آنکه بر مرگ زند خنده
آنکه بر مرگ زند خنده

فاضل اردکانی از اجلّه ی مجتهدان شیعه و عالِم درجه ی اول شهر کربلا بود. و اهل آن شهر خیلی شیفته ی صفا و سادگی وپاکدامنی او بودند. ایشان در اواخر عمر مریض شده بود، و مرضش استسقاء بود. در شب آخر عمر، افراد زیادی برای عیادت دور ایشان جمع بودند. ایشان رو به آنها می کند، و می فرمایند: بروید، من می خواهم بمیرم. مردم به هر شکل می روند. وقتی مجلس خلوت می شود، به پسرش می گوید: آب برای من بیاور، و آب مفصلی می خورد ، و کاملاً سیراب می شود. بعداً می گوید سلام الله علی الحسین آب خوبی خوردیم. مردن خوبی هم بکنیم.رو به قبله  دراز می کشد،و به راحتی روح از قالب تن پرواز می کند، واز دنیا می رود. (سرّ دلبران /79)

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای