اعوذ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتم الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
عرض کردیم آیات متعددی داریم که در قیامت انسان به محضر و حضور حضرت حق نایل میشود. یعنی چه؟ یک مقدار صحبت کردیم. حالا ادامه میدهیم. یک مجموعه آیاتی داریم که این مطلب را بیان میکند. در آیه ۲۱سوره مبارکه ابراهیم آمده است: وَبَرَزُوا للهِ جَمِيعًا بارز را چه معنا میکنیم؟ آشکار. بَرَزُوا للهِ همه برای خدا آشکار میشوند، همگان برای خدا آشکار میشوند. وَبَرَزُوا للهِ جَمِيعًا
آیه ۱۶سوره مبارکه غافر: يَوْمَ هُمْ بارزُونَ قیامت روزی است که ایشان آشکارند. خب ما الان هم همه آشکاریم. اما مگر چقدر از ما آشکار است؟ من فقط صورت شما را میبینم. ببینید هُمْ بارزُونَ یعنی این آدم مجموعا آشکار است. به تمام وجودش. مثلا به زبان بنده، مثل اینکه دانه دانه سلولهایش را جدا کردند و گذاشتهاند درون یک سینی بزرگ. همه تا عمق سلولهایش را میبینند. مطلب بالاتر از این است اما به عنوان مثال عرض میکنم. يَوْمَ هُمْ بارزُونَ همه در برابر خدا آشکارند. آنجا گفتیم وَبَرَزُوا للهِ دیگر. همه با تمامی وجود آشکارند. يَوْمَ هُمْ بارزُونَ لا يَخفى عَلَى اللهِ مِنهُمْ شَيْءٌ این تاکیدش است. هیچ چیز از آنها بر خدای تبارک و تعالی مخفی نیست. هیچ چیزشان بر خدا مخفی نیست. مگر امروز چیزی از ما بر خدا مخفی است؟ مگر امروز چیزی از وجود ما نزد خدا مخفیست؟ یعنی اگر من یک خیال بد میکنم، یک نیت خوب میکنم برای خدا مخفی است؟ الآن چیزی از وجود ما نزد خدا مخفی است؟ چرا میگوید يَوْمَ یک روزی است، قیامت یک روزی است که آنها به تمام وجودشان نزد خدا، در برابر خدا، برای خدا آشکارند. هیچ چیز مخفی ندارند. یک ذره از وجودشان مخفی نیست. در آیه ۶۷سوره مبارکه زمر میفرماید: ... وَالأرْضُ جَميعًا قَبْضَتـُهُ يَوْمَ القيامَة زمین به تنهایی در قبضه قدرت الهی است. وَالسَّماوَاتُ مَطويَّاتٌ بِيَمِينِهِ. مَطويَّاتٌ یعنی به هم پیچیده در مشت. وَالسَّماوَاتُ مَطويَّاتٌ بِيَمِينِهِ گفتند آسمان اول در برابر آسمان دوم مثل یک حلقه است که در یک بیابان بسیار بزرگ افتاده باشد. آسمان بعد چطور؟ آن هم نسبت به آسمان بعد همینطور است. هفت آسمان به این وسعت. عرش یعنی همه موجودات. وَالسَّماوَاتُ مَطوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ آسمانها با تمام پهنا مثل یک کاغذ پیچیده شده در مشت خداوند است. چه عرض کردیم؟ آقا مگر امروز همه چیز آشکار نیست؟ مگر امروز آسمانها درهم پیچیده به دست قدرت الهی نیست؟ مگر زمین در مشت قدرت خدا نیست؟ مگر در قبضه قدرت الهی نیست؟ خب هست. آن روز آشکار میشود. این مطالب برای ما روشن میشود. شما قدرت خدا را اینطور میبینی. یعنی واقعا میفهمی که زمین در قبضه قدرت الهی است. این را میبینی. اینکه آسمانها در هم پیچیده شدهاند را میبینی. يَوْمَ هُمْ بارزُونَ یعنی چه؟ خوب امروز هم ذره ذره وجود ما نزد خدا آشکار است. خدا خالق ماست. ذره ذره مخلوق را میداند. پس آشکار میشوند یعنی چه؟ آنروز شما این آشکار بودن را میفهمی. اگر من فقط یک پرده از وجودم کنار برود، چطور میشود؟ چقدر خجالت میکشم؟ من در خیابان که میروم همه اخلاق بد مرا میفهمند، خوب انسان خیلی خجالت میکشد. آنجا چطور میشود؟ همه وجود من آشکار است. آقا آشکار است. گذاشتن در آن سینی که عرض کردم همه میبینند. يَوْمَ هُمْ بارزُونَ، بَرَزُوا للهِ، برای خدا آشکار آشکار است. شما آنروز همه قدرتها را میبینی که در دست قدرت الهی است. همه چیز در دست قدرت الهی است. این فهمیدن، و اینکه ما در قیامت به محضر الهی میرویم به این معناست. نه اینکه خدای تبارک و تعالی یک جا نشسته و ما میرویم جلویش میایستیم. امروز هم در برابر خدا هستیم اما نمیفهمیم. آنجا میرویم در برابر خدا و این را میفهمیم. فرق قیامت با اینجا چیست؟ میگویند روزی است که آنجا همه باطنها آشکار میشود. همه باطنها. یعنی باطن این عالم. باطن این کتاب. باطن من، باطن این میز، همه چیز باطنش آشکار میشود. واقعیتش آشکار میشود. واقعیت این چیست؟ این نعمت خداست. باطن این چیست؟ مخلوق خداست. باطن این چیست؟ معلوم خداست. ذره ذرهاش نزد خدا معلوم است. اینها را ما در روز قیامت میفهمیم.
یکی از مسائلی که آشکار میشود، این است: يَوْمَ هُمْ بارزُونَ لا يَخفى عَلَى اللهِ مِنهُمْ شيْءٌ. ببینید قیامت یک جغرافیایی نیست که ما از این جغرافیا به آن جغرافیا جابه جا شویم. خدای متعال در قیامت عالم را به هم میریزد اما این اتفاق، قیامت نیست. قیامت این است که اینطور میشود. شما از یک کوری صد درصد به یک روشنایی و بینایی صد د صد میرسی. آیه ۲۲سوره مبارکه ق میفرماید: فكشَفنَا عَنكَ غِطائكَ فبَصَرَُك اليومَ حديدٌ الان صدتا پرده روی چشم شما آویخته شده است. یک مقداری در ابتدای خلقت آویخته شده است. چون انسان در طبیعت خلق شده است، خود طبیعت پرده است. بعد هم من آمدم به نامحرم نگاه کردم یک پرده دیگر شد. داخل خانه مردم را نگاه کردم یک پرده دیگر شد. به خیانت نگاه کردم یک پرده دیگر شد. مدام این پرده ها افزوده شد. اینها را یک مرتبه کنار میکشند. آنوقت این به انسان سخت میگذرد. اگر صدتا پرده جلوی چشمم باشد و بخواهند اینها را کنار بزنند سخت میشود. اگر خودت کنار زده باشی یا اصلا پرده نینداخته باشی راحت است. زمان مرگ راحت میشود. یک لذتی از مرگ میبرد که شیرینی آن تا قیام قیامت زیر دندانش هست. یعنی یک گل میآورند به مومن میدهند و میگویند این را بو كن. از خوشی عطر آن گل بیهوش میشود و از این دنیا به آن دنیا میرود. ما اینجا هیچ وقت از خوشی بیهوش نمیشویم. او از بوی عطر مرگ بیهوش میشود. اگر این پردهها آویخته باشد سخت میشود.
آیه ۱۶سوره مبارکه غافر میفرماید: يَوْمَ هُمْ بارزُونَ لا يَخفى عَلَى اللهِ مِنهُمْ شيْءٌ لِمَنِ المُلكُ اليَوْم یک مطلب دیگر که آن روز آشکار میشود این است: امروز پادشاه جهان ما را آزاد گذاشته است. پدر و مادر، بچههای کوچکشان را در جایی که خطر نیست آزاد میگذارند. سر و کول هم میزنند، میدوند ، زمین میخورند. زمانی که خطر ندارد میگذارند بازی کنند. حالا الان هم خداوند گذاشته ما یک دوره ي شصت هفتاد ساله بازی کنیم و ما واقعا خیال میکنیم آزادیم. دستمان را حرکت میدهیم، چشممان را حرکت میدهیم. هرطور دلمان میخواهد نگاه میکنیم و با زبانمان هرطور خواستیم حرف میزنیم.
انسان در حرف زدن خیلی بدهکار میشود آقایان. ممکن است با دست اينقدر بدهکار نشود. یک سیلی بزنی، شما بابت این سیلی ده هزار تومان به او بدهی تمام میشود، حل میشود. اگر دیه این سیلی را که به گوش او زدی و سرخ شد پرداختی دیگر بدهکار نیستی. اما اگر یک حرفی زدی، نمیشود. آبروی یک خاندانی را به باد دادی. چکار میشود کرد؟ آب ریخته را چطور جمع کنیم؟ نمیشود.
لِمَنِ المُلكُ اليَوْم این یکی از مطالبی است که آن روز آشکار میشود. آن روز پادشاهی برای کیست؟ البته خوب امروز هم پادشاهی برای خداست. اینطور نیست که ما فکر میکنیم آزادیم. ما تحت سیطره او آزادیم. یک ذره از حیطه قدرت او بیرون نمیرویم.
در عصر حضرت صادق(عليه السلام) دو نظریه بود که در موارد دیگر عرض کردم. اینها به خودشان میگفتند قَدَری. یعنی به آزادی مطلق قائل بودند. آزادی غیر وابسته به خدا. میگفتند خداوند انسان را آزاد مطلق خلق کرده. اینطور نیست. من اگر الآن آزادم، خدا مرا آزاد خلق کرده. نه اینکه خدا مرا خلق کرده و من آزادم. خدا مرا آزاد خلق کرده. متوجه شدید؟ خدا من را خلق کرده و به من اختیار داده است. به اختیار خودم میتوانم هرجا را نگاه کنم. میگویند هرجا را نگاه نکن. آنها میگفتند انسان کاملا آزاد است. هیچ تحت اختیار خدا نیست. تنها موجودی که تحت اختیار خدا نیست انسان است. بنابراین زمانی که میخواستند جواب بدهند میگفتند شما برای خداوند شریک قائل هستید. خدای متعال مختار است هرکار بکند و انسان هم مختار است. دوتا مختار داریم. موجودات دیگر مختار نیستند. انسان و خدا مختارند. هرکاری بكند تحت سیطره و قدرت نیست. بیرون از سیطره و قدرت است. میگفتند اینها مشرکند. یک عده هم جبری بودند. اعتقاد به جبر کفر است و اعتقاد به قدَر شرک است.
لِمَنِ المُلكُ اليَوْم پادشاهی مال کیست؟ امروز پادشاهی مال کیست؟ این خیلی زیاد است. آقا این خیلی زیاد است. لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ میگویند آن روز هیچ کس نیست که جواب بدهد. هیچ کس نیست که جواب بدهد. نه اینکه ماها نیستیم. هستیم اما هیچ کس نیست که جواب بدهد. خدای متعال سوال میفرمایند مثلا ندایی از جانب حضرت حق در صحنه قیامت تنین انداز میشود. فرض کنید صد میلیارد انسان در کنار هم چیده شدهاند. لِمَنِ المُلكُ اليَوْم صدا در تمام این صحنه تنین انداز میشود، هیچ کس نیست جواب بدهد. چطور هیچ کس نیست جواب بدهد؟ ماها اینجا خیلی نفسکِش هستیم. قدیمها گردن کلفتها نفسکِش میطلبیدند. میآمد سر چهارراه قمه میکشید، آی نفسکش. هیچ نفسکشی نیست. البته مطلب، بیشتر از این حرفهاست اما من عقلم نمیرسد چه بگویم. لِمَنِ المُلكُ اليَوْم خود خدای تبارک و تعالی جواب میدهد. للهِ الوَاحِدِ القهَّار معنای آن این است که وقتی خدای متعال به واحد قهّار تجلی میکند هیچ نفسکشی نیست. این به این معناست که حالا مطلب بیشتر از این است.
در سوره حمد هم داریم که: مَالكِ يَوْم الدّينِ آنجا یک نفر مالک وجود دارد. هیچ کس مالک هیچ چیز نیست. هیچ کس مالک هیچ چیز نیست.
آیه ۱۷سوره مبارکه انفطار میفرماید: وَمَا أَدريكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ تو چه میدانی که روز قیامت چیست؟ این را یک وقت میشود که من با همین لفظش میگویم که نمیدانم. اما وقتی که به پیامبر میفرماید که نمیدانی یعنی خیلی عظیم است. نه اینکه نمیدانی. آنچیزی را که خیلی عظیم است با این عبارت میگوید. یک وقت نمیدانی یعنی خب شما نمیدانی مثلا باید فلان کتاب را مطالعه کنی، آن مطلب به خوبی توضیح داده شده و آن را بخوانی.
حالا عبارت قبلش را بخوانیم: آیه ۱۰سوره مبارکه انفطار میفرماید: وَإِنَّ عَليكمْ لحَافظينَ همه ما یک ماموران حفظ داریم كرَامًا كاتبينَ یعنی ذره ذره آنچه که از چشم شما میریزد، یک چیزهایی از چشم انسان میریزد، یک چیزهایی از دهان انسان میریزد، یک چیزهایی از گوش انسان. آنها كِرَامًا یک موجودات گرانقدرند، ذره ذرهاش را كَاتِبِينَ کاتباند. نویسندگان اعمال آدمیهستند. يَعلمُونَ مَا تفعَلونَ آنچه میکنند میدانند. آنچه انسانها میکنند، آنها میدانند. بعد میفرماید: إِنَّ الأبرَارَ لــَفي نــَعيم وَإِنَّ الفجَّارَ لــَفِي جَحيم ابرار در نعیماند. یک جنت نعیم داریم. قرآن مکرر از آن اسم برده است. این جنت نعیم یک جنتی است که حضرت ابراهیم در دعاهایش میگوید که خدایا مرا به آن جنت نعیم برسان. یک دوستی داشتیم که هنگام دعا کردن میگفت خدایا یک باغ در بهشت به ما بده. این را صدبار میگفت. حالا شاید گاهی هم مردم لبخند میزدند. بعد گفت که مطلب این است که من مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی را دیده بودم. ایشان از مدرسین حوزه علمیه مشهد بود. مرد بسیار خوبی بود. درجه یک بود. من عکسش را دیدم. در عکس معلوم بود ایشان درجه یک و خوب هستند. عکس انسان نشان دهد انسان خوب است خیلی بزرگ است. ایشان خیلی خوب بود. به کمال رسیده بود و... احتمالا علوم غریبه هم میدانست، از آینده خبر داشت و... خیلی مرد خوبی بود. ایشان گفت که من بهشت را خواب دیدم. یک باغی در بهشت دیدم که نمیدانید این باغ چطور بود. آنوقت او دعا میکرد که خدایا یک باغ در بهشت به ما عطا کن. آن جنت نعیم از باغ یک مقدار بیشتر است. یک باغی است که نعمت است. این یعنی چه؟ مگر باغی هست که نعمت نباشد؟ باغی هست که نعمت نباشد؟ حالا مثلا باغ اینجا ممکن است باغی باشد که برای فرد وزر و وبال باشد یا غم و غصه بیاورد. اما باغ بهشت که همهاش نعمت است. چرا این را میگویند باغ نعمت؟ جنت نعیم. جنت یعنی باغ و نعیم هم یعنی نعمت. این باغ نعمت است. یعنی چه؟ نمیدانم. آنها در آن جنت نعیماند. وَإِنَّ الفجَّارَ لــَفي جَحيم یک افرادی هستند که خط میشکنند. از خط قرمز عبور میکنند. در آتشاند. يَصلونهَا يَوْمَ الدِّينِ دین به معنای جزا ست، روز جزا آنها در آن آتش میروند. وَمَا هُمْ عَنهَا بِغائِبينَ این به تمام وجودش در آتش است. الان اگر خدایی نکرده من آتش بگیرم تنم میسوزد. خب مثلا اگر آتش خیلی قوی باشد یک مرتبه تمام وجود من میسوزد. اما اگر مثلا پوست بسوزد بقیه بدن غائب از آتش است. اما اینها هیچ بخششان از آتش غائب نیست. همه چیزشان در آتش است. آنوقت بعد میفرماید وَمَا أَدْريكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ شما نمیدانید روز قیامت یعنی چه. باز تکرار میکند تو نمیدانی روز قیامت چه خبر است. چه خبر است؟ میگوید چه خبر است. آنچه را که تو نمیدانی چه خبر است میگوید يَوْمَ لا تملِكُ نفسٌ لِنفس شيْـئا روزی است که هیچ کس نمیتواند برای هیچ کس، هیچ کاری بکند. يَوْمَ لا تملكُ روزی که هیچ کس مالک نیست. برای هیچ کسی هیچ چیز نیست. ببینید مثلا من الان خدمت شما یک مساله عرض میکنم. پس میتوانم یک مساله بگویم. مثلا آن روز کسی نمیتواند برای کسی مساله بگوید. شما میآیید یک مشکلتان را به من میگویید حالا بر فرض عقل من میرسد من مشکل شما را حل میکنم. آن روز هیچ کس نمیتواند مشکل کسی را حل کند. اگر دست من آتش گرفته و دارد میسوزد، پدرم، مادرم، همه نزدیکانم، خویشانم در اطراف من هستند نمیتوانند یک ذره از این آتش را کم کنند. قیامت روزی است که هیچ کس برای هیچ کس، هیچ کاری نمیتواند بکند. مالک و صاحب آن روز، صاحب کارهای آن روز، صاحب تمام جریانات آن روز یک نفر است. هیچ کس نسبت به هیچ کس، هیچ کاری نمیتواند بکند.
امام بعد از پیامبر مسئول جریان هدایت است. مسئول جریان هدایت است. امام مسئول نان مردم هم هست؟ خیر. نیست. در زمان حضرت صادق (عليه السلام) کمبود شد. گرانی شد. مثلا امام در خانه دوتا سه تا گونی گندم داشت. فرمودند این را ببرید در بازار به قیمت عادلانه بفروشید بعد ما هم مثل همه میرویم در صف میایستیم نان تهیه میکنیم. زمانی که آن گندم را داریم، میتوان در منزل نان پخت. نرویم در صف بایستیم. اما وقتی تمام مسلمانها گرفتارند ما هم مثل تمام مسلمانان. این وظیفهاش است. اما آیا باید برود کوششی کند؟ چون الان امام یک نفر است مسئولیت جمع را ندارد. به عنوان یک نفر به اندازه یک نفر مسئول است نه بیشتر. اما اگر امام حاکم بود، مسئول آب مردم است. مسئول نان مردم است. مسئول خانه مردم است. مسئول تعلیم و تربیت مردم است. مسئول حفظ امنیت مردم است. متوجه شدید؟ این مطلب را مکرر خدمتتان عرض کردم که امیرالمومنین فرمود در شهر من، یعنی شهر کوفه که ایشان حاکم آن شهر است، همه کسانی که در این شهر زندگی میکنند آب آشامیدنی دارند. همه نان دارند. همه مسکن دارند. خیلی کار بزرگیست. چهار سال و نیم امام حاکم بودند. دو سال از این چهارسال و نیم در جنگ بوده است. جنگی که بر حضرت تحمیل کردند. مع الوصف توانستند شهر خودشان را به اینجا برسانند که فرمودند در این شهر من کسی نیست که خانه و سرپناه نداشته باشد. کسی نیست که آب آشامیدنی نداشته باشد. کسی نیست که نان نداشته باشد. مسئول است. مثلا شنیدید که روی دوششان نان و خرما میگذاشتند و میرفتند درب خانههای ایتام. ایتام یعنی چه؟ یک کسانی در جنگ در محضر امام بودند و شهید شدند. خوب دیگر آن خانه مرد نداشت. قاعدتا تمام کسانی که در این شهر زندگی میکردند از بیت المال حقوق داشتند. بالخصوص کسی که سرباز بوده از بیت المال حقوق داشته. حالا اگر کمبود داشت، نان و خرما به دوش میگرفتند و به در خانه تک تک آن افراد میرفتند.
امام به عنوان یک نفر انسان خوب، در شهرشان فقیر هست، ایشان این مقدار دارد که به این فقرا کمک کند. تمام ائمه این کار را میکردند. اما وظیفه تمام فقرای امت را ندارند. مثلا حضرت زین العابدین روزی صد یا چهارصد خانوار (عدد دقیق در ذهنم نیست) را کمک خرج یا خرجی میدادند. به چه عنوانی؟ به عنوان یک فردی که دستش به دهانش میرسد، باید به همسایگانش کمک کند. ببینید این کار و مسئولیت یک نفری است. اما زمانی که حاکم شد مسئولیت کل امت به عهده اوست. در کل امت یک کسی نباید گرسنه بماند. کسی بی سرپناه باشد. کسی در معرض خطر باشد. باید امنیتش را حفظ کرد.
اما مسئولیت هدایت را امام در هر شرایطی دارد. هیچ چیزی مانع آن وظیفه نیست. تنهاست باید انجام دهد. پول ندارد، این کار به عهدهاش هست. هیچ دوستی همراهش نیست باید این کار را بکند. این وظیفه هیچ پیش شرطی ندارد. دخالت در جریان هدایت مطلقا بر امام لازم و واجب است. مدیریت جریان هدایت کشور به عهده ایشان است. خب آقا من یک نفره چه کار کنم؟ خب شما باید یک طرحی بریزی که بتوانی این کاری که یک نفری نمیتوان انجام داد را انجام دهی. این را در زندگی حضرت صادق (عليه السلام) میبینیم. از زمان حضرت باقر (عليه السلام) این مطلب شروع شده است.
اگر خاطرتان باشد مکرر عرض کردم. حضرت زین العابدین (عليه السلام) هزار برده خرید و آزاد کرد. عین همین را درمورد امیرالمومنین گفتند. هزار برده خرید و آزاد کرد. چون غنائم زیاد میآوردند به امام هم نصیب میرسید. خوب نصیب غنائم را چکار میکردند؟ همهاش بَرده بود که آزاد میشد. فرقش در چه بود؟ آن زمان عصر خلیفه دوم بود. خلیفه دوم آنقدر روی سر جریان هدایت ایستاده بود که هیچ کس نمیتوانست نفس بکشد. امیرالمومنین بَرده که میخریدند آزاد میکردند که برود. خلفای بعدی اينقدر عقلشان نمیرسید که در جریان هدایت خللی وارد کنند. حضرت زین العابدین بَرده را میخریدند و تربیت میکردند و آزاد میکردند. این برده مسلمان میشد. نماز و وضو یاد میگرفت، قرآن خواندن یاد میگرفت، اخلاق یاد میگرفت. انسانیت میآموخت. بعد حضرت خرج زندگیاش را به او میداد. بهاندازهای که بتواند کار کند به او پول میداد و او میرفت. یعنی یک نفر سربار نبود. زمانی که یک نفر بیگانه به این شهر آمده و آزادش کردی میشود بار. اما آن برده بار نمیشد. صاحب زندگی میشد و میرفت. به علاوه تربیت شده بود. البته ناگزیر بستگی داشت به مقداری که او تن به تربیت میداد.
