسی به عنوان مرجع دین شما نباشد. نه. مرجع دین شما عترت من هستند. دوم اینکه ولی امر شما بعد از من علی است. وقتی امیرالمومنین به عنوان اولوالامر بعد از ایشان، ولی امر بعد از ایشان، زمام دار امت بعد از ایشان معرفی شده، در طول این ده سالی که پیامبر به مدینه آمده و هجرت کرده، امیرالمومنین امتحان داده. جنگ بدر را ایشان  اداره کرده. چند سالش بوده؟ بیست و دو سه سال. جنگ بدر را اداره کرده. هفتاد نفر از دشمن کشته شده است. نصفش به نام ایشان است. هفتاد نفر اسیر شدند. نصف اسیرها هم ... آدم حیرت می کند. شما یک نفر اسیر را باید بگیری، بیاوری تحویل بدهی و بعد بروی نفر دوم را بگیری. خب این چجوری می شود؟ خب جنگ احد را هم که ایشان اداره کرده. همه پرچم دارها را، دقت کنیدها، آدم های سرشناس، نشان دار، شمشیر زن، جنگی، امیرالمومنین سراغ سرباز معمولی نمی رفت. اصلا سراغ آنها نمی رفت. به سراغ سران می رفت. سرداران. و همه را هم با یک ضربت. ضربت دوم نداشته. اصلا. حتی عمربن عبدود که به او فارس یل یل می گفتند. یک وقتی در یک بیابانی گیر کرده بود. به یک قبیله دشمن برخورد کرده بود. تعداد آدم های آنها هزار نقر بود. ایشان یک بچه شتر را به عنوان سپر گرفته بود و آنها را شکست داده بود. در تمام عرب به عنوان فارس یل یل نامدار بود کهبه جریان آن جنگ اشاره داشت. ایشان مقابل هزار نفر ایستاده. حالا آمده در مقابل امیرالمومنین. از آن طرف خندق به این طرف آمده و مبارز می طلبد. بار اول که مبارز طلبید امیر المومنین برخاست. پیغمبر فرمود یا علی بنشین. که بعد کسی نگوید من هم بودم می رفتم. علی پیش دستی کرد. نه بنشین. دوباره او مبارز طلبید. باز امیرالمومنین برخاست. نه یا علی بنشین. هیچ کس. هیچ کس جرئت نمی کرد. جرئت نمی کرد. یک آدمی را فرض کنید که دومتر قدش است. صد و نود قدش است. وزنش مثلا چه جور است. با آن سابقه شجاعت. هرکس برود نصف شده. به حرکت دوم احتیاج ندارد. باز کسی بلند نشد. بار سوم گفت که گفت من خسته شدم. گلویم درد گرفت از بس که فریاد زدم هل من مبارز و مبارز طلبیدم. شماها مگر نمی گویید که اگر کشته شوید در بهشت هستید و اگر بکشید در بهشت هستید؟ چرا به مقابله من نمی آیید؟ بهشت انقدر دم دست است. ارزان شده. باز امیرالمومنین برخاست. اینبار پیغمبر فرمود یا علی این عمر است. ایشان هم عرض کرد یا رسول الله من هم علی ام. بعد عرض می کنم یک ضربت. تمام شد. بعد هم جنازه اش را رها کرد و رفت که بعدها که خواهرش آمد بالا سر جنازه گفت فقط یک ضربت خورده. کسی دست به لباسش نزده. ضره اش این مقدار می ارزیده. گفت دیگر برایت گریه نمی کنم. چون آن کسی که تو را کشته خیلی مرد بوده. عرض می کنم در طول این ده سال امیرالمومنین زیاد از این امتحانات داده. یک نمونه دیگر عرض کنم و عرض را تمام کنم. پیغمبر می خواستند برای فتح مکه بروند. قرار بود خبر به مردم مکه نرسند که آنها آماده جنگ نشوند که خونریزی زیاد شود. باید ناگهانی برسیم که آنها نتوانند کاری در مقابل بکنند و ما بتوانیم با خونریزی حداقل ممکن [پیروز شویم]. البته در آن جنگ خالد بن ولید یک خراب کاری کرده. از یک گوشه دیگر رفته بود و چند نفری را کشته بود. اگر خالد هم نبود ممکن بود اصلا هیچ خونریزی آنجا اتفاق نیفتد. خرابکاری هم مال خالد بود. در هرصورت زن و بچه یک نفر آنجا درشهر مکه اند. می ترسد که نکند آنها این زن و بچه را بیاورند و به عنوان سپر انسانی از آنها استفاده کنند. گفت من خبر جنگ را بفرستم برای اینکه آنها بدانند من یک حقی بر آنها دارم و به زن و بچه من کاری نداشته باشند. بنابراین یک زن سیاه پوستی را اجیر کرده بود. از بی راهه برو خبر را برسان. جبرئیل نازل شد یا رسول الله خبر دارد می رود. کسی را بفرستید بگیرد. امیرالمومنین و زبیر و شاید یک نفر دیگر هم بود. فرمودند که یا علی بروید این را بگیرید. نگذارید این خبر به مکه برسد. رفتند و پیدایش کردند و این طبق رسم خانم ها گریه کرد. نه چیزی با من نیست. من هیچ تقصیری ندارم. من چیزی نیاورده ام. زبیر گفت که یا علی خب راست می گوید. دارد گریه می کند. چیزی همراهش ندارد. امیرالمومنین فرمود که خدا فرموده. پیغمبر فرموده این نامه همراهش است. تو وقتی خودش می گوید چیزی همراه من نیست حرف خدا و پیغمبر را زمین می گذاری و حرف او را می پذیری؟ شمشیر را کشید. نامه را می دهی یا ... او هم می دانست که امیرالمومنین شوخی ندارد. گفت رویتان را آن طرف کنید. از لای موهایش یک نامه کوچکی درآورد و داد. این یک حادثه کوجک است. زبیر بعدها به عنوان رقیب امیرالمومنین به میدان آمده. گول یک گریه را خورده. یعنی انقدر هوش و درایت ندارد. در تمام حوادث بعد از هجرت امیرالمومنین امتحان داده. بنابراین وقتی که پیامبر امیرالمومنین را به عنوان زمام دار امت، ببینید زمام دار امت، ولی امر، ولی امر بعد از خودش معرفی کرد، دشمن که خبر به او می رسد دیگر امیدی به اینکه بتواند کاری، خللی، رخنه ای در اسلام به وجود بیاورد، ندارد. می دانند یک کسی ست مثل خود پیغمبر. هیچ امکان ندارد ایشان را دور بزنند. یک حیله ای بیندیشند او را مغلوب کنند. فشاری بیاورند، او در این فشار مغلوب شود. عرض کردیم تمام دوران بعد از هجرت و تمام دورانی که قبل از هجرت است، هرکاری درمورد پیغمبر کردند نتوانستند کمر او را خم کنند. یک قدم از جایگاه، یک قدم عقب نرفته. هر روز جلوتر آمده. عقب نرفته. در هیچ شرایطی. حالا ما امیرالمومنین را هم در طول این ده سال بعد از هجرت امتحان کردیم که همه کار از ایشان برمی آید. مثل پیغمبر. بنابراین الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ از دشمن نترسید. اگر ترسی باشد مال خودتان است. مال درون خودتان است. وَاخْشَوْنِ از من بترسید. هوا و هوس شما ممکن است خطر بیافریند که آفرید. بابا چهار نفر بودند. چهار نفر. آمدند در سقیفه و سقیفه را بردند. چهار نفر به سقیفه آمدند و سقیفه را بردند. امیرالمومنین دستور داشت اول پیامبر را غسل بدهد. کفن کند. نماز بخواند. دفن کند. بعد قرآن را جمع آوری کند. بعد از خانه بیرون بیاید. بنابراین در تمام مدت ایشان در خانه است. پا را از خانه بیرون نگذاشته. حالا در این زمینه هزارتا دروغ ساخته اند. به آنها کاری نداریم. در هرصورت اگر امیرالمومنین به سقیفه می آمد، ایشان برنده می شد. اگر از خانه بیرون می آمد و به مسجد می آمد، ایشان برنده می شد. اما آن برندگی، مثل برندگی آنها بود. برندگی آنها بر اساس قواعد عربی بود. در قواعد عربی قریش محترم تر است. بنابراین قریش به میدان آمده. آنهایی که مردم مدینه هستند عقب نشینی کرده اند. به خاطر جریانات عربی. من عرض می کنم بعد از پیامبر عربیت بر مسند قدرت نشست. و قریش. در عصر عثمان بنی امیه بر قدرت نشستند. به قدرت رسیدند. در عصر بنی امیه، بنی امیه بر مسند قدرت نشستند. نه اسلام. عربیت، عربیت قریشی، عربیت اموی. نه اسلام. اگر گفته شده است، ارتداد، ببینید این ارتداد اصحاب بعد از پیامبر در روایات درجه اول اهل سنت آمده. در صحیح بخاری و صحیح مسلم که اینها معتبرترین کتاب های اهل سنت اند. پیامبر می فرمایند روز قیامت اصحاب من می آیند و از من رانده می شوند و به سوی جهنم برده می شوند. من عرض می کنم بارالها اُصَیحابِی. که در آن محبت هم هست. اینها اصحاب عزیز من اند. وقتی به صورت تصغیر می گویند نشانه محبت است. می گویند تو نمی دانی بعد از تو چه کردند. اِرتَدّوا عَلَی اَدبارِهِم القَهقَرا. اینها مرتد شدند.به عصر جاهلیت برگشتند. من هم می گویم سُحقاً سُحقاً. عذاب برشان باد. عذاب برشان باد. همه برگشتند و عرب شدند. نماز هم می خواندند. نه اینکه نماز نمی خواندند. نماز می خواندند اما عرب بودند نه مسلمان. عرب بودند نه مسلمان. ببخشید یک ذره طول کشید. می خواستیم حرف را به آخر برسانیم. البته باز هم گوشه و کناری از صحبت باقی ماند. صلوات بفرستید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای