جلسه ي پنجشنبه 7/5/1390 ( ساختمان وجود انسان )
جلسه ي پنجشنبه 7/5/1390 ( ساختمان وجود انسان )
ساختمان انسان سه طبقه یا حداکثر چهار طبقه است. بالاترین طبقه ساختمان واقعی شخصیت انسان، عقاید و افکار انسان است. بعد از آن طبقه اخلاق انسان است. طبقه سوم نیّات انسان است...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

ساختمان انسان سه طبقه یا حداکثر چهار طبقه است. از بالا شروع می شود و بالاترین طبقه ساختمان واقعی شخصیت انسان، عقاید و افکار انسان است. بعد از آن طبقه اخلاق انسان است. طبقه سوم نیّات انسان است. طبقه چهارم هم رفتار انسان است. در یک ساختمان چهار طبقه، طبقات کاملا با هم مرتبطند. البته در اینجا ارتباطشان بسیار قوی تر است. اگر عقاید انسان صحیح و دقیق و قرص و مستحکم باشد، حتما بقیه طبقات درست است. یعنی اگر من حسود هستم حتما یک مشکل اعتقادی دارم. اگر مشکل اعتقادی نداشتم، امکان حسادت نبود. اگر من بخیلم، حتما یک مشکل اعتقادی دارم. اگر کسی هیچ مشکل اعتقادی ندارد، امکان اینکه بخل بورزد وجود ندارد. خب اگر من بخل ندارم و حسود نیستم و... چرا نیت بد کنم؟ اصلا فرضش وجود ندارد. چرا نیت بد کنم؟ تمام نیّات انسان از صفات انسان و از اخلاق او ناشی می شود. در مرحله سوم و چهارم چرا دست کسی کج می شود؟ زیرا در اعتقاداتش مشکلی دارد. چرا زبان کسی کج می شود و غیبت مردم را می کند؟ زیرا فرضا فکر می کند باید فلان آدم را خراب کند. چرا فکر می کند باید فلان آدم را خراب کند؟ زیرا در اعتقاداتش مشکل اساسی دارد. اینجا پیوستگی بسیار قوی است. ممکن نیست من یک مشکل عملی داشته باشم که ارتباطی با اعتقاداتم نداشته باشد. یک عمل درست انجام دهم و ارتباطی با اعتقاداتم نداشته باشد. به صورت بسیار نزدیک با هم مرتبط اند. اگر اینگونه است من چکار کنم؟ زمانی که من به این عالم می آیم با یک ساختمان کامل نمی آیم. در واقع با یک ساختمان نساخته می آیم. یک حدیثی از پیامبر نقل شده که می فرمایند زمانی که من به معراج رفتم، به بهشت رفتم و در آنجا یک سرزمین بسیار وسیعی دیدم که آماده ساختمان بود. آنجا می دیدم که یک فرشتگانی مشغول ساختن اند. یک مدتی کار می کنند و بعد کنار می نشینند. منتظر می مانند. از جبرائیل پرسیدند چرا اینگونه است؟ به زبان بنده مثلا فرمودند این ساختمان سرنوشت آدمی است. در قرآن هم فرموده که ما خدایی را حمد می کنیم که زمین بهشت را در اختیار ما قرار داد. این سرزمین سرنوشت شماست. آن را در اختیار ما قرار داد و تا زمانی که آن آدم کار می کند برای آن فرشتگان وسایل ساختمانی می فرستد. یک کلمه خوب که بگویید مثلا جوان ها به پدر و مادر به خوبی چشم بگویند باعث می شود که در ساختمانشان چیزی ساخته شود. اگر آن را ببینید حظ می کنید. اگر پدر و مادر از چشم گفتن شما راضی شوند و دلشان خوش شود، زمانی که شما آن ساختمان را ببینید دلتان بسیار خوش می شود. در آن روایت عبارت این است: تا مادامی که مؤونه می فرستند، یعنی وسایل ساختمانی و تدارکات می فرستند. تدارکات یعنی چه؟ در آن روایت دارد که زمانی که آن مومن و آن شخص می گوید سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر. بفرمایید زمانی که دارد نماز می خواند، زمانی که روزه می گیرد، زمانی که قرآن می خواند، زمانی که از دهانش کلام خوب بیرون می آید و... انسان با هر عملی یک بخشی از ساختمان سرنوشت خودش را می سازد. انسان با هر عملی ساختمان اخلاقی خودش را می سازد. انسان با هر عملی ساختمان فکری و اعتقادی خودش را می سازد. تمام طبقات بالای ساختمان وجود آدمی با اعمال و رفتارش ساخته می شود. اگر کسی رفتار و عمل دقیق و صحیح داشته باشد، بعد از آن به اعتقاداتی مثل فولاد می رسد. هیچ حادثه ای اعتقاد او را فرو نمی ریزد. هرچقدر هم که حوادث مهم باشند، اعتقادات او فرو نمی ریزد. ببینید در حوادثی که بعد از وفات پیامبر رخ داد با سقیفه رو به رو شدیم و در آن همه چیز ساختمان عالم اسلام فرو ریخت. استاد ما سقیفه را یک کودتا می دانستند. می پرسیم آقا مگر هفتاد هشتاد روز پیش پیغمبر نفرموده بود. می گویند آقا این کودتا است. به فرموده پیامبر کاری ندارد. ببینید یک دولت می رود و دولت بعدی می آید. این مطابق با قانون اساسی است. اما زمانی که کودتا شد، یعنی کل اصل ساختمان را قبول ندارند. قانون اساسی را قبول ندارند. می خواهند همه را خراب کنند و یک چیز جدید بسازند. زمانی که در سقیفه کودتا شده یعنی آنها دیگر قوانین گذشته را قبول ندارند. خودشان هم این را گفته بودند. گفتند حسبنا کتاب الله. قرآن برای ما کافی است. ماورای قرآن را قبول نداریم. خب پیامبر فرمایشی فرمودند و فرمایش ایشان غیر قرآن محسوب می شود پس آن را کنار گذاشتیم. پس نگویید مردم فراموش کردند. خیر فراموش نکردند. می گفتند دیگر آن را قبول نداریم.

عرض می کردیم با هر قدمی که برمی داریم و هر نگاهی که می کنیم و هر کلامی که می گوییم و می شنویم، اگر قرآن می خوانیم، اگر کسی سحر بیدار می شود، روزه مستحبی می گیرد، رجب و شعبان روزه گرفته و به مردم خدمت می کند و... دارد اخلاق خودش را می سازد. اگر ساخته است و خوب است، دارد تقویت می کند. یا اگر خدایی نکرده کسی عمل خلافی می کند، دارد ساخته های قبلی را خراب می کند. لذا یک حدیثی بود که می فرمود اگر کسی روزی یک آجر در ساختمان سرنوشت خود بگذارد طی هفتاد یا هشتاد سال عمرش یک چیزی می شود. اما اگر یک روز یک کار بسیار بزرگ انجام دهد که با همان یک کار، یک ساختمان بسازد اما روز بعد یک کار بسیار بد انجام داد گویی یک بمب گذاشته و آن را خراب کرده. این هیچگاه به ثمر نمی رسد. ترس عمده ما همین است. امروز می سازیم و فردا خراب می کنیم. فرض کنید اگر یک جوانی سر مادرش داد می زند و دل مادرش یک مرتبه می ریزد، هرچه ساخته خراب می کند. اگر امروز و فردا و پس فردا ساخت، ولو خیلی هم نساخت، سرانجام چیزی دارد. یعنی ساختمان سرنوشت درست و صحیحی را دارد. در روایات ما متعدد آمده که لا یَنفعُ إجتِهادٌ بـِلا وَرَع اگر کسی کوشش می کند اما ورع به معنای پرهیز از گناه ندارد آن تلاش ها و کوشش هایش نتیجه ندارد. سفر حج بودیم و در اتاق کنار ما نشسته بودند و مدام غیبت می کردند. نمی شود. حج کار بسیار مهم و سخت و گرانی است. اگر این برای انسان بماند بسیار خوب است. اما من نشسته ام و هر روز به یک مناسبتی و به یک بهانه ای غیبت این و آن را می کنم. گاهی خود خدای متعال بهانه ای برای غیبت کردن پیش می آورد تا امتحان کند. اگر روح انسان رشید باشد، آن بهانه او را نمی لغزاند.

بنابراین یک مداومت بر اعمال صحیح لازم است. زیاد بودنش مهم نیست. صحیح بودنش مهم است. من هر روز نمازم را اول وقت می خوانم و درست و صحیح می خوانم. همین نماز عادی و ساده ولی صحیح. فقط واجبات. یک ذره هم مستحب نمی گوییم. ایرادی ندارد. زمانی که نماز صحیح و اول وقت است، این یک کار درست و خوب است. بزرگ است. کوچک نیست. اما در فاصله نماز صبح تا ظهر هم دیگر غیبت نکرده ام. مراقب چشمم بوده ام. مراقب گوشم بوده ام. می شود انسان در دبیرستان هم مراقب گوشش باشد؟ می شود؟ رفقای انسان در همان ساعت درس یک حرفی برای دبیر می گویند. اگر انسان یک نماز صبح درست خوانده و حتی تسبیحات هم نگفته و بعد هم خوابیده، اما نمازش صحیح بوده و سعی کرده اول وقت باشد، بسیار خوب است. البته اگر انسان کمی قبل و بعد آن را هم علاوه کند، بسیار خوب است. اگر اقامه درست بگوییم نماز فرادی مانند نماز جماعت می شود. یعنی یک صف از ملائک پشت سر این مومن به نماز می ایستند. یک نفری جماعت می خواند. خب دو رکعت نماز خوانده یک تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم بعد از نماز بگوید. بعد هم هر کاری دارد بکند. حتی اگر همان حداقل واجب باشد، اما صحیح و اول وقت باشد هم بسیار خوب است. اگر در طول زمانی این را خراب نکنیم، ثمر می دهد. ثمرش چه بود؟ یک طبقه بالا ساخته می شود. انسان اخلاق درست پیدا می کند. امروز یک کمبود بزرگ کشوری و جهانی داریم که آن مشکل اخلاق است. حداقل های اخلاقی رعایت نمی شود. در این حد که درنده هستند. کسی که اخلاق تربیت شده جدی دارد، اگر کسی به او بد کرد او در عوض خوبی می کند. این حد اعلاست. در دستورات اخلاقی ما آمده کسی که از تو قطع می کند تو با او پیوند کن. با او دوستی و مهربانی کن. مثلا شنیدی او پشت سر تو بد می گوید اما تو دعایش می کنی. اما در روزگار امروز نوک ناخن کسی به کسی بگیرد می خواهند همدیگر را بکشند. اخلاق معمولی روزگار ما اینگونه است. ازدواج های به هم خورده در این موارد به مشکل خورده اند. اصلا فرض هیچ اخلاق خوبی وجود ندارد.

عرض می کردم اگر انسان منظم رفتار می کند، بدون اینکه عابد و زاهد باشد، کارش را به طور صحیح انجام می دهد. اگر درس می خواند، درست درس می خواند. اگر معلم است، کار معلمی را درست انجام می دهد. اگر کاسب است، درست انجام می دهد. این بسیار مهم است. همین که یک کاسب معمولی صحیح و درست باشد، به رشد او بسیار کمک می کند. داستانش را قبلا خدمتتان عرض کرده ام. شخصی یک سال ریاضت کشید و می خواست از دست مبارک امام زمان یک پولی بگیرد و آن را سرمایه زندگی اش کند تا پول حلال سرمایه زندگی اش باشد. بعد از اینکه یک سال ریاضت کشید، به او گفته بودند در بازار یک خربزه فروش هست که امام به آنجا می آیند. نزد او برو. بعد که با آن خربزه فروش صحبت کرده بود از او پرسیده بود این آقا کیست؟ گفته بود ایشان آقای خوبی است که گاهی پیش من می آید و با هم صحبت می کنیم و دلمان باز می شود. اگر هم گاهی زندگی من مشکل داشته باشد یک کمکی به من می کنند. یک خرده فروش بود دیگر. بارها در طول یک سال امام زمان به این آدم سر می زند. اینگونه است. اگر انسان منظم و مرتب رفتار کند و اگر مثلا کاسبی می کند، درست کاسبی کند، به ثمر می رسد. یک داستان دیگر هم دارد که یک فردی پانزده سال به دنبال امام زمان می دویده و حالا بعد از این مدت به او گفته اند بیا نزد آن خرده فروش تا امام زمان را ببینی. دید امام نشسته کنار آن خرده فروش. یک خانمی آمد و یک قفل آورد و به آن خرده فروش گفت آقا این قفل را از من بخر. قفل را نگاه کرد و گفت من این را هفت ریال از تو می خرم. کمی هم باید رویش کار کنم تا نه ریال آن را بفروشم. آن خانم گفت آقا من رفته ام این را دو ریال بفروشم از من نخریده اند. گفتند نمی ارزد. چرا شوخی می کنید؟ نه خانم من شوخی نمی کنم. گفتم هفت ریال قیمت این قفل است و من کمی باید روی آن کار کنم تا نه ریال بفروشم. این هفت ریال شما. بعد امام زمان (علیه السلام) به آن فردی که پانزده سال به دنبال امام دویده بود فرمودند تو هم همینطور باش. یک آدم درست و درستکار. اگر به طور جدی درستکار باشی نیازی نیست پانزده سال بدوی و ریاضت بکشی. فقط به طور جدی درستکار باش. یعنی اگر من کاسبی می کنم، کاسب درستی باشم. اگر کارمندم، کارمند درستی باشم. همین تازگی ها یکی از دوستان می گفت در یک شرکت وابسته با یک طرف خارجی قرارداد می بستیم. آقایی داشت مسافرت خودش به یک کشور خارجی را در این جریان فراهم می کرد. آقا این مال مردم است. از طرفی دیگر تو داری کشورت را به باد می دهی. فرقی ندارد. چه مهندس هستی چه آبدارچی، باید کارت را درست انجام دهی. کار درست. هر لحظه که شما کار درست می کنی داری آن ساختمان را می سازی. بنابراین نمی گوییم همه اش نماز است. کسی که کارش درست است نمازش را هم درست می خواند. نمازش را درست می خواند، کارش را درست انجام می دهد. با زن و بچه اش به درستی رفتار می کند. نتیجه اش یک اخلاق فاضل می شود. یعنی بخش دوم از ساختمان وجود انسان ساخته می شود. در روایات می فرمایند روز قیامت اینها را در ترازو می گذارند. روز قیامت همه اش ترازو است. در اصطلاح قرآنی اش می فرماید موازین قسط. همه هم عدالت است. اخلاق خوب را که در ترازو می گذارند بسیار قیمتی است. اعمال خوب هم قیمتی است اما اخلاق خوب بسیار قیمتی تر است. اخلاق خوبی که از رفتار صحیح و منظم ناشی می شود. اخلاق خوب و درست از رفتار درست ناشی می شود. عرض کردم وقتی انسان به این عالم می آید، ساختمان ساخته ندارد. باید همه را خودش بسازد. وای از پدر و مادرها. روز قیامت انسان را می ایستانند و می گویند این نسل بعد از تو به تو وابسته بود. همه چیزش را از تو گرفت. فقط یک بار یک دروغ گفتی و این پسر یافت که می شود دروغ گفت. بعد هم دیگر دروغ نگفتی اما همان یک بار دروغ کار را خراب کرد. یک بار دیگر هم عرض کردم که حق فرزندان بر پدر و مادر بیشتر از حق پدر و مادر بر فرزندان است. فقط نوعش فرق دارد.

اعتقادات درست از اخلاق خوب به دست می آید. چرا من به حرف های ایشان شک می کنم؟ مشخص می شود ساختمان اعتقادی شما ساختمان درستی ندارد. ما از پدر و مادر و محیط خانواده یک مطالبی شنیده بودیم. خب اینها با یک تلنگر می شکند و می ریزد. اما اگر من خودم در ساختمان افکار و عقاید خودم دخالت کردم و در ساختنش شرکت کردم و به طور جدی کار کردم، هیچ چیز آن را فرو نمی ریزد. هیچ چیز. من هر روز صبح نمازم را اول وقت خوانده ام. در طول روز اصلا دروغ نگفته ام. کارهایم را صحیح انجام داده ام. نتیجه اش اخلاقیات مستحکم درست است. با عمل درست و اخلاقیات مستحکم درست، اعتقادات درست می آید. اعتقاداتی که چیزی آن را فرو نمی ریزد. در جریان سقیفه سه نفر ماندند. ساختمانشان به حدی رسیده بود که آن حادثه که بزرگ ترین حادثه بعد از وفات رسول خدا بود آن را خراب نکرد. خود پیغمبر پیش بینی فرموده بودند که دارم سیاهی ها و ظلمت هایی که می آید را می بینم. هر روز حوادث سخت تر خواهد شد و ظلمت ها بیشتر خواهد شد. آن حادثه که بسیار بزرگ بود آنها را تکان نداد. در روایت آمده کسی که هیچ لطمه ای ندید مقداد بود. مثلا در نقل ها آمده که سلمان می گفت چرا امیرالمومنین نشسته؟ تو برای چه، چرا گفتی؟ مگر ایشان را امام نمی دانی؟ اگر امام می دانی نباید چرا بگویی. اعتقاد ما به امام یعنی کسی که درست عمل می کند. من می فهمم یا نه، می دانم او درست عمل می کند. بنابراین هیچ چیز نمی گویم. مقداد هم هیچ چیز نگفته بود. چشم در چشم امام دوخته بود و منتظر بود ببیند امام چه فرمان می دهد. امام هم فرموده بود سر جایتان بایستید. چشم ایستاده ایم. نگرانی؟ خیر نگران نیستم. زیرا کارها دست امام است و ایشان درست عمل می کند.

اگر کسی می تواند، قبل از ماه رمضان یک تصفیه ای انجام دهد. بنده خمسم را روز اول ماه رمضان می دهم. این تصفیه می شود. اگر فکر می کنید نماز قضا دارید، از همین الان شروع کنید و نماز قضاهایتان را بخوانید. اگر روزی یک شبانه روز نماز قضا بخوانید، وظیفه تان را انجام داده اید. این تصفیه می شود. اگر از لحاظ مالی با کسی خورده حسابی دارید یا دعوایی کرده اید و به کسی یا پشت سرش چیزی گفته اید، از او حلالیت بطلبید. اگر تصفیه انسان به درستی انجام شود، ماه رمضانش درست می شود. آقا اگر هرجایی از اعمالم نادرست است مربوط به آن قسمت هایی است که تصفیه نشده. اگر نماز من درست نیست به خاطر این است که اعمالم تصفیه نیست. بار بر روی دوشم هست. باری که روی دوشم است نمی گذارد.

کار دیگر که از ما برمی آید این است که اگر کسی پشت سرمان حرفی زده، یا کسی بدهی کوچکی به شما دارد ببخشید. ببینید مثلا اگر کسی از شما خانه ای خریده و بیست میلیون آن را نداده نمی گوییم این را ببخشید. اما اگر کسی چند هزار تومان به شما بدهکار است یا وسیله کوچکی مثل خودکار و دفتر و... از شما پیش کسی مانده، ببخشید. می شود؟ اگر ببخشید، در قرآن می فرماید شما از دیگران چشم پوشی کنید تا خدا از شما چشم پوشی کند.

روز اول ماه رمضان دو رکعت نماز دارد که اگر کسی آن را بخواند انشاء الله در طول سال محفوظ می ماند. سخت نیست. دو رکعت است. رکعت اول سوره حمد و سوره انا فتحنا که چهار صفحه است. رکعت دوم هم عادی است. غیر از این نماز یک دعا هم دارد که دعا بسیار بسیار خوبی است و فکر می کنم کم نظیر است. معمولا سعی می کنیم در ماه رمضان یک ختم قرآن داشته باشیم. اگر کسی همت کرد بیشتر. می گفتند مرحوم امام به طور معمول وقتی به نجف مشرف می شدند در هر ماه ده ختم قرآن می کردند. یعنی هر سه روز یک ختم می کردند. حالا ما در طول سال حداقل یک ختم قرآن در ماه رمضان داشته باشیم. در طول روز تقسیم کنید و هر بار دو سه صفحه بخوانید. اگر تقریبا روزی بیست صفحه با قرآن عثمان طه بخوانید یک جزء می شود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای