متن سخنراني جلسه پنجشنبه21/11/89( مسائل پس از مرگ )
متن سخنراني جلسه پنجشنبه21/11/89( مسائل پس از مرگ )

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

قبلا عرض کردیم که در آیه 51 سوره مبارکه یس می­فرماید: وَنفِخَ في الصّور فإذا هُمْ منَ الأجْداثِ إِلَى رَبّهِمْ يَنسِلونَ در صور دمیده می­شود، پس ناگاه آنها از قبرها بیرون می­آیند و به سوی ربّشان می­روند. با سرعت بسیار به سوی ربّ خود می­روند. در آیه بعد می­فرماید: قالوا يا وَيلَنا می­گویند وای بر ما مَنْ بَعَثنا مِنْ مَرْقدِنا چه کسی ما را از خوابگاه و آرامگاه ابدی­مان بیرون آورد و بیرون کرد؟ در ادامه آیه می­فرماید: هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ ظاهرا خطاب به آنها گفته می­شود: هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ این همان وعده­ای است که هزار بار در دنیا شنیدید یا حتی هزار بار در دنیا گفته شد و شما نشنیدید.

پرسش: مگر ارواح در عالم برزخ نیستند؟ چرا از قبر صحبت شده است؟ پاسخ: این تن از قبر بیرون می­آید.

پرسش: بنابراین ارواح با ابدان می­آیند؟ پاسخ: بله ارواح به ابدان ملحق می­شوند و از قبر بیرون می­آیند.

در ادامه می­فرماید این همان چیزی بود که خدای شما به شما وعده کرده بود و پیامبران آمده بودند و بارها گفته بودند و راست گفته بودند.

در آیه بعد می­فرماید: إنْ كانَتْ إلا صَيْحَة واحِدَةً آن نفخه صور فقط یک فریاد بود. آن فریاد چه بود که میلیاردها انسان را یک مرتبه زنده کرد و از قبر بیرون آورد؟ آقا این فریادهای ما از دو سانتی متر خاک عبور نمی­کند! این نفخه صور بیش از یک فریاد نبود.

در ادامه آیه می­فرماید: فإذا هُمْ جَميعٌ لدَيْنا مُحْضَرُونَ بحثمان اینجاست: پس همگان، همه خوبان و بدان، از انبیاء و اولیاء تا بدترین انسان­ها، تا شمر و یزید، همه به ناگاه نزد ما حاضر می­شوند. سوال این است: فرموده در آن روز همگان نزد خدا حاضرند، آیا همگان فقط در آن روز نزد خدا حاضرند؟ یا هر روز نزد خداوند حاضرند؟ و آیا اگر امروز هم نزد خدا حاضرند، همه نزد خدا حاضرند؟

من یک مثالی عرض می­کنم: مثال کوچکی است و برای نزدیک شدن به فهم عرض می­کنم. فرض کنید قد یک بچه بیست سانتی متر باشد و قد پدرش صد متر. زمانی که این بچه کنار این پدر می­ایستد باید سرش را خیلی بلند کند تا بتواند صورت پدرش را با آن قد و هیبت ببیند. او بزرگی پدرش را چقدر احساس می­کند؟ در اینجا که فرموده فإذا هُمْ جَميعٌ لدَيْنا مُحْضَرُونَ خدای متعال را پدری فرض کنید که قدش بینهایت است. ما چقدر هستیم؟ ما بیست سانتی متر هم نیستیم. ما امروز هم نزد او ایستاده­ایم و هر روز نزد او ایستاده­ایم. اگر حضور این پدر و بزرگی­اش را نمی­فهمیم به خاطر کوچکی ماست.

ما تا چه اندازه نمی­فهمیم؟ مقدار این نفهمیدن چقدر است؟ ما الان هم در محضر او ایستاده­ایم، اما نمی­فهمیم. جَميعٌ لدَيْنا مُحْضَرُونَ یعنی آن روز شما متوجه می­شوید که در حضور چه کسی هستید. یک فرزندی که قدش یک سانتی متر هم نیست، یک میلی متر هم نیست، در برابر پدری ایستاده که قدش بینهایت است. یک مخلوق پست، حقیر و بسیار بسیار کوچک در برابر خدایی ایستاده که یک بینهایت است. می­خواهم کمی در این رابطه صحبت کنیم.

در آیه 17 سوره مبارکه انفطار می­فرماید: وَمَا أَدْراكَ ما يَوْمُ الدّينِ تو چه می­دانی که روز قیامت یعنی چه؟ دو مرتبه در آیه بعد تکرار می­کند: ثمَّ مَا أَدْراكَ ما يَوْمُ الدّينِ تو چه می­دانی روز قیامت چیست؟ آن روز چه روزی است که ما به تکرار و تاکید می­گوییم تو نمی­دانی چه روزی است؟ در آیه بعد می­فرماید: يَوْمَ لا تملِكُ نفسٌ لِنَفس شيْئا آن روز، روزی است که هیچکس برای هیچکس دیگری نمی­تواند هیچ کاری بکند. قیامت روزی است که هیچ­کس و هیچ قدرتمندی نمی­تواند برای هیچ­کس دیگری کاری کند. لا تملِكُ مالک هیچ چیز نیست. من الان برای شما چه کاری می­توانم انجام دهم؟ مثلا فرض کنید می­توانم عینک شما را از اینجا بردارم و به شما بدهم. اگر تشنه بودید می­توانم آبی که اینجاست را به شما بدهم. شما سوال می­پرسید و اگر من جواب آن را بدانم می­توانم پاسخ سوال شما را بدهم. ما در اینجا می­توانیم کمک­های بسیاری به یکدیگر برسانیم. من می­توانم برای شما کارهایی انجام دهم و شما هم می­توانید برای من کارهایی انجام دهید. اما در آن روز هیچ کس نمی­تواند برای هیچ کس دیگری کاری انجام دهد.

در ادامه آیه می­فرماید: وَالأمْرُ يَوْمَئِذٍ للهِ آن روز، روزی است که تمام کارها بدست خداوند است. ما تا زمانی که آن روز را نبینیم، نمی­توانیم این مطلب را بفهمیم.

آقا امروز کار در دست خداوند است یا خیر؟ بله هست. پس چرا ما نمی­فهمیم؟ ما گرفتار یک نافهمی به عمق تمام جهان هستیم.

در آیه 6 سوره مبارکه روم می­فرماید: ... وَلَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمونَ این اکثریت که نمی­دانند، یک اکثریت میلیاردی است. از هر یک میلیارد نفر یک یا دو نفر می­دانند. ای مردم اکثریت این حقیقت را نمی­دانند. فقط یک یا دو نفر در یک میلیارد می­دانند. در آیه بعد می­فرماید: يَعلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَيوةالدّنيا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلونَ آنها این مطالبی که گفته شد را نمی­دانند. آنها تنها یک چیز را می­دانند. آنها فقط پوسته دنیا را می­دانند. فقط پوسته دنیا را می­دانند. ببینید زمانی که شما به بنده نگاه می­کنید تنها پوست بدنم را می­بینید. خود این پوست هم عمقی دارد. فرض کنید به اندازه یک دهم میلی متر عمق دارد. ما حتی از این یک دهم میلی متر هم چیزی نمی­دانیم. حتی از ظاهر آن هم چیز زیادی نمی­دانیم. فقط رنگ پوست را می­بینیم. اگر این پوست را زیر یک میکروسکوپ بسیار قوی که سلول­ها را نشان می­دهد بگذارند، آنوقت کمی بیشتر خواهیم دانست. اما باز هم از زیر آن هیچ چیز نمی­دانیم. می­گویند جهان یک پوسته بسیار نازک دارد. مانند پوست بدن که شما تنها رنگ آنرا می­بینید، از عمق جهان هم هیچ چیز نمی­دانیم. يَعلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَيوةالدّنيا ما تنها یک پوسته بسیار بسیار ظاهری را از آن می­بینیم. وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلونَ همانطور که اصل، بدن است و پوست ظاهر است، اصلِ زندگی، آخرت است و دنیا پوست است. در بدن اگر استخوان و گوشت و رگ و پی نبود، پوست هیچ بود. در عرض دو یا سه روز از بین می­رفت. اکثر مردم از جهان چیزی جز ظاهر آن (دنیا) نمی­دانند و از آخرت که باطن آن است بی­خبرند. همانطور که ما از بدن تنها یک پوست را می­بینیم و حتی واقعیت همان پوست را هم نمی­دانیم. فقط رنگ رویش را می­بینیم اما باطنش را نمی­دانیم. این جسم یک آخرت هم دارد. آنها از آخرت این جسم بی خبرند.

این مثال را قبلا هم برایتان عرض کرده­ام. فرض کنید فردی قلمی در دست دارد و می­نویسد. مورچه­ای از کنار این قلم عبور می­کند. مورچه تنها نوک قلم را می­بیند. بنابراین می­پندارد این نوک قلم است که می­نویسد و حرکت می­کند. اگر حیوانی که کمی بزرگتر است این قلم را ببیند، می­پندارد این قلم است که می­نویسد و حرکت می­کند نه نوک قلم. اگر کمی بیشتر می­دید متوجه انگشتانی می­شد که این قلم را گرفته و حرکت می­دهد. آنگاه می­پنداشت این حرکت انگشتان است که این قلم را حرکت می­دهد. نه آقا دستی بوده که این انگشتان را حرکت می­داده. عضلاتی وجود داشته. یک بدنی است که این دست را حرکت می­دهد. یک قلبی حرکت می­کند. یک مجموعه اعصابی هستند. این اعصاب یک مرکز فرمان دارند و آن مرکز دستور داده تا آن دست حرکت کرده. اگر کمی عمیق­تر می­دید متوجه می­شد در پس تمام اینها چیز دیگری وجود دارد و آن آخرت و باطن این جسم است و او آن حرکت را حکم کرده بوده. اگر دست حرکت می­کرد و هنر بسیار بسیار ممتازی را نشان می­داد، دلیلش روح هنرمند صاحب آن دست بود.

خب ما از عالم چقدر می­دانیم؟ به ما می­گویند شما در این دنیا تنها حرکت نوک قلم را می­بینید. باطنش از چشم شما مخفی است. می­گویند فقط به اندازه نوک قلم می­دانید. يَعلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَيوةالدّنيا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلونَ آخرت چه خبر است؟ آنجا جایگاهی است که شما از آن هیچ خبری ندارید. وَمَا أَدْراكَ ما يَوْمُ الدّينِ * ثمَّ مَا أَدْراكَ ما يَوْمُ الدّينِ * يَوْمَ لا تملِكُ نفسٌ لِنَفس شيْئا وَالأمْرُ يَوْمَئِذٍ للهِ کار امروز بدست خداوند است. قیامت روزی است که این مطلب آشکار می­شود. روز قیامت روزی است که آشکار می­شود پادشاهی در دست خداوند است. روزی است که آشکار می­شود تمام دارایی­ها متعلق به خداوند است. روز قیامت روزی است که آیه 165 سوره مبارکه بقره برای کسانی که به جهنم می­افتند آشکار می­شود: وَلوْ يَرَى الذينَ ظلموا إِذ يَرَوْنَ العَذابَ کسانی که اهل ظلم بوده­اند زمانی که عذاب را مشاهده می­کنند متوجه می­شوند که أنَّ القوّة للهِ جَميعًا وَأَنّ اللهَ شَديدُ العَذابِ آیا امروز تمام نیروها متعلق به خداوند نیست؟ بله هست. پس چرا الان نمی­فهمیم؟ چرا آن روز می­فهمیم؟ زیرا ما دچار یک نافهمی به عمق تمام عالم شده­ایم. زیرا تنها روی خاک این زمین را می­بینیم. روی پوسته این زمین را می­بینیم و بقیه­اش را نمی­فهمیم. آقا این ظاهر نسبت به کل عالم چقدر است؟ ای کاش یک میلیاردم کل عالم بود. ما به اندازه یک در میلیارد میلیارد میلیارد می­دانیم. بقیه­اش را نمی­فهمیم. کسی که به فهم آن باطن رسیده باشد چقدر فهم دارد؟ اصلا آیا می­شود به چنین فهمی رسید؟ بله می­شود. ظاهرا فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) است که در نهج البلاغه می­فرمایند: چشم اولیاء خدا نفوذ دارد. در این عالم چشم، قدرت نفوذ به عمق عالم را یافته است. لذا زیبایی­های این عالم به هیچ وجه او را تسخیر نمی­کند. اگر کاری انجام می­دهد حواسش همانجا است. نمونه­ مقابلش نمازهایی است که ما می­خوانیم. اگر هنگام نماز خواندن یک نفر از مقابلمان بگذرد حواسمان متوجه او می­شود. یا یک مجموعه از تداعی معانی در رابطه با او برایمان حاصل می­شود. صد خاطره به ذهنمان می­آید. اما اگر برای آن مومنی که زیبایی­های عالم او را تسخیر نمی­کند، کل عالم با تمام زیبایی­هایش را نمایش دهند یا حتی اگر کل بهشت با تمام وسعت و زیبایی­اش را نمایش دهند، حواسش را نمی­گیرد.

ببینید انسان می­تواند به چه اندازه از فهم دست یابد. البته به شرطی که کار کند و زحمت بکشد می­تواند به آن فهم برسد. اگر کار نکند همانطور روی پوسته می­ماند و زمانی که به قیامت رفت و به عمق عالم رسید در آنجا به زحمت می­افتد. این عالم را ساخته­اند تا در مدت این 50 یا 60 سال انسان این راه را طی کند. ببینید انسان چه مسیری را باید طی کند.

یک آقایی خوابی دیده بود که برای من تعریف کرد. می­گفت کسی در یک إف14 یا إف 4 سوار بوده و با نهایت سرعت می­رفته. چنین سرعتی در برابر آن راهی که باید طی شود چه ارزشی دارد؟ شاید هیچ! قرار است ما از این پوسته به عمق عالم برویم. چقدر راه است؟ این راه نهایت ندارد.

پرسش: آقا آیه 22 سوره مبارکه ق که می­فرماید: ... فكشَفنا عَنكَ غِطاءَكَ همین معنا را می­رساند؟ پاسخ: بله. آن زمان می­آیند و به زور این خاک­هایی را که روی خودت و چشمت ریخته­ای کنار می­زنند. هرکس در این عالم به عمق رفت، به عمق می­رسد. اگر نه ناگزیر در قیامت او را به عمق می­رسانند. اما آن زمان به زحمت می­افتد. اگر با پای خودت بروی در آنجا به سلطنت می­رسی. اما اگر همانطور که در آیه 8 سوره مبارکه یس آمده با دست بسته تو را بردند: إنـّا جَعَلنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالا غل یک آهنی است که دور گردن بسته می­شود فـَهيَ إلَى الأذقانِ فهُمْ مُقمَحونَ دستشان را هم به همان آهنی که به گردنشان بسته است می­بندند. انسان به زحمت می­افتد. اگر اینجا از بند خودت آزاد شده بودی، اگر در اولین مرحله از بند گناه آزاد شده بودی، خوشا به حالت. دیگر نه غل و زنجیر وجود دارد و نه زندان و نه درد و عذاب. اما اگر انسان تا آخر عمر در بند گناه باشد گویی مدام بند روی بند خود می­بندد.

از آخرت به دنیا بیاییم. از عصر رنسانس به این طرف یک ساختمانی ساخته بودند که انقلاب ایران آن را خراب کرد. شما در ایران زندگی می­کنید و نمی­دانید خارج از اینجا چه خبر است. کسیکه خارج از ایران زندگی می­کرد متوجه اوضاع شده بود. او متوجه شده بود که انقلاب ایران چه کرد. تمام معادلاتشان به طور جدی به هم ریخت. از این بحث می­گذریم.

مسلمانان و اسلام یک جریانی داشتند. اسرائیل را به زور آوردند و در آن وسط کاشتند. تمام عالم اسلام علیه اسرائیل قیام کردند. شما در آن زمان نبودید. واقعا تمام عالم اسلام علیه اسرائیل قیام کردند. حتی در هند هم بر ضد اسرائیل فریاد می­زدند. چند صد میلیون مسلمان هند قیام کردند. حداقل کاری که می­توانستند علیه جریان اسرائیل انجام دهند این بود که فریاد بزنند. بزرگانشان جنگ­هایی که اعراب قصد داشتند علیه اسرائیل به راه بیندازند را تایید می­کردند. ایران هم فریاد می­زد. با وجود اینکه آن زمان دولت پهلوی بر سر کار بود اما جریان­های بزرگی بر علیه آنها شکل می­گرفت. به عنوان مثال مرحوم آیت الله کاشانی یکی از افرادی بود که در آن روزگار علیه اسرائیل فریاد می­زد. یک اعتراض عام در تمام کشورهای اسلامی شکل گرفته بود. تا اینکه کم کم هندی­ها سرد شدند. روی این قضیه کار شد تا آنها سرد شوند. مثلا همین اواخر کوشش­هایی بر روی کشور مصر انجام می­دادند. سوریه، اردن، عراق و لبنان جنگی علیه اسرائیل به راه انداختند و از آنجاییکه از قبل زیر پایشان را خالی کرده بودند همه فرو رفتند. قبلا هم جریانش را سربسته برایتان عرض کرده­ام. سربسته گفتم زیرا جریان بدی بود. شب قبل از شروع جنگ اسرائیل و مصر، تمام سران نظامی و سیاسی مصر در یک مهمانی جمع شدند و مثلا تا سه بعد از نیمه شب خوردند و رقصیدند و... صبح زود اسرائیل در حالی به مصر حمله کرد که تمام سران مست افتاده بودند. تمام هواپیماهایشان را هم در صحرای سینا خوابانده بودند. مثلا سیصد هواپیما را در صحرای سینا خوابانده بودند و اسرائیلی­ها آمدند و همه را زدند و نابود کردند و صحرا را گرفتند. به این صورت بود.

ببییند در کشورها یا حزب وجود دارد یا ارتش. ارتش یا حزبِ منسجمِ کاملا به یکدیگر پیوسته، اگر لازم باشد کودتا می­کند. قتل عام می­کند و کشور را بدست می­گیرد. نمونه­اش را مکرر در کشورهای امریکای لاتین و آفریقایی و خاورمیانه دیده­اید. اگر حزبی بود آن حزب کشور را اداره می­کند. نمونه­اش لبنان است. حزب کشور را اداره می­کند و کشور در اختیارش است. در آنجا ارتش قدرت چندانی ندارد. احزاب کشور را اداره می­کنند و گاهی یک نفر از آنها پولی می­گیرد و حوادثی مانند حادثه 8 مارس یا حادثه 14 مارس رخ می­دهد. شرق و کشورهای درحال توسعه عمدتا در دست ارتش هستند. در کشورهای پیشرفته­تر حزبی وابسته ایجاد می­کنند و هردو را اداره می­کنند.

در کشور ما یک جریان تازه اتفاق افتاد. یک جریان ملی و مردمی محض رخ داد. تمام مردم آمده بودند. شاید شما در خاطرتان نباشد. یهودی­ها آمده بودند. حتی روشنفکران هم آمده بودند. چاره­ای نداشتند. نمی­شد با مردم همراه نشوند.

مثلا الان در جریان مصر می­بینید که پنجاه هزار وکیل مدافع همراه مردم آمده­اند. شما تا الان کجا بودید؟ شما باید اول می­آمدید. مگر ادعای شما این نیست که شما فهیم­ترید؟ خب زمانی که همه می­آیند مجبور می­شوند بیایند. اساتید دانشگاه هم روزهای بعد آمدند. خب گرفتارند دیگر. ایران معادلات جهانی را به هم ریخت.

هفته قبل خدمتتان عرض کردم که اگر در کشور اشکالی وجود دارد همه باید برای رفع آن بکوشند. نگویید اشکالی وجود ندارد. یکی از دوستان ما می­گفت در خیابان­های قم پسر بزرگ حضرت رهبر را دیدم. گفتم آقا من اشکال بسیاری به کشور دارم. گفت ما اشکالات بیشتری داریم. اطلاعات ما از اشکالات کشور بیشتر است. آن دوستمان دیگر نتوانست چیزی بگوید. خب ایشان بیشتر از ما اشکالات را می­دانند. ببینید همه ما به دنبال زندگی­مان هستیم. اگر شما مسلمانید وظیفه اجتماعی دارید. وظیفه اجتماعی شما بیش از وظیفه شخصی­تان است. هرجا اشکالی هست من باید بایستیم. شما هم باید بیایید در کنار من بایستید، ایشان هم باید بیاید در کنار ما بایستد تا اشکال را حل کنیم. اگر فلان مامور دزد است باید بایستیم و حلش کنیم. اگر دیگری رشوه می­گیرد باید بایستیم و حلش کنیم. اما برخي فقط می­گویند کار خودمان حل شود کافی است. در راه­بندان­ها دیده­اید همه پشت هم ایستاده­اند و اگر یک نفر از گوشه­ای راهی پیدا کند در می­رود و پشت سرش را هم نگاه نمی­کند. اگر همه حضور داشتیم حل می­شد. اگر نباشیم همین است که هست. هرچقدر کسی در دستگاه دولت کارامد باشد و دلسوز باشد و از خدا بترسد، کار به همان اندازه درست پیش می­رود. آقا فرضا مگر ماموران دستگاه دولتی را از روسیه آوردیم؟ نه خیر. همه­شان ایرانی هستند. مثلا گاهي برخي در دانشگاه انگلیس درس خوانده و او را خرابش کرده­اند و آمده اینجا دزد شده است.

مثلا در ریاست قبلی قوه قضاییه آقای شاهرودی جلساتی با افراد گرفتار برگزار می­کرد تا صحبت­هایشان را بشنود. بعد متوجه شدند واسطه­ها پول زیادی از افراد می­گیرند تا آنها را نزد ایشان ببرند. ایشان همه را از کار برکنار کردند. چه کار باید کرد؟ ایشان که نمی­تواند به کوچه و خیابان برود و به دنبال مردمی که مشکل قضایی دارند بگردد. ناگزیر مردم باید به دیدار ایشان بیایند. مثلا ده هزار نفر نوبت می­گیرند. خب نیاز به واسطه هست. چه کار باید کرد؟

در هرصورت اینها بچه­های خودمان هستند. اگر معیوبند، بچه­های خودمان هستند. اگر کسی درست باشد و بایستد چه کار می­تواند بکند؟ چند نفر درست هستند؟ 20درصد؟ 15درصد؟ آقا مثلا پانزده درصد افراد سالم می­توانند چه کاری  انجام دهند؟ البته این عدد را به عنوان مثال عرض کردم.

البته کشور ما با وجود مثلا ده هزار یا صد هزار یا صد میلیارد مشكل که دارد باز هم استخوانی بسیار جدی در گلوی دشمن است. باور کنید بسیار جدی است. شاید شما در خاطرتان نباشد. روزی امریکا دو بمب اتمی آورد اینجا گذاشت تا روزی یکی را در تهران بزند و یکی را در قم. به این ترتیب مشکل ایران حل می­شد. بیست سال است که این بمب­های اتمی اینجا هستند. خدا نخواسته است. اگر افرادی که در صحنه حضور دارند و به راهپیمایی می­آیند نباشند، باور کنید امریکا می­آید. اگر این تایید مردمی نباشد مساله ایران برای آنها یک روزه حل می­شود. مساله عراق را چطور حل کردند؟ سه روزه حل شد. البته عراق کسی نیست. امریکا از قبل ارتش آنها را خریده بود. ارتش همیشه در مشت امریکا بوده است. باور کنید هند و چین با این قدرتشان ملاحظات سیاسی را در رابطه با امریکا در نظر می­گیرند. چین تقریبا یک ابر قدرت است اما باز هم ملاحظه می­کند. تنها کشور ما ملاحظه نمی­کند و کار خودش را انجام می­دهد. این بسیار مهم است.

عراق می­خواست به ایران ملحق شود. یک نفر را داشتند که سید محمد باقر صدر بود. صدام او را به اتاق خود برد و با یک گلوله او را کشت. جنازه­اش را هم بردند و به این ترتیب مشکلشان را حل کردند. اگر او می­ماند عراق به ایران ملحق می­شد. افغانستان می­خواست به ایران ملحق شود. نیروهای جهادی آنجا ده سال علیه روسیه جنگیدند. آنها کم کم می­توانستند یک کشور را اداره کنند. اما نگذاشتند. امریکا طالبان را درست کرد تا این کشور هیچگاه به قرار نرسد. وضعیت عراق کنونی هم از دستشان خارج شده است. آنها عراق را به این صورت هم نمی­خواهند. این مقدار را هم نمی­خواهند. ببینید اگر کسی به آنجا رفته باشد می­داند که آنها فقط دو ساعت در روز برق دارند. در طول پنج یا شش سال گذشته، می­شد صد کارخانه درعراق تاسیس کرد. اما نمی­گذارند. آنها نباید برق داشته باشند تا نتوانند برای خودشان زندگی درست کنند و برای زندگی­شان کار کنند. تاجیکستان روزی دو ساعت برق دارد. چرا؟ زیرا آنها با ایرانی­ها هم زبانند. اگر به ایران ملحق شوند دو کشور بر ضد امریکا خواهد بود. با عراق سه کشور می­شود. دیگر نمی­شود کاری کرد. به همین دلیل نمی­گذارند. تا کنون هم نگذاشته­اند و پای این موضوع می­ایستند.

عرض می­کردم طرحشان این است که اسرائیل در خاورمیانه به عنوان مدار باقی بماند و خاورمیانه در مشتش باشد. بی جهت دویست بمب اتمی به اسرائیل نداده­اند. آنها پیشرفته­ترین وسایل جنگی را دارند. قدرتمندترین ارتش خاورمیانه از لحاظ وسایل جنگی متعلق به آنهاست. البته بحث ایران جداست و از این لحاظ قدرتمند است. در هرصورت مطابق با طرح آنها اسرائیل باید محفوظ بماند تا بتواند مدار خاورمیانه را در دست داشته باشد.

یک زمانی در تلویزیون یک بحثی را به طور مفصل مطرح کردند: بنا بود اسرائیل اختیار تمام آب­های منطقه را در دست بگیرد. اگر ترکیه با آنها همکاری می­کرد تمام آب­های منطقه به دست آنها می­افتاد. روز دیگر تمام بازارهای منطقه را در دست گرفتند و همه وابسته آنها شدند. مصر با اسرائیل همکاری می­کرد. سوریه مزاحمشان بود و اجازه نمی­داد. الان به خاطر وجود حزب الله لبنان هم برایشان تبدیل به یک مشکل شده است. کاملا همکاری نمی­کند. البته رئیس جمهورش هم خوب است اما نخست وزیر خوبی نداشت. ببینید این کشورها باید برای اسرائیل بازار می­شدند و بازار شدنشان شروع شد. برای آب­های منطقه هم اقدام کردند که ترکیه برایشان مساله­ساز شد. بنابراین هدفشان این است که مدار خاورمیانه را در دست بگیرند. مردم مصر هم اگر ایستادگی کنند موفق می­شوند. ببینید یک روزی در همین میدان شهدا هزاران نفر از مردم را با مسلسل تکه­تکه کردند. آیا روز بعد میدان را خالی کردند؟ خیر. باز هم ایستادگی کردند. روز بعد باز هم آمدند. روزهای بعد هم آمدند. مردم مصر هم اگر ایستادگی کنند به نتیجه می­رسند. اگر ایستادگی نکنند طرف مقابل پیروز می­شود. اگر پیروز شود بار دیگر به گونه دیگری برخورد خواهد کرد.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای