أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین
دو شب درمورد بدی گناه صحبت کردیم. البته اگر بخواهیم باز هم درمورد بدی گناه صحبت کنیم، جا دارد. ان شاء الله صحبت خواهیم کرد. اما امشب می خواهیم نتیجه گناه نکردن را عرض کنیم. در آیه 31 سوره مبارکه نساء می فرماید: إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا آیه بسیار ممتازی است. اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید، اگر از کبائر آنچه ما شما را نهی کرده ایم، اجتناب کنید. ما گفته ایم گناه نکنید. این نهی است دیگر. اگر از کبائر آنچه شما را نهی کرده ایم، اجتناب کنید، دو نتیجه دارد. یک نتیجه این است که گناهان صغیره شما را می بخشیم. یعنی بدون توبه پاک می شود. دوم وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا ما شما را به یک جایگاه کرامت وارد می کنیم. حالا من لفظش را عوض می کنم و عرض می کنم به بارگاه کرامت الهی وارد می کنیم. همه مان آیه 13 سوره مبارکه حجرات را بلد هستیم. می فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ یک جایی هست که آنجا کرامت هست. کرامت در تقوا است. در پاک دامنی کرامت هست. حالا بحث می کنیم. عجله نفرمایید. شروعش با این است کهاینجا گفته شد. اگر شما ها از گناهان کبیره پرهیز کنید، در آن بارگاه برای شما باز می شود. درب ورود به بارگاه کرامت برایتان باز می شود. آخر کرامت کجاست؟ آنجاست که صاحبان کرامت جهان مدار هستند و عالم به دست آنها می گردد. این کرامتی که از ترک گناه شروع می شود، آدم به جایی می رسد که عالم به دست او اداره می شود. امام زمان چرا مدیر عالم است؟ مدیر زمین نه ها. مدیر عالم. چرا مدیر عالم است؟ به همین دلیل. این جایگاه کرامت است. جایگاهی که از پاکدامنی ناشی می شود. شروعش از ترک و پرهیز و اجتناب از گناهان کبیره است. إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا مدخل یعنی محل ورود. در باز می شود. برای ورود به بارگاه کرامت در وقتی برای آدم باز می شود که گناه کبیره نمی کند. صغائرش چه می شود؟ دیگر از آن سوال نمی شود. آنها را می پوشانند و می بخشند. خب. ورود به بارگاه کرامت و رسیدن به بالاترین مقاماتش هدف اعلای انسانیت آدم است. ببینید انسان در بدو ورود به این عالم و در تولد، انسان بالقوه است نه انسان بالفعل. انسان بالقوه است. آدم در بدو تولد در مرتبه حیوانیت است. البته حیوانیت مرتبه بالا. حیوانات درجه دارند دیگر. یک حیواناتی هستند که فقط حس لامسه دارند. هیچ حس دیگری ندارند. یعنی گوش و چشم و هیچ یک از حواس را ندارند. فقط حس لامسه دارند. مثلا می گوییم این ضعیف ترین حیوان است. مثال است. تا می رسد به حیوانات باهوش. مثلا با اسب کار کرده اند و توانسته دو به علاوه سه را جمع بزند. در این حد. سه به علاوه چهار. خب. انسان چگونه است؟ انسان گاهی خیلی هوشمند است. یک نفر را در تلویزیون دیدیم که اعداد خیلی بزرگ را ضرب و تقسیم و جمع می کرد. خب اگر وسیله باشد هم که انسان خیلی کارهای بزرگ می تواند بکند. اینجا هنوز از نوع حیوان به نوع دیگر نرفته. با وجود این مقدار هوش ها. با وجود این مقدار هوش از نوع حیوان جدا نشده و به جای دیگر نرفته و نوع جدید نشده. آن نوع انسانیت را انسان از این راه بدست می آورد. ببینید باز تقریبا اینگونه است که درمیان موجودات تنها موجودی که مقابل خودش می ایستد و می تواند به جنگ خودش برود، انسان است. انسان تنها موجود در میان جانداران است که می تواند با خودش مقابله کند و به جنگ خودش برود و علیه خودش شورش کند. این مقام بلند انسانیت است. آقایان در کتاب های اخلاقی مثال زده اند و من هم تکرار کرده ام. یک کسی خیلی کله پاچه دوست داشت. برای اینکه با خودش و با نفسش مبارزه کند، رفته بود شاگرد یک مغازه کله پاچه ای شده بود که دائما در دسترسش باشد و نخورد. ما اصلا کله پاچه یادمان نیست. یک وقتی یادمان می آید. آن وقتی هم که یادمان می آید ممکن است دلمان بخواهد و دلمان نخواهد. پس اگر بخواهد درمورد کله پاچه با خودش بجنگد ممکن است دو سه بار در سال اتفاق بیفتد. این می خواست این جنگ هر روز برایش باشد. عرض کردم این خاصیت انسانی است. در مقابله و اجتناب از گناه و در پرهیز از گناه آدم دارد با خودش می جنگد. بنابراین هرچه سخت تر باشد، این جنگ سخت تر است و قیمتش بیشتر است. درمورد صبر شنیده اید که می گویند اگر آدم در مصیبت صبر کند، مثلا سیصد درجه پیدا می کند. می گویند در معصیت نهصد درجه. اول مصیبت است، بعد اطاعت و بعد معصیت. معصیت بالاترین درجه ثواب صبر را به آدم می دهد. این همان است که عرض کردیم. گاهی آدم با یک میلی که گاهی هم ممکن است آن میل آدم را آتش زده باشد، می جنگد. در جوانی هست دیگر. گاهی آدم در اثر آن میل آتش می گیرد. امیرالمومنین یک فرمایشی دارند. مثال عفیف را می زنند و می فرمایند انسان از عفیف به حیرت می افتد. در درونش چه جنگی برپا است و او خودداری و مقابله می کند. زمام اختیار خودش را در دست دارد. برای اینکه این زمام از دستش نرود چقدر سختی می کشد. در مورد بعضی از گناهان اینگونه پیش می آید دیگر. یک دوستی داشتیم که جریانی که اصلا گفتنی نیست برایش پیش آمد. نمی دانم چند ساعت، مثلا یک شب تا صبح با خودش جنگیده بود. حوادثشان گفتنی نیست. برای اینکه یک ذره بفهمید شاید از جریان حضرت یوسف مهم تر بود. مقایسه نمی کنیم ها. نمی شود هیچ کس از تیره ماها را با هیچ پیامبر و بزرگ و ائمه ای مقایسه کرد. مثال برای فهم مساله بود. یک دوست دیگری هم بود که گفت وقتی صبح از آنجایی که گرفتار شده بودم فرار کردم، سه سال مدهوش آن ترک گناه بودم. دوستم به من می رسید و می گفت تو کجایی؟ چرا جواب سلام نمی دهی؟ اصلا نشنیده بودم. انقدر در آن حظ و لذتی که در نیجه آن ترک گناه برای من آمده بود، غرق بودم. سه سال. این فقط خاصیت انسان است. فقط در نامه عمل انسان این را می نویسند. هیچ جای دیگر نیست. از اینجا انسان انسانیت پیدا می کند. عرض می کنیم که قدم اولش ترک گناهان کبیره است. مهم این است که آدم پیگیر باشد. الان برای من هیچ گناهی اتفاق نمی افتد. اصلا جایش نیست. شرایطش نیست. برای شما هم همینطور. حسینیه است و در عزای حضرت حسین نشسته ایم و دور هم جمع شده ایم. اصلا گناه پیش نمی آید. این که نه. وقتی گناه پیش می آید. وقتی هیچ کس نیست. این جزء ترک گناهان درجه اول است. در قیامت یک دسته از قبر سربر می آورند و یک سر به بهشت پرواز می کنند. ماموران بهشت می گویند شما حساب دیدید؟ می گویند نه ما حساب ندیدیم. نمی دانیم حساب یعنی چه. همه جوادث قیامت را از آنها می پرسند و می گویند نه ما ندیدیم. ما یک سر به اینجا آمدیم. می گویند شما چکار کرده بودید؟ یکی می گوید ما در خلوت از خدا می ترسیدیم. این سخت ترینش است. یک حادثه پیش آمده و هیچ کس هم نیست. هیچ کس هم شهادت نمی دهد. همه هم به نفع هستند. در داستان آن دوستمان طرف التماس می کرد. خب این خیلی بزرگ است. اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را می بخشیم و هیچ به حساب نمی کشیم و شما را به درگاه ورودی بارگاه کرامت الهی راه می دهیم. در برایتان باز می شود. این خیلی مهم است. ببینید خدا یک بندگانی دارد که محترم اند. استاد ما گفتند من یک مشکلی داشتم. اینها ذکرهایی است که خودمان ساخته ایم اما ذکر خوبی است. ذکر یا علی ادرکنی را نمی دانم هزار بار چقدر گفته بود. همان شب خواب دید که نمی دانم چه کسی به او گفت ما صدای تو را شنیدیم. اگر دهان من بی چاک و بست باشد و هرجور دروغ پیش آمد بگویم و هرجور غیبت پیش آمد بگویم و هرطور تهمتی بزنم، خب اگر ده سال هم ناله کنم، نمی شنوند. این بنده محترم نیست. اما آن بنده محترم بود. حاجت مهمی داشت ها. نمی خواهم توضیح عرض کنم. فردا صبح درست شد. اگر گناه کبیره را انجام ندهیم، بنده تبیدل به بنده محترم خدا می شود. هرچه بیشتر، احترامش بیشتر می شود. قرآن درمورد رسول خدا دارد. ایشان مسلم است و همه مان قبول داریم و می شناسیم. قرآن در آیه 144سوره مبارکه بقره می فرماید: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ پیامبر به مدینه آمده بودند و هفده ماه اول ورود به مدینه بعد از هجرت به سوی بیت المقدس نماز می خواندند. در مکه که نماز می خواندند طوری می ایستادند که هم کعبه جلویشان باشد و هم بیت المقدس. اما در مدینه نمی شد اینطور نماز خواند و پشت شان به مکه بود. روبه شمال که بیت المقدس بود نماز می خواندند. هفده ماه اینگونه نماز خواندند. یهودی ها خیلی آزار می کردند. حرف زندد. می گفتند این دنباله روی ماست. خیلی بد می گفتند. پیامبر دل نگران بود و از سخنان آنها آزار دیده بود. قرآن می فرماید قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ایشان هیچ حرفی نزدها. دعا هم نکرد. فقط گاهی به آسمان نگاه می کرد و منتظر وحی بود. فرمودند ما دیدیم تو سر به آسمان برداشته بودی. ما دیدیم. فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ما تو را به سوی قبله ای برمی گردانیم که آن را دوست داری. ما تو را به سوی قبله ای که دوست داری برمی گردانیم. دوست داشتنش پیش خدا عزیز است. سربرداشتنش به آسمان نزد خدا عزیز است. بنده محترم خداست. اینگونه است. آدم از کجا بنده محترم خدا می شود؟ از آنجا که گناه نکند. گناه آدم را خار می کند. من می خواهم این وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا را اینگونه معنا کنم. بنده ای که گناه کبیره نمی کند، دیگر بنده محترم خداست. از آنجا شروع می شود و می تواند تا بینهایت پیش برود. امیرالمومنین در دنیا خیلی از دست مردم مصیبت دید. در عالم آخرت سلطنت می کند. نمی دانیم یعنی چه ها. ببینید اندازه این عالم جسمانی. بزرگی عالم جسمانی چقدر است؟ این آسمانی که بالای سر ماست، با ستارگانش آسمان اول است. مثال آسمان اول درمقابل آسمان دوم مانند یک حلقه انگشتری است که در یک صحرای بسیار بزرگ افتاده باشد. مثلا صحرای مرکزی آفریقا. پنج برابر ایران بزرگی این صحراست. یک حلقه انگشتری در این صحرا بیفتد، چه نسبتی با این صحرا دارد؟ این را برای فهمیدن گفته اند ها. باز مثال زده اند که مانند یک قطره است نسبت به دریا. این آسمان نسبت به آن آسمان و آن آسمان نسبت به آن آسمان تا هفت آسمان. این عالم مادی اندازه ندارد. می دانید که می گویند جهان ستارگان دائما در حال گسترش است. اندازه هایی که می گویند اندازه های حیرت آور است. اعداد نجومی اعداد حیرت آور است. دم دستی هایش حیرت آور است. مثلا در کهکشان راه شیری دو میلیارد ستاره به شکل حورشید وجود دارد. البته عددی دقیق در خاطرم نیست. اینها همه اش آسمان دنیاست. یعنی آسمان و جهان جسمانی است. جهان بالاتر از این در مقایسه با این چگونه است؟ عرض کردم یک قطره در مقایسه با یک دریا. ایشان در آنجا سلطنت می کند. پاک دامنی تا چه اندازه برای انسان سلطنت می آورد؟ همه هم از پاک دامنی و ترک گناه است. ریشه اش از اینجاست. خب. تا این اندازه کافی است.