نمونهاش را در داستان غلامی که در اصطبل امام بود، یعنی به اسبها رسيدگي ميكرد میبینیم. وقتی که باران نباریده بود و همه برای دعای باران رفتند هیچ اتفاقی نیافتاد. زاهدان و عابدان بزرگی که در کتب رجال از آنها تعریفها شده بود در دعا شرکت داشتند اما دعایشان اثر نکرد. دیدند یک غلام سیاه آمد و رفت روی تپه سر به خاک گذاشت و زمانی که سر بلند کرد باران بارید. کسی که این غلام را دیده بود به دنبالش رفت و دید او به خانه حضرت زینالعابدین رفت. فردا به خدمت امام آمد و گفت آقا من از شما یک درخواست دارم. فرمود هر درخواستی داری بگو. گفت آقا میخواهم یکی از غلامانتان را بخرم. فرمودند چرا بخری؟ به تو میبخشم. گفت نه آقا میخرم. امام فرمود نه به تو میبخشم. گفتند غلام بیاید، اما هرچه میان غلامان گشتند او را نیافتند. گفت کس دیگری هم هست؟ گفتند بله یکی دونفر هم در اصطبل هستند. گفت بگویید آنها هم بیایند. و او را یافت و گفت آقا من همین را میخواهم. او را برد. غلام پرسید به چه دلیل مرا از آقایم جدا کردی؟ همه وجودش نزد حضرت زینالعابدین بود. گفت من دیروز دعای تو را دیدم و دیدم چه کردی. گفت خدایا یک سری بین من و تو بود حالا که فاش شد دیگر نمیخواهم.
اگر تربیت میپذیرفت، همان غلامی که مثلا از بیابان یا رُم آمده بود تا این حد تربیت میشد. یا کمتر. کنیزی خطا کرد. امام غضب کرد. آن کنیز برای امام آیهای خواند و درس پس داد. وَالکاظِمینَ الغیظ. آقا ما که یک عمر قرآن میخوانیم، نمیدانیم آیه مناسب چیست که یک جایی بگوییم. کنیزی به این خانه آمده و تا آنجا تربیت شده که حافظ قرآن است. به این ترتیب یک نسل جدید آمد و خون تازهای به جامعه اسلامی تزریق شد. البته این را دقیق نمیدانیم اما شاگردان برجسته حضرت امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) احتمالا بچههای آنها هستند. از نسل آنها هستند. امروز آزاد شدند. مثلا در احوالات محمد مسلم یا زراره یک یا دو نسل که به قبل برویم به یک برده میرسیم. حالا فرزند او شده یک شخصیت تراز اول و عالِم بی نظیر که شاید الان در تمام عالم اسلام نظیر آنها نیست. زحمات حضرت زین العابدین (عليه السلام) در عصر حضرت صادق (عليه السلام) ثمر داد. نوههای آنها و نسلهای بعد آنها تربیت شدند.
اینها یک بخشی از آن طرحی است که امام برای مقابله با جریان انحراف و ضلالتی که همه عالم اسلام را پر کرده دارد. امام مسئول است. امام مسئول آن جریان است. باید در برابر جریان ضلالتی که تمام عالم اسلام را پر کرده بایستد. ایستاده. چطور ایستاده؟ هم به تنهایی ایستاده و هم انسان ترببیت کرده كه ایستادند.