آنگاه که ما از فهم قرآن سخن می گوییم در ابتدا باید تکلیف خویش را در برابر این سئوال روشن کنیم که آیا اصولاً ما قرآن را قابل فهم و درک می دانیم یا خیر ؟ و نیز اگر قرآن قابل درک و شناخت است، حدود و اندازهی نفوذ فهم انسانی را در این کتاب آسمانی تا چه اندازه می دانیم ؟
این سئوالات اساسی ترین سوالاتی هستند که ما در تکاپوی حل آنها هستیم . برای دریافتِ تحقیقیِ جواب مثبت یا منفی ، بایستی در صدد جستجوی همهی موانع فهم از یک طرف و همهی عوامل یاری دهنده برای درک از سوی دیگر برآییم. ما باید اشکالات و موانعی که در راه درک قرآن وجود دارد طرح و ارزیابی کرده و آنگاه عوامل یاری دهندهی به فهم را عرضه کنیم و از غوررسی جوانب این دو سلسله عوامل به پاسخ مطلوب خویش برسیم . به نظر می رسد جز با یک چنین بررسی ، نظریّهی قطعی و صحیح از دست به دور باشد.
در ابتدا ببینیم که چه چیزهایی می تواند مانع فهم درست باشد:
1- زبان عربی مانند هر زبان دیگری گرفتار تطوّر و تحوّل است و هر چه تمدّن بشری وسعت می گیرد و نفوذ تمدّنها در یکدیگر شدّت می یابد این تحوّل و تطوّر سرعت بیشتری پیدا می نماید . بنابراین چون ما از زمان نزول قرآن قرن ها دور شده ایم تنها با آشنایی با زبان کنونی عرب نمی توانیم به فهم درست قرآن امید داشته باشیم و جز از طریق اقتدار بر عربیّت و راز و رمز زبان سامی آن هم در جوّ موجود در هزار و چهارصد سال پیش راه درک صحیح بسته است . با توجّه به این مقدّمه لازم است آنقدر انسان جویا با عربیّت آشنا باشد که قدرت دریدن پرده های قرون و اعصار را به دست آورد.
بنابراین یکی از چیزهایی که می تواند مانع فهم درست باشد دور بودن زمان نزول قرآن از عصر ماست. ما به عنوان نمونه چند واژهی قرآنی را مورد تحقیق قرار می دهیم تا ادّعایی بی دلیل نکرده باشیم و بحث دقّت علمی بیشتری یابد.
واژهی « غنیمت » در دوران جاهلیّت عرب معنای خاصّی دارد که لغتنامه های قدیمی آن را به دست می دهند « الفوز بالشیء بلا مشقه » : دست یافتن بر یک چیز بدون هیچ مشقّت و رنج ما و در برابرِ آن واژهی « سلب » به معنای غارت لباس هماورد جنگی و «حرب» به معنای غارت همهی اموال هماورد جنگی و « تهب » به معنای گرفتن به زور و قهر اموال دیگران ، می آمده است.بدین ترتیب اصلاً لغت غنیمت در مورد جنگ و اموال به دست آمده در جنگ بکار نمی رفته است .
در آیاتی که در جنگ بدر و بعد از آن نازل شد این لغت بکار رفت . لذا برای فهم این واژه لازم است پاره ای از حوادثی که در این جنگ اتفاق افتاد بدانیم . در جنگ بدر بعد از پیروزی مسلمانان سربازان اسلام به سه دسته تقسیم شدند : یک گروه به محفاظت از خیمهی فرماندهی و دست دیگر به تعقیبِ دشمنِ گریخته و دسته سوم به جمع آوری اموال باقیماندهی از مشرکین پرداختند . بعد از جمع آوری اموال برجای مانده به وسیلهی یکی از دسته ها ، میان این سه دسته اختلاف به وجود آمد . دو دستهی دیگر می گفتند ما مانعی از جمع آوری اموال دشمن نداشتیم بلکه برای محافظت پیامبر از حملهی احتمالی و جلوگیری از بازگشت دشمن از این کار منصرف شدیم . خلاصه اینکه اختلاف بالا گرفت و کار به جایی رسید که فرمان آسمانی صادر شد که مجموعهی اموال به دست آمده مالِ خدا و رسول اوست نه کسان دیگر. همهی اموال را واگذاشتند و اختلاف پایان گرفت . فرمان الاهی در قرآن کریم چنین آمده است : « از تو سوال می کنند از انفال (زیادتها) بگو انفال مالِ خدا و رسول اوست. مراقبت و تقوا پیشه کنید و اختلاف را از میان خویش برطرف سازید و فرمانبر خداوند و رسول او باشید اگر ایمان دارید»(انفال) اموال به دست آمده در این آیه انفال نامیده شده است که جمع نفل است به معنای زیادتی بر واجب (مفردات ؛ مادهی نفل) زیرا یک مجاهدِ مسلمان در یک جهاد اسلامی با یک انگیزه و نیّت پاک و الاهی شرکت می کند. او طالب زمین و آب و جواهر و پول و طلا و نقره و امثال آن نیست و نباید باشد ، می جنگد تا «کلمهی خدا» برتری یابد با یک فرمان آسمانی حرکت می کند و یک هدف آسمان گونه را می جوید . بنابراین اگر یک زره و شمشیر و یا یک اسب و مقداری پول و چیزهایی از این قبیل به دست آورد برای او زیادتی افزون از مقصد و مقصود اوست ، یک بخشش و عطیّهی الاهی بدوست. مجاهد با چنین خلوص نیّتی به هدفش که رضای خدایش هست رسیده و این اموال برای او چیزی جز یک زیادتی و افزونی نیست ؛ به ویژه که خداوند بر خلاف آنچه در جاهلیّت مرسوم بوده یعنی هر کس هر چه در یک جنگ به دست می آورد مالک می شد و تنها می بایست یک چهارمش را به رئیس قبیله بدهد (رباع) اصولاً مالکیّت شخصی تمام اموال به دست آمده در جنگ را از جنگجو سلب کرده و به خدا و رسولش اختصاص می دهد.
قرآن می گوید از تو در مورد انفال سوال می کنند ، می خواهند بدانند مال کدام دسته از مجاهدان اسلام است ، بدیشان بگو که این مال ها خاص خدا و رسول اوست . از این جاست که چون قرآن کریم وضع اموال به دست آمده در بدر را روشن ساخت مسلمانان تمام اموالی که از مشرکین به دست آورده بودند به نزد آن حضرت آوردند.( المغازی واقدی 1/ 98) بدنبال آن پیامبر و یارانش از سرزمین بدر حرکت کردند و البته بعد از یک یا دو منزل ، پیامبر طبق فرمان الاهی پس از برداشتن «خمس» باقی اموال را به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم فرمود. او اختیار این تقسیم را خود به دست داشت . لذا گاهی به کسانی که اصولاً در جنگ شرکت نداشتند نیز می داد (جنگ خیبر) و گاه به کسانی از جنگیان بنابر مصالحی خیلی بیشتر می بخشید و یا به طور کلی همهی اموال به دست آمده را به یک دستهی خاص عطا می فرمود.(جنگ هوازن) بنابراین آنچه به دست مسلمانان می رسید غنیمت بود یعنی مالی که بدون هیچ طرح قبلی به دست آمده و برای تحصیل آن هیچ مشقّتی تحمّل نکرده و رنجی نبرده اند. تنها عطیّه ای است از جانب خداوند و پیامبرش ؛ تا اینجا کوشش به عمل آمد که مفهوم واژهی « غنیمت » در عصر نزول قرآن عرضه شود و نتیجه ای که به دست آوردیم این بود که واژهی مزبور در سورهی انفال آیهی 41 به همان معنای معمولی لغوی خویش آمده است.
امّا بعد از نزول این آیه و در همان اوان ظهور اسلام ، این لغت اندک تغییری یافت و معنایی پیدا کرد که لغت شناس مشهور راغب اصفهانی بدان اشارت دارد « ما ظفر به من جهه العدی و غیرهم » آنچه از طرف دشمن یا غیر دشمن به دست می آید . در پاره ای از احادیث و گوشه هایی از متون تاریخی که این واژه وجود دارد ، از هر یک از دو معنا نمونه هایی وجود دارد .
سالیان دراز بعد ، به ویژه با وسعت گرفتن فتوحات اسلامی واژهی غنیمت به معنای آنچه از دشمن به دست آمده است ، بکار می رود . اکنون شما با مراجعه به لغتنامه های معمولی و حتی نسبتاً قدیمی ، اگر در جستجوی معنای این واژه باشید چیزی جز معنای سوم که دقیقاً مخالف معنای قرآنی کلمه است به دست نمی آورید.
1- مراجعه کنید به : تهذیب اللغه ، ازهری و لسان العرب ، ابن منظور ، تفسیر الکبیر 15/ 164 ، فخر رازی
2- برای تحقیق کامل این تطوّر لغوی مراجعه کنید به : مقدّمهی مرآه العقول 1/ 74-93