یاَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبِینَ الطّاهِرین.وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین.
طرحی که دین، یعنی ادیان خدایی و آسمانی دارند، هدف اعلاء شان، نقشه اصلی شان، پاکی و پاکدامنی است. عجیب است. در این آیه [می فرماید:]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ [مائده 6]. ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خواستید نماز بخوانید صورت هایتان را بشورید، دست هایتان را بشویید و مسح سر و پا بکنید. بعد هم همینطور ادامه می دهند. وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا [ادامه مائده 6]، اگر آن حالت برایتان بود غسل کنید، طهارت کنید. اگر مریض بودید یا در سفر، به بی آبی گرفتار شده اید، یا، یا... فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا [ادامه مائده 6]، از یک خاک پاکی تیمم کنید. تیمم را هم اینجوری انجام بدهید. بعد می فرماید که؛ حرف اصلی ما اینجا است، مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ [ادامه مائده 6]، ما نخواستیم، شما را در سختی بیندازیم. مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ، خدای تبارک و تعالی اراده نداشته است که شما را در حرج و سختی بیندازد. وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ [ادامه مائده 6]، وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ، او اراده داشته است که شما را تطهیر کند. همه ی دستورات دینی می فرمایند که این دستور بعد از تیمم است؛ که شما در تیمم خودت را خاک مالی می کنی. دستت را به خاک می زنی و به صورت می کشی. البته خاک پاک، و خب با خاک مالی وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ، نمی سازد. با شست و شو وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ، می سازد؛ اما با اینکه آدم خودش را خاک مالی کند، وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ نمی سازد. معلوم می شود که مسئله، مسئله ی کلی در دین است. همه ی دستورات برای این است که شما را تطهیر کند. همه ی دستورات! خمس بدهید، برای اینکه تطهیر بشوید. زکات بدهید، برای اینکه تطهیر بشوید. حج بروید، برای اینکه تطهیر بشوید. نماز بخوانید، برای اینکه تطهیر بشوید. روزه بگیرید، برای اینکه تطهیر بشوید. این طرح کلی است. برای کل دین فرقی ندارد. کل دین، دستور، هدف این است که بندگان خدا تطهیر بشوند. خب، اگر من وضو بگیرم، مثلا دست ها و صورت مثلا فرض کنید که سر و پا با آب شسته می شود. حالا هر کدام آن به نوع خودش شسته می شود و مثلا فرض کنید که تطهیر می شود. ناگزیر پای آدم باید پاک باشد، سرش پاک باشد که روی یک موی پاک و یک پای پاکی مسح بکشد. خب، حالا این، طرح های تطهیری است اما طرح حداقلی از تطهیر است. طرح حداقلی از تطهیر است. بدن پاک بشود. البته گفته می شود که اگر مثلا شما وضو می گیرید، صورت می شویید، صورتتان از گناهانش پاک می شود. اگر نماز می خوانید، مثل این است که در یک نهری غسل کرده اید. عبارت حدیث این است که اگر کسی پنج بار بدنش را شست و شو کند، چرکی بر بدنش می ماند؟ هدف نماز، تطهیر است. خب، این حداقل های آن. مراتب بالاتر، بازهم به دنبال تطهیر است. یعنی اگر شما با حسادت خودت می جنگی، اگر می جنگی و چشم خودت را پاک نگه می داری، به نامحرم نگاه نمی کنی. زبانت دروغ نمی گوید، اینها باز یک مرحله ای از تطهیر است. یک مرحله ای از تطهیر است. شما می کوشی خودت را از اعمال بد، که همه رجس و پلیدی هستند پاک نگه داری. باز این را هم مثلا یک مرحله ی بالاتر از تطهیر می گوییم. تا به به مرحله بالایی از تطهیر می رسد؛ مرحله بالایی از تطهیر را در این آیات می گویند. دو تا آیه در این زمینه داریم. فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا [انعام 125]. بعد می فرماید، كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ [ادامه انعام 125]، كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ. هرکس را که خدا اراده کرده است، او را هدایت کند به او شرح صدر عطا می کند، و هرکس را که اراده کرده است، او را گمراه کند، سینه اش را تنگ قرار می دهد. يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا، سینه اش را تنگ قرار می دهد. که البته خدای متعال، ارده ی گمراهی برای هیچکس ندارد، مگر اینکه خود شخص گمراهی را بخواهد. برای به دست آوردن گمراهی بکوشد، یعنی ظلم کند، گناه کند، حق مردم را از بین ببرد. جان و مال و ناموس مردم را از بین ببرد. یک همچین کسی که خودش خواسته است، گمراه بشود، این گرفتار گمراهی خواهد شد. خب، در مقابل این، کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند. این مال کسی است که در اثر اعمال بسیار بدش، اراده ی الهی تعلق گرفته است که او، راه را گم کند. و بعد هم می فرماید، كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ. کسی که گناه می کند، به درجه ایمان ندارد. غرق در گناه است، هیچ ایمانی ندارد. اگر گاهی گناه می کند، کمی ایمان ندارد. ایمان او نقص دارد، عیب دارد. حالا، در برابر کسی را که خدای متعال می خواهد هدایت کند، به او شرح صدر می دهد. در مقابل ضیق صدر برای کسی که غرق در گناه است، قرار داده است. ضیق صدر به او داده است. یعنی بفرمایید که با عمل خودش، باعث ضیق صدر شده است. خدای متعال کیفر داده. کیفر اعمال بدش این است که به ضیق صدرگرفتار شده است. اعمال بد، اخلاق بد به بار می آورد. اخلاق بد، ضیق صدر است. این کسی که نمی تواند ببیند که دوستش به یک مقامی رسیده است، مرتبت بالایی یافته است، مثلا برنده شده است، شاگرد اول شده است و و و امثال این ها، این در قلب خودش، در سینه خودش احساس تنگی می کند. احساس فشار می کند. اما در برابر، کسی که می بیند دوستش به مقامی رسیده است، به مرتبت بالایی رسیده است، برنده شده است، شاگرد اول شده است، خوشحال می شود، شادمانی و احساس گسترش و سعه صدر می کند. سعه صدر خودش را احساس می کند! آنجا ضیق صدر را احساس می کند. توی سینه اش فشار می آید. اینجا شادمانی می آید و گسترش سینه را احساس می کند. حتی احساس می کند! نتیجه اینکه اگر اعمال بد زیاد بشود و به اخلاق بد برسد، به حسادت برسد، به بخل برسد، به کینه برسد، به تکبر برسد؛ اینها یک مجموعه چیز هایی هستند که ضیق صدر به بار می آورند. آدم آن ضیق را احساس می کند. ضیق صدر را احساس می کند. حس می کند. در برابر اگر اخلاق خوب به دست آورده باشد، در اثر اعمال خوب اخلاق خوب کسب کرده باشد؛ احساس، خب ببینید این احساس است. احساس واقعی. یعنی وجدان می کند. بالاترین نوع ادراک آدمی است دیگر. وجدان می کند! می یابد. سعه صدر خودش را می یابد. اینجا ضیق صدر خودش را می یابد و آنجا سعه صدر خودش را می یابد. که آن نشانه ی دارا بودن صفات خوب است. وقتی دیگر کینه در دلش نیست، یک سعه صدر یافته است. وقتی تکبر ندارد؛ تکبر آدم را خفه می کند. تکبر ندارد، احساس سعه صدر می کند. وقتی که حسادت ندارد، احساس سعه صدر می کند. واقعا احساس راحتی می کند. احساس شادمانی می کند. احساس خوشی می کند. اسم این شرح صدر است. شرح صدر، مساوی است با پاک شدن سینه آدمی، قلب آدمی، از اخلاق بد. از اخلاق بد! در برابر، ضیق صدر ثمره ی اعمال بد است که اخلاق بد به بار می آورد و ضیق صدر، نتیجه می دهد. خب، این مرحله ی سوم پاکی است. یک پاکی داشتیم که من، وضو می گیرم، صورتم تمیز می شود و غسل می کنم، بدنم تمیز می شود. یک مرحله است که من دروغ نمی گویم، غیبت نمی کنم. این مرحله ی دوم از پاکدامنی است. پاکی است، پاکی! وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ، خدا، اراده ی تطهیر دارد درمورد آن آدمی که وضو می گیرد و غسل می کند و بعد، مرحله بالاتر، آدمی که از دروغ پرهیز می کند. از غیبت پرهیز می کند. از نامحرم پرهیز می کند. جدی پرهیز می کند! از مال مردم پرهیز می کند. از ضایع کردن حق و حقوق مردم، پرهیز می کند. این یک مرحله ای از پاکی است. یک مرحله ای از پاکی این است که ریشه ی همه ی گناهان را از دلش کنده است. ریشه همه ی گناهان عبارت است از، تکبر، کینه است، حسد است، بخل است. یک مجموعه ای از صفات بد. اگر اینها از دل آدمی پاک شد و به جای آن صفات خوب آمد، این دیگر مرحله ی سوم از تطهیر است. حالا اگر این به مرحله ی سوم از تطهیر رسید. می فرماید وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا [انعام 126]، وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا، این شخص، به راه راست رسیده است. این به راه راست رسیده است. این راه راست یک راهی است که آدم را به مقصد می رساند. اگر فرصت پیدا کند، یکی در سن هفتاد سالگی به سعه صدر می رسد و قلبش را از صفات بد پاک می کند؛ حالا فرصت این، برای اینکه نتیجه ی این سعه صدر را [ببیند] اندک است. که رسیدن به راه است، راه راهی است که آدمی را به مقصد می رساند. یک کسی در بیست سالگی برسد. یک کسی در بیست سالگی برسد، خوش به حالش که در بیست سالگی رسیده است. این به راه رسیده است. راه، راهی است که آدم را می برد، آدم نباید قدم بردارد، ناگزیر قدم بر می دارد. آدمی که کینه ندارد، آدمی که بخل ندارد، برای خودش کار می کند. همه ی زندگی اش از کار های خوب پر می شود. این دارد کار می کند، اما این، قانونش است که این راه که راهی است که در اثر پاکی کامل سینه و قلب آدمی و در اثر سعه صدر به آن رسیده است؛ راه، راهی است که آدم را می برد و می رساند. می برد، می برد و می رساند. حالا آن هدف اعلا که آدم در اثر رفتن راه مستقیم به آنجا می رسد، چیست؟ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَام [یونس 25]، خدا همه را به دار السلام دعوت کرده است. وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [ادمه یونس 25]. آن دار السلام، مقصد همه است. محلی است که همه را به آنجا دعوت کرده اند، وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. این هدایت، هدایت خاص است. هدایت خاص مال کسی است که به سعه صدر رسیده است. البته هرکسی از گناه پرهیز کند، به راه می رود. آن کسی که سینه اش پاک شده است، به راه می رود. می گویند در قیامت، کسانی مثل برق بر صراط عبور می کنند. وارد صراط می شود، به آن طرف می رسد. مثل برق می رود. یک کسی، مثلا مثل آدمی که سوار اسب هست می رود. مثل کسی است که دوان دوان بر صراط می رود. یک کسی است که قدم قدم می زند، بر صراط. در هرصورت همه بر این راه می روند. هرکسی گناه نکند، حتما دارد راه می رود. حتما دارد راه می رود. کاملا گناه نکند، حتما دارد راه می رود. اگر مرتبه بالاتر بشود، قلبش از صفات بد پاک بشود، از کینه و بخل و حسد، این دارد راه می رود و این دارد به سرعت راه می رود. هی دارد به سرعت راه می رود. این کسی که به سرعت راه می رود، اگر یک وقتی هم خدا به او مرحمت کند، به مقصد می رسد. مقصد، دار السلام است. دار السلام کجا است؟ می فرمایند که، دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ [انعام 127] است. این به همسایگی خدای تبارک و تعالی می رود. همسایه می شود. وَهُوَ وَلِيُّهُم [ادامه انعام 127]، به ولایت الهی می رسد. این دست مهربان الهی را همیشه بر سر خودش احساس می کند. همیشه حضور خدا را در کنار خودش احساس می کند. مثلا فرض کنید، هر سیبی که از درخت بهشتی می کند برای اینکه بخورد، دست خدا را در این سیب می بیند. ولایت الهی را هم می بیند. مهربانی خدا را در این سیب می بیند. رحمت خدا را در این سیب می بیند. رحمت می خورد، نه سیب. همه ی اینها وجدانی است. دریافت وجدانی می کند. حضوری است. خدا را حضوری، احساس می کند! که در کنار او است و ولی او است. دست مهربانش بر سر او است. این، آن مقصد است. از کجا شروع می شود؟ از وقتی که شما گناه را کنار بگذاری. برای ترک گناه بکوشی. برای ترک گناه بکوشی! برای اینکه زبانت پاک بماند بکوشی. برای اینکه چشمت پاک بماند، بکوشی.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
تاریخ برا ما دوتا شش ماهه گزارش کرده است. یک شش ماه بود که در رحم مادر بود، با ضربت درب شهید شد. ناله ی بی بی برخاست، یا فِضَّةُ! فَخُذِینِی فَقَدْ وَاللهِ قُتِلَ ما فِی أحْشائِی. آن شش ماهه دوم هم بر سر دست پدر بود. فرمود که این بلا و این مصیبت برای من آسان است، چون خدا آن را می بیند. بعد، خون ها را به دست گرفت و به آسمان پاشید. هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ.
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد. اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُكَ وَ نَدْعُوكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الْاعْظَمِ يا اللّهُ، ... یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ، یا ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ، یا ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.
در ظهور و فرج ولیت، تعجیل و تسهیل بفرما. فرج آن حضرت را مقدر بفرما، هرچه زودتر مقدر بفرما. موانع و مشکلات فرجش را برطرف بفرما. قلب مبارکش را به فرجش شادمان بفرما. غم و غصه از دل دوستانش، به فرجش، برطرف بفرما. بلا های نازله را به حرمت آن حضرت برطرف بفرما، دفع و رفع بفرما. امنیت، عافیت، وسعت رزق، خیر و برکت، خیر و برکت در کشور ما و برای همه ی مردم اسلام، به حرمت آن حضرت نازل بفرما. هرچه بلا است، برطرف بفرما. بر سرزمین های دشمنان اسلام، نازل بفرما. شر و ضر وکیدشان را به خودشان بازگردان. رهبر بزرگوار ما را طول عمر و عزت بیشتر، طول عمر بیشتر، عزت بیشتر، سلامتی کامل، قوت و نفوذ کلام بیشتر مرحت بفرما. دشمنانش را خار بفرما. شر اشرار و کید کفار را از کشور ما دفع و رفع بفرما. دستشان را از سر مسلمان ها، کوتاه بفرما. آنها را در اهدافشان ناکام بفرما. این بلا را از این کشور دور بفرما. به خیر و عافیت دور بفرما. گرانی و مشکلات اقتصادی کشور را به فضل و کرمت برطرف بفرما. مسئولین را به خدمت گذاری این مردم موفق بفرما. اموات ما، ذوی الحقوق ما، پدر و مادر های ما، پدر و مادر های ما، معلمین و اساتید ما، شهدای ما، قرین به حال رحمت و مغفرت و رضایت خودت قرار بده. مریض های اسلام، مریض های منظور نظر. مریض های این مرض منحوس را به فضل و کرمت شفای عاجل و کامل مرحمت بفرما. ما و عزیزانمان را گرفتار این مریضی نفرما. فردا های ما را بهتر از گذشته های ما قرار بده. ما را لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خودمان وا مگذار. هرکس به ما التماس دعا گفته است، حاجت روا بفرما. اموات ما را دعا گوی ما قرار بده. به مرحمت خودت، به مرحمت خودت، به مرحمت خودت ولیت را، دعا گوی ما قرار بده. ما را لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خودمان وا مگذار. به لعام خلقت وامگذار. آنچه گفته ایم و آنچه نگفته ایم و به آن محتاج هستیم به فضل و کرمت به ما مرحمت بفرما.
به جاه محمد و آله اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم.