جلسه چهارشنبه 99/9/5
یکی از جهات مهم توصیف ناشدنی عالم آخرت این است که عالم آخرت یک عالم هوشمند و یک عالم زنده است، وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ [عنکبوت 64]

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

ما یک آینده ی خیلی دور و درازی در پیش داریم. این آینده کاملا با امروز فرق دارد. قرآن دارد که: وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ [واقعه 61]. ما شما را میبریم به یک جایگاهی که هیچ چیز از آن نمی دانید. آینده ی بسیار دراز، یعنی بی نهایت. آینده ای که از آن هیچ چیز نمی دانیم. قرآن مثلا از بهشت سخن گفته است، از خصائص آخرت، عنوان آن و شروع آن با این است: مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ [رعد 35]. مثل بهشت این است، من برای شما مثال زدم. حقیقتش قابل بیان نیست. توصیف ناکردنی است، توصیف ناشدنی است. یکی از جهات مهم توصیف ناشدنی عالم آخرت این است که عالم آخرت یک عالم هوشمند و یک عالم زنده است، وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ [عنکبوت 64]. الدَّارَ الْآخِرَةَ، لَهِيَ الْحَيَوَانُ، لَهِيَ الْحَيَوَانُ. او زنده است. این عالمی که شما در آن بوده اید، مثلا در آن زندگی می کردید، زنده بودید، شما با سنگ و چوب فرق داشته اید، حالا سنگ بهتر است که بگوییم. با سنگ و خاک و صخره و جمادات فرق داشته اید، زنده بودید. اینها زندگی نیست! وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ. اگر یک ضمیری بین مبتدا و خبر قرار بگیرد، مساله  را به حصر تبدیل می کند. هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ [آل عمران 2]. اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، هُوَ چرا؟ یعنی فقط او حی است. اینجا هم لَهِيَ الْحَيَوَانُ، الدَّارَ الْآخِرَةَ، لَهِيَ الْحَيَوَانُ. شما بایک عالَم زنده! زنده! یک جور زنده! شما را فرستاده اند به این عالم، ما را فرستاده اند به این عالم که یک همچین نوع زندگی، یک همچین نوع حیاتی را در این عالم کسب کنیم که بعد به آنجا که رفتیم به زحمت نیفتیم، بعضی ها ممکن است که برزخ برایشان یک میلیون سال طول بکشد. همه برای آمادگی ورود به آن عالم لَهِيَ الْحَيَوَانُ. همه چیز در آن عالم حیات دارد. سنگ ریزه های کف، حالا اگر سنگ ریزه داشته باشد، سنگ ریزه های روی زمین بهشت، آب جوی های بهشت، درختان بهشت، پرندگان بهشت؛ حالا این بهشتی که توی آن پرنده دارد و درخت دارد و آب جوی روان دارد، حالا این آن بهشت های اعلا که نیست. این حیات دارد. آنهم آن نوع اعلای حیات. شما اگر بتوانی آن نوع اعلای حیات را در اینجا [کسب کنی در برزخ زحمت نداری.] من عبارت حیات را عوض می کنم و می گویم هوشمندی. نتیجه حیات است دیگر. هوشمندی نتییجه حیات است. اگر در اینجا توانستی آن هوشمندی را بدست بیاوری! باید تمرین کرد، تمرین هوشمندی! اسم تمرین هوشمندی تقوا است. تقوا یعنی هوشمندی. شما برای همه ی کارهایت، هر پلکی که میزنی باید با نیت و هوشمندی باشد. هر قدمی که بر می داری باید با هوشمندی باشد. هر کلمه ای که می گویی باید با هوشمندی باشد. این می شود تقوا. هوشمندی یعنی چی؟ یعنی اینکه من ملاحظه می کنم که این پلکی که می زنم، این کلمه ای که می گویم، این لقمه ای که می خورم برای من سودمند است یا نه. اگر سودمندی است، سودمندی واقعی. اگر سودمندی واقعی را در نظر داشتید، این می شود همان هوشمندی که اسمش تقوا است. حالا به آیه دقت کنید: وَتَزَوَّدُوا [آیه 197 بقره]، زاد و توشه تهیه کنید. زاد و توشه بردارید. بعد فرمود: فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى، اما بهترین زاد [تقواست]. شما میخواهید به یک سفر دور و دراز بروید. بهترین زاد و توشه ای که برای این سفر می توانید همراه ببرید، التَّقْوَى، فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى. تقوا یعنی چه؟ یعنی هوشمندی. یعنی ما کسی را اهل تقوا می گوییم که مواظب رفتار و اعمال و گفتار و نگاه و خیال خودش هست. اگر تمام حرکات باطنی آدم هم تحت کنترل خودش بیاید، یعنی تمام حرکات باطنی، قلبی، دلی شما هوشمندانه باشد، یعنی انتخاب بهتر بکنید. من می خواهم که یک کسی را دوست داشته باشم. انتخاب بهتر بکنی. می خواهم قصه یک نفری را بخورم، قصه ی یک چیزی را بخورم، بهترینش را انتخاب کنم و و و. این می شود متقی. می شود درجه ی اعلا. تقوا این است که اعمالت را، همه اش را با حساب انجام بدهی. اگر همه ی اعمالت را با حساب انجام بدهی اهل تقوا می شوی. تقوای عملی. اگر این هوشمندی و محاسبه گری به باطنت هم راه پیدا کرد، یعنی هر خیالی که می کنی روی حساب خیال می کنی. هر خیالی که می کنی، با حساب خیال می کنی. اگر یک خیال شیطانی آمد بلافاصله توی سینه اش می زنی، یاد خدا می کنی، استغفار می کنی، مثلا ذکر می گویی. اگر این هوشمندی را، هوشمندی و مصلحت اندیشی! هوشمندی و مصلحت اندیشی آخرتی را آدم داشته باشد به بهترین ذات رسیده است. شما به آن چیزی رسیده ای که برای رفتن به آن عالمی که سراسر هوشمند است، سراسر زنده است، تو یک پارچه زندگی شده ای. به یک عالمی می روی که یکپارچه زندگی است. پر از حیات است. بعد می فرماید: وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ، تقوی داشته باشید ای صاحبان لُب، لُب یعنی عقل خالص. یعنی با عقل خالص می شود. چکار کنیم که عقل خالص را به دست بیاوریم؟ می توانیم با رفتار و اعمالمان آن را به دست بیاوریم. اگر هرکاری را که من می کنم، عاقلانه است، عقل من عقل خالص می شود. هرکاری را که می کنم عاقلانه است. هوا و هوسی نیست. ببینید، هوا و هوس حلال داریم دیگر. هوا و هوس حلال هم نه. من غذای خوشمزه ای که می خورم، حرام که نیست. هوس حلال است. اگر هر کاری که من می کنم بر اساس عقل و حساب! حساب! یعنی من حساب می کنم بعد از این چه می شود؟ نتیجه اش چه می شود؟ بعدش چی؟ نتیجه اش چی؟ اگر من بتوانم اینها را برای همه ی اعمالم [حساب کنم...]. شما درس می خوانی، می توانی بگویی که خب بعدش چی؟ می توانی بگویی بعدش چی هست. نتیجه اش چی هست. می توانی بگویی. یعنی یک نتیجه ی معقول دارد. نتیجه ی درس خواندن شما معقول است. صحیح است. درست است. محاسبه شده است. نماز که می خوانی داری یک کار معقول می کنی. چرایش را می دانی. نتیجه اش را می دانی. اگر امر به معروف کنی، چرایش را می دانی؛نتیجه اش را می دانی. اگر به پدر مادر خدمت بکنی، چرایش را می دانی، نتیجه اش را می دانی. اگر تواضع بکنی، چرایش را می دانی، نتیجه اش را می دانی. اینها می شود کار های عاقلانه. این کار های عاقلانه اگر زندگی شما را پر کرد، همه ی زندگی شما پر شد از کار های عاقلانه، حساب شده. شما به عقل خالص، به لُب می رسی. اگر به عقل خالص و لُب رسیدی کاری جز تقوا نخواهی کرد. اصلا یعنی این بود دیگر، از این راه من به لُب رسیده ام. تمرین کار هوشمندانه، مصلحت اندیشانه، عاقبت اندیشانه. این نیم بیت شعر خیلی قشنگ است: مرد آخر بین مبارک بنده ای است، مرد آخر بین مبارک بنده ای است. اگر ما توانستیم همه ی کار هایی که می کنیم [همینجور باشد]. حالا شما شروع که می کنی، از درست شروع کن. چون درس بیشترین وقت از زندگی شما را پر می کند دیگر. بخش عباداتش که خوب روشن است. کاملا عاقلانه است و هرچه هم بهتر انجام بشود خوب بهتر عاقلانه است. مصلحت اندیشانه است، عواقب خیلی خوب دارد. اگر بتوانی درست را هم اینجوری بخوانی ، یعنی من درس می خوانم، برای اینکه به کمک امام زمان بروم. بچه های امام زمان را نجات بدهم. بهترین نیت ممکن برای درس می شود. هرچه بخش های دیگر زندگی خودتان را هم همینجور با محاسبه، با عاقبت اندیشی، آخر بینی، انجام بدهید... طول می کشد تا آدم صاحب لُب بشود. اگر صاحب لُب شد... . ببینید فرموده اند العَقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَن وَاکتُسِبَ بِهِ الجَنان، بهشت را با عقل می خرند. بهایی که شما برای بهشت می پردازی عقل هست. لذا هرچه بیشتر عقل ببری بهشت بالاتر و بهتری داری.

تولد حضرت عسگری (ع) دیروز بوده است، هنوز ادامه دارد. رسم عرب این است که عید هایشان سه روز است. برای عید فطر، سه روز عید می گیرند. عید قربان را سه روز عید می گیرند. حالا ما می گوییم که این عید تولد حضرت عسگری را سه روز حساب می کنیم. در طول این سه روز هرچه بتوانیم تحصیل عیدی کنیم از فرزند بزرگوار ایشان، گرداننده ی عالم. اگر جمع ما، اگر همه مردم ایران، صدقه ی سلامتی بدهند، صدقه ی سلامتی دین و دنیا بدهند. از خزانه ای که در اختیار دارند یک سر سوزنیکم می شود؟ اگر کم می شود، ندهند. اگر کم نمی شود، بدهند. ما عیدی می خواهیم، سلامتی دین و دنیا. اگر از خرانه تان کم می شود، ندهید. نگه دارید برای خودتان. آن حدیث هم عرض کنم، می فرمود که اگر همه ی اهل عالم هرچه حاجت دارند بگذارند، جمع بشود، یعنی از هشت میلیارد آدم! هر چه خواهش و آرزو دارد بگذارد، و من به اندازه ی خواهش ها و آرزو های همه ی بشریت به یک نفر، یک نفر بدهم، عدد های بی نهایتی دیگر. ذره ای از خزانه ی کرم من، ذره ای از خزانه ی کرم من کم نمی شود. ما برای خودمان، مردم کشور خودمان، علی الخصوص شخص رهبرمان حفظه الله و همه ی دوستان امیرالمومنین، هرجا که هستند، این عیدی سلامتی دین و دنیا را از درگاه امام زمان علیه السلام درخواست می کنیم. عریضه می نویسیم و می اندازیم در ضریح حضرت عسگری. چون عریضه را دو جا می توان انداخت دیگر، هم در آب روان، هم در حرم. حالا ما عریضه ی حاجت خودمان را، حاجت همه ی دوستان امیر المومنین را، در حرم حضرت عسگری (ع) می اندازیم. خدا زیارت ایشان را با عافیت کامل نصیب کند. بار ها و بار ها. خدا زیارت حضرت حسین را روزی کند، زیارت حضرت امیرالمومنین را. همه ی اعتاب مقدسه را. با عافیت کامل، بار ها و بار ها. خدا روزی کند زیارت خود حضرت ولیعصر را در عصر ظهور آن حضرت، در دولت آن حضرت، از نزدیک! از نزدیک! از نزدیک! با عافیت کامل، با دلخوشی کامل، برایی همه ی ما و همه ی آرزومندان روزی کند. اموتمان، ذوالحقوقمان را، همه ی ذوالحقوق، اساتید، معلمین، دوستان ما که از دنیا رفته اند، یا شهید شده اند، غریق بهار رحمت و مغفرتت بفرما. مرضای اهل اسلام، مرضای منظور نظر، مرضای کشورمان را، مرضای کرونا و سایر مرضا، دوستان مریضمان را شفای عاجل، کامل، خیر مرحمت بفرما، مرحمت بفرما، مرحمت بفرما. دین و دنیا ی ما را حفظ بفرما. زن و بچه، فرزندان ما را، نسل های آینده ی ما را، همه را جز دوستان امیرالمومنین قرار بده. با عافیت کامل جز دوستان امیرالمومنین قرار بده. دشمنان اسلام را خوار و ذلیل بفرما، جلوی چشم ما خوار و ذلیل بفرما. به زودی زود خوار و ذلیل بفرما. شرشان را از سر مسلمان ها کم و کوتاه بفرما. عواقب همه ی امور ما را ختم به خیر و عافیت بفرما. مرگ ما را غرق در عافیت قرار بده. همه ی کارهای ما، همه ی شخصیت ما، همه ی اخلاق ما را، همه ی نیات ما را مورد رضا و پسند امام زمان قرار بده. نظر مرحمت، عنایت و احسان ایشان را از ما، کشور ما و رهبر ما بر مگردان. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

به جاه محمد و آله و صل علی محمد و آله

 

           

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای