أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین
عرض کرده بودیم که تمام ادیان آسمانی برای تربیت بشر آمدهاند. پیامبران مربی هستند. اصلِ طرح تربیت آدمی است. انسان موجودی است که تربیت میپذیرد. اگر تربیت شود و تربیت را بپذیرد، بسیار بلند مرتبه میشود. عرض کردیم برای تربیت نیاز است که تربیت شونده، تربیت را بپذیرد. ما الان دور هم جمع میشویم و یک مطالبی را میشنویم. ممکن است خوشمان هم بیاید. بعد هم به دنبال کارمان میرویم و کما فی السابق زندگی میکنیم. نه اینطور نمیشود. برای تربیت نیاز به قبول قواعد و روشهای تربیتی هست. انسان باید حرف را بپذیرد و عمل کند. عرض کردیم در تربیت نیاز به تکرار و استقامت هست. نیاز به پیگیری هست. انسان باید پیگیر باشد. انسان باید دستوری که برای تربیتش داده شده را پی بگیرد. و عرض کردیم که نباید کاری را که انجام داده خراب کند.
انبیاء آمدهاند تا انسان را زنده کنند. این زندگی سرانجام بسیار بلندی دارد. حضرت امام (رحمه الله علیه) در اوایل کتاب چهل حدیث میفرمایند: «فصل در عزم است. منزل دیگر که بعد از تفکر از برای انسان مجاهد پیش میآید» انسان مجاهد را شما ندیدهاید. بنده فرد مجاهد را دیدهام اما برای من ثمری نکرده «منزل عزم است. بعضی از مشایخ ما (اطال الله عمره) میفرمودند که عزم جوهره انسانیت است » مشخص میشود این متن در زمان حیات مرحوم آیت الله شاه آبادی نوشته شده است. این عبارت بسیار ممتاز است. « میفرمودند که عزم جوهره انسانیت است و میزان امتیاز انسان» یعنی اگر کسی عزم دارد انسان است و اگر عزم ندارد در مرتبه انسانیت نیست. هر چیز دیگر هم که داشته باشد اگر عزم نداشته باشد انسان نیست. «تفاوت درجات انسانها به تفاوت درجات عزم آنهاست.» هرکس عزمش بیشتر باشد، انسانتر است.
«و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی.» در شبهای قبل هم این مطلب را به صورتهای مختلف برایتان عرض کردم اولین قدمی که هرکس باید بردارد این است که تصمیم بگیرد تمام معاصی را ترک کند. و بعد از آن انجام واجبات است. این اولین قدم است. بعد از آن باید به جبران آنچه که در ایام حیات از او فوت شده است بپردازد. اگر شما از امروز تصمیم به ترک معصیت بگیرید و معصیت را ترک کنید، و واجبات را انجام دهید اما جبران مافات نکنید، نمیشود. خرابیهای گذشته باید درست شود. فرضا من صد بار غیبت کردهام، تا زمانی که این غیبتها حل نشود شما در همین جایی که هستید باقی میمانید. پرسش: اگر حل شود، پاک میشود؟ پاسخ: اگر حل شود، پاک میشود. فرضا من غیبت شما را کردهام، اگر از شما رضایت بطلبم و در خانه خدا هم توبه کردم، پاک میشود.
«و جبران آنچه از او فوت شده است در ایام حیات» انجام اینها مردانگی بسیار میخواهد اما تازه قدم اول است. ایشان قدم دوم را هم بسیار سهل میداند. اما برای ایشان سهل بوده است. از بس که عزم و اراده ایشان قوی بود. « و بالاخره عزم به اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید» هرکس به او نگاه میکند، بگوید این آدمیزاد است. آدمیزاد که درنده نیست، بنابراین این خصلت نباید در زندگیاش باشد. زمانی که عصبانی شد نباید یکمرتبه همه چیز را به هم بریزد. فرض کنیم در حین عصبانیت گناه هم نمیکند، این مرحله قبل بود. در مرحله دوم عزم میکند که ظاهر خود را ظاهر شرعی و عقلی کند. شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص انسان است. اگر بدانیم این مطلب بسیار بزرگی است. «و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش، ظاهر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد» ظاهر آدمیزاد باشد، ظاهرش مانند ظاهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد. این تازه قدم دوم است. «و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش، ظاهر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد و تأسّی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک...» هرکاری که میکند، همان کاری باشد که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کرده است. هرکاری را که نمیکند همان کاری باشد که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نکرده. « و تأسّی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. این اصل امری است بس ممکن. زیرا ظاهر را مثل آن سرور کردن امری است مقدور هر یک از بندگان خدا» زیرا پیغمبر امام است و امام کسی است که میشود مانند او رفتار کرد. رفتار و اخلاق او به گونهای است که همه باید مانند او باشند. پس شدنی است. اگر شدنی است ما دیر به فکر افتادیم. آن زمانی که به فکر افتادیم هم درست به فکر نیفتادیم. همین است که هست. آخرش سخت میشود. از آن روزی که پرده را کنار زدند سخت میشود. من که نمیدانم چه کار باید کرد؟ به غفلت و فراموشی عمدی میگذرانیم. میگذرانیم تا بگذرد. وگرنه زندگی انسان تلخ میشود! بعد نکتهای را میفرمایند که برای تمام دوستان نکته خوبی است. «و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت» همین امروز دوستمان میگفت که آقای فلان داشت تفسیر قرآن میگفت و ریشش را هم تراشیده بود. نمیشود. اینطور نمیشود. «مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حَقـّه نشود هیچ وقت اخلاق حسنه برای او به حقیقت پیدا نمیشود.» اگر انسان به ظاهر شرع عمل نکند و حلال و حرام را رعایت نکند، اصلا به اخلاق نمیرسد. اخلاق مرحله دوم است. اگر انسان به اخلاق برسد به انسانیت میرسد. اما اگر ظاهر شرع را رعایت نکند، هیچ یک از اخلاق حسنه به حقیقت برای او پیدا نمیشود و ممکن نیست به مرحله سوم که نور معرفت الهی است برسد. مرحله سوم این است. «نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود» اگر انسان زحمت بکشد حقیقت شرع را میفهمد. یعنی چه؟ مرحوم آقای بهجت فرموده بودند که یک زمانی مرحوم آیت الله میلانی (رضوان الله علیه) را ملاقات کردند و به ایشان گفتند من دیدهام زمانی که وضو میگیرم نور میآید. بعد فرموده بودند از وقتی این را گفتم از من سلب شد. دیگر آن نور را نمیبینم. حال با این قسمت مطلب کاری نداریم. فرمودهاند وضو نور است. وضو روی وضو، یک نور روی نور است. خب اگر کسی این نور را دید یعنی همان که امام (رحمه الله علیه) فرمودند: «علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود»
آیا بعد از آنکه به کمال رسیدی دیگر راحت میشوی و میتوانی یک اعمالی را ترک کنی؟ خیر تا پایان جهان باید همان دستورات و احکام را اجرا کنی. تو بزرگترین انسانهای عالم هستی و باید همان دستوراتی که کوچکترین انسانها باید انجام دهند را انجام دهی. باید دقیق عمل کنی. بلکه دقیقتر. « از این جهت دعوای بعضی باطل است که به ترک ظاهر علم باطن پیدا شود.» این شیطان است. «یا پس از پیدایش آن علمِ باطن به آدابِ ظاهر احتیاج نباشد.» این حرف شیطان است. «این از جهل گوینده است به مقامات عبادات و مدارج انسانیت و شاید موفق شدم به بیان بعضی از آن در این ورقه انشاءالله تعالی» در ابتدا که صحبت عزم بود هم فرمودند: «ای عزیز بکوش تا صاحب عزم و اراده شوی» یعنی چه؟ یعنی تصمیم بگیرم زندگیام بر اساس عزم و اراده باشد نه بر اساس خواستههای دلم. هرچیز که دلم خواست به آن عمل نکنم. اگر میتوانی یک مورد را بر اساس عزم و اراده عمل کنی، نه بر اساس خواسته دلت، خوشا به حالت. اگر در موارد بیشتری اینگونه هستی، بسیار بهتر است. اگر تمام زندگیات بر اساس عزم و اراده است نه بر اساس خواسته دلت یعنی به این جمله حضرت امام رسیدهای. «ای عزیز بکوش تا صاحب عزم و اراده شوی که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی و به عزم و اراده مستقل انسانی نرسیده باشی و از این دنیا هجرت کنی انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است.» در آیه 9 سوره مبارکه الطارق میفرماید: يَوْمَ تـُبْلـَى السَّرائرُ همه سریرهها آشکار میشود. اگر عزم نداری پس انسانیت نداری. خب اگر عزم نداری پس به صورت انسان محشور نمیشوی. «و جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم میکند. و این جوهر شریف را از انسان میرباید. استاد معظم ما (دام ظله) میفرمودند: بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغنیّات سلب اراده و عزم از انسان میکند.» گوش کردن به تغنیّات یعنی ساز و آواز و موسیقی. «یکی از اسرار بزرگ عبادت و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبهی مُلک تابع و منقاد روح گردد» ریاضات شرعیه مانند روزه گرفتن در ماه رجب یا شعبان و... است. «و ارادهی نفس در آنها کارکن شود. و ملکوت نفس بر ملک غالب شود. به طوری که روح دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده، بدن را به هر کار بخواهد وادار کند.» مقصود این است. دلیل اینکه گفتهاند سحر بیدار شوید، و هرچه بیشتر بیدار شوید به انسانیت نزدیکتر میشوید این است که این ریاضات شرعیه باعث میشود این مُلک تابع شود. کاملا تابع شود. اگر کاملا تابع شد شما به آن انسانیت رسیدهاید. «که به مجرد اراده، بدن را به هرکار که بخواهد وادار کند.» دیگر تنبلم و خستهام نخواهد داشت. « و از هرکار بخواهد باز دارد. ملک بدن و قوای ظاهریه ملکیه تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد به نحوی بی مشقت و تکلف هرکاری را بخواهد انجام دهد» اما درمورد ما اگر کمی از حد عاداتمان بیشتر شود، برایمان سخت میشود و دیگر نمیتوانیم. «یکی از فضایل اسرار و عبادات شاقــّه و پر زحمت آن است که این مقصد از آنها بیشتر انجام گیرد و انسان به واسطه آنها دارای عزم میشود و بر طبیعت غالب میآید و بر ملک چیره میشود.» بنده نامهای میخوانم که در رابطه با چیرگی طبیعت نوشته بود. خجالت آور بود. «و اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد مَثَل ملک بدن و قوای ظاهره مِثل ملائکة الله میشود.» قوای ظاهره همان بینایی و شنوایی و... است. ملائکة الله در برابر خدای متعال چگونهاند؟ به طور محض مطیعند. اصلا فرض عصیان وجود ندارد. اطاعت محض مانند یک دستگاه است. البته دستگاهها گاهی خراب میشوند و از اطاعت باز میمانند و از مرکز فرمان نمیبرند. اما آن اطاعت اصلا خراب نمیشود. به طور دقیق و صد در صد عمل میکند. بدن میتواند اینگونه باشد. حالا شما در مورد چشمتان این را امتحان کنید. از اینجا که بیرون رفتید تا خانه فقط روی زمین، جلوی پایتان را نگاه کنید. چون نگاه کردن جلوی پا واجب است. اما نگاه کردن به این طرف و آن طرف لزومی ندارد و فضولی است. نگاه فضولی میشود. ببینید چه کسی میتواند از اینجا تا خانهشان این کار را انجام دهد. اگر این کار را انجام دهید در مورد نگاه برایتان مشخص میشود که معنای این اراده یعنی چه.
«اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد مثل ملائکة الله شود که عصیان خدا نکنند و هرچه آنها را امر فرماید اطاعت کنند. و از هرچه نهی فرماید مخالفت نکنند. بدون اینکه با تکلف و زحمت باشد.» هیچ تکلفی و زحمتی هم ندارد. «و قوای ملک انسان هم اگر مسخر روح شود تکلف و رحمت از میان برخیزد.» آن فردی که جلوی امام حسین (علیه السلام) ایستاد بدنش پر از تیر شد. آخر چطور ممکن است. وقتی تیر میآید انسان سرش را میدزدد. چطور میشود که این سرش را ندزدیده؟ «و قوای ملک انسان هم اگر مسخر روح شود تکلف و زحمت از میان برخیزد و به راحتی مبدل گردد و اقالیم سبعهی ملک تسلیم ملکوت شود» همه زیر فرمان عقل میروند. چنین شخصی میشود عادل. برای این شخص امام زمانش ظهور کرده است ولو امام پشت پرده غیبت است اما برای او امامش زنده و حاضر و ناظر و موجود است. همراه او هست.
دیشب در رابطه با فردی که امام زمان (علیه السلام) همراهش هست عرض کردیم. عرض کردیم آن شخص خواب دیده بود حاج آقا حقشناس دارند وضو میگیرند. یک آقای سید بزرگواری نیز آنجا به دیوار وضوخانه تکیه دادهاند. خواب را برای حاج آقا تعریف کرد و ایشان فرموده بود آیا من وضو را تمام کردم؟ عرض کرده بود بله و حاج آقا فرموده بودند خب معنایش حج یا عمره میشود. بعد عرض کرده بود یک آقایی هم کنار شما ایستاده بود. فرموده بودند آن آقا همیشه با من است.
«و همه قوا عُمّالند» آن وقت اگر اراده کند دستش از این دیوار تو برود، میرود. دستش را به قفل بگیرد باز میشود. یک ذره عمل، به هزار بار شنیدن میارزد.
ما که...
جوانها یک فکری به حال خودشان بکنند.