پاسخ به سوال در مورد مسائل اعتقادی
سوال:
سلام علیکم،
با احترام

مدتی است با خودم درگیرم که این پرسش را از خدمتتان بپرسم اما نه رمق نوشتن بود و نه مجال آن،
کارشناس درمانی و در یک درمانگاه مشغول هستم، اگرچه مدعایی برای باورهای ناب ندارم اما به حسب ظاهر خود را مکلف به مراعات حدود شرعی به حد توان می دانم، البته پیشتر در دوره دانشجویی و شاید اوایل حرفه ام می باید بیشتر مراعات حدود الهی را می نمودم اما الحمدلله الان مقیدترم، مشکل بنده نه حرفه بنده و نه وضعیت زندگی فردی بنده است، چندی پیش به فراخور ضرورتی توحید مفضل را مطالعه می نمودم در آن خواندم که مولای ما امام صادق علیه السلام درباره چرایی برخی نارسایی مادرزادی ، آیه 51سوره انفال را قرائت فرمودند، مشکل از همینجا شروع شد، بنده با یک راز از دوره کودکی ام درگیربودم، به سن نه ده سالگی بر می گردد و جسارت یکی از بستگان که بدترین خاطره زندگی ام را رقم زد ، آن حادثه و عوارض موجب شد تا سن 36 سالگی از جنس مردان و طریق ازدواج گریزان باشم ، اما همیشه خودم در دادگاه وجدان در محضر حق خودم را با سوءاستفاده آن جاهل مقصر ستمکار (که از التذاذ جنسی با کودک 9 ساله هم صرف نظر نکرد ) مبرا و بی گناه و قربانی می دانستم و می دانم، اما با استناد به این روایت و نظایر آن و تقریر یک استاد کلام که آن اتفاق و نظایر این مظالم را نتیجه افعال و اندیشه ها و گناهان ما در عوالم پیشین می داند قصه اندوهم دوباره شروع شد، تا حالا خودم را دلخوش می کردم که خدا به قربانی بودن ما گواه است اما حالا احساس می کنم که ما هر چه بودیم در عوالم پیشین نمی دانم اما اگر این قدر گناه کار بودیم که باید حالت زندگی ما در حیات دنیا چنین رقم بخورد سرخورده ام کرده است، اجتناب بنده از ازدواج به دلیل ترس و واهمه درونی از جنس مردان و حاشیه های آن هم اکنون با کابوس کبائر عوالم پیشین بدتر شده است،
پرسش : آیا این روایت که ذکر شد بدان معناست که ما در عوالم پیشین گنهکار بوده ایم که باید چنین زندگی برایمان رقم بخورد؟
حس سرخوردگی و بی خاصیت بودن گاهی به مدد توسل به اهل بیت علیهم السلام تسکین می دهم اما واقیعت این است که ما گویی با این تقریر هیچ خاصیتی نداشته ایم جز آنکه مورد تمتع یک ظالم بگیریم و بی کس در هستی رها شده باشیم پناه بر خدا؟
دوم آنکه با این شرایط روحی و با توجه به سن و سالی که بر ما گذشت با ازدواج چه کنم، هم می ترسم ، هم اصلا نمی دانم باید چه کنم؟
سوم آنکه دوست دارم حضرت حق جل جلاله مرگ ما از مرگ ابرار و نیکان و هم رتبه با شهیدان رقم بزند چه باید کنیم؟
چهارم؛ با اشتغال به حرفه درمانی و بیمارستانی چه کنیم که شرمنده حضرت حق و ائمه علیهم السلام در مواقف حیات و ممات نباشیم و خسران زده نباشیم؟
پنجم:گاهی در محاسبه صاحبان حق افرادی از خویشاوند، همکلاسی ، همسایه ، همکار به خاطر دارم که کوتاهی یا قصوری مرتکب شده ایم دسترسی به برخی به دلیل ممات یا سایر امور میسر نیست دیون بر گردنمان از سنخ سخن لغو یا غیبت را چگونه مرتفع کنیم؟
ششم: این پرسش به لحاظ رتبت باید نخستین باشد اما پایان آمد شاید باید برای آن استغفار بطلبم ، واقعا رضایت مولایمان امام زمان علیه السلام چگونه می توان وجدان کرد؟انتخاب شیوه و مسلکی که پسند وجود شریف ایشان باشد، نماز استغاثه می خوانم گاهی حس بزگواری و کرامت ایشان و ائمه علیهم اسلام را تجربه کردم بارها اما چه کنم شرمنده ایشان از دنیا نروم و محشور نشوم ، برای عاقبت به خیری چه کنیم؟
شرمنده که مطول شد، سپاسگزارم

پاسخ:

سلام علیکم و رحمة الله ،

این حرف ها را کنار بگذارید ، کاملا شما مورد ظلم قرار گرفته اید ، باید مبارزه کنید و نگذارید حادثه ای که شما در آن هیچ نقش و تقصیری نداشته اید ، زندگی شما را خراب کند . پس بنابر این حتما به ازدواج تن بدهید . بکوشید به انجام ازدواج الان اصلی ترین مسئله برای شما ازدواج شما است .

در محل کار لباستان و پوشش سرتان کامل باشد ، با مردان نامحرم هر کسی باشد بگو بخند نداشته باشید سعی کنید نماز هایتان را اول وقت بخوانید ، امیدوارم تمام زندگیتان سامان بیابد . آن کسانی را که به آن ها دسترسی ندارید برایشان دعا کنید و استغفار کنید . مثلا اگر زیارت رفتید از جانب آن ها زیارت کنید و این را هم پیگیری کنید تا حل بشود ان شاءالله نماز اول وقت و گناه نکردن و راضی بودن پدر و مادر باعث عاقبت بخیری خواهد شد ان شاالله .

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای