روز هشتم (چگونه نماز واقعی بخوانیم )
روز هشتم  (چگونه نماز واقعی بخوانیم )

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

اول اجازه بدهید تاریخچه­ی این حسینیه را عرض کنم. (منزل آقا شیخ مرتضی زاهد(ره)). اینجا خانه­ای است که ما در آن زندگی می­کردیم و همینجا متولد شدیم. قاعدتاً مثلاً پدر من هم در همین منزل متولد شده­اند. حتی شاید یک نسل قبل­تر هم در همینجا متولد شده باشند. اینجا اصلش حدودا 354متر بوده که متعلق به سه خواهر بوده است. یکی از این خواهران مادر پدر پدربزرگ بنده بوده. این سه خواهر یک دانگ از این خانه را به عنوان ثلث پدرشان برای روضه گذاشته­اند.. یک دانگ از شش دانگ این خانه برای روضه بوده است که ورقه­اش صد و خورده­ای سال پیش نوشته شده است. الان سالم و دست نخورده است و یک خط هم رویش کشیده نشده است. یک گوشه­اش پاره نشده است. باقی مانده و موجود است. چطور شده که این ورقه باقی مانده است نمیدانم. ما معجزه حساب کردیم. بین کاغذها پیدایش کردیم و الان قابش کرده­ایم. و در حال حاضر در آن منزل است. بر این اساس 4شنبه ها یا دهه­ی محرم اینجا یک روضه خوانده می­شده. آنوقت هم سبک بوده است هم مختصر بوده است. بعد از انقلاب توجه بیشتر شده است. جمعیت بیشتر شده است. بعد هم این خانه چند دست گشته است. نسل بعدی آمده است. در حال حاضر 50 نفر شاید هم خیلی بیشتر وارث دارد. ما برای سهم یکی از وارثها باید به دنبال 21 نفر می­رفتیم. بعضی­ها سهمشان را به من بخشیدند. بعضی هم نبخشیدند. ناگزیر باید برای دو متر یا سه متر پول آن را تهیه می­کردیم و به آنها می­دادیم. همه­اش را هم خدا جور کرده است. مرحمت شده است. بعدها روضه­های دهه­ی محرم را می ­بردیم در آن خانه و روضه­های هفتگی چهارشنبه را همین جا می­خواندیم. اینجا یکی از همسایه­ها را دزد زد و یک مقداری از وسایل را برد. شب کسی در این خانه زندگی نمیکرد. ما یک مقدار درش را محکم کردیم. دوباره دزد آمد و دید وسایل اینجا را بهتر می­تواند ببرد تقریباً شش بار دزد آمد. قاعدتاً همان یک نفر شش بار دزدی را انجام داده است به خانه همسایه ها هم رفته بودند اما این خانه اصل بود. در اینجا فرش­هایی بود، یک سماور داشتیم که برای همان نسلهای 100 سال پیش بود و برای مسکار روسی بود. چون این سماور زغالی بود ما از آن استفاده نمی­کردیم و آن را کنار گذاشته بودیم اما در منزل بود. هرچه بود دزد برده بود. خود من یک قاشق چایخوری از کربلا به عنوان تیمن و تبرک خریده بودم که آن را هم دزد برده بود. همه چیز را برده بودند. دیدیم دیگر نمی­شود اینجا زندگی کرد. در را بستیم و رفتیم. روضه را هم بردیم آن حیاط. درگذشته آقایی با بنده دوست بود که ایشان هم با آقای دیگری دوست بودند که او گفته بود یک شخصی بسیار گرفتار است. گفتم برای مرحوم آقا شیخ مرتضی یک نذری بکند و این منزل را بسازد. این کار را انجام داد و گرفتاری بسیار بزرگش رفع شد. البته ایشان هزار گرفتاری دیگر هم داشتند. از آن زمان که قرار شد ایشان این بنا را بسازد ذره ذره شروع کرد. بیشتر از این توانایی نداشت. این ذره ذره در طول یک سال به این مرحله رسیده است. چهار ستون در اینجا و چهار ستون پایین، یک سقف و یک سقف و بقیه­اش. اینجا ها را هم ما پارچه زده­ایم که الان همین مقدار شده است. بقیه­اش هم با خدا است. حالا این داستان اینجا بود که می­خواستم عرض کنم.

بحث شب­های گذشته را ادامه می­دهیم. عرض کردیم که همه پیامبران برای تربیت آدمی زادگان آمده­اند. همه ادیان آسمانی دستور تربیت است. مگر این آدم و این کتاب برای تربیت نیامده است؟ مگر این دستورات برای تربیت نیامده است؟ این تربیت از طریق عمل درست می­شود. در مورد مطلبی که دیشب عرض کردیم اگر هزار جلسه درس بلد باشم و خدمتتان عرض کنم و شما هم هزار جلسه بشنوید، اما هیچ عملی را انجام ندهیم. هیچی نمی­شود. همین است که هست. شاید بدتر هم بشود. اگر انسان­ها حرف را بشنوند ولی به آن عمل نکنند قساوت می­آورد و این مسئله مهمی است. انسان را به عقب می­برد نه به جلو. مگر اینکه آن حرف درس معارف باشد. مثل توحید و نبوت و پیغمبر شناسی و معاد شناسی و... اینها درس­های خوبی هستند. هرچه فهم انسان در اینها بیشتر باشد جلو می­رود. چرا اینها فهم را جلو می­برند؟ اما تربیت اصلی انسان با عمل درست می­شود؟ بدون عمل هیچ چیز نمی­شود. می­گویند رسیدن به عمل صالح مقدماتی دارد. عمل صالح را در برابر عمل فاسد می­گوییم. عمل صالح یعنی عمل درست. آیا ما نمازمان درست است. اگر نماز درست بود این نماز درست وسیله تربیت انسان­ است. آقایی که در این جلسه حضور دارد می­فرماید ما نمازمان درست است. ما نمازمان از نظر پیکره درست است. مثلا قاعدتاً آقایانی که در اینجا نشسته­اند حمد وسوره نمازشان را بلد هستند. مسئله تقلیدشان درست است. وضو و غسلشان را بلد هستند. رکوع و سجود و بقیه اعمال نماز را می­دانند. حمل بر صحت می­کنیم. فعلا پیکره نماز درست است. اما نماز مناجات است. در کجای نماز انسان­ها مناجات هست؟ مناجات یعنی نجوای دوطرفه. دو نفر دوست کنار هم نشسته­اند آهسته یک صحبتی این می­گوید و یک صحبتی او برای این می­گوید. وجود چنین مسئله­ای را فرض کنید. در نماز ما چنین چیزی وجود ندارد. یک عبارتی را می­خوانیم. فرض کنید که صحیح آن را می­خوانیم. سید بن طاووس در یکی از کتاب­هایش از یک همزبانی حرف میزند. انسان باید در نماز به یک همزبانی برسد. یک صحبتی بگوید و یک صحبتی بشنود. این مطلب کجا است؟

برای اینکه نماز به این شکل درست شود، مقدماتی دارد. در سوره مبارکه احزاب آیه 70-71 می­فرمایند:يا أيّها الذينَ آمَنوا اتـّقوا اللهَ وَقولوا قوْلا سَديدًا يُصلِحْ لكُمْ أعْمالكُمْ ای کسانیکه ایمان آوردید تقوا داشته باشید و قول سدید بگویید. قول سدید یعنی قول صواب. خدا عمل شما را درست میکند. من توانایی درست کردن نمازم را ندارم. خدا باید درست کند. اما مقدماتش دست من است. مقدماتش چیست؟این است: ای کسانیکه ایمان آوردید تقوا داشته باشید و گناه نکنید. این مطلب را در جلسات گذشته هم عرض کرده­ایم. با وجود گناه، هیچ چیز درست نمی­شود. مانند این است که انسان مرتب ساختمانی را بسازد و آن را خراب کند. نمی­شود. گناه باید از زندگی بیرون برود. یا اگر لغزشی به سوی گناه داشت آن را بلافاصله جبران نماید. وگرنه خرابی است و نمی­شود. این مرحله اول است. :يا أيّها الذينَ آمَنوا اتـّقوا اللهَ گناه را درست کنید. مسئله­اش را حل کنید و بعدوَقولوا قوْلا سَديدًایعنی سخن به صواب بگویید. سخن به صواب بگویید. چه چیز خاصی دارد؟ در این مورد عرض کنم مرحوم آقای طباطبایی فرموده­اند: این عبارت دو بار در قرآن آمده است. بار اول ایشان مطلبی را فرموده­اند و در بار دوم نفرموده­اند. وَقولوا قوْلا سَديدًا می­گویند قول سدید مثال است از همه­ی اعمال انسان. همه­ی اعمال انسان باید صواب بشود. عمل صواب یعنی عملی که انسان می­تواند جواب آن را بدهد. اگر بپرسند چرا این عمل را انجام دادی بتواند بگوید به این دلیل. هیچ عمل انسان بدون جواب نباشد. اما چه جوابی و به چه کسی باید جواب بدهد؟ اگر از من سوال شود چرا این قرآن را به اینجا آوردی؟ در جواب می­گویم آورده­ام که بخوانم. و این حرف درستی است. چون مثلاً بطور کامل آن را از حفظ نیستم. و باید آیات را از روی کتاب بخوانم. این حرف درستی است. یا اگر پرسیدند ظهر برای چه ناهار خوردی؟ می­گویم من که گرسنه­ام نبود. آدمی یک کم از سنش که بگذرد دیگر گرسنگی را نمی­فهمد. از روی عادت معمولاً ساعت5/1- 2 بعدازظهر علی­العاده ناهار خوردم. این جواب درستی نیست. این جواب نیست. اگر انسان در روز قیامت بتواند جواب درست بدهد آنوقت می­شود. قَوْلا سَدِيدًا چرا غذا خوردی؟ چرا خوابیدی؟ چرا حرف زدی؟ چرا نگاه کردی؟ چرا؟ چرا؟ اگر انسان بتواند برای همه این چراها پاسخ درست تهیه کند، این قول سدید است. مرحله دوم انجام شده است. بعد از آن به عهده خدا­ی متعال است که انسان بتواند نماز بخواند. ببینید خیلی مواقع برای ما اتفاق افتاده که صبح در منزل بودیم. نماز صبح خواندیم. اگر طولانی بود یا طولانی نبود. صبحانه خورده یا نخورده. فرض کنید روز جمعه بود. در منزل نشستیم. تلويزیون هم نگاه نکردیم که یک مرتبه چیز بدی در آن ببینیم یا بشنویم. یعنی از صبح تا ظهر هیچ عمل اشتباهی انجام نداده­ایم. فرض کنید روز قبل در بازار بودیم در کلاس درس بودیم. و... اما نماز ظهر امروز با نماز ظهر دیروز هیچ فرقی نمی­کند. یا اگر فرق کند بسیار اندک است. مشخص می­شود قول یا کار سدید این نیست. یک چیزی بیشتر از این است. باید در تمام روز طوری رفتار کرده باشد که از جنس نماز باشد. اگر کارهای روز انسان از جنس نماز بود نماز، نماز است. آن وقت، زمانی که نماز می­خوانی هیچ صدایی را در کنارت نمی­شنوی. معیار نماز درست این است. اصلاً صدای شخصی را که در کنارم هست نشنوم. نفهمم الان چی گفت. جلوتر از من رفت به رکوع یا بعد از من آمد به رکوع. من هیچ چیز  نمی­فهمم. موقع نماز پیش خودم هستم. دارم نماز می­خوانم. این نماز درست است. اگر انسان تمام روز را مراقبت کرد و اعمالش را دقت کرد که آیا برای رضای خدا هست یا نه و هر عملی که انجام میدهد بپرسد آیا خدا راضی هست یا نه، اگر اینگونه شد آنوقت خدای متعال نمازش را عهده دار می­شود تا انسان نماز را درست بخواند. بنابراین زمانیکه انسان به عمل صالح برسد، بعد از آن مقدمه که تمام اعمالش تحت کنترلش بود و تحت تاثیر حوادث روزگار قرار نگرفت و خودش همه چیز را اداره کرد و اگر هر حرفی می­زد حساب رضای خدا را می­کرد، هر نگاهی که می­کرد، حساب رضای خدا را کرده بود، این نماز انسان را درست می­کند.

داستانی از یک دوست نقل می­کنم. برای دوستمان که خدا رحمتش کند داستانی مانند حضرت یوسف پیش آمده بود. (نمی­خواهیم مقایسه کنیم. مقایسه با بزگان اصلاً درست نیست. ما نباید خودمان را با بزرگان مقایسه کنیم) مسئله­ای که برایش پیش آمده بود فوق العاده بود و البته در اینجا نمی­توانم توضیح بیشتری عرض کنم. بعد از این اتفاق که ایشان کار بزرگی کرده بودند، ظهر آمدند یک نماز خواندند. یک چهار رکعتی خوانده بود که بعد تعریف کردند: الله اکبر را که گفتم تا سلام دادم نفهمیدم چه شد. دیگر هیچ چیز را نفهمیدم. ایشان کار خیلی بزرگی انجام داده بودند. جایزه­اش یک نماز بود. خیلی از دوستان می­آیند از نمازشان صحبت می­کنند و دغدغه نمازشان را دارند. همه ما این دغدغه را داریم. اما نمی­شود. اگر توانستیم در تمام طول روز اعمالمان را کنترل کنیم و همه­اش در اختیار خودمان باشد، همه­اش برای رضای خدا باشد. نماز می­شود نماز. آن زمان که انسان یک نماز اینگونه خواند می­فهمد به آن همه زحمتی که کشیده است می­ارزد. حتی بیشتر هم می­ارزد. در مرحله اول می­کوشد گناه نکند. در مرحله دوم میکوشد اعمال و رفتارش تحت کنترل خودش باشد و مرحله سوم این است که نماز درست می­شود. نتیجه­اش این است که انسان خودش انسان درستی می­شود. 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای