روزششم (بدست آوردن اراده واختيار بدن)
روزششم (بدست آوردن اراده واختيار بدن)

أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین

عرض کرده بودیم که تمام ادیان آسمانی برای تربیت بشر آمده­اند. پیامبران مربی هستند. اصلِ طرح تربیت آدمی است. انسان موجودی است که تربیت می­پذیرد. اگر تربیت شود و تربیت را بپذیرد، بسیار بلند مرتبه می­شود. عرض کردیم برای تربیت نیاز است که تربیت شونده، تربیت را بپذیرد. ما الان دور هم جمع می­شویم و یک مطالبی را می­شنویم. ممکن است خوشمان هم بیاید. بعد هم به دنبال کارمان می­رویم و کما فی السابق زندگی می­کنیم. نه اینطور نمی­شود. برای تربیت نیاز به قبول قواعد و روش­های تربیتی هست. انسان باید حرف را بپذیرد و عمل کند. عرض کردیم در تربیت نیاز به تکرار و استقامت هست. نیاز به پیگیری هست. انسان باید پیگیر باشد. انسان باید دستوری که برای تربیتش داده شده را پی بگیرد. و عرض کردیم که نباید کاری را که انجام داده خراب کند.

انبیاء آمده­اند تا انسان را زنده کنند. این زندگی سرانجام بسیار بلندی دارد. حضرت امام (رحمه الله علیه) در اوایل کتاب چهل حدیث می­فرمایند: «فصل در عزم است. منزل دیگر که بعد از تفکر از برای انسان مجاهد پیش می­آید» انسان مجاهد را شما ندیده­اید. بنده فرد مجاهد را دیده­ام اما برای من ثمری نکرده «منزل عزم است. بعضی از مشایخ ما (اطال الله عمره) می­فرمودند که عزم جوهره انسانیت است » مشخص می­شود این متن در زمان حیات مرحوم آیت الله شاه­ آبادی نوشته شده است. این عبارت بسیار ممتاز است. « می­فرمودند که عزم جوهره انسانیت است و میزان امتیاز انسان» یعنی اگر کسی عزم دارد انسان است و اگر عزم ندارد در مرتبه انسانیت نیست. هر چیز دیگر هم که داشته باشد اگر عزم نداشته باشد انسان نیست. «تفاوت درجات انسان­ها به تفاوت درجات عزم آنهاست.» هرکس عزمش بیشتر باشد، انسان­تر است.

«و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی.» در شب­های قبل هم این مطلب را به صورت­های مختلف برایتان عرض کردم اولین قدمی که هرکس باید بردارد این است که تصمیم بگیرد تمام معاصی را ترک کند. و بعد از آن انجام واجبات است. این اولین قدم است. بعد از آن باید به جبران آنچه که در ایام حیات از او فوت شده است بپردازد. اگر شما از امروز تصمیم به ترک معصیت بگیرید و معصیت را ترک کنید، و واجبات را انجام دهید اما جبران مافات نکنید، نمی­شود. خرابی­های گذشته باید درست شود. فرضا من صد بار غیبت کرده­ام، تا زمانی که این غیبت­ها حل نشود شما در همین جایی که هستید باقی می­مانید. پرسش: اگر حل شود، پاک می­شود؟ پاسخ: اگر حل شود، پاک می­شود. فرضا من غیبت شما را کرده­ام، اگر از شما رضایت بطلبم و در خانه خدا هم توبه کردم، پاک می­شود.

«و جبران آنچه از او فوت شده است در ایام حیات» انجام اینها مردانگی بسیار می­خواهد اما تازه قدم اول است. ایشان قدم دوم را هم بسیار سهل می­داند. اما برای ایشان سهل بوده است. از بس که عزم و اراده ایشان قوی بود. « و بالاخره عزم به اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید» هرکس به او نگاه می­کند، بگوید این آدمیزاد است. آدمیزاد که درنده نیست، بنابراین این خصلت نباید در زندگی­اش باشد. زمانی که عصبانی شد نباید یکمرتبه همه چیز را به هم بریزد. فرض کنیم در حین عصبانیت گناه هم نمی­کند، این مرحله قبل بود. در مرحله دوم عزم می­کند که ظاهر خود را ظاهر شرعی و عقلی کند. شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص انسان است. اگر بدانیم این مطلب بسیار بزرگی است. «و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش، ظاهر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد» ظاهر آدمیزاد باشد، ظاهرش مانند ظاهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد. این تازه قدم دوم است. «و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش، ظاهر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد و تأسّی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک...» هرکاری که می­کند، همان کاری باشد که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کرده است. هرکاری را که نمی­کند همان کاری باشد که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نکرده. « و تأسّی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. این اصل امری است بس ممکن. زیرا ظاهر را مثل آن سرور کردن امری است مقدور هر یک از بندگان خدا» زیرا پیغمبر امام است و امام کسی است که می­شود مانند او رفتار کرد. رفتار و اخلاق او به گونه­ای است که همه باید مانند او باشند. پس شدنی است. اگر شدنی است ما دیر به فکر افتادیم. آن زمانی که به فکر افتادیم هم درست به فکر نیفتادیم. همین است که هست. آخرش سخت می­شود. از آن روزی که پرده را کنار زدند سخت می­شود. من که نمی­دانم چه کار باید کرد؟ به غفلت و فراموشی عمدی می­گذرانیم. می­گذرانیم تا بگذرد. وگرنه زندگی انسان تلخ می­شود! بعد نکته­ای را می­فرمایند که برای تمام دوستان نکته خوبی است. «و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی­شود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت» همین امروز دوستمان می­گفت که آقای فلان داشت تفسیر قرآن می­گفت و ریشش را هم تراشیده بود. نمی­شود. اینطور نمی­شود. «مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حَقـّه نشود هیچ وقت اخلاق حسنه برای او به حقیقت پیدا نمی­شود.» اگر انسان به ظاهر شرع عمل نکند و حلال و حرام را رعایت نکند، اصلا به اخلاق نمی­رسد. اخلاق مرحله دوم است. اگر انسان به اخلاق برسد به انسانیت می­رسد. اما اگر ظاهر شرع را رعایت نکند، هیچ یک از اخلاق حسنه به حقیقت برای او پیدا نمی­شود و ممکن نیست به مرحله سوم که نور معرفت الهی است برسد. مرحله سوم این است. «نور معرفت الهی در قلب او جلوه ­کند و علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود» اگر انسان زحمت بکشد حقیقت شرع را می­فهمد. یعنی چه؟ مرحوم آقای بهجت فرموده بودند که یک زمانی مرحوم آیت الله میلانی (رضوان الله علیه) را ملاقات کردند و به ایشان گفتند من دیده­ام زمانی که وضو می­گیرم نور می­آید. بعد فرموده بودند از وقتی این را گفتم از من سلب شد. دیگر آن نور را نمی­بینم. حال با این قسمت مطلب کاری نداریم. فرموده­اند وضو نور است. وضو روی وضو، یک نور روی نور است. خب اگر کسی این نور را دید یعنی همان که امام (رحمه الله علیه) فرمودند: «علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود»

آیا بعد از آنکه به کمال رسیدی دیگر راحت می­شوی و می­توانی یک اعمالی را ترک کنی؟ خیر تا پایان جهان باید همان دستورات و احکام را اجرا کنی. تو بزرگترین انسان­های عالم هستی و باید همان دستوراتی که کوچک­ترین انسان­ها باید انجام دهند را انجام دهی. باید دقیق عمل کنی. بلکه دقیق­تر. « از این جهت دعوای بعضی باطل است که به ترک ظاهر علم باطن پیدا شود.» این شیطان است. «یا پس از پیدایش آن علمِ باطن به آدابِ ظاهر احتیاج نباشد.» این حرف شیطان است. «این از جهل گوینده است به مقامات عبادات و مدارج انسانیت و شاید موفق شدم به بیان بعضی از آن در این ورقه انشاءالله تعالی» در ابتدا که صحبت عزم بود هم فرمودند: «ای عزیز بکوش تا صاحب عزم و اراده شوی» یعنی چه؟ یعنی تصمیم بگیرم زندگی­ام بر اساس عزم و اراده باشد نه بر اساس خواسته­های دلم. هرچیز که دلم خواست به آن عمل نکنم.  اگر می­توانی یک مورد را بر اساس عزم و اراده عمل کنی، نه بر اساس خواسته دلت، خوشا به حالت. اگر در موارد بیشتری اینگونه هستی، بسیار بهتر است. اگر تمام زندگی­ات بر اساس عزم و اراده است نه بر اساس خواسته دلت یعنی به این جمله حضرت امام رسیده­ای. «ای عزیز بکوش تا صاحب عزم و اراده شوی که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی و به عزم و اراده مستقل انسانی نرسیده باشی و از این دنیا هجرت کنی انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است.» در آیه 9 سوره مبارکه الطارق می­فرماید: يَوْمَ تـُبْلـَى السَّرائرُ همه سریره­ها آشکار می­شود. اگر عزم نداری پس انسانیت نداری. خب اگر عزم  نداری پس به صورت انسان محشور نمی­شوی. «و جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می­کند. و این جوهر شریف را از انسان می­رباید. استاد معظم ما (دام ظله) می­فرمودند: بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغنیّات سلب اراده و عزم از انسان می­کند.» گوش کردن به تغنیّات یعنی ساز و آواز و موسیقی. «یکی از اسرار بزرگ عبادت و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبه­ی مُلک تابع و منقاد روح گردد» ریاضات شرعیه مانند روزه گرفتن در ماه رجب یا شعبان و... است. «و اراده­ی نفس در آنها کارکن شود. و ملکوت نفس بر ملک غالب شود. به طوری که روح دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده، بدن را به هر کار بخواهد وادار کند.» مقصود این است. دلیل اینکه گفته­اند سحر بیدار شوید، و هرچه بیشتر بیدار شوید به انسانیت نزدیک­تر می­شوید این است که این ریاضات شرعیه باعث می­شود این مُلک تابع شود. کاملا تابع شود. اگر کاملا تابع شد شما به آن انسانیت رسیده­اید. «که به مجرد اراده، بدن را به هرکار که بخواهد وادار کند.» دیگر تنبلم و خسته­ام نخواهد داشت. « و از هرکار بخواهد باز دارد. ملک بدن و قوای ظاهریه ملکیه تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد به نحوی بی مشقت و تکلف هرکاری را بخواهد انجام دهد» اما درمورد ما اگر کمی از حد عاداتمان بیشتر شود، برایمان سخت می­شود و دیگر نمی­توانیم. «یکی از فضایل اسرار و عبادات شاقــّه و پر زحمت آن است که این مقصد از آنها بیشتر انجام گیرد و انسان به واسطه آنها دارای عزم می­شود و بر طبیعت غالب می­آید و بر ملک چیره می­شود.» بنده نامه­ای می­خوانم که در رابطه با چیرگی طبیعت نوشته بود. خجالت آور بود. «و اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد مَثَل ملک بدن و قوای ظاهره مِثل ملائکة الله می­شود.» قوای ظاهره همان بینایی و شنوایی و... است. ملائکة الله در برابر خدای متعال چگونه­اند؟ به طور محض مطیعند. اصلا فرض عصیان وجود ندارد. اطاعت محض مانند یک دستگاه است. البته دستگاه­ها گاهی خراب می­شوند و از اطاعت باز می­مانند و از مرکز فرمان نمی­برند. اما آن اطاعت اصلا خراب نمی­شود. به طور دقیق و صد در صد عمل می­کند. بدن می­تواند اینگونه باشد. حالا شما در مورد چشمتان این را امتحان کنید. از اینجا که بیرون رفتید تا خانه فقط روی زمین، جلوی پایتان را نگاه کنید. چون نگاه کردن جلوی پا واجب است. اما نگاه کردن به این طرف و آن طرف لزومی ندارد و فضولی است. نگاه فضولی می­شود. ببینید چه کسی می­تواند از اینجا تا خانه­شان این کار را انجام دهد. اگر این کار را انجام دهید در مورد نگاه برایتان مشخص می­شود که معنای این اراده یعنی چه.

«اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد مثل ملائکة الله شود که عصیان خدا نکنند و هرچه آنها را امر فرماید اطاعت کنند. و از هرچه نهی فرماید مخالفت نکنند. بدون اینکه با تکلف و زحمت باشد.» هیچ تکلفی و زحمتی هم ندارد. «و قوای ملک انسان هم اگر مسخر روح شود تکلف و رحمت از میان برخیزد.» آن فردی که جلوی امام حسین (علیه السلام) ایستاد بدنش پر از تیر شد. آخر چطور ممکن است. وقتی تیر می­آید انسان سرش را می­دزدد. چطور می­شود که این سرش را ندزدیده؟ «و قوای ملک انسان هم اگر مسخر روح شود تکلف و زحمت از میان برخیزد و به راحتی مبدل گردد و اقالیم سبعه­ی ملک تسلیم ملکوت شود» همه زیر فرمان عقل می­روند. چنین شخصی می­شود عادل. برای این شخص امام زمانش ظهور کرده است ولو امام پشت پرده غیبت است اما برای او امامش زنده و حاضر و ناظر و موجود است. همراه او هست.

دیشب در رابطه با فردی که امام زمان (علیه السلام) همراهش هست عرض کردیم. عرض کردیم آن شخص خواب دیده بود حاج آقا حق­شناس دارند وضو می­گیرند. یک آقای سید بزرگواری نیز آنجا به دیوار وضوخانه تکیه داده­اند. خواب را برای حاج آقا تعریف کرد و ایشان فرموده بود آیا من وضو را تمام کردم؟ عرض کرده بود بله و حاج آقا فرموده بودند خب معنایش حج یا عمره می­شود. بعد عرض کرده بود یک آقایی هم کنار شما ایستاده بود. فرموده بودند آن آقا همیشه با من است.

«و همه قوا عُمّالند» آن وقت اگر اراده کند دستش از این دیوار تو برود، می­رود. دستش را به قفل بگیرد باز می­شود. یک ذره عمل، به هزار بار شنیدن می­ارزد.

ما که...

جوان­ها یک فکری به حال خودشان بکنند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای