أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین
بحث مان این بود که اگر شخص به طور دقیق از رفتار و اعمالش مراقبت کند، به نماز درست می رسد. به اعمال درست می رسد. عملش درست می شود. ببینید همه ما دل مان می خواهد نمازمان خوب باشد. نمی توانیم. غیر از این است؟ یعنی یک کسی نیست که مخصوصا سعی کند در حال نماز حواسش را پرت کند. کسی اینطور نیست دیگر. همه سعی می کنند حواس شان را در نماز جمع کنند. اما نمی توانند. بله؟ بله؟ همینطور است دیگر. همه می خواهند حواس شان را جمع کنند. حواس شان در نماز باشد. نمی توانند. فرمودند اگر چنین چیزی را می خواهید باید در این بیست و چهار ساعت از رفتار و اعمال تان مراقبت کنید. بحث اینها را کردیم. هرچه دقت بیشتری در رفتار و اعمال مان باشد، در حرفی که می زنیم، در نگاهی که می کنیم، غذایی که می خوریم، و همه کارهایی که انجام می دهیم، هرچه دقت و مواظبت در اینها بیشتر باشد، نماز بهتر می شود. خب اگر توانستی نمازت را درست کنی، ببینید هرمقداری که توانستی نمازت را درست کنی، شخصیت آدم بهتر می شود. اعمالت را درست کنی، نماز بهتر می شود. هرچه توانستی نمازت را بهتر کنی، شخصیتت بهتر می شود. وقتی نماز درست شد، شخصیت شما تمام می شود. شخصیت تمام یعنی چه؟ یعنی دیگر ترسو نیست. ترسویی بد است دیگر. آدم یک جایی که نباید بترسد، بترسد، خب بد است. یک جاهایی باید ترسید. یعنی من باید از گناه بترسم. اما وقتی یک کسی یک حرف نامربوطی زده من باید جرئت داشته باشم بگویم آقا این حرفت نادرست بود. امر به معروف و نهی از منکر شجاعت می خواهد. خب من باید این شجاعت را داشته باشم. اگر شجاعت ندارم، شخصیتم کم دارد. اگر من شما را می بینم که مثلا یک فضیلت بزرگی به دست آورده اید، مثلا شاگرد اول شدی یا از نظر مالی یا علمی پیشرفت کردی، از نظر اجتماعی پیشرفت کردی، مردم برایت کف می زنند، حالا مثال ها؛ من چرا باید در دلم ناراحت شوم؟ حسادت. این بد است دیگر. یعنی کمبودی است در شخصیت من. یک کسی فقیر است. بیچاره است. الان در معرض خطر جانی است. اگر مسلمان مومن در معرض خطر جانی است، اگر من می توانم باید نجاتش بدهم. خب پولش را هم دارم. اما سختم است این کار را بکنم. اسم این چیست؟ بخل. اگر من بخل دارم، نقص دارم. اگر بخل دارم، نقص دارم. خب در برابر بخل اگر من سخاوتمند هستم، سخاوت یک فضیلت است. ببینید اگر من این صفات بد را ندارم و این صفات خوب را دارم، می شود یک شخصیت کامل. به شرطی که آدم همه صفات بد را نداشته باشد و همه صفات خوب را داشته باشد، می شود انسان. حالا تازه انسان می شود. حالا می خواهیم بگوییم ثمره اش چیست. ثمره اش به صور دیگری در گذشته عرض کردیم. ببینید [در آیه 125 سوره انعام می فرماید:] فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ هرکس را که خدا می خواهد هدایت کند. چرا خدا می خواهد که هدایت کند؟ این هدایت یک هدایت خاص است. هدایت درجه بالاست. هدایت درجه بالا را خدای متعال برای هرکس نمی خواهد. چرا برای هرکس نمی خواهد؟ چون هرکس لایقش نیست. اگر کسی کاری کرد که لایق آن هدایت برتر و بالاتر شد، خب شامل حالش می شود. این آدم چکار کرده که لایق هدایت های بالاتر شده؟ همان کاری که گفتیم. کوشیده رفتار و اعمالش را به دقت عمل کند. چون رفتار و اعمالش را با دقت و صحت و درستی عمل کرده، نتیجتا نمازش درست شده. نماز را مثال می گوییم ها. یعی اعمال را گفته اند. نمازش درست شده و چون نمازش درست شده، یواش یواش رفته رفته، ببینید رفته رفته ها؛ اگر من یک روز نماز خوب خواندم این ثمر را نمی دهد. یک روز هم خوب است ها. اما این ثمر را نمی دهد. [برای این] باید نماز آدم درست بشود. اگر نمازش درست شد، چه عرض کردیم؟ چه می شود؟ بارک الله. شخصیتش درست می شود. اگر شخصیتش درست شد به هدایت می رسد. این هدایت خاص کسانی است که این زحمت دراز مدت را کشیده اند. معلوم است؟ یک هدایتی است برای همه مردم عالم. عموم مردم. مثلاها. الان در عالم کسی نیست که نداند قرآنی هست. خب حالا یک دور بخوان ببین این قرآن چه می گوید. اما وقت ندارم. خب هیچی. شما باید وقت پیدا کنی برای اینکه یک دور قرآن را بخوانی. این هدایت برای همه هست. در اختیار همه هست. خدا عقل را به همه داده. ببینید بچه چند سالش است؟ چهار سالش است. پنج سالش است. شش سالش است. می پرسد آقا این چیه؟ یک سوال. یک چیز ناشناخته را می پرسد این چیست؟ بعد می پرسد این چرا؟ مثلا باد وزیده. حالا مثلا تا حالا ندیده. می پرسد این چیه؟ بعد می گوید چرا اینجوری شده؟ چرا باد وزیده؟ کسانی که بچه داشته اند می دانند. صدتا و هزارتا سوال چگونگی و چرایی می کند. خب چطور یک سوال نمی کنی کل عالم چرا و چگونه؟ ممکن است بچه آن را هم سوال کندها. چون بی قرض و مرض است، سوال چگونگی و چرایی عالم را هم می کند. مثلا من چگونه ام و چرا هستم؟ هی سوال می کند. سوال می کند تا به خدا می رسد. خدای متعال این مقدمات را جور کرده است برای اینکه دنبال خدا برگردد. خب می خواهم عرض کنم این هدایتی است که عموم مردم دارند. یک هدایت هایی هست که برای شخص خاص نیست. برای عموم است. در آن دیگر لازم نیست شما چیزی داده باشی. این هدایت برتر و بالاتر را باید یک چیزی داده باشی. آدمی که به این هدایت برتر رسیده چه داده؟ آقا زحمت کشیده. از رفتار و اعمال خودش مواظبت کرده. مواظبت کرده، مواظبت کرده. در نتیجه اش نماز خوب خوانده. اگر نماز خوب خوانده، پس برای یک هدایت برتر لایق می شود. نماز خوب که می خوانی، لایق یک هدایت برتر می شوی. فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ کسی را که خدا اراده کرده است که او را هدایت کند، يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ آن سینه بازی که درش کینه نیست، درش بخل نیست، درش تکبر نیست، آدم بعد به اینجا می رسد که در این سینه اش دیگر هیچ کینه ای نیست، هیچ بخلی نیست، حسادتی نیست. تکبری نیست. این الان یک هدایت است. این خودش یک هدایت است. در این سینه، در خود سینه این آدم هدایت است. یادتان باشد، مکرر این را عرض کردیم که هر گناهی ناشی از یک ضیق صدر است. مکرر می گفتیم. هر صفت بدی یک ضیق صدری است. ببینید هر گناهی ناشی و نتیجه یک ضیق صدر است. یک کسی به من می گوید تو. من چهارتا جواب به او می دهم. چهارتا حرف بد. چرا؟ چرا؟ چون یک ضیق صدر دارم. ضیق صدر یعنی چه؟ یعنی من عصبانی ام. عصبانیت یک ضیق صدر است. یک ضیق صدر است. مثلا رفیق من به یک چیزی رسیده. من نمی توانم ببینم. این ناشی از یک ضیق صدر است. حسادت یک ضیق صدر است. تکبر یک ضیق صدر است. بله؟ خشم و غضب بی حساب یک ضیق صدر است. آن وقت هرکدام از این ضیق صدرها یک شرک است. البته این بحث دارد. یک شرک است. هرکدام از این صفت های بد یک شرک است. هرگناهی یک شرک است. هرگناهی یک شرک است. ببینید شیطان چه می گفت؟ گفتند بر آدم سجده کن. نه نمی کنم. من از این برترم. این نشانه چه بود؟ تکبر داشت. به آدم حسادت می کرد. تکبر داشت. از درگاه الهی رانده شد. عرض کردیم هر صفت بدی یک شرک است. یک ضیق صدر است. یک شرک است. هر گناهی ناشی از یک ضیق صدر است. ناشی از یک شرک است. خب. حالا این شرک ها برطرف شده. وقتی شرح صدر باشد، همه این شرک ها برطرف شده. حالا این چه شده؟ شرک برطرف شده شخص چه شده آقا؟ موحد. موحد لایق است از این درجه اعلای از هدایت برخودار شود. موحد لایق است. لایق شده است که از این هدایت برتر که اینجا می فرماید هرکس را ما بخواهیم هدایت کنیم به او شرح صدر می دهیم، بهره مند شود. خب؟ بعدش چه می شود؟ بعد می فرمایند وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ هر کس را که خدا بخواهد گمراه کند، خدا چطور می خواهد گمراه کند؟ این هم ثمره عمل خودش است. آن هدایت ثمره عمل خودش است. خدای متعال هیچ کس را ابتدائا گمراه نمی کند. همینطور بدون هیچ گناهی و بدون هیچ مقدمه ای دارد در خیابان راه می رود و مثلا یک مرتبه پایش به یک چاله اعتقادی برود. نمی شود. اما این ظلم می کند. دائما به زن و بچه اش ظلم می کند. کسی که دائما به زن و بچه اش ظلم می کند، شایسته است یک کیفر ببیند. کیفرش چیست؟ یک بلایی سرش می آورند یکهو یک قدم گم می شود. ضلالت. گرفتار ضلالت می شود. چرا؟ خودش کرده. خودش کرده. اگر ظلم کنی، گرفتار می شوی. گرفتار می شوی. بلا سرت می آید. نه بلای اینکه پایت به چاله برود و بشکند. بلا به معنای بلای معنوی. يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا سینه اش تنگ می شود. خب این را داشته باشید تا آن آیه بعدی را بخوانیم. [در آیه 22 سوره مبارک زمر می فرماید:] أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ کسی که خدا سینه او را برای اسلام شرح کرد و شرح صدر به او مرحمت کرد، آن کس که خدا به او شرح صدر مرحمت کرد فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ این شرح صدر ثمره آن گذشته خوبی است که این داشته. خب؟ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ. یک چراغ به دست این می دهند. اگر کسی چراغ داشته باشد چطور می شود؟ راهش را می بیند. پایش به چاله نمی رود. دیگر پایش به چاله نمی رود. اگر آدم پایش به چاله نرود، ببینید وقتی آدم دارد یک راهی را می رود و پایش به چاله می رود، متوقف می شود. مدتی متوقف می شود حداقلش ها. پایش به چاله می رود و پایش درد می گیرد و یک مدتی متوقف می شود. یک کمی سخت تر باشد، ممکن است پایش بشکند و دیگر اصلا نتواند راه برود. اگر بی چراغ باشد. اما اگر چراغ داشته باشد، دیگر متوقف نمی شود. می تواند همه راه را به سرعت برود. خب. بعد یک کسی را در برابر این آدم اسم می برند. فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ وای به حال آن کسانی که سینه شان و قلب شان قصاوت دارد و نمی تواند خدا را یاد کند. چرا ما نمی توانیم خدا را یاد کنیم؟ یعنی چه؟ یعنی وقتی من نماز می خوانم، چرا حواسم به خدا نیست؟ چرا حواسم پرت است؟ دنبال کسب و کارم هستم. مثلا دنبال چکم. حالا بنده دنبال چیزی هستم که می نویسم. صحبتی که با شما کردم. چرا حواسم پرت است؟ این قلبش مشکل دارد. مشکلش چیست؟ می گویند قساوت است. درجه قساوت فرق می کندها. یک کسی اگر سر یک آدمی را هم ببرند، خیلی خوشحال می شود. این درجه اعلای قساوت است. اما نه. ما به فضل مرحمت خدا آن جوری نیستیم. اما یاد خدا نیستیم. در طول بیست و چهار ساعت لحظات اندکی را به یاد خدا هستیم. به همان اندازه دلت رقت دارد و نرم است. آن مقداری که نیستی باز نشانه یک قساوت است. خب؟ وای به حال، وای به حال کسانی که دل هایشان از یاد خدا قساوت دارد. أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ اینها به یک گمراهی آشکار رسیده اند. بعد می فرمایند خب حالا چکار کنیم؟ راه حلش چیست؟ ما این راه حل را حوصله نداریم. حوصله مان سر می رود. خسته می شویم. در آیه بعد می فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ خدای تبارک و تعالی بهترین سخن را نازل کرده است. یعنی چه؟ یعنی چه؟ یعنی قرآن. خب این به چه درد می خورد؟ به درد همان دردی که الان گفتیم. اگر من قساوت قلب دارم، دوایش قرآن است. آقا قرآن بخوانم. قرآن. ببینید قرآن یک نسخه ای است که دوا هم هست. یعنی خود نسخه دواست. قرآن نسخه است. گفته اگر اینطور شد این کار را بکنید. اگر اینطور شد آن کار را بکنید. پس نسخه است. آقا خودش دوا هم هست. یعنی اگر قرآن را زیاد بخوانی. اما زیاد بخوانی ها. همین تازگی یکی از دوستان صحبت بود. گفت من قرآن زیاد می خوانم. مثلا سه چهار صفحه. سه چهار صفحه زیاد نیست. قرآن زیاد بخوان. اگر زیاد بخوانی، دوای درد قصاوت قلب است.
اگر معنایش را متوجه نشویم چه؟
عیب ندارد. فقط قرآن. حواست در قرآن جمع باشد. همین. خب. اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ قرآن را که می خوانند، قلب شان نرم می شود. دل هایشان برای یاد خدا نرم می شود. اگر آدم زیاد قرآن بخواند، بعدش وقتی برای نماز می ایستد، حواسش در نماز بیشتر جمع است. اما نه دو صفحه ها. ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ بعد می فرماید: ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ این همان هدایت خاص است. آن هدایت خاص. يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ هرکس را که خدا بخواهند. خدا چه کسی را می خواهد؟ هرکس که لایق است. چه کسی لایق است؟ آن کسی که رفتار و اعمال خودش را مواظبت کرده. نکند رفتار و اعمال من باعث آزار مردم باشد؟ آزار مردم اسمش چه می شود؟ ظلم. گفتیم خدا کسی را که ظالم است هدایت نمی کند. ظالم گرفتار گمراهی می شود. کسی که از رفتار و اعمال خودش مواظبت کرده، مواظب بوده پدر و مادرش رنجیده خاطر نشوند، احترام معلمش را داشته، ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ آن کسی که بد کرد، در نتیجه گرفتار ضلالت شد، هیچ کس نمی تواند این را هدایت کند. این از دست رفته است. چون خودش نخواسته. اگر آدم خودش نخواهد، هیچ کس نمی تواند او را هدایت کند. ببینید این را یادتان نرود. اگر کسی نخواست، خودش نخواست، راهی برای هدایتش نیست. هرچه شما می گویی، یک چیزی جواب می دهد. بعد هم وقتی می رود، اصلا می رود. یک ذره به حرف های شما فکر نمی کند. حرف مان ناقص ماند. ناقص ماند. ناقص ماند. اگر خدا مدد کرد، ان شاء الله هفته آینده. اگر خدا مدد کرد.