جلسه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان 18/4/94
امشب شب بیست و سوم، شبی است که آخرین امضای تقدیرات ما خواهد شد. امیدواریم به فضل و مرحمت خدا و به لطفی که امام زمان در حق ما بکند، نه به خاطر لیاقت ما، بلکه به خاطر کرم خودش...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

خب اولا که مجلس مان به یک شهید خاک شده ی در راه خدا متبرک شده. امیدواریم که خدای متعال به برکت آن باقیمانده جسد پاک و مطهر ایشان ما را هم مورد مرحمت خودش قرار بدهد.

عرض شد که امشب شب بیست و سوم، شبی است که آخرین امضای تقدیرات ما خواهد شد. امیدواریم به فضل و مرحمت خدا و به لطفی که امام زمان در حق ما بکند، نه به خاطر لیاقت ما، بلکه به خاطر کرم خودش، آنچه که بهتر از همه چیز است برای این سال آینده ما مقدر بفرماید.

اگر خاطرتان باشد، باز عرض کردیم جزء بهترین اعمالی که این شب ها هست، یکی صلوات است، یکی استغفار است و یکی هم زیارت حضرت حسین علیه السلام است. زیارت حضرت حسین هم با یک سلام می شود. اگر آدم خواست این سلام را به نیت پدرش، [حتی] پدر زنده، یا به نیت مادرش انجام دهد، یک صله رحم هم می شود. اگر اضافه هم کردید، بهتر. به نیت عمو، دایی، خاله، نمی دانم. همه خویشاندان نزدیک و دور. هرچه بیشتر بتوانیم صله رحم می شود و صله رحم طول عمر و خوشبختی می آورد. اینها تکرار حرف های گذشته و یادآوری است.

امشب وقت مان کاملا کم است. من هم ان شاء الله سعی می کنم که تا ممکن است صحبت هایم را کوتاه کنم و تنها به ترجمه اندکی از این آیاتی که خدمتتان نوشته ام بسنده کنم. این آیاتی که دست من است، برنامه زندگی ما برای یک سال آینده مان است. برنامه زندگی ما برای تمام عمرمان است. برنامه خوشبختی ماست برای همیشه همیشه ما. ما یک عمر داریم و یک همیشه داریم دیگر. عمرمان هفتاد، هشتاد، نود و صد است و تمام می شود. اما یک همیشه داریم که آن همیشه دیگر پایان نمی پذیرد. این آیات را اگر آدم یک ذره عمل کند، ببینید من می گویم یک ذره؛ اگر یک ذره عمل کند، آثارش را در زندگی این دنیایش هم می بیند. حالا ببینید آیه چه می گوید. چیزهای عجیب و غریب می گوید. نتیجه اش را در این زندگی و در آینده ابدی خودش خواهد دید. در سوره طلاق چهارتا نکته فرموده. در آیه 2 می فرماید: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا. هرکس مراقب رفتار و اعمال خودش باشد و آزاد زندگی نکند. آزاد که در اینجا می گوییم به معنای بی بند و بار است. آزاد یعنی بی بند و بار زندگی نکند، مراقب رفتار و اعمال خودش باشد، هرچه بیشتر، بیشتر؛ هرکس که تقوا اختیار کند، خدا برای او راه نجاتی قرار می دهد. يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا. هیچ وقت برای کسی که مراقب اعمالش است و دروغ از دهانش درنمی آید، همه درها بسته نمی ماند. همه درها بسته نمی ماند. در روایات دارد که اگر همه عالم در بسته بشود، گاهی می شود دیگر. برای یک کسانی می بینیم در زندگی هرطرف می پیچد، درش بسته است؛ اگر همه درهای عالم برای این افراد بسته باشد، کسی که تقوا داشته باشد، برای آن یک نفر خاص خدا در باز می کند. انقدر است. البته ما اینها را برای تقوای شخصی می گوییم. اگر من مراقب رفتار خودم هستم. از چشمانم مراقبت می کنم. هرجایی را نگاه نمی کنم. از گوشم مراقبت می کنم. هر حرفی را نمی شنوم. از زبانم مراقبت می کنم و هر حرفی را نمی زنم. و و و. هر مالی را، هر کاری را، هر درسی را نمی روم. هر درسی نمی دهم. حالا همه کارهایش را روی حساب و کتاب می کند. کسی که همه کارهایش را روی حساب و کتاب می کند، خدا برای او راه نجات قرار می دهد. هیچ وقت همه درها برایش بسته نمی ماند. این یک. خب این خیلی چیز خوبی است. حالا مثال است ها. اما آدم می تواند چشمش را ببندد و برود. چون هیچ وقت جلویش راه بسته نیست. سنگ جلوی پایش نیفتاده. دره و کوهی در برابرش نیست. همیشه راه برای این باز است. دوم، در آیه بعد می فرماید: وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ دارم آیه قرآن می خوانم ها. و خدا او را آنطور که خودش نمی تواند حساب کند، رزق می دهد. وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ آنطور که خودش نمی تواند حسابش را بکند. نباید راه برایش بسته باشد دیگر. راه رزق و روزی اش هم برایش باز است. بعد اگر من یک جایی گیر کردم؟ حرفی بود که جلسات گذشته عرض کردیم. اگر من یک جایی گیر کردم، یک جایی خودم زنجیر درست کردم. باز برای جوان ها و نوجوان ها می گویم که از بین مشکلاتی که ممکن است ما برای خودمان به بار بیاوریم، مهم تر از همه پدر و مادر هستند. اگر دلش بسوزد، اگر دلش بگیرد و هیچ چیز هم به تو نگوید، چون اگر بگوید باز ممکن است بهتر شود. اگر هیچ چیز نگوید و در دلش نگاه دارد، برای آدم حتما یک زنجیر می شود. یک کوه که راه آدم را می بندد. این مورد اول. مورد دوم اینکه در پایان آیه بعد باز همین حرف ها به یک صورت دیگر آمده. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا هرکس که تقوا داشته باشد، از رفتار و اعمالش مراقبت کند ... و اخلاق هم هست. یک وقت من بداخلاقی می کنم. بد اخلاقی می کنم. حاج آقای حق شناس دستور می فرمودند کسی که حاجتی داشت، چهل روز زیارت عاشورا بخواند. با شرایط خاص. یکی از شرایطش این بود که در این چهل روز شما مراقب باشی زبانت حرف مردم را نزند. اگر بد اخلاقی می کردم چطور؟ ببینید من دارم با پدر و مادرم حرف می زنم. بلندتر از آنها هم دارم حرف می زنم و دارم داد می زنم. اما حرف بد نمی زنم. به خصوص مادر. اگر هم یک مقدار سنش گذشته باشد و یک مقدار ناتوان شده باشد، یا پدر اگر یک مقدار سنش گذشته باشد و ناتوان هم شده باشد، دلش زودتر می شکند. خدایی نکرده اگر دلش بشکند، سرنوشت آدم می شکند. يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا کارهایش را سهل می کند. کارش را سهل می کند. خدا گفته. و حالا همه اینها دنیایی بود. در ادامه همین سوره که حالا البته من خودم یادداشت نکردم و حالش را نداشتم چون کمرم انقدر درد می کرد که اصلا می خواستم خدمت شما نیایم. حالا خدا مرحمت کرد و شد که بیایم. آرزو داشتیم که یک نفر از جمعیت حاضر یک ناله ای به در خدا بکند. بله. در ادامه در آیه 5 می فرماید: يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا من از امروز تصمیم گرفتم دیگر دروغ نگویم و به تصمیمم وفادار هستم. از امروز تصمیم گرفتم چشمم را پاک نگاه دارم. از امروز تصمیم گرفتم پول هایم را مراقبت کنم. کسب و کارم را مراقبت کنم. مثلا گران نفروشم. یک همچین چیزهایی. اگر کارمندم، مراجعه کنندگان را در هچل نیندازم. معطل نکنم. حق و حقوق مردم از آن چیزهایی است که از آن نمی گذرندها. حق و حقوق مردم از چیزهایی است که نمی گذرند. تا طرفش راضی نشود از شما نمی گذرند. حالا من مثلا یک دوره ای کارمند یک وزارتخانه یا یک شهرداری یا اداره بودم و کار مردم را راه نمی انداختم. حالا نمی گوییم که مثلا یک چیزی هم می گرفتم. همین کافی است. چه بود؟ حالا. ببینید مثلا من یک دوره ای یک اشتباهاتی داشتم. اتفاق پیش می آید دیگر. جوان و نادان است و خیلی چیزها را نمی داند و بر اساس آن یک اشتباهاتی می کند و یک گناهانی را می کند. بعد که حالا بیدار شده و توجه کرده، حالا این گناهان باید پاک شود یا نباید پاک شود؟ باید پاک شود دیگر. چون اگر شما با گناه بروی آن طرف نمی دانیم چه می شود. ممکن است بخواهند بگویند ما از همه گناهانت می گذریم، از این یک دانه گناهت نمی گذریم. داستان یک مرد بزرگی را نقل کرده اند که حالا من توضیحش را عرض نمی کنم. گفتند هر گناهی را اقرار کنی، می بخشیم. گفت و گفت و گفت و رسید به یکی و دیگر رویش نشد بگوید. گفتند هرچه بگویی می بخشیم. حالا برای آن یکی گرفتنش. یک وقت می شود دیگر. ببینید خدا کریم است. خدا بخشنده است. خدا دریا دریا گناه می بخشد. کوه کوه گناه برطرف می کند. اما یک وقتی آدم یک خلقی دارد. مثال عرض می کنم. فرض کنید من نسبت به کسانی که نسبت به من بدی می کنند، سخت گیر باشم. اگر من نسبت به مردم سخت گیر باشم، خدا با من سخت گیری می کند. اما اگر یکی آمد گفت آقا من یک حرفی پشت سر شما زدم. من بگویم بخشیدم. برو. آقا یک چیزی. من بخشیدم. اگر به سهولت بخشیدی، خب خدا هم با سهولت با شما برخورد می کند. حالا عرض می کنم، اگر یک وقتی من یک اخلاق اینگونه داشتم، یک دانه گناه برای من مانده. ممکن است آن یک دانه گناه را سخت بگیرند. شما سخت گیری. با سخت گیر، سخت گیری می کنند. اگر از گناه مردم چشم می پوشی، فراموش می کنی، یک کسی به شما بدی کرده، فراموش می کنی، آنجا هم فراموش می کنند. می بینی در نامه عملت هیچ چیز نیست. پاک پاک است. اینگونه است. مثل عرض می کنم. شاید یک وقتی اینگونه شد. حالا اگر من چند تا گناه داشتم و به برکت این پاکدامنی که از امروز انتخاب کرده ام، آنها را می بخشند. ثانیا نمازت، نماز می شود. وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا اجرش را عظیم می کنند. اجرش را عظیم می کنند. ما که نمی دانیم اجر عظیم چیست. مثلا شهدا. وقتی داستان این شهدا را برای من گفتند که با دست بسته و چطور و این حرف ها، آدم نمی تواند یادش برود. چون داستانش را خواندم و می دانم این بچه ها چه رنجی کشیدند،چه رنجی کشیدند، چه رنجی کشیدند، حالا به آن کاری نداریم. عرض می کنم از همان لحظه ای که دارند خاک می ریزند، ان شاء الله این به آغوش امام حسین علیه السلام رفته. نگذاشتند برای بعد. نگذاشتند این بمیرد و جان بکند و نفسش قطع بشود و نتواند نفس بکشد. خیلی سخت است نفس آدم قطع بشود. می گویند وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری آمد روی چهار پایه ایستاد که می خواستند او را به دار بکشند، رسول خدا را مشاهده کرد. امیرالمومنین را مشاهده کرد. رسول خدا فرمود به قول بنده فقط دو سه ثانیه صبر کن. لذا در تاریخ هم دارد که دو سه تا پا بیشتر نزد. خب. دو سه پا نمی شود. دو سه پا بیشتر نزد و تمام شد. بعد ظاهرا رسول خدا عمامه از سر خودشان برداشتند و بر سر شیخ فضل الله نوری گذاشتند. حالا. اجرش را عظیم می کند. اگر پاکدامن باشد. دو رکعت نماز می خواند. اگر یادتان باشد مکرر عرض کردم به دو رکعت نماز [مقبول] بهشت به آدم می دهند. به دو رکعت. آن وقت اگر شما صد صد صد هزارها از این دو رکعت ها داشته باشید، چه می شود؟ بهشتت چجوری می شود؟ نمی شود. نمی توانیم محاسبه کنیم. قاعدتا داستان بهشت را هم برایتان عرض کردم ام. دوستان قاعدتا از من شنیده اند. قرآن دارد دیگر. در آیه 133 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ سرعت بگیرید به سوی بخشش خدا. یکی از موارد سرعت گرفتن به سوی بخشش خدا این است که ما شب های احیا بیدار مانده ایم. رفتیم خانه یک لحظه هم نخوابیم. بیدار بمانید. خود بیدار ماندن شب احیا، اثر دارد. خب این یکی است. من به سوی مغفرت خدا سرعت گرفته ام. اینجا العفو می گویم. العفو را هم واقعا از دل بگویید. نه اینکه لفظش را بگویید. بلند و ده بار و بیست بار و پنجاه بار به درد نمی خورد. آدم باید از دل بگوید. از دل العفو بگویید. از دل استغفار کنید. این ها هم می شود سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ بعد ادامه اش وَجَنَّةٍ بهشتی که پهنای آن از پهنای آسمان ها به زمین می رسد. پهنای آسمان ها و زمین چقدر است؟ نهایت ندارد. بهشت یک نفر آدم ها. بهشت یک نفر آدم. از آسمان ها و زمین ها وسیع تر است. حاج آقای حق شناس که ما باید دائم از ایشان نام ببریم، این اواخر فرمودند من را بردند و بهشتم را دیدم. نه خواب دیدم. من را بردند بهشتم را دیدم. بعد فرموده بود دو برابر کره زمین بود. به این می گوییم بهشت برزخ. این که در آیه دارد، بهشت آخرت است. بهشت برزخ نسبت به بهشت آخرت از نظر وسعت اصلا ربطی به هم ندارند. وقت مان تمام شد. خب. این آیه نسبت به افراد بود. شخص. اگر شخصی پاکدامنی را انتخاب کند و رویش بایستد، روی پاکدامنی بایستد، این نتایج را دارد. دنیایی و آخرتی. یک آیه هم درمورد جوامع بشری. در آیه 96 سوره مبارکه اعراف می فرماید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا اگر مردمان شهرها، مردمان سرزمین های مسکونی ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، این ایمان و تقوای جامعه است. جامعه امروز ما، جامعه شلوغی شده. خیلی بی در و پیکر شده. گناه از در و دیوارش می ریزد. امر به معروف یک هزارم آن چیزی است که باید باشد. اگر یک هزارم باشد هم خوب است. امر به معروف در برابر ... خب. فرمودند اگر مردمان شهرها و جوامع بشری ایمان و تقوا داشته باشند لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ از آسمان و زمین برایشان برکت می ریزیم. درهای برکت آسمان ها را برایشان باز می کنیم. دائما برکت می بارد. یک چیزی کوچکی از بارش برکت این است که به اندازه کافی باران می بارد. الان ما در ایران به اندازه کافی باران داریم؟ نداریم. پس بنابراین کمبود آب داریم. کمبود آب های زیرزمینی و چیزهایی که خودتان بلد هستید را داریم. معلوم می شود بسته شده. لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ از آسمان درهای برکات را برایشان باز می کنیم. مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ از زمین. می دانید درمورد عصر امام زمان علیه السلام همین را گفته اند. آسمان به اندازه ای که بایست، هر سال باران می بارد. زمین همیشه آنطور که بایست می روید. عدالت شده دیگر. وقتی عدالت در عالم برپا شود، همه چیز می آید روی موازین صحیحش. اینکه الان وضع به هم خورده... آیه ای که شب قبل عرض کردیم. در آیه 41 سوره مبارکه روم می فرماید: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ هرچه هست مال خود مردم است. خودشان کرده اند. اگر در یک ده کوچک اینها منظم رفتار کنند، برای آن یک ده کوچک همه چیز درست می شود. لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ

عرض مان تمام شد. وقت مان هم تمام شد. خب ببینید آن شب یک چیزی عرض کردم. اگر مردمی که اینجا حاضرند، بفرمایید که مردم شهر ما، بفرمایید مردم کشور ما هرکدام در این شب های احیاء تصمیم بگیرند که یک گناه شان را ترک کنند، باور کنید سرنوشت کشور ما عوض می شود. آیه می گوید دیگر. یادم است یک آقای بزرگواری می گفت من چهارتا مزرعه داشتم. درونش زیره می کاشتم. یکی از این کشاورزان نماز خوان بود. آنهای دیگر نماز خوان نبودند. او صد من زیره به من داد. آنها پنج من و چهار من و شش من. نزدیک هم بوده دیگر. همه در یک استان است. در یک محل است. در یک ده است. اما آن صد من زیره داده. حالا خودش هم برداشته دیگر. چون رسم این بود. مثلا خودش فرض کن صد من برمی داشت و صد من هم می داد به صاحب زمین. آنها پنج من. اگر ما یک چنین امتحانی کنیم. امتحان کنیم و ببینیم درست است و نتیجه اش خوب می شود یا بد می شود. عرض می کردم اگر ما تصمیم بگیریم یک گناه را و یا اگر یک صاحب همتی باشد و همه گناهانش را، همه گناهانش را کنار بگذارد و توبه کند، باور کنید عالم عوض می شود.

خب من می خواستم یک مختصر نکته ای هم درمورد فلسطین عرض کنم که وقت مان خیلی دیر شده. ببینید درمورد فلسطین چگونه کوشیدند. شما اولش را یادتان نیست. وقتی اینها ریختند و سرزمین فلسطین را گرفتند، تمام عالم اسلام مقابله کرد. تمام عالم اسلام به مقابله برخواستند. اینجا هم دولت شاهنشاهی بود دیگر. با هم رفیق بودند. اینجا هم مردم تظاهرات کردند. مفصل. خیلی. پول جمع کردند. مثلا در هند و پاکستان و ... مفصل. در طول زمان کوشیدند فلسطین از مساله اسلامی به دربیاید. خب در مرحله دوم تبدیل به مساله عربی شد. گفتند فلسطین مربوط به اعراب است. کم کم کوشیدند که بگویند فلسطین مربوط است به مردم فلسطین. آن وقت متصدیان امور مردم فلسطین چه کسانی بودند؟ یاسر عرفات. دیگر از یاسر عرفات چه عرض کنیم. خب. حضرت امام با این روز قدس. خیلی مهم است ها. ما اینجا در خانه خودمان نشستیم. کاری هم نکردیم. فقط اعلام کردیم. حالا عالم، یعنی شما فردا مشاهده خواهید کرد که مثلا در لندن به عنوان روز قدس تظاهرات خواهد شد. لندن که در صدر دشمنی با ما قرار دارد. حالا باز بشمارید. در ترکیه که باز می دانید ترکیه چجور است. هی بفرمایید. ایشان دومرتبه مساله فلسطین را به صورت مساله اسلامی برگرداند. نه عربی و نه فلسطینی. مساله دوم. شاید سال های گذشته هم عرض کرده ام. از ایران بچه ها برای تعلیمات نظامی رفته بودند. یک شهری رفته بودند که گفتند ما سراسر شهر را گشتیم، هیچ کس نمی دانست قبله کدام طرف است. یک شهرها. یک شهر. یک جوان ایرانی مسلمان رفته تعلیمات نظامی ببیند. آن وقت ها قبل از انقلاب بچه ها می رفتند. سراسر شهر را گشته و یک نفر کسی را که بداند قبله از کدام طرف است پیدا نکرده. یک مسجد در این شهر نیست. هیچ کس در این شهر نماز نمی خواند. این جوان در زد. یک نفر پیدا شد. گفت آقا بیا به خانه ما. قبله این طرف است. فقط همین یک نفر در این شهر بلد است قبله کجاست. زن و بچه ات کجا هستند؟ گفته نمی توانم زن و بچه ام را اینجا نگاه دارم. در امنیت نیست. از مردم شهر خودش. یک زن در خانه نمی تواند به سلامت بماند. از دست مردم شهر. همین نیروهای رزمنده فلسطینی اداره کننده قمارخانه های لبنان بودند. اما حالا چه؟ حالا مسلمان اند. اگر شماها پیش خودتان نگاه دارید، بعضی هایشان هم علائق شیعی و اهلی بیتی یافته اند. یک حرفی در شب گذشته عرض کردیم. عرض کردیم که فرق آدمیزاد با غیر آدمیزاد این است که آدمیزاد، انسان، فکر آینده می کند. فکر آینده می کند. مورچه خانه ای می سازد برای اینکه زمستان او را حفظ کند. اما این را با فکر نمی سازد. از روی غریزه می سازد. موریانه یک خانه ای می سازد که مثلا در برابر خطرات او را حفظ کند. اما از روی فکر نمی سازد. از روی غریزه می سازد. انسان چطور؟ انسان از روی فکر می سازد. هرچه برای آینده خودش درنظر بگیرد با فکر است. این خصیصه انسان است. به انسان اختصاص داد. از این اگر آدم کم برخوردار باشد، معلوم می شود از انسانیت کمتر برخوردار است. هرچه بیشتر بتواند فکر آینده بکند و دقت کنید، دغدغه آینده خودش را داشته باشد، دغدغه آینده دنیایی و دغدغه آینده آخرتی، که مهمش آن است. چون این دنیا را باز خیلی ها هستند که می نشینند نقشه می کشند. الان این نقشه هایی که یهودی ها می کشند برای آینده خودشان می کشند. حاضراند همه دنیا را، حاضرندها. حاضرند همه دنیا را بسوزانند و به آتش بکشند، برای اینکه خودشان در اوج قدرت و سلطنت بمانند. با ثروت فراوانی که دارند، امریکا را در اختیار دارند و امریکا را به نوکری اسرائیل وامی دارند. حالا در هرصورت. این فکر دنیایی مهم نیست. یک وقت من درمورد اصحاب حضرت حسین علیه السلام عرض می کردم. اینجا هم مختصر برایتان عرض می کنم. ببینید آنهایی که در رکاب حضرت حسین علیه السلام شهید شدند. یا همین بچه های شهید خودمان. باز آنها فرق دارندها. آنها. فکر چه را می کردند؟ فکر جانش را می کرد. خب این که معلوم بود. امام فرمود که فردا هرکس بماند، کشته می شود. هرکس بماند، کشته می شود. خب این حتم. تمام. حتی مثلا فرض کنید جای بهشتی خودشان را هم دیدند و دیگر مطمئن است که فردا هیچ کس نمی ماند. باز اینها را شنیده اید دیگر. حضرت قاسم برخاست که عمو من چطور؟ چون امام فرموده بود هر مردی در این خیمه ها هست. درهرصورت ایشان فرمود که شما هم همینطور و کاری نداریم. خب پس از جان خودشان گذشته بودند. اگر زن و بچه اش در این خیمه های حضرت حسین علیه السلام بود. آنها چه می شوند؟ حداقل اسیر می شوند. نمی توانم حداکثرش را بگویم. حداقل اسیر می شوند. اگر یادتان باشد، در مجلس یزید یک نفر مرد شامی بلند شد و از یزید درخواست کرد که ظاهرا حضرت سکینه را به عنوان کنیز به من ببخش. حالا شما به بقیه اش فکر کنید. این حداقلش است. خب پس زن و بچه هم به باد. اموال چطور؟ اموال هم که همه به غارت رفت. می دانید حتی پیراهن... این هم از این. خانه و زندگی چطور؟ امام با عمرسعد نشستند بین دو لشکر با هم صحبت کردند. امام فرمود که تو مرا می شناسی. می دانی. یزید را هم می شناسی. آن طرف نرو. می دانی من که هستم. گفت آقا اگر من آن طرف را رها کنم و بیایم این طرف، هیچ چیز برای من نمی گذارند. حالا من خلاصه عرض می کنم. هیچ چیز برای من نمی گذارند. یعنی خانه ام را روی سر زن و بچه ام خراب می کنند. همه اموالم را می برند. فرمود من در مدینه از اموال خودم معادل آن یا بیشتر را می دهم. حالا او یک حرف هایی زد که کاری نداریم. یعنی اینها مال و خانه شان بود. در شهرشان هم اطمینان نداشتند. مال هم از بین می رود. خانه من را هم می برند. غارت می کنند. تخریب می کنند. زن و بچه اگر آنجا باشد، ممکن است آن را هم ببرند. اینجا باشد هم که حتما اسیر است. پس جان، مال و نوامیس. اینها حتما اینجا بر باد می رود. نام و نشان هم برای اینها نمی ماند. می دانید دیگر. وقتی کسی از اینها جلوی کاروان حرکت می کرد می گفت هذا راس الخارجی. اینها یک لشکر خارجی هستند که علیه خلیفه و امیرالمومنین یزید بن معاویه قیام کرده اند. یعنی بدنام ترین اسم ها را برایشان می گذاشتند. خب. این هم. پس هیچ چیز. اینها هیچ امیدی نداشتند. هیچ نوع امید دنیایی نداشتند. آخرت شان چه؟ آخرت شان هم در روایت هست که اینها می آیند و در صحرای قیامت می مانند به انتظار حضرت حسین. هرچه از طرف زن و فرزند بهشتی و حوریان بهشتی برای آنها پیغام می فرستند که بیایید ما منتظر شما هستیم، می گویند ما با شما کاری نداریم. ما منتظر حضرت حسین هستیم. اگر کسی آن طور که بایست حضرت حسین را ببیند، صدهزار بهشت را رها می کند. یک همچین جوری. این فکر آینده است. اینها چه اندازه فکر آینده بودند؟ یکی از اصحاب خدمت امام عرض کردند که آقا اگر در بیرون از خیمه شما عمر جاودانه و پادشاهی باشد و مرگ فقط در خیمه شما باشد و اگر من از خیمه شما بیرون بروم، زنده بمانم، نه دو سال و ده سال. بمانم. اما فقط اگر پیش شما بمانم کشته شوم، من کشته شدن با شما را بر عمر همیشگی ترجیح می دهم. انقدر. اینها نشان دهنده این است که اینها در اوج اعلای انسانیت هستند. این راهی است که برای همه ماها باز است. می توانیم آینده را فکر کنیم. اینطور فکر. نه اینکه عرض کردم مثلا شما می روی مهندسی می خوانی، برای اینکه کار و کاسبی بهتری داشته باشی. این را که عرض کردیم ممکن است نمونه اش در موجودات دیگر هم باشد. خب. حالا در هرصورت.

فردا را فراموش نکنید و شرکت کنید. خود من هم اگر توانایی داشتم که باید با ویلچر بیایم. اگر نداشتم که شما ها را دعا می کنیم ان شاء الله.

خب باز دومرتبه آن دعای اصلی مان را تکرار می کنیم. خدایا برای ما و خانواده ما و دوستان ما و عزیزان ما و همه کسانی که به ما وابسته اند و مردم شهر و کشور ما، همه دوستان امیرالمومنین، شیعیان، یعنی مردم عراق، مردم بحرین، مردم لبنان و همینطور بشمارید، برای مردم اهل اسلام در سراسر عالم اسلام آنچه که بهترین است در این شب مقدر بفرما. از گناهان ما هم به طور مجانی بگذر. ما که برای بخشش گناهانمان کاری نکردیم. حتی ممکن است استغفار عادی زبانی که خیلی ساده است را هم نکرده باشیم. ما را به طور مجانی و همینطوری، [ببخش.] می شود. آدم می تواند این حرف را به خدای متعال بزند. همینطوری. چون همینطوری هم دارند. قرآن دارد. می فرماید که ما اکثر گناهان را همینطوری می بخشیم. مردم را به یک اندک می گیریم. به نتیجه اندکی از گناهان شان این همه گرفتاری دارند. اگر می خواستیم همه گناهان شان را جواب بدهیم و جزا بدهیم، در آیه 45 سوره مبارکه فاطر می فرماید: مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ. بله. یک جنبنده ای روی این زمین نمی ماند. اگر ما می خواستیم مردمان را، مردم عالم را به گناهان شان جزا بدهیم و کیفر بدهیم، یک جنبنده ای روی این زمین نمی ماند. اما ما اکثر گناهان شان را همینطوری می بخشیم. حالا ما عرض می کنیم که از همه گناهان ما، [بگذرید.] ما به امید یک بخشش و به امید یک استجابت دعا و به امید یک سرنوشت بهتر برای سال آینده به اینجا آمده ایم. از همه گناهان ما به فضل و کرمت درگذر. خب. یک مطلب دعای عافیت است که عرض کردم. خودتان هم برای خودتان و همه وابستگانتان دعای عافیت کنید. عرض کردیم که بهترین دعاست. مطلب بعدی. یک آقایی بود که یادم هست گفت من خمسم را می گذارم شب احیا می دهم. شب های قدر خمسم را می پردازم. اگر شما خمست را شب قدر بپردازی چه می شود؟ صد هزار برابر می شود دیگر. صد هزار برابر. دو رکعت نماز امشب به اندازه صد هزار برابر. مثلا. حالا من آن را عرض نمی کنم. چون آنها یک مقدماتی دارد و آدم باید دستش برسد. مثلا به مرجعش یا به وکیل مرجعش برسد. اگر هست بکنید. اینکه عرض می کنیم صدقه است. ممکن است هم اینجاها وسایل قبول صدقه باشد و کسانی باشند که صدقه جمع کنند. صدقه بدهید. برای سلامتی یک سال. بارک الله ایشان گفت برای سلامتی امام زمان. شما برای سلامتی امام زمان بدهید، قبول تر و بهتر است و اثرش بیشتر است. باز همان عددهای خیلی فروان. پس صدقه دادن امشب هم یکی از کارهایی است که باید انجام بدهیم. یک دو رکعت نماز هم هست که در مفانیح دارد. با هفت قل هو الله. آن دو رکعت نماز را هم بخوانید. هرکس این دو رکعت را بخواند، خودش و پدر و مادرش بخشیده می شوند. صلوات بلند بفرستید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای