أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در آیه 122سوره مبارکه انعام میفرماید:أوَمَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ وَجَعَلنا لهُ نورًا يَمْشي بهِ في النـّاسِ كمَنْ مَثلـُهُ في الظـّلماتِ ليْسَ بخارج مِنها كذلِكَ زُيِّنَ لِلكافِرينَ ما كانوا يَعْمَلونَ کسی که مرده است، ما او را زنده میکنیم. کسی که مرده است، سپس ما او را زنده میکنیم. به چه دلیل ما او را زنده میکنیم؟ زنده میکنیم به چه معناست؟ وَجَعَلنا لهُ نورًا برایش نوری قرار میدهیم که با آن نور زندگی کند. اگر انسان با نور زندگی کند، زندگیش غیر این زندگی میشود. وَجَعَلنا لهُ نورًا و برای او نوری قرار میدهیم که يَمْشي بهِ في النـّاسِ که با آن در میان مردم راه برود. چراغی به دستش میدهیم که با آن میام مردم در کوچه بازار راه برود. آیا کسی که مرده است و سپس ما او را زنده میکنیم، و برای او نوری قرار میدهیم، یک چراغی به دستش میدهیم که با آن چراغ زندگی کند مانند کسی است که در ظلمات گیر کرده و نمیتواند بیرون بیاید؟ ببینید همه بدون چراغ متولد میشوند. حالا یک دلیلی پیدا شده که چراغی به دست او دادهاند. آیا این مانند کسی است که در آن ظلمات باقی مانده است؟
كذلِكَ زُيِّنَ لِلكافِرينَ ما كانوا يَعْمَلونَ کسانی که در آن ظلمت گرفتار شدند و در آن ماندند کافران بودند. کافر به چه معناست؟ کافر یعنی کسی که چیزی را میفهمد ولی زیر بار آن نمیرود. در قرآن برای کشاورزان هم اسم کفــّار آمده است. زیرا آنها گندم را زیر خاک پنهان میکنند. مانند کافر که حق را پنهان میکند. کافر متوّجه فرق حق و باطل هست. ولی آن را پنهان میکند. میگویند زمانیکه رضا خان صاحب قدرت شده بود برایش تنبهی حاصل شده بود اما به آن توجهی نکرد و از آن رد شد. برای ما هم تنبه پیش میآید اما به آن توجهی نمیکنیم. كذلِكَ زُيِّنَ لِلكافِرينَ ما كانوا يَعْمَلونَ آنچه که میکنند در نظرشان تزیین داده شده است. یکی از وظایف شیطان این است که اعمال نادرست انسان را برایش جلوه میدهد. اگر از گناهکار بپرسی، میگوید کار بدی نکردم. کمی بیشتر از آن این است که میگوید این کار درست بود، کار خوب همین بود. چنین کسی برای همیشه در ظلمات میماند.
آیا کسی که مرده است و ما او را زنده میکنیم، مثل کسی است که در ظلمتها گرفتار است؟ ليْسَ بخارج مِنها پایش را از آن ظلمت و تاریکی بیرون نمیگذارد. چرا پایش را بیرون نمیگذارد؟ زیرا آنها را پسندیده است. کارهایش را پسندیده است. کارها و رفتار و لباس و موی سر خودش و همسر و فرزندش را پسندیده. وقتی پسندید دیگر امکان بیرون آمدن از آنجا را ندارد. حالا چرا پسندیده؟ قبلا کار نادرستی انجام داده. این کار نادرست او را تحت ولایت شیطان قرار داده است. وقتی کسی تحت ولایت شیطان قرار گرفت، شیطان رفتار و اعمال نادرستش را پیش چشمش زیبا جلوه میدهد. زمانی که شخص میخواهد گناه را کنار بگذارد، شیطان به او میگوید این کار سخت. نمیتوانی. نمیشود. آن وقت انسان در گناه باقی میماند. تزئین میکند. میترساند. مثلا میگوید اگر کمک مالی کنی خودت بعدا بیچاره میشوی.
أوَمَنْ كانَ مَيْتا کسانی که مرده اند ما آنها را زنده میکنیم. منظور از زنده کردن، زندگیِ انسانی است. همه ی انسانها زندگی حیوانی دارند. غذا میخورند و تنفس میکنند و همهی 4 یا 5 علامت حیات را دارند. بچه گربه خانه مان هم همان مجموعه علائم حیات را دارد. منظور این حیات نیست. این را همه دارند. منظور حیاتی است که بعد از حیات و زندگی حیوانی است و اگر کسی بخواهد آنرا بدست بیاورد باید بسیار زحمت بکشد. در غیر اینصورت از نظر انسانیت فقیر میماند و دست خالی از حیات دوم یعنی حیات انسانیت به زندگیش ادامه میدهد. خدا برای هیچ کس پیش نیاورد.
اگر زنده شد، این زنده شدن معنایی جدی دارد. در مجموعه ای از روایات داریم که انسان سه تا روح و حیات دارد. روح اول باعث حرکت و اعمال اینگونه میشود. روح دوم و سوم هم باعث اعمال دیگری میشود که همه اینها برای افرادی که حیات حیوانی را دارند وجود دارد. روح چهارم که نامش روح ایمان است که در اینجا منظور ما همین روح است. با داشتن روح ایمان برای انسان حیات تازهای پیدا میشود. همه افراد چاله و چاه مادی دنیوی را میبینند. اما با داشتن روح ایمان و زنده بودن انسانیت چاله و چاه را از نظر معنوی تشخیص میدهند. برای ما حوادثی پیش میآید که دلیل آن را نمیدانیم. اما این آدم نمیدانم ندارد. میتواند درست را از نادرست تشخیص بدهد. یعنی انسان به یک فهم و شعور تازه و برتر میرسد. جلوی پایش را از نظر معنوی تشخیص میدهد.
یک داستانی عرض کنم. در سفری عدّه ای با هم همراه بودند. یکی از آنها از جمع کناره میگرفت و با دیگران هم سفره نمیشد و مقداری نان همراه خود داشت و از آن میخورد. به شخصی از آن جمع گفت با اینها هم غذا نشو و پرده را از جلوی چشمانش کنار زد و به او نشان داد که غذایشان پاک و حلال نیست. معمولا چنین اتفاقی نمیافتد و اشخاص دارای کرامت پرده از کار دیگران برنمیدارند. این یک داستان است و آن را برای فهم بیشتر عرض کردم. منظور فهم و درک آن شخص از وجود غذای حرام است. گفت اگر شما انسان پاکدامنی هستید، نباید از این غذا بخورید. اگر از این غذای ناپاک بخورید زیارتتان درست نخواهد بود. در سفر کربلا در میان راه بغداد و نجف در قهوهخانهای یک استکان چایی خوردیم. با این یک استکان چای هرچه از قبل بود از بین رفت. اگر انسان به آن فهم رسیده باشد متوجه میشود که آن چای را نباید خورد. چراغ دارند. مثلا با آن چراغ نگاه میکنند و میگویند این چای پاک نیست. این غذا حلال نیست.
اگر کسی مرده باشد و ما او را زنده کنیم و به او چراغی بدهیم که با آن چراغ زندگی کند، تمام زندگی این آدم زندگی انسانی خواهد بود. مثل آدم زندگی میکند. حاج آقای حق شناس مثالی میفرمودند. میفرمودند اگر کسی به تو گفت یکی بگویی، ده تا میشنوی، تو به او بگو هر چه بگویی من هیچ جوابی به تو نخواهم داد. مثل مرد سکوت میکنم. مرد کسی است که اینجا سکوت کند. گاهی بین زن و مردها در خانه اختلافی پیش میآید. اگر یکی این بگوید و یکی دیگری جواب دهد، جهنّم میشود. به آن دنیا هم نمیرسد. زندگیشان جهنم میشود. اما اگر یک نفر کوتاه بیاید و سکوت کند، اتفاقی نمیافتد. این زندگی انسانی میشود.
این چراغ را که به شما دادند، سرمایه شما میشود. این چراغ را بیهوده دست کسی نمیدهند. به کسی میدهند که قبلاً برای آن زحمت کشیده است. بعد از این که این چراغ را بدست آوردید شما برای خوبی دلیل دارید. در سینه شما چیزی وجود دارد که آن میگوید خوب باش. بیشتر از گفتن. تو را به خوبی وادار میکند. اگر آن نور و آن حیات ایمانی آمد، تو را به خوبی وادار میکند. تو را وادار میکند سحر بیدار شوی. وادار میکند جواب بدی را با خوبی بدهی. حرف ناشایست نزنی. وادار میکند. این نور قوت انسانیتِ انسان است. توانایی انسانیت است. بفرمایید توانایی ایمانی فرد است. اگر انسان مومن باشد انسان است دیگر. اگر ظاهر من ظاهر ایمانی باشد اما رفتارم ایمانی نباشد، مشخص میشود بهره ای از نور ایمان نبرده ام. اگر رفتار و ظاهر هر دو ایمانی باشد، آنوقت است که انسان زندگی انسانی دارد. اگر از آن برخوردار باشم واقعا انسانی زندگی میکنم.
همان طور که خلق و خوی گرگ به صورتی است که او را وادار میکند تا گوسفند را بدرد و در موقع حمله به گله به خاطر خصلتی که درونش هست، بیشتر از نیازش گوسفندان را میکشد، وقتی انسان به حیات و زندگی با ایمان رسید ایمانش او را به خوبی وادار میکند. اگر انسان برای بدست آوردن این ایمان زحمت فراوان بکشد، ارزشش را دارد. این نور ایمان انسانها را از مردگی انسانی و مردگی کفر بیرون میآورد و به زندگی انسانی و زندگی ایمانی میرساند. شخص مومن میشود. از خصوصیات مومن این است که راستی و درستی از برکت آن نور در ساختمان وجودش هست. از نوری که خداوند به او داده و نور ایمان است. مانند گرگ که خصلت گرگی در ساختمان وجودیش است، انسان مومن هم خصلت خوبی و آدمیت را در ساختمان وجودش دارد.
یک مطلب دیگر در اینجا عرض کنیم. در آیه 12 سوره مبارکه حدید میفرماید: يَوْمَ تـَرَى المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ يَسْعى نورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبأيْمانِهمْ این نور را انسان با خودش میبرد و این نور برای او سرمایه است. از لحظه مرگ به بعد همین نور سرمایه است. در این دنیا زحمت کشیده است و آن را تحصیل کرده است. در روز قیامت مومنان را میبینی که نورش جلوی راه او را همان طور که در دنیا روشن میکرد، روشن میکند و در جلوی او حرکت میکند. يَسْعَى این نور سعی میکند. سعی بین صفا و مروه را شنیدهاید. این نور جلویش حرکت میکند و سعی میکند و را روشن میکند. در پیش رویش و در دست راستش حرکت میکند. این نور آنها را به کجا میبرد؟ این نور آنها را تا بهشت میبرد. اگر کسی این نور را نداشته باشد راه بهشت را پیدا نمیکند. پیدا نمیکند. ظلمات قیامت مانند ظلمات این دنیا نیست که چشم به تاریکی عادت کند. تاریکی مطلقی است که هیچ چیزی در آن دیده نمیشود. مثلا در این دنیا اگر فردی در اتاقی که هیچ نوری نباشد قرار بگیرد، یک ذره نور هم نیست که چشم به آن عادت کند. حتی این هم با ظلمات مطلقی که در آن دنیا وجود دارد، متفاوت است.
در آیه 12 سوره مبارکه حدید میفرماید: بُشْراكــَُم اليَوْم بشارت باد شما را امروز جَنــّاتٌ تجْري مِنْ تحْتِها الأنهارُ خالِدينَ فيهَا ذلِكَ هُوَ الفــَوْزُ العَظيم باغهایی که در زیر درختانش نهرها جاری است. شما تا ابد در این باغها هستید. یک لحظه از این باغها بیرون نمی آیید. انسان در این دنیا به باغ عادت میکند اما بودن در این باغها هر روز تازگی دارد. آدم عادت نمیکند. مثلا خدای تبارک و تعالی هر چند وقت یکبار برای اهل بهشت تجلی میکند و ملک سلطنتشان در بهشت را دو برابر میکند. ذلِكَ هُوَ الفـَوْزُ العَظيم این پیروزی بزرگ این است. برنده این است. هرکس در این دنیا برده باشد میگذارد و میرود.
در آیه 13 سوره مبارکه حدید میفرماید: يَوْمَ يَقولُ المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ لِلــّذينَ آمَنوا منافقان به کسانی که ایمان داشتند میگویندانــْظـُرونا به سوی ما نگاه کنید و یا به عبارتی صبر کنید ما به شما برسیم. انــْظـُرونا نَقــْتــَبــِسْ مِنْ نوركــُمْ ما از نور شما بهرهمند بشویم. در جواب میگویند این نور بهرهمند شدنی نیست. هرکس فقط از نور خودش بهرهمند میشود.اصلا چنین فرضی وجود ندارد که کسی از نور دیگری بهرهمند شود. قيلَ ارْجــِعوا وَرَاءَكــُمْ فالتـــَمِسوا نورًا برگردید و بروید در آنجایی که میشد نور را تحصیل کرد، نور را بدست بیاورید. برگردید. در قیامت نمیتوانید نور و سرمایه را تحصیل کنید. امکان ندارد در اینجا نمیتوانید چیزی را بدست بیاورید. بعد از این حرف فضُربَ بَيْنَهُمْ بسُور لهُ بابٌ یک دیواری ما بینشان کشیده میشود ودیگر همدیگر را نمیبینند. اگر انسانها در این دنیا مانند انسانهای نادرست فکر و زندگی کرده باشند در آن دنیا در کنار آنها قرار میگیرند. این لفظ بد است. ببخشید اما اگر کسی مانند عمر زندگی کرده باشد و رفتار کرده باشد در آن دنیا با اوست. فکر، اخلاق و رفتار. اگر مانند آنها بودی با آنهایی. نماز بخوانی یا نه. فضُربَ بَيْنَهُمْ بسُور لهُ بابٌ یک دیواری ما بینشان کشیده میشود باطِنــَُهُ فيهِ الرَّحْمَة وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ العَذابُ که سوی مومنات رحمت خداوند است و در آن سمت عذاب است. چرا عذاب است؟ خودشان در دنیا تحصیل کردهاند. چرا آنسو رحمت است؟ خودشان در دنیا تحصیل کردهاند. در آن دنیا هیچ کس برای هیچ کس هیچ چیز نمیآورد. همه چیز آن است که در دنیا تحصیل شده. مثل اینکه شما فرزند صالح یا شاگرد خوب تربیت کنید که هر عمل خوبی که انجام دهد برای شماست. خودت کردی.
در آیه 12و13 سوره مبارکه حدید میفرماید:باطِنــَُهُ فيهِ الرَّحْمَة وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ العَذابُ يُنادونـَهُمْ ألمْ نـَكـُنْ مَعَكـُم میپرسند مگر ما با شما نبودیم؟ مثلا در یک محله زندگی میکردیم. با هم به یک مسجد میرفتیم... .قَالوا بَلـَى وَلكِنــّكـُمْ فـَتـَنتــُمْ أنفــُسَكــُمْ جواب میدهند شما خودتان، خودتان را خراب کردید. در پی آرزو زندگی کردید.
حدیثی از امام صادق (ع) نقل میکنیم:قالَ یَخرُجُ شیعَتـُنا مِن قـُبورهِم عَلی نوق بیض فرموده اند: شیعیان ما از قبرهایشان بیرون میآیند. سوار بر شترانی سفید هستند. لها أجنِحَة شترانی که دارای بال هستند و میتوانند پرواز کنند. در حدیثی دیگر بیان میشود در بهشت درختانی است که از آنها اسب میروید و عدهای بر آنها سوار میشوند و در بهشت پرواز میکنند. ما نمیدانیم یعنی چه. دوستی داشتیم که برای هدایت شخصی تا 1الی2 نیمه شب با فردی بحث میکردند. البته اگر بحث جدال و مراء باشد جزو گناهان کبیره است و انسان را به جهنم میبرد اما این بحث برای هدایت ان شخص بود. ایشان خسته شده بودند و خوابیده بودند در خواب پدر مرا میبینند و از ایشان در خواست میکنند که جهنم را ببیند ایشان را میبرند جهنم را مشاهده میکنند. جایگاهی داخل یک کره بود که هیچ راه خروجی نداشت از در و دیوار آن آتش میریخت. میگفت خوابم سه ساعت طول کشید اما یک کمی از آن یادش مانده بود. بعد از آن به بهشت میروند و در آنجا زمین وسیعی را میبینند که کالاسکه هایی با چند اسب در هوا پرواز میکردند. خدا نصیبمان کند.
فرمودند: شیعیان ما از قبرهایشان بیرون می آیند سوار بر شترانی سفید هستند که بال دارند.شِرکُ نِعالِهِم نور بند کفششان از نور است و تلألؤ میکند. قَد وُضِعَت عَنهُمُ الشَّدائِد دیگر هیچ سختی بر آنها نیست. همه سختیها برداشته شده است. اگر کمی بهتر باشی سختیها از این دنیا هم برایت برداشته میشود. دیگر اینجا هیچ سختیای نیست. وَ سُهِّلَت لهُمُ المَوارد هر چیزی که بخواهند برایشان سهل و آسان است. مَستورَهٌ عَوراتــَهُم دیگر هیچ عیبی ندارند. همه عیبهایشان بر طرف و پاک شده است. مُسَکــِّنـَهٌ رُوعاتِهُم دیگر ترس و دلهره و اضطرابی ندارند. قـَد اُعطوا اَلأمن وَ الأمان به آنها ورقه امضا شده ای دادهاند که در امن و امان قرار دارید. هیچ خطری برای شما نیست. اگر انسان کار کرده باشد از همینجا به امن میرسد. وَانقــَطعَت عَنهُمُ الأحزان تمام غصه ها برداشته میشوند. یَخافَ النّاس وَ لایَخافون کسانی که تنبلی کرده بودند و کاری نکرده بودند میترسند، ولی برای اینها ترسی وجود ندارد. بابا قیامت است. هُم فی ظِلّ عَرشِ الرَّحمان این اشخاص را به زیر سایه عرش خداوند میبرند. یوزَع لهُم مائِدة برایشان سفره پهن میکنند. تمام دوران قیامت اینها بر سر سفره رحمت الهی نشستهاند. وَالنّاسُ فی الحِساب مردم دیگر در روز قیامت در گرفتاری اعمالشان هستند. در عذاب هستند. روز قیامت وقتی آتش زبانه میکشد، انسانها را به داخل خود میکشد و انسانها را میبلعد. یک دوستی داشتیم که تعریف میکرد ما در شهر فاو سه نفر بودیم. بسیار خسته بودیم و خوابیده بودیم. بیدار که شدم دیدم آن دو نفر دیگر نیستند. چه شد؟ خمپاره در کنارشان به زمین خورده بود و شهید شده بودند. آنها را برده بود. حساب و کتاب سخت است. عرض کردم آتش جهنم می آید هر لحظه یکی را میرباید. انسان ترس دارد. نکند الان مرا به داخل آتش بکشند. در دنیا اگر شخص را به داخل زندان ببرند فقط چند سال طول میکشد. زندان ابدی که نیست. خیلی طول بکشد سی یا چهل سال. آدم یا میمیرد و یا نجات پیدا میکند. ولی در آن دنیا جهنم ابدی است. زندان هم نیست. جهنم است. منظورمان ترسی است که از حسابهای نادرستشان دارند. اگر من گرفتار حسابم میترسم. مومن در آرامش به سر میبرد، چون کاری کرده بوده و زحمتی کشیده بوده. چون گناهی نکردهاست که بترسد. چه ترسی دارد؟ دروغ و اعمال ناشایست انجام نداده است که بترسد. اخلاق و اعمال نادرست از گناه دروغ شروع میشود. اگر کار بد تکرار شود به اخلاق بد تبدیل میشود. اگر اینها نباشد هیچ ترسی نیست