ولادت:
حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.
نام، لقب و کنیه آن حضرت: نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...
پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مي باشد.
همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.
«فلما احضرتها اخذها رسول الله و ضمّها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف علی خدّها فبکی بُکاءً عالیا و سال الدّمع علی محاسنه الشریف جاریا فقالت فاطمه: لماذا بکائک؟ لا ابکی الله عینیک یا ابتاه!، فقال صلی الله علیه و آله : یا بنیّة فاطمةُ فاعلمی ان هذه البنت بعدک و بعدی تُبتلی بالبلایا تردّ علیها مصائب شتی و رزایا، فبکت فاطمه علیهاالسلام عند ذلک ثم قالت: یا اب فما ثواب من بکی علیها و علی مصائبها؟، فقال: یا بضعتی و قرّه عینی! ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بَکی اخویها»
وقتی زینب را حاضر کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله او را گرفت و به سینه ی شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست [چنان که[ اشک از محاسن شریف او روان شد، فاطمه علیهاالسلام پرسید: [ای پدر گرامی[ گریه ات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت های گوناگون بر وی وارد خواهد شد.
در این لحظه فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟، فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت هایش گریه کند، ثواب گریه اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او [حسن و حسین] گریه کند،... .»(۱)
سیمای زینب
بانویی بلند بالا با چهره ای نورانی، قوی اندام، دارای فصاحت و بلاغتی علی گونه و عصمت و حیائی فاطمی، حلم و بردباری حسنی و شجاعتی حسینی، از وی بانویی کم نظیر ساخته بود.(۲)
دوران کودکی
1 ـ مقام وحدانیت
زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامی داشت. آن گونه که ملامحمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب می نویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیهاالسلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیه السلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیه السلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفته ام دو نمی گویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیه السلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب علیهاالسلام پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.،
زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمی شود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چاره ای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.،»(۳) آری زینب از همان کودکی صاحب علم و کمال بود.
2 ـ ایثار در کودکی
نمونه دیگر از اسناد تاریخی، حکایت از ایثار حضرت زینب علیهاالسلام در دوران کودکی دارد که این نیز بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است.
از جمله در ریاحین الشریعة می خوانیم: «روزی علی علیه السلام مهمانی به خانه آورد ولی در منزل غذایی نبود، حضرت از فاطمه علیهاالسلام سؤال کرد: آیا غذایی داریم.، حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: فقط یک قرص نان داریم که برای زینب نگه داشته ام.، حضرت زینب علیهاالسلام که در رختخواب ولی بیدار بود، گفت: مادر نان را برای مهمان ببرید، من صبر می کنم.،(۴)
3 ـ مهر برادر
از همان کودکی علاقه ای عجیب به برادرش امام حسین علیه السلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه می کرد، تنها در آغوش برادرش آرام می گرفت. این رفتار فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب می کنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون می رود.،
رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهره اش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین علیه السلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنج ها خواهد دید...،»(۵)
كنيه ها و القاب زینب علیهاالسلام
ام کلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و... کنیه های این بانوی بزرگوار است و القاب مبارکش که بیش از 60 مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، کعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، ناموس رواق العظمة کفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس کبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله.(۶)
ویژگی های شخصیتی
هرچند برخی از القاب وی به ویژگی های مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیکن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.
1 ـ عبادت:
زینب علیهاالسلام در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا علیهاالسلام بود. اکثر شب ها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح می کرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه علیهاالسلام در طول عمرش، هرگز ترک نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛
عمه ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی اش را در طول مسیر کوفه به شام می خواند و در بعضی از توقفگاه ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم می کرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز می دادند.»(۷)
2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب علیهاالسلام از نوع اکتساب نیست، بلکه همچو سایر اهل بیت علیهم السلام از منبع علوم غیبی است. از این روست که امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب می دهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت که یک سال پس از ورود امیرمؤمنان علیه السلام به کوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه کسب فیض دهد و او در ایامی که در کوفه بود، مجلسی تشکیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس می داد.(۸)
3 ـ کرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران کرامت از این بانوی بزرگوار بروز کرده امّا فقط نمونه ای را نقل می کنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل می کند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشکان رفتم. آن جا هم فایده ای نکرد و بر عکس مریضی ام شدید شد. بعضی از دکترها می گفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد می دادند و من هر روز از روز قبل نالان تر می شدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی توانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او می خواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت می کردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این که نزدیک سحر آرامش پیدا شد.
در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام را دیدم که گوشه ی مقنعه اش را به چشمم می کشید.
از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمی کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمی کردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته ی روی چشمم را باز می کردم. تا باز کردم، دیدم همه چیز را می بینم. صدا زدم که رفقا بیایید، همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد می کرد؟، گفتم:
چشم چپم بود.، هرچه نگاه کردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.»(۹)
و
«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسنده ی کتاب مشارق الانوار، می گفت:
در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.
قصیده ای در مدح زینب علیهاالسلام گفتم و گرفتاریم راعرض کردم.
در کمال ناباوری آن مشکل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.»(1۰)
4 ـ معصومه
از دیگر ویژگی های حضرت، مقام عصمت است؛ می دانیم که عصمت درجاتی دارد. مرتبه ی عالی آن مخصوص اهل بیت علیهم السلام است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»(۱۱) اما چون حضرت زینب علیهاالسلام نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبه ای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره می کند.
مرحوم محقق مامقانی در تنقیح المقال می نویسد:
«در صورتی که عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفته ایم. آنان که بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه می توانند عصمت آن بزرگوار را انکار کنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی که امام سجاد علیه السلام بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمی سپرد.»(۱۲)
5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب علیهاالسلام مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد علیهماالسلام بود. لذا امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد علیه السلام به بیان اخبار و احادیث می پرداخت و می خواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمه اش مستند می کرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب علیهاالسلام استناد می کرد با این که خود مقام والایی داشت ـ می گفت: «حدثتنا عقیلتنا.»(1۳) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصل های مختلف نقل خواهیم کرد.
از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار می رفت مقامی که اشخاص محدودی بدان دست یافته اند. و پیامبران بدان مقام فخر می کردند «انه کان صدیقا نبیّا»(۱۴) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است(۱۵) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر به فاطمه ی زهرا علیهاالسلام (۱۶) و آن گاه به حضرت زینب علیهاالسلام اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمه ی زهرا به صدیقه ی کبری مشهور بود، به وی صدیقه ی صغری می گفتند.
همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمی بود، هرگز امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی نمی سپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.
در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله
چنانچه زینب علیهاالسلام در سال 5 هجری متولّد شده باشد، تنها 5 سال محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرده است. البته 5 سالی که آکنده از مهر و عطوفت و خاطراتی برای تمام عمر بود.
آخرین خاطره ی وی از دوره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله مربوط به لحظه ای است که هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهماالسلام هر یک خوابی دیدند که دلالت بر وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله داشت. لذا با ناله و تحیت به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله حرکت کردند. در همین حال زینب علیهاالسلام نیز خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله، یا جداه! دیشب خواب هولناکی دیدم. کأنی بریح عاصفة انبعثت و اسودت الدنیا و ما فیها و اظلمتها و حرکتنی من جانب فرأیت شجرة عظیمة فتعلقت بها من شدة الریح قد قلعتها و القتها علی الارض ثم تعلقت علی غصن قوی من اغصان تلک الشجرة فقلعتها ایضا ثم تعلقت بضرع آخر فکسرته ایضا. فتعلقت علی فرعین متصلین من فروعها فکسرتهما ایضا فاستیقضت من نوهی هذه؛
گویا باد سختی وزیدن گرفت به صورتی که دنیا و ما فیها را تاریک و ظلمانی کرد و من را [شدت باد] به سوئی می برد. بالاخره درخت بزرگی به نظرم آمد، خود را به آن چسباندم. باد از شدت وزش، درخت را از ریشه کند و برزمین انداخت. من خود را به شاخه ای محکم از شاخه های آن درخت آویختم. باد آن شاخه را نیز درهم شکست، به شاخه ای دیگر آویزان شدم، آن را هم شکست، در آن حال به دو شاخه که به هم متصل بودند از فروع آن شاخه چسبیدم، اما آن دو را نیز شکست، و من وحشت زده از خواب برخاستم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از شنیدن این خواب سیلاب اشک از دیده اش جاری شد و به شدت گریست. آن گاه فرمود: ای نور دیده! آن درخت جد تو است که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و آن شاخه نخست که به آن پناه بردی، مادر توست و شاخه دیگر پدرت و آن دو شاخه دیگر برادر تو حسن و حسین هستند که در مصیبت ایشان دنیا تاریک می شود و تو در مصیبت آن ها جامه سیاه می پوشی.،»(۱۷) آری و در پی این خواب، با فاصله ای اندک رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جنان پر کشید و خاندان اهل بیت علیهم السلام را در دنیا با مردمان منافق و کینه توز تنها گذاشت.
با کوثر رسول صلی الله علیه و آله
بی گمان آنچه زینب علیهاالسلام از فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی کسب کرد، مدیون پاکی و طهارت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امیرمؤمنان بود. آری فاطمه علیهاالسلام که خود بانویی کمال یافته و تنها زن معصوم در حد رسول خدا و امامان علیهم السلام بود، تربیت زینب علیهاالسلام را عهده دار بود و تا حدود شش سالگیِ زینب این وظیفه را به انجام رساند. زینب علیهاالسلام نیز خاطرات وروایات فراوانی از این دوره، با خود دارد این خاطرات و روایات هرچند مربوط به دوران خردسالی اوست اما چون کیفیت رشد جسمی و روحی اهل بیت و حتی تولد آنان با دیگران متفاوت است، از این روی آنان قادرند از سنین کودکی احادیث و روایات را به طور دقیق ضبط و برای آیندگان نقل کنند. زینب علیهاالسلام نیز هر آنچه را از آن دوره دیده به خاطر سپرده و به عنوان مبلّغی توانا با نقل آن آیندگان را از مسیر حق و حقیقت مطلع کرده است. اوج این اطلاع رسانی تاریخی و سیاسی را می توان به خطبه ی فدکیّه مربوط دانست که زینب علیهاالسلام خطبه مادر را به طور کامل حفظ و برای آیندگان نقل کرد.
ما در این فرصت به برخی روایات وی از فاطمه ی زهرا علیهاالسلام اشاره می کنیم. روایاتی که همه، رنگ و بویی ولایی دارند و از شدّت اهتمام حضرت به بیان سخن حق پیرامون ولایت حکایت دارند و قبل از آن برای یقین به استحکام روایت وی از مادرش فاطمه ی زهرا علیهاالسلام سخن چند تن از بزرگان را نقل می کنیم:
ابوالفرج اصفهانی: «زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب علیهماالسلام و مادرش فاطمه علیهاالسلام است. او همان کسی است که ابن عباس از او، کلام حضرت فاطمه علیهاالسلام را در فدک نقل می کند و می گوید: حدیث کرد مرا عقیله ی ما، زینب، دختر علی علیه السلام ».
در انساب الطالبین می خوانیم: «زینب کبری علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان علیه السلام که کنیه اش ام الحسن بود از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت می کند.»(۱۸)
روایات
1 ـ وسیله ی ارتباط خلق و خالق
ابوبکر (از محمد بن زکریا، جعفر بن محمد بن عماره کندی از پدرش، حسین بن صالح بن حی از دو نفر از بنی هاشم) از زینب دختر علی علیه السلام نقل می کند که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«و نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصّته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثة انبیائه؛(۱۹) ما (اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله ) وسیله ی ارتباط خدا با مخلوقات هستیم، ما برگزیدگان خدا و جایگاه پاکی او هستیم، ما دلیل های روشن خدا و وارث پیامبران الهی هستیم.»
2 ـ جایگاه شیعیان
ابن حجاف (از محمد بن عمر بن حسن) از زینب علیهاالسلام و اشجع بلید بن سلیمان (از ابی حجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب علیهاالسلام نقل کرد که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «ان رسول اللّه قال لعلیّ اما انک یابن ابی طالب و شیعتک فی الجنة و سیجی ء اقوام ینتحلون حبّک ثمّ یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیه؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای پسر ابوطالب، تو و رهروان تو در بهشت هستید. به زودی اقوامی می آیند که از دوستی تو سخن می گویند آن گاه از اسلام مانند پرت شدن تیر از کمان، فرار می کنند.»(۲۰)
3 ـ دوستی آل محمد
عن فاطمة بنت السجاد، علی بن الحسین زین العابدین، عن زینب، بنت امیرالمؤمنین عن فاطمه، بنت رسول اللّه، صلی الله علیه و آله قالت:
«الا من مات علی حبّ آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هرکس که بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید است.»(۲۱)
4 ـ خطبه نور
طولانی ترین روایتی که از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده و اعجاب همگان را که چگونه وی در سن 5 سالگی توانسته این چنین سخنان نغزی را حفظ کند؟ بر انگیخته، مربوط به حدیثی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه حاضر می شود. و همراه آن حضرت جمعی از بانوان وارد می شوند. ابوبکر و عده ای از مهاجران و انصار نیز حاضر بودند، به احترام دختر رسول صلی الله علیه و آله پرده ای سفید می آویزند. فاطمه علیهاالسلام قبل از هر گونه سخنی آهی از دل بر می کشد که بسیاری از حاضران می گریند. وقتی آرام می شوند، این گونه سخن می گوید:
اقرار به وحدانیت
... گواهی می دهم خدای جهان یکی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بی آلایشی است. و پای بندان به این اعتقاد، دل های با بینش و راهنمای رسیدن به آن چراغ دانش است. خدایی که چشم ها او را نمی بینند و گمان ها چگونگی او را نمی دانند.
فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونه ای انشا کرد؛ نه به آفرینش آن ها نیازی داشت و نه از آن خلقت سودی برداشت؛ جز آن که خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بنده وار بنوازد... .
فلسفه ی بعثت پیامبر
محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت تا کار خود را به اتمام برساند و آنچه را که مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر صلی الله علیه و آله دید هر فرقه ای دینی برگزیده و هر گروه در روشنایی شعله ای خزیده. هر دسته ای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که می شناسند، از خاطر ستوده اند. پس خدای بزرگ تاریکی ها را به نور محمد صلی الله علیه و آله روشن ساخت و دل ها را از تیرگی کفر بپراخت و پرده هایی را که بر دیده ها افکنده بود، به یک سو انداخت. از روی گزینش و مهربانی جوار خویش را بدو ارزانی داشت و رنج این جهان که خوش نمی داشت از دل او برداشت و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت.
عهد بندگان با خدا
«شما بندگان خدا! نگهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا بر عهده دارید و عهدی را که با او بسته اید، پذیرفته اید.»
جایگاه اهل بیت علیهم السلام :
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل کتاب الله را بر عهده ما گذاشت. حجت های آن آشکار و آنچه درباره ی ماست پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکی گمان به کنار و آوای آن در گوش مایه ی آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه ی رحمت پروردگار است.
تفسیر احکام در پرتو اهل بیت علیهم السلام
حرام های خدا را بیان کننده است و حلال های او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده و شریعت را راهگشاینده. ایمان را واجب فرمود و با آن زنگ شرک را از دل های شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده ی دوستی بی آمیغ ساخت و زکات را مایه ی افزایش روزی بی دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه ی وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقای زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشی و کاهش قرار داد.
تبعیت از نهی خدا:
فرمود مِی خواری نکنند تا تن و جان از پلیدی پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستی جویند. پس چنان که باید ترس از خدا پیشه گیرید و جز مسلمان نمیرید... .
من فاطمه ام
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمه ام و پدرم محمد صلی الله علیه و آله همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار. اگر او را بشناسید می بینید او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند ... صبح ایمان را دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید... .
بعثت صعود به اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار خاکدانی از آتش بودید، خوار و در دیده همگان بی مقدار. لقمه ی هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده بودید. نوشیدنی تان آب گندیده و ناگوار، خوردنی تان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود شما را از خاک مذلّت برداشت و سرتان را به اوج رفعت برافراشت.
علی کیست؟
پس از آن همه رنج ها که دید و خستگی که تحمل کرد، رزم آوران ماجراجو و سرکشان درنده خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالیوش از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند.
هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی که گمراهی سربرداشت، یا مشرکی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر، یکسره ساخت.
نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و
آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دو رویی آشکار شد و کالای دین بی خریدار. و گمراهی دعوی دار و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از کمین گاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید... .»(۲۲)
شهادت مادر
و سرانجام زینب کبری علیهاالسلام شاهد شهادت مظلومانه ی مادرش علیهاالسلام نیز شد. آری آن گاه که امیرمؤمنان علیه السلام فاطمه زهرا علیهاالسلام را کفن می کرد، به فرزندانش خطاب کرد:
یا زینب! یا ام کلثوم! یا فضه! یا حسن! یا حسین! عجله کنید و از مادر خود توشه ای بردارید. در همان حال زینب علیهاالسلام و ام کلثوم در پیش روی پدر گریه می کردند. زینب پرده ای بر صورت و پارچه ای بر تن خود انداخته و دامن کشان می آمد و می گفت:
«یا رسول الله! الان حقّا فقد ناک.»(۲۳)
در سایه علی
ازدواج با عبدالله بن جعفر
پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام یگانه پناهگاه حضرت زینب علیهاالسلام ، پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب علیهماالسلام بود و در همین دوره بود که حضرت زینب علیهاالسلام ازدواج کرد. وقتی وی به سن بلوغ رسید، بزرگان قبایل برای ازدواج با این ستاره ی خاندان اهل بیت علیهم السلام اعلام آمادگی می کردند. در این میان اشعث بن قیس کندی، قدم پیش گذاشت و او در سال دهم هجری همراه جمعی از قبیله ی خود مسلمان شده بود و بعد مرتد شد. وقتی ابوبکر به او دست یافت، به شرط این که قبول کند با خواهر کور ابوبکر ازدواج کند، او را آزاد کرد. لذا حضرت علی علیه السلام نهیب زد که ای پسر بافنده، پسر ابو قحافه تو را متضرر کرد که خواهرش را به تو داد. اگر نام دختر مرا در میان نامحرمان ببری، جواب تو جز شمشیر نخواهد بود.
یکی از کسانی که به منزل حضرت رفت و آمد می کرد، عبدالله بن جعفر بود که حیا مانع او از ابراز کلامی در زمینه ازدواج می شد. بالاخره یک نفر از طرف او خدمت حضرت آمد و گفت:
«یا امیرالمؤمنین! شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به اولاد جعفر چقدر علاقه داشت و روزی نظر به آن ها کرد و فرمود:
دخترانمان برای پسرانمان و پسرانمان از آن دخترانمان هستند.، بنابراین مناسب است زینب را به ازدواج عبدا... بن جعفر در آورید. و صداق او را صداق مادرش فاطمه علیهاالسلام چهارصد و هشتاد درهم معین فرمایید. حضرت پذیرفت و ازدواج در سال هفدهم هجری سرگرفت و به زودی جعفر بر اثر دعای حضرت به مال زیادی دست یافت و به جواد بخشنده معروف شد.»
شرط ازدواج
حضرت زینب با عبدا... شرط کرد که من به برادرم علاقه دارم و باید همه روزه به من اجازه دهی، حسین را زیارت کنم و حضرت علی علیه السلام نیز شرط کرد که هرگاه حسین علیه السلام اراده ی سفر کرد و زینب خواست همراهش باشد، عبدا... مانع نشود.(۲۴)
پس از ازدواج
نتیجه این ازدواج چهار فرزند پسر (علی، عون اکبر، محمد، عباس) و یک دختر به نام ام کلثوم بود.
امیرمؤمنان هر روز به خانه دخترش سر می زد و هرگاه که زینب علیهاالسلام قصد زیارت قبر پیامبر را می کرد، امام حسن علیه السلام از یک طرف و امام حسین علیه السلام از طرف دیگر او می رفتند و امیرمؤمنان کسی را می فرستاد که چراغ های مسجد را خاموش کند تا کسی او را نبیند.(۲۵)
شهادت آن حضرت
حضرت زینب سلام الله علیها در شب یک شنبه 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.
و مزار ملکوتى آن حضرت اینک زیارتگاه عاشقان وارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.
پی نوشت ها:
۱ـ طراز المذهب، ص 2، نقل از خصائص الزینبیه، ص 53.
۲ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 40.
۳ـ مناقب خوارزمی، ج 1، ص 122، در کتاب زینب کبری علامه نقدی این سؤال (بگو یک ...) را به حضرت زینب علیهاالسلام نسبت داده است.
۴ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 64.
۵ـ خصائص زینبیه، ص 255.
۶ـ این القاب، یک سر فصلی برای یک ویژگی حضرت است که به دلیل طولانی شدن از شرح و بسط خودداری و تنها به ارائه فهرست بسنده شد. برای مطالعه پیرامون هر لقب به خصائص زینبیه مراجعه کنید.
۷ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 61 و خصائص زینبیه، ص 120 نقل از کبریت احمر.
۸ـ اختیار معرفة الرجال، ص 12. نفس الرحمان، ص 311. امالی طوسی، ص 260 و بصائر الدرجات، ص 343.
۹ـ زندگانی زینب کبری، شهید دستغیب، ص 19.
۱۰ـ وقایع الایام، تبریزی، ص 302.
۱۱ـ احزاب/33.
۱۲ـ تنقیح المقال، ج 3، ص 79 و زینب کبری، علامه نقدی، ص 63.
۱۳ـ مقاتل الطالبین، ص 60، طراز المذهب، ص 294.
۱۴ـ مریم/41.
۱۵ـ تفسیر کنز الدقایق، ج 2، ص 524.
۱۶ـ وافی جرء 2، ج 3، ص 745 روی عن الامام موسی بن جعفر علیه السلام انه قال «ان فاطمه صدیقة الشهیدة...»
۱۷ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 50، نقل از بحرالمصائب.
۱۸ـ همان، ص 51.
۱۹ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211.
۲۰ـ مجمع الزواید، ج 10، ص 21 و ج 9، ص 289، لالی الاخبار، ج 4، ص 325.
۲۱ـ دلایل الامامة طبری، ج 3. (مسند فاطمه زهرا سیدحسین شیخ الاسلامی، ص 387).
۲۲ـ نقل از نهج الحیات، روایت فوق که تنها به گزیده ای از آن اکتفا شد به طرق مختلف از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده است: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 210؛ وسایل الشیعه، ج 1، ص 13 و 14 و بحارالانوار، ج 6، ص 107.
۲۳-همان، ص 51 و بحارالانوار، ج 43، ص 179.
۲۴ـ ریاحین الشریعه، ج 13، ص 41
و ترجمه زینب کبری، ص 89 و 128.
۲۵ـ همان، ص 60.